نام پژوهشگر: محمد فیروزآبادی
نیما حاجبی حامد ساجدی
اصلاح نارساییهای شنوایی به عنوان یکی از ارزشمندترین حواس انسان یکی از حوزههای کاربرد تحریک الکتریکی میباشد. در سالهای اخیر روشهای درمانی متعددی برای حذف وزوز گوش در بیماران پیشنهاد شده است که هر کدام مزایا و معایبی داشته و هیچکدام درمان قطعی جهت حذف وزوز را گزارش ندادهاند. یکی از مواردی که در سالهای اخیر توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است، استفاده از تحریک الکتریکی برای درمان یا بهبود وزوز گوش میباشد. عامل ایجاد وزوز گوش و مکانیسم کاهش یا رفع آن بطور کامل شناخته شده نیست. شبیهسازی تحریک الکتریکی علاوه بر مشخص کردن سلولهای تاثیر گیرنده از یک تحریک خاص، میتواند اثر پارامترهای مختلف تحریک را در پاسخ سیستم عصبی مورد بررسی قرار دهد. در این پژوهش بر روی مسدود کردن فیبر عصبی جهت جلوگیری از انتشار پیام عصبی تمرکز شده است. از این رو، در این تحقیق مدل فیبر عصبی sef پیادهسازی شده و شبیهسازی کامپیوتری برای بررسی تاثیر پارامترهای مختلف بر روی نتایج حاصله مورد استفاده قرار گرفته است. در ابتدا صحت مدل ارائه شده مورد بررسی قرار گرفته و در نهایت با توجه به نتایج حاصله معیاری برای انتخاب مسدود کننده مناسب بهدست آمده است. نتایج حاصله نشاندهنده تاثیر گذار بودن قطر فیبر، فرکانس تحریک، فاصله الکترود از فیبر و عرض پالس تحریک بر روی آستانه انسداد میباشد.
محمد مهدی صمصامی محمد فیروزآبادی
هدف از انجام این پروژه آشکارسازی trend باند آلفا سیگنال الکتروانسفالوگرام با استفاده از پردازش تصویر اسپکتروگرام آن است. به عبارت دیگر تغییرات ایجاد شده در طیف باند آلفا که در طول زمان و به دلیل یک پدیده¬ی فیزیولوژیکی یا شناختی رخ می¬دهد را بتوان با استفاده از پردازش اسپکتروگرام آشکار کرد. در این پروژه خستگی ذهنی به عنوان یک پدیده¬ی شناختی برای ایجاد تغییرات در باند آلفا مورد مطالعه قرار گرفت. خستگی ذهنی به عنوان حالتی از کاهش هوشیاری ذهنی که باعث اختلال در عملکرد مغز می¬شود تعریف شده است. در این تحقیق trend باند آلفا به عنوان شاخصی از خستگی ذهنی در نظر گرفته شده است که با استفاده از فرایند گوسی تخمین زده می¬شود. نتایج بدست آمده از این روش نشان می¬دهد که خستگی ذهنی باعث افزایش فرکانس باند آلفا در ناحیه مرکزی سر می¬شود، به عبارت دیگر trend تغییرات فرکانسی این باند در طول فرایند خستگی ذهنی دارای یک روند صعود است. دومین روش پردازشی استفاده شده در این پروژه کانتور فعال است که میزان فعالیت باند آلفا در طول خستگی ذهنی را ارزیابی می¬کند. در واقع با استفاده از کانتور فعال نواحی از اسپکتروگرام که به دلیل فعالیت باند آلفا دارای شدت بیشتری نسبت به دیگر نواحی اسپکتروگرام هستند استخراج شده است. نتایج بدست آمده از این روش نشان می¬دهد که فعالیت باند آلفا ناحیه مرکزی سر در طول روند خستگی بیشتر از نواحی دیگر است. برای اعتبار سنجی روش تخمین trend با استفاده از فرایند گوسی، یک سری داده شبیه سازی شد. نتایج بدست آمده از پردازش این داده¬ها نشان می¬دهد trend تخمین زده شده دارای خطای مربعات میانگین کمتری نسبت به روش انتخاب پیک¬های فرکانسی، که یک روش دیگری برای تعیین trend تغییرات فرکانسی باند آلفا است، می¬باشد. بنابراین می¬توان گفت فرایند گوسی تخمین بهتری از trend تغییرات فرکانسی باند آلفا را می¬تواند فراهم می¬کند.
محبوبه اسلامی محمد فیروزآبادی
با گسترش فناوری اطلاعات در بهداشت و درمان و تبدیل سیستم های سنتی و کاغذی به سیستم های اطلاعاتی الکترونیکی، کاربران نیز به سمت استفاده از واسط کاربری دیجیتال سوق داده شدند. ازاین رو یکی از چالش های طراحی سیستم های اطلاعات سلامت، طراحی واسط کاربر متناسب با نیازمندی ها، توانایی ها و محدودیت های کاربران است. واسطی که خود را با ویژگی های فردی و رفتاری کاربران در حین استفاده از سیستم اطلاعاتی، وفق می دهد. در این پژوهش الزامات طراحی واسط کاربر تطبیقی سیستم های اطلاعات سلامت ارائه می شود. این الزامات با رویکردی تلفیقی در دو سطح بیان می شود. سطح اول زمانی است که کاربر برای اولین بار وارد سیستم می شود و از مدل سازی گروهی کاربر استفاده می شود. سطح دوم در لحظه ی تعامل کاربر با سیستم بر اساس مدل فردی کاربر انجام می گیرد. سپس الزامات طراحی توسط کاربران نهایی سیستم های اطلاعات سلامت در جلسات گروه کانونی مورد ارزیابی قرار می گیرد. در این جلسات از پرسشنامه نیز استفاده می شود. پرسشنامه توسط پژوهشگر طراحی و به وسیله ی ده تن از خبرگان روا سنجی شد و سپس مورداستفاده قرار گرفت. افراد از گروه های کاربری مختلف به جلسه دعوت شدند و در مورد الزامات طراحی واسط تطبیقی با آن ها گفتگو شد. علاوه بر آن حاضرین جلسه به سوالات پرسشنامه که تکمیل کننده ی گفتگوی جلسه بود، پاسخ گفتند و در پایان الزاماتی مانند انتخاب دستگاه نهایی متناسب با نیاز کاربران، امکان استفاده از چندین دستگاه ورودی به طور همزمان توسط کاربر، استفاده از روش های چندگانه برای ورود داده، مرتب سازی خودکار عناصر اطلاعاتی گزینگان، استفاده از واژگان متناسب با گروه های کاربری متفاوت برای طراحی واسط کاربر تطبیقی سیستم های اطلاعات سلامت ارائه شد.
طیبه قادری محمد فیروزآبادی
بیماری های قلبی یکی از علل اصلی مرگ ومیر در جهان هستند، در این بین، بیماری های عروق کرونر درصد بالایی از مرگ ومیر به دلیل بیماری های قلبی را به خود اختصاص می دهند. یکی از انواع بیماری های عروق کرونر، "آنژین ناپایدار و انفارکتوس میوکارد بدون بالا رفتن قطع? st" است که به صورت وجود ترکیبی از علائم شامل درد قفس? سینه انتشار یابنده به اندام فوقانی، فک تحتانی یا معده که در فعالیت یا استراحت ایجاد می شود و حداقل 20 دقیقه ادامه دارد و ماهیت آن منتشره، غیر محلی، بدون ارتباط با حالت و حرکت است، تعریف می شود، این درد اغلب همراه با تنگی نفس، تعریق، تهوع یا سنکوپ و افزایش آنزیم های قلبی بالاتر از حد طبیعی و تغییرات نوار قلب بروز پیدا می کند. روش استاندارد تشخیص بیماری های عروق کرونر، آنژیوگرافی است که مانند هر روش تشخیص تهاجمی دیگر عوارض و خطراتی به همراه دارد، از سوی دیگر احتمال دارد نتیجه آنژیوگرافی در بسیاری از بیمارانی که تحت این عمل تشخیصی قرار می گیرند طبیعی باشد. این مسائل لزوم تجدید نظر در انجام آنژیوگرافی برای بیماران را یادآور می شود. در سال های اخیر الگوریتم های داده کاوی و روش های هوشمند بسیاری به منظور کمک به تشخیص به وجود آمده اند. تا کنون به منظور پیش بینی نتیجه آنژیوگرافی بیماران از روش های شبکه عصبی، smo و بیز ساده استفاده شده است. در این پژوهش از الگوریتم های درخت تصمیم id3، c4.5، j48، cart و smo به منظور طبقه بندی نتایج آنژیوگرافی و همچنین از الگوریتم ژنتیک به منظور انتخاب مهم ترین ویژگی ها استفاده شده است. پیش از اجرای این الگوریتم ها مراحل پیش پردازش داده ها، از جمله متعادل سازی مجموعه داده¬ها صورت گرفته است. مهم ترین ویژگی های انتخاب شده توسط الگوریتم ژنتیک در این پژوهش شامل جنسیت، دیابت، استعمال سیگار، سابق? انفارکتوس، هیپرتروفی بطن چپ، شدت نارسایی بطن چپ، اختلال عملکرد دیاستولیک و پایین افتادگی قطع? st نوار قلب هستند. بالاترین صحت، حساسیت و ویژگی در بین پنج طبقه بند مورد استفاده در پژوهش را درخت تصمیم j48 با صحت معادل 24/3%±26/90% ، حساسیت معادل 92/91% و ویژگی معادل 54/88% به دست آورده است.
محترم میرزایی پیشکش محمد فیروزآبادی
سابقه و هدف: در این پژوهش، مدلی برای پیش بینی بقای دو ساله پیوند کلیه، با رویکرد همجوشی اطلاعات ارائه می شود و با استفاده از الگوریتم ژنتیک، متغیرهای تاثیرگذار در بقای کلیه پیوندی شناسایی می شود. مواد و روش ها: در این پژوهش، از طبقه بند های شبکه عصبی، درخت تصمیم و ماشین بردار پشتیبان جهت پیش بینی بقای پیوند کلیه و از همجوشی اطلاعات برای ترکیب نتایج طبقه بندهای ذکر شده، به منظور طراحی مدلی با صحت بالاتر استفاده شده است. همچنین، برای شناسایی متغیرهای تاثیرگذار در بقای کلیه پیوندی از الگوریتم ژنتیک استفاده شده است. نتایج و یافته ها: صحت حاصل از سه روش شبکه عصبی، درخت تصمیم و ماشین بردار پشتیبان به ترتیب برابر با 94% ، 92% و 92% ، و صحت به دست آمده از روش همجوشی اطلاعات برابر 95.74% است. همچنین، ویژگی های شاخص توده بدنی و جنسیت گیرنده، سن دهنده، همسانی گروه خونی دهنده و گیرنده و سابقه پیوند کلیه توسط الگوریتم ژنتیک به عنوان متغیر های تاثیرگذار در بقای پیوند کلیه شناسایی شده اند که مدل پیشنهادی با این تعداد ویژگی صحت پیش بینی 91.67% را نتیجه داده است. استنتاج: با استفاده از همجوشی اطلاعات، می توان صحت نتایج طبقه بندها را افزایش داد. همچنین، الگوریتم ژنتیک روش مناسبی جهت شناسایی ویژگی های بهینه است.
بی بی سمیه منگابادی محمد فیروزآبادی
چکیده ندارد.
پورنگ جهانشاهی مسعود سیفی
چکیده ندارد.
نرگس سعیدی محمد فیروزآبادی
تحریک الکتریکی سیستم عصبی - عضلانی کاربرد فراوانی در امور تحقیقاتی ودرمانی دارد. tens مدالیتی است که برای درمان درد و کاهش اسپاستی سیتی در کلینیکهای فیزیوتراپی استفاده می شود اما تاکنون مکانیزم اثر tens بر روی اسپاستی سیتی و پارامترهای رفلکس h مشخص نشده است . در این پژوهش تاثیر تحریک الکتریکی سه قطبی سطحی ستون فقرات کمری بر فعالیتهای سیناپسی طناب نخاعی، با ارزیابی ویژگی های منحنی فراخوانی رفلکس h و موج mh (موج m در حضور h) عضله سولئوس مورد بررسی قرار گرفت . در این مطالعه 10 نفر زن سالم، غیرورزشکار و بدون هر گونه عارضه نورولوژیک یکبار به صورت کنترل و یکبار بصورت آزمایش ، شرکت کردند. تحریک tens به مدت 15 دقیق با فرکانس 100 هرتز و پهنای پالس 300 میکروثانیه با روش سه قطبی (کاتد بر روی مهره t11 و آندها یکی 3 سانتیمتر بالاتر و دیگری 6 سانتیمتر پایین ترازکاتد) انجام شد و براساس آنالیزهای آماری، نتایج زیر به دست آمد: الف - در اثر اعمال tens شدت تحریک رفلکس hmax و شدت پایانی منحنی فراخوانی رفلکس h کاهش یافت و شیب منحنی فراخوانی رفلکس h افزایش یافت . (p<0/05) ب - در اثر این تحریک ویژگیهای دامنه قله موج mh ثبت شده در شدت پایانی و شیب منحنی فراخوانی موج mh افزایش یافت و آستانه منحنی فراخوانی موج mh کاهش یافت . (p<0/05) براساس نتایج فوق، مکانیسم فیزیولوژیکی که برای تغییر فعالیتهای سیناپسی نخاع پیشنهاد می شود بصورت فرضیه زیر بیان می گردد: تحریک الکتریکی سه قطبی ستون فقرات باعث افزایش حساسیت صفحه محرکه عضله سولئوس می شود. همچنین این تحریک باعث افزایش فعالیت نورونهای حرکتی نوع دوم می شود که بدنبال آن با افزایش فعالیت سلولهای رنشاو، و مهار نورونهای حرکتی نوع اول نیز افزایش می یابد. در نهایت این مکانیسم، منحنی فراخوانی رفلکس h و موج mh را به سمت چپ جابجا می کند.
محمد پاکزاد محمد فیروزآبادی
در پژوهش حاضر موضوع تحریک الکتریکی عضله تیبیالیس انتریور و تاثیر آن بر فعالیتهای سیناپسی طناب نخاعی و در نهایت بر روی عضله سولئوس (به عنوان عضله آنتاگونیست) مورد بررسی قرار گرفت . برای بررسی اثرات تحریک الکتریکی اعمال شده، از ویژگیها و پارامترهای رفلکس h و موج mh (موج m در حضور رفلکس h) عضله سولئوس استفاده گردید. در این آزمایش 10 نفر داوطلب مرد سالم، غیر ورزشکار و بدون هرگونه عارضه نورولوژیک یکبار بصورت کنترل و یکبار بصورت آزمایش ، شرکت کردند. تحریک الکتریکی طی دو مرحله 10 دقیقه ای با فرکانس 30 هرتز و پهنای پالس 300 میلی ثانیه بصورت دوقطبی (کاتد بر روی بالک عضله تیبیالس انتریور در ناحیه صفحه محرکه آن و آند بر روی عصب پرونئال مشترک در ناحیه سر استخوان فیبولا) اعمال شد و بر اساس آنالیزهای آماری، نتایج زیر بدست آمد: الف) در اثر تحریک الکتریکی اعمال شده، ویژگیهای دامنه قله به قله، سطح زیر منحنی و arv مربوط به رفلکس h کاهش یافت (p<0.05) . ب) در اثر این تحریک ، ویژگیهای دامنه قله به قله، سطح زیر منحنی و arv مربوط به موج mh افزایش یافت (p<0.05) . بر اساس نتایج فوق، مکانیسم فیزیولوژیکی که برای تغییر فعالیتهای سیناپسی نخاع و عضله پبشنهاد میشود بصورت فرضیه زیر بیان می گردد: تحریک الکتریکی اعمال شده بر روی عضله تیبیالس انتریور موجب افزایش سطح فعالیت پایه نورون محرکه عضله سولئوس می گردد. این امر از یک طرف باعث حساس تر شدن صفحه محرکه این عضله شده و افزایش دامنه موج mh را به همراه دارد و از طرف دیگر سبب فعال شدن سلولهای رنشاو مربوط به همین عضله شده باعث کاهش دامنه رفلکس h میگردد.
سکینه یوسفی بیژن هاشمی ملایری
vepیکی از روشهای مهم الکتروفیزیولوژیک می باشد که بوسیله آن می توان بسیاری از موارد فیزیولوژیک و پاتولوژیک را مورد بررسی قرار داد. علاوه بر استفاده در چشم پزشکی این روش در تشخیص و پیگیری بیماریهای سیستمیک نیز کاربرد دارد. در این پژوهش اثر کاهش تیزبینی بر شاخصهای vepمورد بررسی قرار گرفته است.
ابوالفضل خاوری نژاد گیتی ترکمان
تحریک الکتریکی سیستم عصبی - عضلانی کاربرد فراوانی در امور تحقیقاتی و درمانی دارد. اثر tens سه قطبی در تحقیقات مرتبط با فیزیوتراپی بررسی شده است که اعمال آن موجب تغییر فعالیت موتونورونها می شود اما مکانیزم اثر به خوبی مشخص نیست ( از طریق تحریک گیرنده های پوستی یا تحریک ستون خلفی نخاع ) . بنابراین هدف این بررسی ، این بود که با بی حس کردن گیرنده های پوستی نقش آنها را در انتقال تحریک tens سه قطبی مشخص کنیم.در این تحقیق تغییرات سیناپسی طناب نخاعی با ارزیابی ویژگیهای منحنی فراخوانی رفلکس h و موج mh ( موج m در حضور h ) عضله سولئوس مورد بررسی قرار گرفت.
ابراهیم جعفرزاده پور محمد فیروزآبادی
سیستم بینایی یکی از پیچیده ترین سیستمهای حسی انسان محسوب می شود. برای شناخت هر چه بیشتر و بهتر این سیستم از روشهای گوناگونی استفاده می شود. یکی از به روزترین شیوه های بررسی این سیستم بهره گیری از بررسی پتانسیلهای برانگیخته بینایی vep است. این تکنیک اگر به همراه آزمونهای سایکوفیزیکی و متناظر با آنها انجام شود، اطلاعات بیشتری در اختیار قرار خواهد داد.
رضا رنجی بهزاد مشیری
اعمال نظریه ترکیب اطلاعات بر سیگنال های الکترومایوگرام و صحبت موجب کاهش خطای تشخیص حرکت دست می شود . به این ترتیب که کاربر باحرکت دست ، همزمان نام حرکت یا کلمه ای متناظر با آن حرکت را تلفظ می کند . در این زمان سیستم با استفاده از اطلاعات کسب شده از هردوسیگنال و روش های ترکیب اطلاعات ، نوع حرکت انجام شده را تشخیص می دهد .
سعید به آبادی کبودان محمد فیروزآبادی
از آنجائیکه ارزیابی بهبود زخم تاثیر بسزایی در تعیین رژیمهای دارویی و روشهای درمانی مختلف در راستای بهبود زخم دارد. لذا تلاشهای زیادی برای ارزیابی روند بهبود زخم بصورت پیوسته و غیرتهاجمی شامل بررسی های مشاهده ای و سطح سنجی انجام گرفته است، ولی اکثر این روشها برای ضایعات پوستی با سطح وسیع مطرح می باشند و در زخمهای برشی کوچک به دلیل وجود خطا در اندازه گیری سطح و عدم دقت کافی در بررسی مشاهده ای به خاطر وجود لخته ، روش ارزیابی دقیقی، به شمار نمی روند، از طرفی روشهای دیگر ارزیابی نظیر اندازه گیری مقاومت کششی بافت زخمی، مطالعات بافت شناسی و تجزیه شیمیایی بافت نیز بخاطر جداسازی و تخریب پوست یک روش تهاجمی محسوب می شوند و مانع از ارزیابی پیوسته زخم می گردند. لذا در این تحقیق برای رهایی از این مشکلات روش کمی دیگری برای ارزیابی بهبود زخم بکار بردیم، که در آن از نقش سد مقاومت الکتریکی پوست بعنوان یک روش غیرتهاجمی در حالت in vivo استفاده شده است.دراین روش که نیازی به برداشتن بافت و یا ارزیابی مشاهده ای ندارد ، جریان ضعیف dc کنترل شده ای توسط تراوش محلول نمک از نوک یک الکترود اندازه گیر (که بدین منظور طراحی شده و قبلا دراین نوع کاربری مصرف نداشته است) بر روی سطح زخم تزریق می شود، آنگاه با عبور این جریان از ناحیه مرکزی حیوان، امکان اندازه گیری مقاومت الکتریکی نفوذی پوست فراهم می اید، محلول تراوش شده امکان هدایت الکتریکی محل زخم را علیرغم وجود لخته فراهم می سازد. حیوانات مورد آزمایش در این تحقیق ، موش های صحرایی نژاد wistar بودند که پس از ایجاد زخم برشی full-thickness در ناحیه بین دو کتف، که بصورت طولی روی خط میانی پشتشان قرار داشت ، در دو گروه جداگانه مورد بررسی قرار گرفتند.