نام پژوهشگر: حمید فرهادی راد
زینب کارکوب عبداله پارسا
با ملاحظه اهمیت موضوع بالندگی سازمانی و نقش آن در شکل گیری بسیاری از رفتارهای سازمانی افراد، هدف این پژوهش بررسی رابطه بین ادراکات آموزگاران دبستان های شهر اهواز نسبت به بالندگی سازمانی در آموزش و پرورش و حمایت سازمان از بالندگی در تدریس است. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. حجم جامعه آماری برابر با 2813 نفر و حجم نمونه، بر اساس فرمول کوکران 257 نفر می¬باشد که با روش نمونه گیری تصادفی مرحله¬ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه بالندگی سازمانی و پرسشنامه محقق ساخته ادراکات آموزگاران از حمایت سازمان از بالندگی در تدریس بود که روایی پرسشنامه ها با استفاده از روایی محتوایی و سازه (تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی) و پایایی آنها با استفاده از ضریب آلفای کرانباخ مشخص شد که نتایج آن برای نتایج آن برای کل پرسشنامه بالندگی سازمانی و مولفه¬های کارتیمی، انطباق، ترکیب سازمان، اطلاعات و ویژگی های شخصی به ترتیب برابر 97/0؛ 91/0؛ 88/0؛ 92/0؛ 90/0 و همچنین برای برای کل پرسشنامه حمایت از بالندگی در تدریس و مولفه-های بالندگی در روش تدریس، طراحی و ارزشیابی به ترتیب 93/0، 87/0، 68/0، 86/0 به دست آمد. داده های بدست آمده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون، آزمون t تک گروهی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که بین بالندگی سازمانی و مولفه های آن با بالندگی در تدریس رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که از بین خرده مولفه های بالندگی سازمانی خرده مولفه های کارتیمی و اطلاعات قادر به پیش بینی ادراکات سازمان از حمایت از بالندگی در تدریس می باشند. همچنین نتایج آزمون t تک گروهی نشان داد که بالندگی سازمانی در حد متوسطی می باشد اما با نقطه مطلوب فاصله دارد.
افشین میری عبدالله پارسا
این تحقیق به منظور «بررسی عملکرد نظارتی مدیران مدارس ابتدایی شهر اندیمشک و رابطه آن با انگیزش شغلی معلمان در سال تحصیلی 93-92» اجرا گردیده است. روش انجام این پژوهش از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامع? آماری شامل کلی? معلمان مدارس ابتدایی شهر اندیمشک به تعداد 380 نفر می باشد که تعداد 191 نفر از آن ها به صورت تصادفی مرحله ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمعآوری اطلاعات از دو نوع پرسش نامه استفاده شده است که یکی از آن ها با 28 سوال از نوع مقیاس 5 درجه ای لیکرت جهت سنجش عملکرد نظارتی مدیران و دیگری با 11 سوال از نوع مقیاس 4 درجه ای لیکرت جهت سنجش میزان انگیزش شغلی معلمان بکار رفته است. پایائی پرسش نامه عملکرد نظارتی مدیران 87/0 و پایائی پرسش نامه انگیزش شغلی معلمان 95/0 با استفاده از روش آلفای کرونباخ محاسبه گردیده است. روایی ابزار نیز مورد تأیید کارشناسان و اساتید محترم دانشگاه بود. داده های گردآوری شده با بهره گیری از آزمون های آمار توصیفی نظیر میانگین، انحراف معیار و همچنین آزمون های آماری استنباطی نظیر آزمون تی تک گروهی، آزمون واریانس تکراری، آزمون تی مستقل، ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون چندگانه و تحلیل واریانس یکراهه تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که: عملکرد نظارتی مدیران در کل و در ابعاد انسانی- اجتماعی و آموزشی- حرفه ای از وضعیت نامطلوبی برخوردار است، اما بعد اداری- سازمانی از وضعیت مطلوبی برخوردار می باشد. بین عملکرد نظارتی مدیران و همچنین ابعاد سه گانه آن با انگیزش شغلی معلمان رابط? معنیداری وجود دارد. در میان ابعاد سه گان? عملکرد نظارتی مدیران، فقط بعد آموزشی- حرفه ای تأثیر معنی داری بر انگیزش شغلی معلمان دارد. بین میانگین نمرات دیدگاه معلمان زن و مرد در مورد عملکرد نظارتی مدیران تفاوت معنی داری وجود دارد و میانگین نمرات معلمان زن از معلمان مرد بیشتر است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت مدیران مدارس در نقش راهنمای آموزشی باید از صلاحیت علمی و تخصصی لازم برخوردار بوده و بتوانند مطابق با اصول، مفاهیم، روش ها و نظریه های مربوط به نظارت و راهنمایی آموزشی و انگیزش شغلی، آگاهی لازم را کسب نموده و یک ارتباط منطقی بین فعالیت ها و ابعاد نظارتی خود برقرار نمایند و در این راستا، اولویت اول را برای امور آموزشی قائل شده و ضمن آگاهی از نیازهای معلمان بر اساس نظریه های انگیزش، انگیزه و روحی? معلمان را ارتقا بخشند.
شیرزاد نظری حمید فرهادی راد
چکیده فارسی نام خانوادگی: نظری نام: شیرزاد شماره دانشجویی: 9122411 عنوان پایان نامه: مطالعه رفتار شهروندی سازمانی مدیران و معلمان مدارس ابتدایی و متوسطه شهر اهواز استاد راهنما: دکتر حمید فرهادی راد استاد مشاور: دکتر عبدالله پارسا درجه تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته: علوم تربیتی گرایش: مدیریت آموزشی دانشگاه: شهید چمران اهواز دانشکده: علوم تربیتی و روانشناسی گروه: علوم تربیتی تاریخ فارغ التحصیلی: 14/7/1393 تعداد صفحات: کلید واژه ها: رفتار شهروندی سازمانی، رهبری همکارانه مدیر، اعتماد معلم به همکاران، فشار آکادمیک، حرفه ای گری معلم، اثربخشی سازمانی ادراک شده، گشودگی جوّ مدرسه چکیده اهداف پژوهش حاضر، مطالعه رفتار شهروندی سازمانی مدیران و معلمان مدارس ابتدایی و متوسطه شهر اهواز، آگاهی از میزان تأثیرگذاری مولفه های رهبری همکارانه مدیر، اعتماد معلم به همکاران، فشار آکادمیک، حرفه ای گری معلم، اثربخشی سازمانی ادراک شده و گشودگی جوّ مدرسه،توضیح چرایی اثرگذاری و عدم اثرگذاری مولفه های ذکر شده وشناسایی مولفه های دیگری از محیط مدارس، که بر شکل گیری رفتار شهروندی سازمانی مدیران و معلمان موثرند، می باشد.در همین راستا و به منظور دستیابی به شناخت بیشتر و نتایج دقیق و مطلوب تر روش پژوهش آمیخته از نوع طرح ترکیبی متوالی – تبیینی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش را کلیه معلمان و مدیران مدارس دو مقطع ابتدایی و متوسطه شهر اهواز تشکیل می دهند. به اقتضای روش پژوهشی ترکیبی، در بخش کمی از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و در بخش کیفی با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تا زمانی که به سوالات پژوهش پاسخ داده شد و اشباع نظری بدست آمد فرآیند نمونه گیری ادامه یافت. داده ها با استفاده از پرسشنامه در بخش کمی و در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختمند جمع آوری گردید. نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کمی نشان می دهد وضعیت رفتار شهروندی سازمانی مدیران و معلمان مدارس مورد مطالعه در سطح متوسطی است، از دیدگاه ذینفعان، بین رفتار شهروندی سازمانی در دو مقطع ابتدایی و متوسطه تفاوت معناداری وجود ندارد. علاوه بر این، مولفه های رهبری همکارانه مدیر، حرفه ای گری معلم و اثربخشی سازمانی ادراک شده پیش بینی کننده های خوبی برای شکل دهی به رفتار شهروندی سازمانی می باشند، در حالی که، مولفه های اعتماد معلم به همکاران، فشار آکادمیک و گشودگی جوّ مدرسه توانایی تأثیرگذاری، تبیین و پیش بینی تغییرات مربوط به رفتار شهروندی مدیران و معلمان را ندارند. در پیگیری نتایج در بخش کیفی، تجزیه و تحلیل مصاحبه ها بر مبنای رویکرد تحلیل محتوای کیفی به روش استقرائی، دلایل اثرگذاری و عدم اثرگذاری هر یک از مولفه ها تبیین شده است.
سحر سعادت سکینه شاهی
این پژوهش با هدف بررسی سیاست ها و استراتژی های سازماندهی آموزش مداوم در شرکت فولاد مبارکه اصفهان انجام گردیده است. قلمرو پژوهش شرکت فولاد مبارکه اصفهان می باشد و مشارکت کنندگان این پژوهش شامل 7 نفر از اعضای کمیته تحول منابع انسانی واحد آموزش و توسعه منابع انسانی شرکت است. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش، روش کیفی بر پایه ی تحلیل محتوای کیفی (قیاسی) اسناد و مدارک و متن مصاحبه ها می باشد. روش نمونه گیری در پژوهش حاضر، روش هدفمند است. نتایج یافته های تحقیق حاکی از این است که شرکت فولاد مبارکه اصفهان، استراتژی ها و سیاست های خود را، مبتنی بر درک نیازها و انتظارات توأمان ذی نفعان و محیط بیرونی و مبتنی بر درک قابلیت ها و عملکردهای درونی تدوین می کند. ارزیابی های متعدد و کیفی که انجام شد، همگی بیانگر وجود سیستم های مناسب در حوزه های مختلف است. همچنین از آنجایی که شرکت، مدل تعالی سازمانی را پیاده سازی کرده است و به تبع آن شرکت را تبدیل به یک سازمان یادگیرنده نموده است، شرایط برای آموزش مداوم مهیا شده و از این رو مولفه های آموزش مداوم در شرکت از وضعیت خوبی برخوردار است.
افسانه رضایی عبداله پارسا
پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل موثر بر تعاملات آموزشی و پژوهشی دانشگاه شهید چمران اهواز با اداره کل آموزش و پرورش استان خوزستان انجام گردیده است. روش انجام این پژوهش آمیخته بهم تنیده (کیفی و کمی) بود که داده ها با بهره گیری از روش های کیفی (مصاحبه) و کمی (پرسشنامه) جمع آوری گردید. دربخش کمّی، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از نوع مطلوب (در دسترس)از مجموع 80 نفر اعضای هیأت علمی دارای تجربه مدیریت در مسائل آموزشی و پژوهشی دانشگاه،60 نفر به عنوان نمونه به پرسشنامه پاسخ دادند. در اداره کل آموزش و پرورش نیز به همین روش 50 نفر از افراد با تجربه و آگاه به عنوان نمونه انتخاب گردید که در تکمیل پرسشنامه تحقیق همکاری داشتند. در بخش کیفی پژوهش نیز از روش نمونه گیری زنجیره ای استفاده شد و با 34 نفر از آگاه ترین افراد در این زمینه مصاحبه به-عمل آمد. پایایی پرسشنامه در این پژوهش(96/.)محاسبه شد. نتایج تحقیق نشان داد از بین هفت مولفه شناسایی شده از متن مصاحبه ها، کیفیت آموزشی با بار عاملی(94/.)اولین عامل موثر در تعاملات آموزشی و پژوهشی شناخته شد. بعد از این عامل برروی نقش مدیریت و برنامه ریزی و تصمیم گیری با بار عاملی(92/.) اتفاق نظر وجود داشت.سپس ساختار و تشکیلات با بار عاملی(84/.) و عوامل اقتصادی با بار عاملی(81/.)به ترتیب مشخص شدند. آخرین عامل شناسایی شده نیروی انسانی با بار عاملی (74/.) بود. همچنین یافته های کمّی نشان داد بین دیدگاه اعضای هیأت علمی و کارشناسان اداره کل آموزش و پرورش نسبت به تأثیر این مولفه ها بر تعاملات آموزشی و پژوهشی دو نهاد مذکور تفاوت معنادار وجود نداشت و هر دو گروه به تأثیر مشابه این مولفه ها اذعان داشتند.
مجید محمدخانی سی سخت احمد سعیدی
هدف از این پژوهش بررسی چگونگی و چرایی ارتقاء پایه ناکارآمد بین دانش آموزان دوره ی دوم ابتدایی ناحیه یک شهرستان اهواز است. روش تحقیق بکارگرفته شده در این تحقیق روش پدیدار شناسی است که در دسته روش های کیفی جای دارد. جامعه ی مورد بررسی، دانش آموزان دوره ی دوم ابتدایی مدارس ناحیه یک شهرستان اهواز و نمونه ی مورد بررسی، مدرسه ای در حاشیه ی شهرستان اهواز است که در بافتی روستایی قرار دارد.این نمونه با روش نمونه گیری هدفمند و با هدف انتخاب موردی که شرایط لازم و قابلیت بررسی عمیق و همه جانبه را داشته باشد، انتخاب شد. به منظور جمع آوری اطلاعات منابع مختلفی از جمله ، دانش آموزان، معلمان، مدیران ،مسئولان ناحیه و سازمان و اسناد مکتوب مورد بررسی قرار گرفتند. یافته های حاصل در مدت یک سال تحصیلی و در چند بخش شامل شاخص ها، زمینه ها، فرایند و علل احتمالی ارتقاء پایه ناکارآمد جمع آوری شدند. یافته ها در بخش شاخص های ارتقاء پایه ناکارآمد شامل؛ ناتوانی در مهارت های زبانی، ناتوانی در حل مسائل ریاضی ، انفعال در فرایند یاددهی- یادگیری، وابستگی، درماندگی آموخته شده، ساخت شناختی ناهمگون و اختلال در نظم کلاس می شود. یافته های حاصل در بخش زمینه ها شامل 5 زمینه ی سطح تحصیلات والدین،دوگانگی زبان خانه و آموزشگاه،رقابت بین نواحی،موقعیت اجتماعی و آموزش پیش از دبستان می شود. یافته های حاصل در تعیین فرآیند شکل گیری پدیده شامل 5 مرحله به ترتیب؛ تکلم به زبان مادری، دوری از آموزش های پیش ار دبستان،اختلال در رفتارهای ورودی دبستان، قبولی در پایه اول و سریال شدن ارتقاء دانش-آموزان می شود. علل احتمالی شکل گیری پدیده ی ارتقاء پایه ناکارآمد نیز بر اساس یافته ها شامل سه بخش علل مربوط به معلم، علل مربوط به سازمان و علل مربوط به آیین نامه می شود.
فروغ طهماسبی حمید فرهادی راد
هدف اصلی این پژوهش بررسی امکان پیاده سازی سیاستهای کاهش تمرکز در آموزش و پرورش شهر اهواز است. روش تحقیق به کار گرفته شده در این تحقیق از نوع آمیخته است و در عمل از دو روش کمی توصیفی- پیمایشی در کنار تحلیل محتوای کیفی اسناد و مصاحبه ها استفاده شده است. در بخش کمی این تحقیق به روش تصادفی از میان 230 نفر از مدیران مقاطع متوسطه در 4 ناحیه شهر اهواز، تعداد 115 نفر ، به عنوان نمونه بر اساس فرمول کوکران انتخاب شدند وبا استفاده ازپرسشنامه محقق ساخته، شرایط لازم برای تمرکززدایی بر مبنای پنج مولفه ی (چشم انداز، نیروی انسانی، رهبری، فرهنگ سازمانی و طرح سازمانی)مورد بررسی قرار گرفت. ضریب پایایی پرسش نامه با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ96/ 0محاسبه شدو به منظور کسب اطمینان از مناسب بودن ابزار از تحلیل عاملی تأییدی استفاده شد. نتایج تحلیل عاملی نشان دادکه با پنج مولفه مورد نظر مقدار 68درصد واریانس پدیده قابل تبیین است. داده های حاصل بر اساس آزمون t تک نمونه ای بررسی شد.
ایرج ناصح حمید فرهادی راد
هدف اصلی پژوهش بررسی تأثیر آموزش سازمانی بر توانمند سازی کارکنان بانک تجارت شهر اهواز بود. تحقیق حاضر از حیث هدف، کاربردی و از حیث ماهیت، توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری در این تحقیق عبارت است از کلیه کارکنان شعب بانک تجارت شهر اهواز که شامل 300 نفر می باشند. با توجه به حجم جامعه آماری، جهت تعیین حجم نمونه آماری از فرموی کوکران استفاده گردید و بر این اساس حجم نمونه آماری 150 نفر تعیین گردید. این تعداد از کارکنان، با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی از بین تمامی اعضای جامعه آماری پژوهش انتخاب شدند. جهت گردآوری داده های مورد نیاز پژوهش از دو پرسشنامه آموزش سازمانی و توانمندسازی کارکنان استفاده شد. برای تأیید روایی پرسشنامه، از روش محتوایی استفاده گردید و روایی پرسشنامه به تأیید پنج نفر از اعضا هیأت علمی گروه علوم تربیتی دانشگاه شهید چمران اهواز و ده تن از کارکنان شعب بانک تجارت اهواز رسید. پایایی دو پرسشنامه آموزش سازمانی و توانمندسازی کارکنان نیز با استفاده از روش آلفای کرونباخ به ترتیب 83/0 و 87/0 به دست آمد. برای تجزیه و تحلیل داده های پرسشنامه و آزمون سوالات، از روش های آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار، فراوانی و حداقل و حداکثر نمره) و آمار استنباطی (همبستگی پیرسون و رگرسیون) استفاده شده است. یافته های پژوهش در زمینه سوالات پژوهش نشان داد که ارتباط معنی داری بین آموزش سازمانی و توانمندسازی کارکنان وجود ندارد. همچنین نتایج نشان داد که بین آموزش سازمانی و مولفه ی احساس شایستگی، احساس استقلال و احساس موثر بودن رابطه معنی دار وجود دارد اما بین آموزش سازمانی، احساس معنی دار بودن در شغل و احساس اعتماد در شغل، رابطه معنی داری وجود ندارد. همچنین نتایج رگرسیون نشان داد که آموزش سازمانی در گام اول می تواند مولفه احساس شایستگی توانمندسازی را به میزان 04/0 پیش بینی کند. در گام دوم مولفه احساس معنی دار بودن وارد الگو شده است؛ به این معنی که آموزش سازمانی توانسته است به میزان 08/0 تغییرات این دو بعد توانمندسازی کارکنان را با یکدیگر پیش بینی کنند.
ضرغام فرامرزی نیا حمید فرهادی راد
هدف اصلی پژوهش حاضر، آگاهی از امکان پیاده سازی دانشگاه کارآفرین از دیدگاه مدیران و اعضای هیئت علمی در دانشگاه شهید چمران اهواز بود. روش پژوهش، آمیخته از نوع تبیینی بود و از روش پیمایش، برای جمع آوری داده های کمی و از روش مصاحبه برای جمع آوری داده های کیفی استفاده شد. مشارکت کنندگان، اعضای هیئت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز بودند که در بخش کمی با روش نمونه گیری طبقه ای تصادفی، تعداد 120 نفر، بر اساس فرمول کوکران انتخاب شدند. این تعداد، پرسشنامه محقق ساخته با ضریب آلفای کرونباخ 97/0 را که روایی آن، به تأیید اعضای هیئت علمی دانشکده علوم تربیتی و گروه مدیریت دانشگاه شهید چمران رسید بود را تکمیل نمودند. به منظور تجزیه وتحلیل داده های کمی از آمار توصیفی (فراوانی و درصد) و آمار استنباطی (آزمون کای اسکوئر و فریدمن) استفاده گردید. نتایج داده های کمی حاکی از آن بود که ازنظر اعضای هیئت علمی، امکان پیاده سازی همه ی مولفه های دانشگاه کارآفرین در دانشگاه شهید چمران وجود دارد. در ادامه پژوهش، در بخش کیفی از روش نمونه گیری هدفمند با شیوه ی انتخاب موارد مطلوب استفاده شد و با 12 نفر از مسئولین و اعضای هیئت علمی مرتبط با کارآفرینی و صنعت، مصاحبه نیمه ساختاریافته صورت گرفت و مصاحبه ها با روش تحلیل محتوای کیفی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. درمجموع نتایج تحقیق نشان داد که اعضای هیئت علمی ضمن پذیرفتن مشکلات و موانع دانشگاه در مسیر تبدیل به دانشگاه کارآفرین و نبود زیرساخت ها و بسترهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مناسب در کشور، معتقدند دانشگاه دارای توانمندی ها (شامل: وجود نیروهای انسانی با تخصص های گوناگون، دانشجویان علاقه مند به پژوهش در سطح تحصیلات تکمیلی، برند، سابقه ی تاریخی، پژوهش محور بودن و مادر بودن دانشگاه شهید چمران و وجود گروه ها و رشته های متعدد در دانشگاه) و زمینهها (شامل: ظرفیت های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی استان خوزستان، وجود صنایع، شرکت ها، کشاورزی و فنّاوری های متعدد در استان خوزستان، وجود مراکز کارآفرینی، ارتباط با صنعت، پارک علم و فن آوری و شرکت های دانش بنیان متعدد، توانایی مشارکت و تشکیل گروه های تخصصی اعضای هیئت علمی در طرح های پژوهشی، اقتصادی و کارآفرین) است و می تواند با انجام فعالیت هایی نظیر: گسترش فرهنگ کارآفرینی و تغییر نگرش اعضای هیئت علمی و دانشجویان به رسالت دانشگاه، اصلاح سیستم جذب، ارتقا و بازآموزی اعضای هیئت علمی، هماهنگی بخش های مختلف دانشگاه در اجرای فعالیت های کارآفرینی، نیازسنجی و برقراری ارتباط مناسب با محیط بیرونی و معرفی دانشگاه به صنعت و جامعه، متنوع سازی منابع مالی دانشگاه و... در مسیر تبدیل شدن به دانشگاه کارآفرین حرکت کند.
فرانک صحرایی حمید فرهادی راد
هدف این تحقیق آگاهی از تأثیر رهبری توزیعی بر رضایت شغلی معلمان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دبیرستان های شهرستان اهواز بود. روش تحقیق توصیفی از نوع همبستگی و همچنین به لحاظ هدف، جزء تحقیقات نظری– کاربردی و جامعه آماری این تحقیق، مدیران و معلمان زن و مرد و کلیه دانش آموزان مدارس متوسطه نواحی4 گانه آموزش وپرورش شهرستان اهواز در سال 93-1392 بوده است. برای نمونه گیری از روش طبقه ای چندمرحله ای استفاده شد؛ بدین ترتیب که از بین نواحی موجود ابتدا ناحیه های1و4 به صورت تصادفی انتخاب، سپس از تعداد 89 مدرسه به طور تصادفی با توجه به جدول مورگان از مدارس دخترانه و پسرانه 73 مدرسه انتخاب شدنددر پایان، به طور میانگین از هر مدرسه با توجه به جمعیت آن تعداد معینی معلم و مدیر مورد بررسی قرار گرفت. به عنوان ابزار اندازه گیری از دو پرسشنامه وضعیت رهبری توزیعی مرکز توسعه و پژوهش دلور با ضریب آلفا 88/0 و پرسشنامه رضایت شغلی اسمیت، کندال و هولین با ضریب آلفا 96/0 استفاده شد و برای اندازه گیری میزان پیشرفت تحصیلی دانش آموزان نیز، میانگین نمرات کتبی دانش آموزان سال سوم هر مدرسه در دروس نهایی که به صورت هماهنگ سراسری(کشوری) برگزار می شود، استفاده شد. یافته ها حاکی از استفاده مدیران مدارس از رهبری توزیعی داشت. بین تمامی ابعاد رهبری توزیعی به جز توسعه حرفه ای و حمایت همه جانبه با پیشرفت تحصیلی رابطه وجود داشت. همچنین بین تمامی ابعاد رهبری توزیعی با رضایت شغلی رابطه وجود داشت. نتایج رگرسیون نشان داد ابعاد رهبری توزیعی و رضایت شغلی پیش بین پیشرفت تحصیلی دانش آموزان هستند و نتایج رگرسیون چند متغیره حاکی از تاثیر بسیار ضعیف متغیر رهبری توزیعی مدیران بر رضایت شغلی معلمان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دارد.
سمیه طرقی سیدعباس رضوی
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین عوامل فردی و سازمانی با میزان استفاده از فناوری آموزشی توسط اعضای هیأت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز انجام شد. روش پژوهش، کمی و از منظر هدف این پژوهش، یک پژوهش کاربردی بود. داده ها از طریق دو پرسشنامه محقق ساخته؛ «میزان استفاده از فناوری آموزشی توسط اعضای هیأت علمی»؛ که توسط اعضای هیأت علمی و دانشجویان تکمیل شد، و پرسشنامه محقق ساخته «عوامل فردی و سازمانی بهره گیری از فناوری آموزشی» گردآوری شد. برای تحلیل داده ها از روش های توصیفی و استنباطی استفاده شد؛ بدین گونه که در بخش تحلیل توصیفی از روش های آماری جدول فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد و به منظور تحلیل استنباطی داده های به دست آمده از آزمون های آماری مناسب؛ آزمونt تک نمونه ای و مستقل، آزمون همبستگی و رگرسیون چندگانه استفاده شد. مشارکت کنندگان این پژوهش، 100 نفر از اعضای هیأت علمی و 300 نفر از دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز بودند که به صورت نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی انتخاب شدند. براساس نتایج بدست آمده، میزان استفاده از فناوری آموزشی توسط اعضای هیأت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز در حد مطلوب نبود. همچنین، بین دیدگاه دانشجویان و اعضای هیأت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز درباره میزان استفاده از فناوری آموزشی توسط اعضای هیأت علمی تفاوت معنی داری وجود داشت، در نهایت بین عوامل فردی نظیر علاقه، نگرش، نیاز و ترس اعضای هیأت علمی با میزان استفاده آنان از فناوری آموزشی رابطه ی معناداری وجود دارد، در مقابل عوامل فردی نظیر دانش، مهارت و زمان با میزان استفاده اعضای هیأت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز رابطه ی معناداری ندارند. همچنین، بر اساس نتایج این پژوهش، عوامل سازمانی نظیر پاداش و دسترسی به تجهیزات با میزان استفاده اعضای هیأت علمی از فناوری آموزشی رابطه معناداری دارند، در مقابل عوامل سازمانی نظیر پشتیبانی، حمایت مالی و فرهنگ سازمانی با میزان استفاده اعضای هیأت علمی دانشگاه شهید چمران اهواز از فناوری آموزشی رابطه معناداری ندارند.
زری مهمدی حمید فرهادی راد
این پژوهش با هدف بررسی وضعیت مهارت آموزی در مرکز آموزش علمی-کاربردی جهاد دانشگاهی شهر اهواز انجام شده است. روش پژوهش، روش تحقیق آمیخته (اکتشافی) است. داده های پژوهش با استفاده از دو روش کمّی (پرسشنامه محقق ساخته) و تحلیل محتوای کیفی (مصاحبه) جمع آوری گردید. مشارکت کنندگان این پژوهش را کلیه کارکنان، استادان و دانشجویان مرکز علمی-کاربردی جهاد دانشگاهی شهر اهواز تشکیل می دهند که در مجموع 260 نفر نمونه را تشکیل دادند (240 نفر برای پاسخگویی به پرسشنامه و 20 نفر برای انجام مصاحبه). یافته های پژوهش حاکی از آن بود که مهمترین نیازهای مهارتی دانشجویان به ترتیب مهارت های شناختی، حرفه ای (فنی)، کارآفرینی، مدیریتی و ارتباطی و اجتماعی است. یافته ها همچنین نشان داد، آموزش های ارائه در مرکز نتوانسته است نیازهای مهارتی دانشجویان را برآورده سازد. درواقع، آموزش های ارائه شده در مرکز نتوانسته آن چنان که باید و شاید بر سرمایه انسانی تأثیر مثبت و سودمندی داشته باشد و پاسخگوی طرفداران رویکرد ابزاری باشد. مصاحبه ها حاکی از دو جنبه موافق و مخالف در خصوص همخوانی آموزش های ارائه شده در مرکز با اهداف دانشگاه جامع علمی-کاربردی بودند. در نهایت با مقایسه نظرات موافق و مخالف و با توجه به نتایج حاصل از پرسشنامه دوم، ناهمخوانی آموزش های ارائه شده در مرکز با اهداف دانشگاه جامع علمی-کاربردی پذیرفته شد. عوامل متعددی نیز به عنوان عوامل تسهیل کننده مهارت آموزی در مرکز شناسایی شدند که عبارتند از: استفاده از روش های نوین تدریس، امکانات و تجهیزات مکفی، برنامه درسی بومی، محتوا و سرفصل های کاربردی، پذیرش کمتر دانشجویان، سطح علمی مطلوب دانشجویان، توانمندی تخصصی استادان، هدفمندی دانشجویان از ورود به مرکز، رغبت و انگیزه دانشجویان و وضعیت اشتغال. موانع مهارت آموزی در مرکز نیز به سه مقوله؛ موانع فردی، سازمانی و فراسازمانی دسته بندی شدند. مدرک گرایی، کمبود امکانات آزمایشگاهی و کارگاهی، غلبه روش تدریس نظری بر تدریس عملی استادان، کاربردی نبودن آموزش ها، عدم انگیزه علاقه و پشتکار دانشجویان و... به عنوان نمونه هایی از موانع مهارت آموزی در این مرکز شناسایی شد.
فرزانه قاسمی حمید فرهادی راد
این پژوهش باهدف بررسی تأثیر سازوکار تخصیص منابع مالی درون دانشگاهی بر عملکرد آموزشی و پژوهشی گروه های آموزشی دانشگاه شهید چمران اهواز به اجرا درآمد. پژوهش حاضر ازنظر هدف در گروه تحقیقات نظری- کاربردی بوده و ازنظر روش از نوع توصیفی- تحلیلی و روش همبستگی است. دانشگاه شهید چمران اهواز به عنوان جامعه آماری انتخاب و داده های آماری در خصوص همه دانشکده ها و گروه های آموزشی دانشگاه گردآوری شده است. به منظور جمع آ وری داده های موردنیاز در قلمرو زمانی 92-1389، چک لیست های ساخته شده و با مطالعه اسناد، اطلاعات و مدارک موجود در واحدهای سازمانی دانشگاه استفاده، داده ها جمع آوری گردید. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آمار توصیفی در قالب جداول متوسط نرخ رشد، میانگین، انحراف استاندارد و همبستگی و به منظور تعیین روابط بین متغیرها و برازش الگوهای رگرسیونی موردنظر از آمار استنباطی و روش آماری الگو سازی چند سطحی استفاده شده است. نتایج نشان می دهد که: 1- داده ها از ساختار یکسان و همگنی برخوردار نبوده و بین واحدهای زمانی و بین گروه های آموزشی ناهمسانی وجود دارد. میزان آماره محاسبه شده برای عملکرد پژوهشی و عملکرد آموزشی نشان دهنده ضرورت به کارگیری الگوسازی چند سطحی است.2- عملکرد پژوهشی و عملکرد آموزشی گروه های آموزشی به ازای هر عضو هیئت علمی در طول دوره موردبررسی با تغییراتی مواجه و روند کلی این شاخص ها افزایشی بوده است. 3- هر یک از گروه ها روند افزایش عملکردی متفاوتی را تجربه کرده است. 4- سازوکارهای تخصیص منابع مالی، عملکرد پژوهشی و عملکرد آموزشی گروه ها را به طور معنی داری تحت تأثیر قرار می دهد.