نام پژوهشگر: صدف گلمرادی
صدف گلمرادی حسین فقیهی
نقد جامعه شناسانه ی ادبیات ناظر بر نگاهی محتوا محور به متون ادبی است که ،ضمن آن که دریافت های زیبایی شناسانه را در حاشیه می گذارد، شنیدن صداهای پنهان و کشف مضمون های نهانی آفرینش های ادبی را در کانون توجه خود قرار می دهد. رمان به منزله ی نوعی از ادبیات که زاده ی دوران مدرن است محمل مناسبی برای بازنمایی فضای جامعه است و زنان به مثابه ی نیمی از کنشگران جهان اجتماعی در مقام ابژه و سوژه در شکل گیری رمان ،به ویژه پس از انقلاب اسلامی، نقش چشمگیری داشته اند. تحلیل کمی و کیفی این حضور نوعی نگاه جامعه شناسانه است که در پرتو نظریه ی اجتماعی و نقد ادبی میسر می شود. نظریه ی انواع سرمایه ی پیر بوردیو ،جامعه شناس فرانسوی، نگاهی شامل به اشکال سود و سرمایه دارد. از نظر او اقتدار یافتن یک شخص در میدان های مختلف و میزان سهیم شدن او در مدیریت میدان قدرت به یک سرمایه ی خاص بستگی ندارد، بلکه به حجم و ترکیبی از «انواع سرمایه» وابسته است. افزون براین، توجه هم زمان جامعه شناسی انتقادی بوردیو به دنیای ذهن و عین و نیز میدانی دیدن روابط حاکم بر فضای اجتماعی، ظرفیت بایسته را برای بازشناسی انواع سرمایه ی شخصیت های زن رمان در اختیار پژوهشگر قرار می دهد. بنابراین، در این رساله با تکیه بر تحلیل محتوای کیفی و تحلیل روایت به نقد جامعه شناسانه ی سرمایه های شخصیت های زن در چهار رمان دل فولاد، قصه تهمینه، انگار گفته بودی لیلی و نیمه ی غایب بر اساس نظریه ی انواع سرمایه ی بوردیو پرداخته شده است. بر اساس این پژوهش هیچ سرمایه ی متقارنی برای شخصیت های زن رمان دیده نمی شود، از این رو حقیقت فرودستی آنان در میدان های مختلف افشا می گردد.سرمایه ی فرهنگی آنان بیشترین سهم را در تشکیل حجم و ترکیب سرمایه ها دارد اما موقعیت های معدودی که در تبدیل انواع سرمایه برای زنان به چشم می خورد به واسطه ی سرمایه ی اجتماعی آنان است که نه حاصل اجتماعات مدرن بلکه نتیجه ی روابط بین فردی زنان با مردان صاحب اقتدار رمان (کارگردان، شاعر، استاد و جز آن) می باشد. در حیطه ی سرمایه ی اقتصادی سوژه ی منفعل بودن زنان بازتولید می شود و از بُعد نمادین نیز شاهد فقری کاهنده در زندگی آنان هستیم.