نام پژوهشگر: مهرداد نصیری مبارکه
مهرداد نصیری مبارکه محمدتقی قزلسفلی
این پژوهش به مقایسهی گفتمان روشنفکری دینی مهدی بازرگان و علی شریعتی می پردازد. پرسش بنیادین این جستار، عبارت است از اینکه دال مرکزی درخرده گفتمان روشنفکری دینی بازرگان و خرده گفتمان روشنفکری دینی شریعتی چیست و چگونه دال های شناور، حول دال مرکزی مفصل بندی شدهاند؟ نگارنده در پاسخ به این پرسش تلاش نموده است تا با پایبندی به روش تحلیلی _ توصیفی وگفتمانی و پس از بحث از نظریه گفتمان لاکلائو وموفه، فرضیه مورد نظرخود مبنی براینکه «دال مرکزی درخرده گفتمان بازرگان، اسلام علمی- تجربی و درخرده گفتمان شریعتی، اسلام اجتماعی-انقلابی است و این موضوع برابعاد مختلف اندیشه ی آنها درباب روش حکومتداری مطلوب، حاکمیت، رهبری جامعه و شیوه تعیین آن، کارویژه دولت و نوع نگاه آن ها به غرب و.... تاثیرمی گذارد» را به آزمون گذارد؛ تفسیر علمی بازرگان از اسلام و زمینه و زمانه وی، سبب برتری دال مرکزی، اسلام علمی- تجربی در اندیشه های او و تفسیر جامعهگرایانه شریعتی از اسلام و زمینه و زمانه وی، سبب برتری دال مرکزی اسلام اجتماعی- انقلابی در اندیشه وی شده است. روش حکومت داری مطلوب بازرگان، لیبرال دموکراسی و روش حکومت داری مطلوب شریعتی، دموکراسی متعهد یا هدایت شده است. در خرده گفتمان تجربه محور بازرگان، حاکمیت از آن مردم و حق رهبری با فرد منتخب مردم است و شیوه تعیین آن نیز انتخاب از جانب مردم است؛ که کارویژه آن فضاسازی برای هدایت افراد انسانی است؛ درحالی که درخردهگفتمان اسلام اجتماعی- انقلابی شریعتی، حاکمیت و حق رهبری به رهبر ایدئولوگ متعهد واگذار شده است که تعیین آن نه از راه انتخاب و نه از راه انتصاب است. اوامامت را یک حق ذاتی ناشی از ماهیت شخصی، که منشا آن خود امام است، می داند و در همین راستا معتقد است که دولت، رهبری و تربیت مردم را به بهترین شکل و بر اساس مکتب تعهد میکند. در غرباندیشی نیز، از دو بعد غرب (علم و تمدن و استعمارغرب)، بازرگان در رویکرد ایجابی به علم و تمدن غرب، روش علمی حاکم بر غرب را می پذیرد و در رویکرد سلبی، انتقاداتی از برای خلا معنویت، به رویهی علمی و تمدنی غرب وارد میکند و در بررسی عوامل عقب ماندگی کشورها اصولا استعمار برای او کمتر مطرح است. درحالی که شریعتی در رویکرد ایجابی نسبت به غرب، مواجهه ای همدلانه با روش علمی غرب دارد، با این حال تبعات منفی علم و تمدن غرب را، از موضع یک جهان سومی انقلابی دوراز نظر نمیدارد؛ در رابطه با استعمار نیز، نسبت به غرب بدبین و معتقعد به الیناسیون فرهنگی و استعمارکشورهای جهان سوم از جانب غرب است.