نام پژوهشگر: جواد حمزه ئی
بهزاد آهنگرنارنج بن امیرحسین کشتکار
خشکی از مهم¬ترین خطرات جدی برای افزایش راندمان و تولید موفق محصولات زراعی در ایران و جهان است. تاثیر تنش خشکی در مرحله خورجین¬دهی بر روی برخی از صفات اگرومورفولوژیک، عملکرد و اجزای عملکرد دانه 13 رقم کلزا درقالب طرح بلوک¬های کامل تصادفی با سه تکرار درسال زراعی92-1391 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که رقم¬های مورد مطالعه از نظر کلیه صفات درسطح آماری1 درصد دارای تفاوت معنی¬دار بودند که این موضوع بیانگر تنوع زیاد رقم¬های مورد مطالعه از نظر بیشتر صفات به ویژه صفت عملکرد روغن می¬باشد. محاسبه همبستگی فنوتیپی بین صفات نشان داد که عملکرد روغن با وزن هزاردانه بیش¬ترین همبستگی مثبت و معنی دار را دارد. نتایج تجزیه رگرسیون گام به گام نشان داد که تحت شرایط تنش مهم¬ترین صفات تأثیرگذار بر صفت عملکرد روغن بترتیب عملکرد دانه، درصد روغن، روز تا 50 درصد گلدهی و تعداد دانه بودند که 88/99 درصد تغییرات را توجیه نمودند . نمودار بای پلات تجزیه به مولفه¬ها نشان داد که مهم¬ترین صفات شامل درصد روغن، طول خورجین،عملکرد دانه و عملکرد روغن می¬باشند. نتایج بیانگر این بود که ارقام okapi، opera و slm046 مقاوم¬ترین ارقام به تنش خشکی می¬باشند. تجزیه خوشه¬ای به روش ward، ارقام مورد بررسی را در 4 گروه مجزا قرار داد که ارقام مقاوم در خوشه چهارم و ارقام حساس درگروه دوم قرار گرفتند. به منظور مطالعه اثر تنش خشکی ناشی از پلی اتیلن گلیکول (polyethylene glycol) بر درصد جوانه¬زنی، سرعت جوانه زنی، طول ریشه¬چه و طول¬ساقه چه در 13 رقم کلزا ، آزمایشی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح پایه کاملاً تصادفی با دو فاکتور و سه تکرار اجرا گردید. فاکتور اول شامل سطوح مختلف تنش خشکی(0، 2- ،4 - و6- بار) و فاکتور دوم شامل13 رقم کلزا بود. نتایج تجزیه واریانس بیانگر اثر معنی¬دار سطوح مختلف تنش خشکی و نوع رقم بر مولفه¬های جوانه¬زنی و همچنین اثر متقابل خشکی و رقم بر خصوصیات مورد بررسی معنی دار گردید. نتایج نشان داد که با افزایش میزان تنش خشکی، تمامی صفات اندازه گیری شده کاهش یافته طول ساقه¬چه نسبت به طول ¬ریشه¬چه کاهش بیش¬تری در مقابل تنش خشکی نشان داد. ارقام مختلف کلزا به دلیل تفاوت¬های ژنتیکی نسبت به تنش خشکی عکس العمل متفاوتی نشان دادند، به طوری که رقم okapi و slm046 در بین ارقام مورد مطالعه بیش¬ترین تحمل به خشکی را در مرحله جوانه زنی نشان دادند. به منظور تعیین مقاوم¬ترین ارقام که دارای بیش¬ترین عملکرد دانه در شرایط تنش رطوبتی بودند از شاخص¬های مقاومت به خشکی مانند sti، tol، mp، gmp، rdi، ssi، sspi و snpi استفاده شد. نتایج همبستگی بین شاخص¬های مقاومت و عملکرد دانه نشان داد که شاخص¬های, mp sti, gmp و snpi دارای بیش¬ترین همبستگی را با عملکرد دانه در شرایط تنش و عدم تنش داشتند. نتایج بای پلات تجزیه به مولفه¬ها و نمودار سه بعدی نشان دادند که ارقام okapi، opera و slm046 مقاوم¬ترین ارقام شناخته شدند.
حمید نجفی مصلح جواد حمزه ئی
به منظور مطالعه اثر قطع آبیاری و کود نیتروژن بر برخی شاخص-های آگروفیزلوژیک و کیفیت دانه با دو رقم آفتابگردان در منطقه¬ همدان، آزمایشی به صورت اسپیلیت پلات فاکتوریل در قالب بلوک¬های کامل تصادفی با سه تکرار در سال زراعی 1391 در مزرعه¬ تحقیقاتی دانشکده¬ کشاورزی دانشگاه بوعلی سینا انجام شد . قطع آبیاری در سه سطح ( آبیاری تا مرحله¬ گلدهی، آبیاری تا مرحله دانه بندی و آبیاری کامل) در پلات اصلی و کود نیتروژن در چهار سطح ( صفر، 60، 120 و 180 کیلوگرم نیتروژن خالص در هکتار) به همراه دو رقم (ایروفلور و آلستار) در پلات¬های فرعی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که اکثر صفات مورد بررسی تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفتند. بیشترین شاخص سطح برگ (4/5) و سرعت رشد محصول (5/43 گرم بر متر مربع در روز) از رژیم آبیاری کامل، سطح کودی 180 کیلوگرم و رقم آلستار به دست آمد. تیمار آبیاری کامل در سطح کودی 180 کیلوگرم و رقم آلستار موجب افزایش عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت دانه به ترتیب معادل 17105 کیلوگرم در هکتار و 01/38 درصد نسبت به تیمار قطع آبیاری در مرحله¬ گلدهی و عدم مصرف کود و رقم ایروفلور شد. با اعمال قطع آبیاری عملکرد دانه کاهش یافت. بیشترین مقدار عملکرد دانه (3273 کیلوگرم در هکتار) از تیمار آبیاری کامل، کود 180کیلوگرم و رقم آلستار به دست آمد و کمترین عملکرد دانه (475 کیلوگرم در هکتار) از تیمار آبیاری تا مرحله گلدهی، عدم مصرف کود و رقم ایروفلور به دست آمد. قطع آبیاری در مرحله¬ گلدهی موجب کاهش درصد روغن دانه شد ولی درصد پروتئین دانه را افزایش داد. بنابراین، بر اساس نتایج حاصل می¬توان از رقم آلستار در شرایط آبیاری کامل و مصرف 180 کیلوگرم نیتروژن برای دستیابی به عملکرد قابل قبول در زراعت آفتابگردان مناسب دانست.
مهسا ظاهری شجاع جلال سلطانی
امروزه میکرو ارگانیسم های اندوفیت¬ به عنوان منابعی بسیار مهم و قابل اعتماد از مواد فعال زیستی و شیمیایی مطرح شده اند که پتانسیل¬های فراوانی برای بهره¬برداری در عرصه¬های گسترده¬ای از کشاورزی، صنعت و پزشکی دارند.یکی از مهمترین ویژگیهای این موجودات همزیست گیاهان, که عمدتا قارچ و باکتری هستند, حفاظت از گیاهان در برابر تنش های زیستی و غیر زیستی ست. گیاهان تیره سرو از گیاهان بومی ایران و حاوی متابولیت¬های بسیار مهمی هستند که دارای ارزش¬های نهفته¬ی فراوانند. مهم¬ترین جنس¬های موجود در ایران از این خانواده cupressus، juniperus و platycladus می¬باشند.پژوهش های پیشین همزیستی قارچ های اندوفیت فعال از نظر زیستی باگیاهان سرو ایران را نشان داده است. پژوهش حاضر از دیدگاه¬های بیولوژیک و اکولوژیک به بررسی اندوفیت¬های باکتریایی این گیاهان و بررسی اثرات زیستی آن¬ها پرداخته است. به این منظور، طی سال 1390 نمونه برداری از اندام¬های هوایی درختان سالم سروناز (c. sempervirens var. cereiformis)، سرو شیراز (c. sempervirens var. fastigiata)، سرو نقرهای(cupressus arizonica)، سرو خمره ای(platycladus orientalis)، سرو زربین (c. sempervirens var. horizontalis) و سرو کوهی(juniperus communis) در رویشگاههای طبیعی استانهای همدان, مرکزی, فارس و گیلان انجام شد و 69 جدایه اندوفیت باکتریایی جداسازی شده از درختان سرو خالص¬سازی شدند. نخست, اثرات ضدقارچی آنها بر روی قارچ مدل pyricularia oryzaeبررسی شد و آنالیز آماری نتایج نشان داد که 11 جدایه اثرات بسیار قویتری نسبت به دیگر جدایه ها از خود نشان میدهند. 11 جدایه اندوفیت باکتریایی برتر انتخاب شده و اثرات بیوکنترلی آن¬ها بر روی سه قارچ پاتوژن سرو یعنیdiplodia seriata، spencermartinsia viticola و phaeobotryon cupressi از طریق کشت متقابل و کشت سه نقطه¬ای آن¬ها با این قارچ¬ها نشان داده شد. همچنین, عصاره¬های این 11 جدایه برتر باکتریایی استخراج گردیده و اثر آنها بر روی هر چهار قارچ پاتوژن گیاهی مذکور بررسی شد. آنالیز آماری داده ها نشان داد که باکتریهای اندوفیت جدا شده از گیاهان سرو اثرات ضدقارچی قوی بر روی پاتوژن های گیاهی از خود نشان میدهند. شناسایی ایزوله های برتر به روشهای فیزیولوژیکی و مولکولی بر اساس توالی¬یابی ژن 16 s rdnaآنها را درجنس های stenotrophomonas, brevundimonas , bacillus وmicrobacterium قرار داد.در مجموع یافته های این پژوهش بیانگر آنند که گیاهان تیره سرو حاوی باکتریهای اندوفیتی هستند که پتانسیل حفاظت از این گیاهان در برابر تنش های زیستی, همچون بیماریهای قارچی, را دارند.
فرهاد بایزیدی حسین بیات
خاک ورزی و گیاه پوششی از عوامل موثر بر ساختمان و مقاومت مکانیکی خاک می باشند. تاثیر عملیات های خاکورزی بر رفتار خاک اساسا به ساختمان خاک مربوط می شود. گیاهان پوششی نیز به علت افزایش مواد آلی، مقاومت خاک، تراکم پذیری و همچنین منافذ خاک را تحت تاثیر قرار می دهند. بنابراین هدف از این مطالعه بررسی تاثیر انواع سیستم های خاک ورزی و گیاه پوششی بر ضرایب مدل های مقاومت مکانیکی خاک، منحنی مشخصه رطوبتی و توزیع اندازه خاکدانههای ریز و درشت بود. برای این منظور تیمار خاک ورزی در سه سطح خاک ورزی مرسوم با گاوآهن برگرداندار (t1)، خاک ورزی حداقل با چیزل (t2) و بدون خاک ورزی (t3) و همچنین گیاه پوششی نیز در سه سطح ماشک (c1)، خلر (c2) و بدون گیاه پوششی (c3) بهصورت آزمون فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه بوعلی سینا- همدان (دستجرد)، اجرا شد. در فصل بهار از هر واحد آزمایشی یک نمونه دست نخورده و یک نمونه دست خورده از عمق 0 تا 10سانتی متری، کلا 27 نمونه برداشته شد. نمونه برداری پاییز از دو عمق انجام گرفت. تعداد 8 نمونه دست نخورده از عمق اول هر واحد آزمایشی (0 تا 10 سانتی متر) کلا 216 نمونه و یک نمونه نیز از عمق دوم (10 تا 20 سانتی متر)، کلا 27 نمونه جمعآوری شد. از هر دو عمق نیز یک نمونه دست خورده بر داشته شد. رطوبت در مکش های مختلف اندازه گیری شد. در مکش های متفاوت، مقاومت در برابر فروروی، تغییرات نسبت پوکی در اثر تنش خارجی و مقاومت کششی خاکدانه ها اندازه گیری شد. هدایت هیدرولیکی در مکش های مختلف تخمین زده شد و پایداری خاکدانه ها نیز با استفاده از الک تر اندازه گیری شد. مدل گاردنر (1958) بر داده های هدایت هیدرولیکی، مدل ون گنوختن (1980) بر داده های منحنی رطوبتی و مدل گمپرتز (1825) بر داده های تراکم محصور برازش شد. مدل استوک و داونز (2008) بر داده های مقاومت فروری و مقاومت کششی خاکدانه ها برازش شد. مدل بست نیز بر داده های مربوط به توزیع اندازه خاکدانه ها برازش شد. تجزیه و تحلیل ضرایب مدل های مذکور با نرم افزار sas9.1 و مقایسه میانگین ها نیز با آزمون دانکن انجام گرفت. نتایج هدایت هیدرولیکی نشان داد که برهم کنش خاک ورزی حداقل و گیاه پوششی خلر مقدار هدایت هیدرولیکی اشباع و غیر اشباع را نسبت به خاک ورزی مرسوم و بدون گیاه پوششی افزایش داد. تیمارهای خاک ورزی حداقل و بدون خاک ورزی ظرفیت نگه داشت آب را نسبت به خاک ورزی مرسوم افزایش دادند. افزایش عمق سبب کاهش تاثیر تیمارهای گیاه پوششی بر نگه داشت آب خاک گردید. خاک ورزی مرسوم و حداقل نسبت به بدون خاک ورزی و گیاه پوششی خلر نسبت به بدون گیاه پوششی مقاومت فروروی خاک را کاهش دادند. در بررسی تاثیر تیمارهای اعمال شده بر مشخصه های منحنی تراکم دریافتیم که ضرایب b و c در تیمارهای گیاه پوششی خلر و سپس ماشک (به دلیل بیشتر بودن ماده آلی) نسبت به بدون گیاه پوششی کاهش یافتند و کاهش قابلیت تراکم خاک های دارای این دو سطح از گیاه پوششی مشاهده شد. شاخص تراکم در عمق دوم پاییز (10 تا 20 سانتی متر) به دلیل ماده آلی کمتر نسبت به عمق اول (0 تا 10 سانتی متر) بیشتر بوده و تراکم پذیری بیشتری نیز داشت. کشت بدون خاک ورزی (به دلیل بکر بودن خاک) و بدون گیاه پوششی (به دلیل ماده آلی کم) مقاومت کششی خاکدانه ها را کاهش دادند. پایداری خاکدانه های دو عمق پاییز در تیمار خاک ورزی مرسوم کاهش یافت و در هر دوعمق پاییز و نمونه های بهار گیاه پوششی خلر پایداری خاکدانه-ها را افزایش داد. خاک ورزی حداقل نسبت به خاک ورزی مرسوم و بدون خاک ورزی، گیاه پوششی خلر نیز در مقایسه با بدون گیاه پوششی و گیاه ماشک تاثیر بیشتری در بهبود ساختمان خاک داشتند. هر دو سطح گیاه پوششی تراکم پذیری را کاهش دادند. به طور کلی برهمکنش خاک ورزی حداقل و گیاه خلر خصوصیات ساختمانی را بهبود و برهمکنش بدون خاک ورزی با بدون گیاه پوششی مقاومت مکانیکی خاک را افزایش دادند.
سامان بیگی جواد حمزه ئی
به منظور بررسی اثر کشت مخلوط افزایشی ارزن بر کنترل علف های هرز، رشد و عملکرد دانه لوبیا چیتی، آزمایشی در سال زراعی 1392 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه بوعلی سینا انجام گرفت. دو تیمار عاری از علف¬هرز و تداخل علف¬هرز در ترکیب با 7 الگوی مختلف کاشت (کشت خالص لوبیا چیتی، کشت خالص ارزن و کشت¬های مخلوط افزایشی 20، 40، 60، 80 و 100 درصد ارزن با لوبیا چیتی) به¬صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح بلوک¬های کامل تصادفی با سه تکرار ارزیابی شدند. اثر تیمارهای آزمایشی و اثر متقابل آن¬ها بر بیشتر صفات معنی¬دار شد. بیشترین عملکرد بیولوژیک و دانه لوبیا چیتی (به¬ترتیب 8369 و 3440 کیلوگرم در هکتار) و ارزن (به ترتیب 9574 و 1672 کیلوگرم در هکتار) از کشت خالص آن¬ها تحت تیمار عاری از علف¬هرز به¬دست آمد. در مقایسه با کشت خالص لوبیا چیتی تحت تیمار تداخل علف¬هرز، با افزایش تراکم ارزن در مزرعه لوبیا تراکم و بیوماس علف¬های هرز به¬طور معنی¬داری کاهش یافت. کمترین تراکم و بیوماس علف¬¬هرز (به¬ترتیب 14 بوته و 22 گرم در مترمربع) به کشت¬ مخلوط افزایشی 100 درصد ارزن با لوبیا چیتی تعلق گرفت. علاوه بر این، در کلیه تیمارهای مخلوط ler بالاتر از 1 بود و بیشترین میزان ler (21/2) از کشت¬ مخلوط افزایشی 60 درصد ارزن با لوبیا چیتی حاصل شد. در کل، یافته¬های ما نشان داد که کشت مخلوط افزایشی 60 درصد ارزن با لوبیا چیتی می تواند علف¬های هرز را مهار کرده و کارایی استفاده از زمین لوبیا چیتی را افزایش دهد.
احمد ماله میر جواد حمزه ئی
به منظور بررسی اثردور آبیاری و مایکوریزا بر رشد، عملکرد دانه و کارایی مصرف فسفر در ارزن معمولی، آزمایشی به صورت فاکتوریل اسپلیت پلات بر پایه طرح بلوک¬های کامل تصادفی در 3 تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه بوعلی سینا اجرا شد. دور آبیاری (7، 10 و 14 روز) در کرت اصلی و کود فسفر (0، 25، 50، 75 و 100 درصد توصیه شده) به همراه کاربرد و عدم کاربرد مایکوریزا در کرت¬های فرعی قرار گرفتند. اکثر صفات مورد بررسی تحت تأثیر تیمارها قرار گرفتند. بیشترین و کمترین عملکرد بیولوژیک (به¬ترتیب 270 و 190 گرم در مترمربع) از گیاهان مایکوریزایی در دور آبیاری 7 روز و گیاهان غیر مایکوریزایی در دور آبیاری 14 روز به¬دست آمد. بیشترین عملکرد دانه (150 گرم در مترمربع) به دور آبیاری 7 روز و مصرف 75 درصد فسفر اختصاص یافت که از لحاظ آماری با دور آبیاری 10 روز در همان سطح فسفر اختلاف معنی داری نداشت. کمترین عملکرد دانه که معادل 58 گرم در مترمربع بود در دور آبیاری 14 روز و عدم مصرف فسفر حاصل شد. این تیمار عملکرد دانه را نسبت به دور آبیاری 7 روز و سطح 75 درصد فسفر، 61 درصد کاهش داد. با افزایش فاصله آبیاری کارایی مصرف فسفر کاهش یافت. بیشترین کارایی مصرف فسفر از دور آبیاری 7 روز و مصرف 75 درصد فسفر حاصل شد. اثر متقابل دور آبیاری در مایکوریزا نشان داد که بیشترین میزان درصد همزیستی (60 درصد) از دور آبیاری 14 روز و تلقیح با مایکوریزا به دست آمد. بنابراین، به نظر می رسد دور آبیاری 10 روز و مصرف 75 درصد فسفر و کاربرد مایکوریزا جهت تولید ارزن مناسب است.
حسن خانی یوسف آباد جواد حمزه ئی
به منظور بررسی اثر کود سبز کلزا و سیستم های مختلف خاک ورزی بر دینامیک علف های هرز، رشد و عملکرد آفتابگردان آجیلی در تراکم های مختلف بوته، آزمایشی در سال زراعی 1393 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه بوعلی سینای همدان انجام گرفت. آزمایش به صورت فاکتوریل اسپلیت پلات بر پایه بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار اجرا شد. سه سطح خاک ورزی شامل خاک ورزی مرسوم، خاک ورزی حفاظتی و بدون خاک ورزی به همراه سه سطح مدیریت علف هرز شامل کود سبز کلزا، کنترل و عدم کنترل علف هرز به صورت فاکتوریل در کرت های اصلی قرار گرفتند و در کرت های فرعی نیز تراکم بوته در سه سطح 6، 8 و 10 بوته در مترمربع قرار گرفت. اکثر صفات مورد بررسی تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار گرفتند. تراکم و بیوماس کل علف های هرز در مرحله رسیدگی فیزیولوژیک آفتابگردان تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی و اثر متقابل دوگانه آن-ها قرار گرفت. کم ترین تراکم و بیوماس علف های هرز به ترتیب از تیمار خاک ورزی مرسوم به همراه کاربرد کود سبز کلزا و تیمار کود سبز کلزا در تراکم 10 بوته آفتابگردان حاصل شد. نتایج ارزیابی قابلیت تیمارهای مختلف در کنترل علف های هرز نشان داد که تیمار خاک ورزی مرسوم با کاربرد کود سبز کلزا در تراکم 10 بوته آفتابگردان بیشترین و تیمار خاک ورزی حداقل در عدم کنترل علف هرز به همراه تراکم 6 بوته آفتابگردان کم ترین کارایی را در کنترل علف های هرز داشتند. این امر نشان دهنده نقش مثبت خاک ورزی مرسوم، اثر کود سبز کلزا و تراکم مناسب بوته در مهار علف های هرز مزرعه آفتابگردان میباشد. همچنین، بیشترین عملکرد دانه (380 گرم بر مترمربع) آفتابگردان آجیلی به تیمار کنترل علف هرز در تراکم 10 بوته تعلق گرفت که با تیمار کود سبز کلزا در تراکم 10 بوته آفتابگردان تفاوت معنی دار نداشت.تیمار کود سبز کلزا در تراکم 10 بوته با 4% کاهش، 360 گرم بر مترمربع عملکرد داشت. بهطورکلی، استفاده از سیستم خاک ورزی مرسوم، کود سبز کلزا و تراکم 10 بوته آفتابگردان ضمن افزایش عملکرد باعث کنترل موثر علفهای هرز شد که این امر می تواند، علاوه بر تولید عملکرد مطلوب، از مصرف بی رویه سموم شیمیایی نیز جلوگیری کند.