نام پژوهشگر: حمید رحیمیان مشهدی
سید فرهاد صابرعلی محمد بنایان
با وجود هزینه های گزاف و مشکلات زیست محیطی ناشی از کنترل علف های هرز با روش های مرسوم شیمیایی و مکانیکی، خسارت علف های هرز هنوز یکی از عمده مشکلات موجود بر سر راه تولید غذا است. استفاده از راهکارهای زراعی به عنوان یکی از گزینه های مدیریت علف های هرز برای تلفیق در قالب یک نظام مدیریتی جامع منجر به کنترل موثر علف های هرز با هزینه کمتر، و همچنین کاهش مشکلات زیست محیطی خواهد شد. در این راستا، مدل های رقابت با ساختار اکوفیزیولوژیک، ابزار مناسبی بمنظور بررسی اثرات متقابل بین گیاهان زراعی، علف های هرز، محیط و فاکتور های مدیریتی است. بدین منظور برای ارزیابی تاثیر مقدار کود نیتروژنی و تیپ رشدی لوبیا قرمز بر توان رقابتی آن، آزمایشی به صورت فاکتوریل سه عاملی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در سال های 1388 و 1389 در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه تربیت مدرس اجرا گردید. عامل اول متشکل از دو ژنوتیپ لوبیا قرمز یعنی رقم گلی و لاین d81083 بود. عامل دوم چهار سطح کود نیتروژن در مقادیر 0، 25، 50 و 100 درصد مقدار بهینه نیتروژن مورد نیاز گیاه برای حصول بیشینه عملکرد در شرایط عدم تنش بود. عامل سوم نیز تراکم علف هرز تاج خروس در 3 سطح 0، 2 و 14 بوته تاج خروس در متر طولی ردیف در نظر گرفته شد. نتایج این بررسی نشان داد که مصرف کود نیتروژن باعث افزایش معنی دار شاخص سطح برگ و میزان کلروفیل برگ در شرایط عاری از علف هرز و تراکم کم تاج خروس شد. در تراکم زیاد تاج خروس، تنها در تیمار تامین 100 درصد نیاز کودی نسبت به تیمار عدم کوددهی افزایش معنی دار غلظت کلروفیل برگ در رقم گلی مشاهده شد، در صورتی که در شرایط مشابه غلظت کلروفیل برگ در لاین d81083 در تیمارهای 100 و50 درصد تامین نیاز کودی افزایش نشان داد. در شرایط تراکم زیاد تاج خروس، مصرف کود نیتروژن بر میزان شاخص سطح برگ لاین d81083 بی تاثیر ولی باعث کاهش شاخص سطح برگ رقم گلی شد. افزایش تراکم علف هرز تاج خروس نیز باعث کاهش معنی دار شاخص سطح برگ هر دو ژنوتیپ لوبیا قرمز گردید. در شرایط عدم حضور تاج خروس و یا تراکم کم تاج خروس، مصرف کود نیتروژن باعث افزایش تعداد دانه تشکیل شده در واحد سطح و میزان عملکرد دانه هر دو ژنوتیپ لوبیا قرمز شد. بیشترین میزان افت عملکرد حاصل از رقابت تاج خروس تحت شرایط مصرف حداکثر کود نیتروژنی و فشار رقابتی زیاد تاج خروس حاصل گردید. افزایش میزان کود مصرفی همچنین باعث افزایش میزان شاخص سطح برگ و بیوماس تولیدی تاج خروس شد، بطوری که مصرف حداکثری کود نیتروژن باعث ایجاد شاخص سطح برگ حداکثری در تاج خروس و نهایتاً تولید ماده خشک حداکثری در آن شد. افزایش تراکم تاج خروس از سطح 2 به 14 بوته در متر ردیف نیز همواره باعث افزایش معنی دار شاخص سطح برگ و ماده خشک تولیدی در تاج خروس در همه سطوح کود مصرفی شد. بررسی میزان نیتروژن تجمعی در اندام هوایی ژنوتیپ های لوبیا قرمز نشان داد که مصرف حداقلی و حداکثری نیتروژن نسبت به عدم کاربرد آن در شرایط عاری از علف هرز، در مراحل رشدی مختلف به ترتیب افزایش 13 تا 50 و 39 تا 100 درصدی در نیتروژن تجمعی در اندام هوایی ژنوتیپ های لوبیا قرمز را باعث شد. همچنین در شرایط فشار رقابتی کم نیز مصرف کود نیتروژن باعث افزایش میزان تجمع نیتروژن در اندام هوایی شد، اگرچه این افزایش نسبت به شرایط عاری از علف هرز کمتر بود. در شرایط فشار رقابتی زیاد تاج خروس، از 70 روز پس از کاشت، مصرف نیتروژن در مقادیر 50 و 100 درصد نیازی کودی لوبیا قرمز باعث کاهش میزان نیتروژن تجمع یافته در اندام هوایی ژنوتیپ های لوبیا قرمز گردید. کارایی زراعی نیتروژن مصرفی نیز نشان داد که حضور تاج خروس و مصرف کود نیتروژن بیش از 50 درصد نیاز لوبیا قرمز معمولاً باعث کاهش کارایی زراعی نیتروژن مصرفی ژنوتیپ های لوبیا قرمز گردید. نتایج ارزیابی مدل ساخته شده نیز نشان داد که تخمین مناسب منابع قابل دسترس و همچنین تسهیم منابع موجود بین اجزای مخلوط یعنی (لوبیا قرمز و تاج خروس) امکان تخمین قابل قبول از رشد و عملکرد دانه لوبیا قرمز را در شرایط عدم حضور و حضور تاج خروس فراهم می آورد.
سمیه تکاسی محمد بنایان اول
به منظور بررسی جنبه هایی از اکوفیزیولوژی و مدیریت تلفیقی علف هرز انگلی گل جالیز مصری در گوجه فرنگی آزمایش هایی طی سال های 1388 تا 1391 در آزمایشگاه و گلخانه تحقیقاتی دانشگاه فردوسی مشهد و دانشگاه آرهوس دانمارک انجام شد. در آزمایش اول، تحمل 29 رقم رایج گوجه فرنگی به آلودگی گل جالیز بررسی شد. آزمایش دوم به منظور تعیین دز و حجم ماده محرک جوانه زنی gr24 برای جوانه زنی بذر گل جالیز در شرایط بودن و نبودن دوره آماده سازی انجام شد. در آزمایش سوم، اثر دما و مدت زمان دوره آماده سازی و دمای دوره جوانه زنی بررسی شد. در آزمایش چهارم، اثر دما و پتانسیل آب در دوره جوانه زنی بر صفات جوانه زنی بذور گل جالیز مورد مطالعه قرار گرفت. در آزمایش پنجم، تأثیر علف کش های گلایفوسیت، سولفوسولفورون، ریم سولفورون، کلروسولفورون، تریاسولفورون، ایمازاپیک و ایمازاماکس بر توسعه اولیه بذر گل جالیز بررسی شد و در نهایت در آزمایش ششم، تأثیر شاخساره ای علف کش ها بر روی دو رقم گوجه هیبرید پتوپراید 2 (حساس) و ویوا (متحمل) جهت دستیابی به بهترین دز و زمان کاربرد برای کنترل گل جالیز مطالعه شد. نتایج نشان داد که، درجه حساسیت 29 رقم گوجه فرنگی به آلودگی گل جالیز با هم متفاوت است. ارقام ویوا، کالیگن 86، هیبرید پی اس 6515، هیبرید فیرنز (پی اس 8094) و کال جی ان3 در برابر آلودگی گل جالیز متحمل تر و ارقام کیمیا فلات، هیبرید پتوپراید 2 و هیبرید ای پی 865 حساس تر بودند. بذور بدون آماده سازی جوانه زدند ولی دوره آماده سازی باعث افزایش درصد نهایی و سرعت جوانه زنی شد. بالاترین درصد جوانه زنی (98 درصد) در بذور با آماده سازی با حجم 900 میکرولیتر و دز ppm 10 از gr24 مشاهده شد. در شرایط بدون آماده سازی بالاترین درصد جوانه زنی در دماهای 20 و 23 درجه سانتیگراد و در شرایط آماده سازی، بالاترین درصد جوانه زنی در مدت 6 روز آماده سازی در دمای 18 درجه سانتیگراد و جوانه زنی در دمای 23 درجه سانتیگراد رخ داد. کاهش پتانسیل آب موجب کاهش درصد جوانه زنی نهایی، دامنه دمایی مطلوب جوانه زنی شد. کمترین و بیشترین درصد جوانه زنی نهایی به ترتیب در پتانسیل آبی 12- بار با دمای 10 درجه سانتیگراد و شاهد با دمای 20 درجه سانتیگراد بدست آمد. علف کش های تریاسولفورون، کلروسولفورون درصد جوانه زنی و طول ریشه چه بذور و سولفوسولفورون، ریم سولفورون، گلایفوسیت و ایمازاپیک طول ریشه چه بذور را نسبت به شاهد کاهش دادند. رقم ویوا نسبت به رقم هیبرید پتوپراید 2 زیست توده بالاتری تولید کرد. کاربرد یک بار دزهای 20 و 40 گرم ماده موثر در هکتار گلایفوسیت در رقم ویوا، کاربردیک بار 50 گرم ماده موثره در هکتار سولفوسولفورون در رقم ویوا، سه بار کاربرد دز 25 گرم ماده موثر در هکتار ریم سولفورون در رقم ویوا، دو بار کاربرد 5/7 گرم ماده موثر در هکتار و یک بار کاربرد 25/11 گرم ماده موثر در هکتار کلروسولفورون در رقم ویوا، سه بار کاربرد 15 گرم ماده موثر در هکتار و دو بار کاربرد 5/22 گرم ماده موثر در هکتار تریاسولفورون و دو بار کاربرد دز 5 گرم ماده موثر در هکتار و یک بار کاربرد دز 10 گرم ماده موثر در هکتار علف کش ایمازاپیک در رقم ویوا بهترین تیمارهای هر علف کش بودند. علف کش ایمازاماکس علف کش مناسبی نبود و موجب بروز خسارت در گوجه فرنگی شد.
روح اله آفریکان ابراهیم ایزدی
مدیریت تلفیقی علف های هرز به منظور کاهش مصرف علف کش ها و افزایش تولید محصولات زراعی توجه محققان این علم را به خود جلب کرده است. بدین منظور آزمایش مزرعه ای تاثیر روش-های گوناگون تهیه بستر بذر و مقادیر مختلف علف کش تریفلورالین با هدف امکان سنجی کاهش مصرف علف کش تریفلورالین، بررسی واکنش شاخص های اکولوژیکی علف های هرز بر عملکرد و اجزای عملکرد لوبیا،آزمایشی در سال زراعی 1391- 1390در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه فردوسی، در قالب طرح کرت خردشده با دو فاکتور روش های مختلف تهیه بستربذردر4سطح به عنوان کرت اصلی :a0] بستر رایج(0)، :a1 بسترکاذب(7)، :a2بستر کاذب(14)،:a3بستر کاذب(21) روزهای بعد ازتیمار[ ومقادیر مختلف علفکش تریفلورالین(ec %48) در4سطح به عنوان کرت فرعی :b0]عدم مصرف،:b1دز4/1، :b2دز05/1و:b3دز7/0لیتر در هکتار[، بر پایه طرح بلوک-های کامل تصادفی در سه تکرار اجرا شد. نتایج نشان داد که پاسخ شاخص های اکولوژیک به فاکتورهای آزمایشی متفاوت بود، ضمن این که این واکنش ها به غلظت های علف کش بجز صفت تراکم محسوس تر بود. برعکس، زمان های مختلف تهیه بستر بذر تراکم برخی از علف های هرز را افزایش دادند. همچنین نتایج نشان دادکه اجزای عملکرد همچون وزن صد دانه، تعداد دانه درغلاف، تعداد غلاف دربوته دردو فاکتور مورد بررسی اثرات متفاوتی درسطح احتمال 5 درصد داشتند. اثرات متقابل این دو فاکتور برصفات وزن خشک وعملکرد لوبیا بطور بسیار معنی داری تحت تاثیر قرار گرفت. پیش بینی معکوس بر مبنای مدل، کاهش 44/0 کیلوگرم در هکتار لوبیا را بواسطه افزایش 1 کیلوگرم وزن خشک علف های هرز را با بیش از 084/0 واریانس تغییرات، و 02/73 درصدی کاهش عملکرد توجیه می کند. با این وجود، تیمارهای بستر بذر به تنهایی ومقادیر7/0 لیتر در هکتار علف کش تریفلورالین برکنترل علف های هرز، وزن خشک و عملکرد لوبیا اثرات چشمگیری نداشتند. با افزایش مقدار علف کش بر وزن خشک و عملکرد لوبیا افزوده شد. در کل تیمارهای بسترکاذب14 و21 روز بعد از تیمار در تلفیق با دزهای 05/1 و4/1 لیتر در هکتار تریفلورالین، از تیمارهای برتر در کاهش زیست توده و افزایش عملکردبودند.
احمد جعفرنژاد حمید رحیمیان مشهدی
به منظور بررسی تاثیر تراکم ها و نسبتهای مختلف کشت مخلوط ردیفی ذرت دانه ای (رقم سیگنل کراس 704) و سویا (رقم ویلیامز) بر شاخص سطح برگ ، عملکرد، اجزاء عملکرد و کارآیی استفاده از زمین، آزمایشی در سال 1372 در ایستگاه تحقیقات کشاورزی نیشابور در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی به صورت آزمایش فاکتوریل شامل 15 تیمار (5×3) و چهار تکرار اجرا گردید. فاکتورهای آزمایش عبارت بودند از: تراکم (26 بوته سویا + 5 بوته ذرت ، 34 بوته سویا + 6/5 بوته ذرت ، 42 بوته سویا + 8 بوته ذرت) و نسبت کاشت هر گیاه در کشت مخلوط [100:0 (کشت خالص ذرت)، 67:33، 50:50، 33:67، 0:100 (کشت خالص سویا)] که به روش جایگزینی اعمال شدند. نتایج بدست آمده نشان داد با افزایش تراکم ذرت از 5 به 8 بوته در مترمربع، شاخص سطح برگ (lai) و عملکرد دانه در هکتار افزایش معنی داری داشت . حداکثر شاخص سطح برگ ذرت در مرحله 50 درصد گرده افشانی مشاهده شد. با افزایش تراکم درصد عبور نور به پائین کانوپی کاهش یافت . اجزاء عملکرد ذرت نیز تحت تاثیر تراکم قرار گرفت . با افزایش تراکم تعداد دانه در ردیف و وزن هر دانه و متعاقب آن عملکرد هر بوته کاهش یافت ، ولی عملکرد دانه به علت افزایش تعداد بوته در واحد سطح افزایش یافت . مقایسه سیستم های مخلوط با کشت خالص نشان داد که در مخلوط ذرت با سویا، شاخص سطح برگ و عملکرد دانه ذرت نسبت به میزان مورد انتظار افزایش معنی داری داشت ، اما ارتفاع بوته کاهش یافت . با کاهش نسبت کاشت ذرت در مخلوط، سطح برگ هر بوته افزایش یافت که متعاقب آن شاخص سطح برگ نیز افزایش یافت . عملکرد ذرت نیز نسبت به کشت خالص افزایش معنی داری داشت که ناشی از افزایش تعداد ردیف و تعداد دانه در ردیف و در نتیجه تعداد دانه در بلال بود. بیشترین عملکرد دانه ذرت در مخلوط 1/3 ذرت + 2/3 سویا مشاهده شد. شاخص سطح برگ و عملکرد سویا با افزایش تراکم از 26 به 42 بوته در مترمربع افزایش معنی داری داشت . شاخص سطح برگ و عملکرد سویا در مخلوط نسبت به کشت خالص کاهش معنی داری داشت . بیشترین شاخص سطح برگ و عملکرد سویا در کشت خالص در تراکم بالا مشاهده شد. در مخلوط 2/3 سویا و 1/3 ذرت عملکرد سویا کمترین کاهش را نشان داد. تعداد غلاف در هر بوته، مهمترین جزء عملکرد بود که تحت تاثیر کشت مخلوط قرار گرفت و کاهش یافت ، که این کاهش در شاخه های فرعی بیشتر از ساقه اصلی بود. تعداد دانه در غلاف تحت تاثیر تراکم و سیستم کاشت قرار نگرفت ولی وزن هر دانه در کشت مخلوط بیشتر از کشت خالص بود. بیشترین نسبت برابری زمین (ler) در نسبت کاشت 1/3 ذرت + 2/3 سویا در تراکم بالا (ler1/066) و کمترین مقدار در نسبت کاشت 50:50 در تراکم پائین (ler0/767) بدست آمد. در تمام ترکیبها ذرت گونه غالب بود.
مجتبی حسن زاده ولویی حمید رحیمیان مشهدی
محلول پاشی اوره به میزان 37/5 کیلوگرم در هکتار با غلظت 5 دردص در مراحل خوشه دهی، گرده افشانی، شیری، خوشه دهی + گرده افشانی، خوشه دهی + شیری، گرده افشانی+ شیری و یک تیمار شاهد بدون محلول پاشی در دو رقم گندم نوید و بزوستایا در یک طرح فاکتوریل در قالب بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار در منطقه مشهد مورد بررسی قرار گرفت . محلول پاشی اوره موجب افزایش عملکرد اقتصادی گردید و محلول پاشی در مرحله خوشه دهی + گرده افشانی با 7132 کیلوگرم در هکتار بالترین عملکرد را دارا بود. در تیمارهایی که مرحله خوشه دهی محلول پاشی شده بود افزایش عملکرد بیولوژیک مشاهده نشد، وزن هزار دانه در تیمار محلول پاشی شده مرحله خوشه دهی + مرحله گرده افشانی با مقدار 42/03 گرم بیشتر از سایر تیمارها بود. یکبار محلول پاشی در رقم نوید و بزوستایا بر وزن هزار دانه اثر مشابهی داشت ولی در رقم بزوستایا دوبار محلول پاشی موثرتر بود. تعداد دانه در سنبله بین تیمارها تفاوتی نشان نداد. در صدافت کلروفیل در تیمارهای محلول پاشی شده به مراتب کمتر بود. بین مقدار کروفیل و درصد ازت برگ همبستگی بالایی دیده شد (r20/81). مقدار کلروفیل بین مراحل خوشه دهی تا شیری، با عملکرد همبستگی داشت (r20/47، ولی مقدار کلروفیل از مرحله شیری تا هنگام برداشت با عملکرد همبستگی نداشت و این امر حاکی از آن است که دانه قدرت پذیرش مواد ساخته شده فتوسنتزی را نداشته است . سرعت انتقال ازت از برگ به دانه بیش از ساقه به دانه بود. افت ازت ساقه نیز در تیمارهای محلول پاشی شده متر بود. درصد ازت سنبله در تیمار محلول پاشی مرحله گرده افشانی + مرحله شیری، بیشترین مقدار بود. با تاخیر در زمان محلول پاشی مقدار ازت اجزاءسنبله بیشتر گردید. این امر حاکی از آنست که چنانچه محلول پاشی خیلی با تاخیر انجام شود، ازت به دانه انتقال نخواهد یافت . درصد پروتئین از 13/25 دردص در تیمار شاهد تا 18/25 درصد در تیمار محلول پاشی مرحله گرده افشانی موجب 8/6 درصد افزایش پروتئین دانه نسبت به شاهد گردید. ولی یکبار محلول پاشی بعد از گرده افشانی 20 درصد پروتئین را افزایش داد. بطور کلی محلول پاشی بعد از گرده افشانی اثر بیشتری در افزایش پروتئین داشت . و دوبار محلول پاشی (مرحله گرده افشانی + مرحله شیری) موجب 32 درصد افزایش پروتئین گردید. درصد کاهش وزن خشک برگ و ساقه در تیمارهای محلول پاشی شده کمتر بود. این امر بیانگر این است که در تیمارهای محلول پاشی شده سهم انتقال مجدد در پر کردن دانه کاهش یافته و فتوسنتز جاری سهم بیشتری داشته است .
حسن نطقی طاهری حمید رحیمیان مشهدی
به منظور تعیین دوره بحرانی کنترل علفهای هرز در سیب زمینی رقم دراگا، این آزمایش در سال زراعی 1374 در ایستگاه تحقیقات کشاورزی شهرکرد و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی و با سه تکرار به اجرا درآمد. تیمارها شامل دو گروه چهارتایی بودند. در گروه اول تیمارها به ترتیب در تداخل با علفهای هرز تا مراحل خاکدهی، گلدهی، حداکثر تجمع وزن خشک غده ها و برداشت بودند. در گروه دوم علفهای هرز تیمارها به ترتیب تا مراحل خاکدهی، گلدهی، حداکثر تجمع وزن خشک غده ها و برداشت کنترل گردیدند. از معادلات فرم گامپرتز و لجیستیک برای ارزش منحنی های درصد کاهش عملکرد تیمارها نسبت به شاهد به ترتیب برای افزایش طول دوره عادی از علف هرز و افزایش طول دوره تداخل با علفهای هرز استفاده گردید. نتایج حاکی از این است که تداخل علفهای هرز بر روی عملکرد بازارپسند بیشتر از عملکرد کل غده ها موثر است و براساس 5 درصد کاهش عملکرد کل غده ها، دوره بحرانی کنترل علفهای هرز از سبز شدن سیب زمینی شروع گردید و در مرحله خاکدهی و یا 20 روز بعد از سبز شدن خاتمه یافت .
حسین صباحی حمید رحیمیان مشهدی
مصرف کود در مراحل اولیه رشد از طریق مصرف خاک ، برای حداکثر رشد سنبله و درصد پروتئین دانه همیشه کافی نمی باشد. هدف از این تحقیق، تعیین اثر محلول پاشی اوره در قبل از گرده افشانی بر رشد سنبله، شاخص سطح برگ و در نتیجه عملکرد و همچنین اثر محلول پاشی بعد از گرده افشانی بر دوام سطح برگ و درصد پروتئین دانه در دو رقم گندم بود. برای این منظور این آزمایش در سال 1373، بر روی دو رقم نوید و بزوستایای گندم انجام شد. تیمارهای محلول پاشی شامل محلول پاشی اوره بمیزان 20 کیلوگرم ازت خالص در هکتار با غلظت 5 درصد و در چهار مرحله رشدی به ساقه رفتن، مرحله ظهور برگ پرچمی، گرده افشانی و مرحله شیری اعمال شدند. هر چه محلول پاشی زودتر انجام شد تاثیر آن بر عملکرد بیشتر بود. حداکثر اثر محلول پاشی اوره بر عملکرد، در مرحله به ساقه رفتن و مرحله ظهور برگ پرچمی بدست می آمد. در این دو مرحله، کود اضافی باعث افزایش تعداد گلچه بارور در هر سنبلچه شد. با توجه به اثر محلول پاشی اوره، بویژه در مراحل اولیه رشد پتانسیل خوبی برای افزایش وزن سنبله داشته باشد. کاربرد کود اضافی بصورت محلول پاشی در مرحله گرده افشانی و شیری، و وزن هزار دانه و درصد پروتئین را افزایش داد ولی اثر معنی داری بر عملکرد دانه نداشت . محلول پاشی بعد از گرده افشانی (گرده افشانی و مرحله شیری) با وجود اینکه در صد افت ازت و کارآیی انتقال ازت از برگها را کاهش داد تنوانست تاثیری مثبتی بر دوام سطح برگ داشته باشد. با توجه به نتایج سایر محققین احتمال می رود که علت این امر تاثیر صرفا مثبت محلول پاشی بر درصد ازت برگهای بالایی و افزایش سرعت فتوسنتز این برگها فقط در هفته های آخر پرشدن دانه باشد. بنابراین محلول پاشی نتوانسته است سرعت تخلیه ازت از برگهای پائینی را که زودتر پیر می شوند کاهش دهد. اگر چه محلول پاشی بعد از گرده افشانی نتوانست دوام سطح برگ را افزایش دهد ولی محلول پاشی قبل از گرده افشانی با افزایش شاخص سطح برگ در زمان گرده افشانی باعث شد که سهم فتوسنتز جاری در پرکردن دانه افزایش پیدا کند. دو رقم نوید و بزوستایا از نظر عملکرد و درصد پروتئین با هم اختلاف معنی داری داشتند. بررسی مبانی فیزیولوژیک اختلاف عملکرد این دو نشان داد که با وجود اینکه درصد ازت دانه در رقم بزوستایا بیشتر بود ولی میزان کل ازت جذب شده آن کمتر از رقم نوید بود. عبارت ، دیگر عملکرد دانه و عملکرد ازت ، در رقم نوید بیشتر از بزوستایا بود. بررسی عوامل موثر بر عملکرد در دو رقم نشان می دهند که صفتی که در طول دوره اصلاح باعث افزایش عملکرد رقم نوید شده است افزایش عملکرد بیولوژیک بوده است و شاخص برداشت زیاد تغییری نکرده است . با مقایسه این ارقام با ارقام خارجی با عملکرد بالا، مشاهده شد که یکی از صفتهایی که می تواند در آینده پتانسیل زیادی برای افزایش عملکرد ارقام ایرانی داشته باشد افزایش شاخص برداشت با حفظ عملکرد بیولوژیک در سطح فعلی از طریق بالا بردن نسبت وزن سنبله به وزن ساقه در قبل از گرده افشانی است .
محمود غفلتی حمید رحیمیان مشهدی
به منظور بررسی اثر تراکم کاشت بر عملکرد کمی و کیفی 4 رقم کنجد آزمایشی در سال 1372 در منطقه فیض آباد تربیت حیدریه در 200 کیلومتری جنوب شرقی مشهد با استفاده از یک آزمایش فاکتوریل 4×4 در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار به مرحله اجراء درآمد. فاکتورهای مورد مطالعه شامل: -1 ارقام دارای چهار سطح (ارقام تک شاخه کرج 29، ورامین 2822 و ارقام چند شاخه محلی زرقان، محلی فیض آباد) و تراکم کاشت در چهار سطح (150000، 275000، 400000، 525000 گیاه در هکتار) بودند. تشعشع جذب شده توسط پوشش گیاهی از 46 تا 89 روز پس از کاشت اندازه گیری شد همچنین وزن خشک اجزاء گیاه در مرحله توسعه کپسولها و بلوغ فیزیولوژی تعیین گردید. علاوه بر آن حداکثر شاخص سطح برگ و جنبه های کیفی دانه آن نیز اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که بیشترین تشعشع جذب شده در تراکم کاشت 525000 گیاه در هکتار و برابر 83 درصد بود. بیشترین شاخص سطح برگ نیز در رقم ورامین 2822 بیشتر از سایر ارقام بود. تراکم نیز اثر معنی دار بر شاخص سطح برگ داشت به طوریکه بیشترین مقدار آن در بالاترین تراکم برابر 4/75 بود که اختلاف معنی داری با سایر تراکم ها داشت . با افزایش تراکم شاخص برداشت (hi) کاهش یافت و در بین ارقام بالاترین شاخص برداشت را رقم چند شاخه محلی فیض آباد با 42/21 درصد و پایین ترین شاخص برداشت را رقم تک شاخه ورامین 2822 با 16/9 درصد به خود اختصاص دادند. با تغییر تراکم کاشت شاخص برداشت کپسول تغییر کرده و با افزایش تراکم این نسبت در حد معنی داری کاهش یافت . وزن خشک اجزاء گیاه در مرحله توسعه کپسولها و بلوغ فیزیولوژیک تحت تاثیر فاکتورهای فوق واقع شد. اما مقدار آن در مرحله بلوغ فیزیولوژیک برای همه ارقام در تراکم 525000 در هکتار بیشتر بود. با افزایش تراکم از 15 به 52 گیاه در مترمربع تعداد شاخه های فرعی در گیاه، تعداد کپسول در شاخه های فرعی، تعداد کپسول در شاخه های فرعی، در ساقه اصلی و تعداد کل کپسول در گیاه به طور معنی داری کاهش یافت . اما وزن هزار دانه، تعداد دانه در کپسول شاخه های فرعی و تعداد دانه در کپسول ساقه اصلی تحت تاثیر تراکم گیاهی واقع نشده. در میان تراکمها تراکم 52 بوته در مترمربع مقدار دانه بیشتری (1541/76 کیلوگرم در هکتار) نسبت به تراکمهای پائین تر تولید کرد. بررسی اثر متقابل رقم و تراکم کاشت نشان داد که ارقام چند شاخه در تراکمهای بالا برتری محسوسی نسبت به ارقام تک شاخه دارند به طوری که بیشترین عملکرد دانه نیز مربوط به رقم چند شاخه محلی زرقان با تراکم 525000 گیاه در هکتار به میزان 1690 کیلوگرم در هکتار می باشد. اجزاء کیفی دانه شامل درصد پروتئین، روغن، فیبر، خاکستر و درصد ماده خشک تحت تاثیر تراکم کاشت واقع شد. بطوریکه با افزایش تراکم درصد پروتئین، روغن، فیبر و خاکستر دانه بطور معنی داری افزایش یافت . و بیشترین عملکرد روغن در تراکم 52 بوته در مترمربع 59/15 درصد روغن را دارا بود. بالاترین درصد روغن در بین ارقام را رقم تک شاخه کرج 29 با 60/77 درصد و کمترین درصد روغن را رقم محلی فیض آباد با 47/5 درصد به خود اختصاص دادند.
مجیدرضا کیانی فریز حمید رحیمیان مشهدی
برای تعیین دوره بحرانی کنترل علف های هرز در گیاه گوجه فرنگی، آزمایشی در سال 1375، در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی مشهد در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار به مرحله اجرا در آمد. تیمارها در دو سری به ترتیب تداخل علف های هرز تا 14، 28، 42، 70 و 84 روز پس از سبز شدن و تا انتهای فصل بود و سری دوم، کنترل علف های هرز تا مراحل فوق بود. نتایج حاکی از وجود یک دوره بحرانی برای کنترل علف های هرز در گوجه فرنگی بود (حداکثر 5 درصدد کاهش عملکرد مجاز) که بر طبق معادلات برازش داده شد برای هر یک از اجزا دوره بحرانی، دوره بحرانی عاری از علف هرز (فرم گامپرتز) و زمان بحرانی حذف علف های هرز در (فرم لجیستیک) از 5 روز پس از سبز شدن تا 42 روز پس از سبز شدن (اوایل گلدهی) محاسبه شد. رقابت علف های هرز بر سر نور باعث شد که ویژگیهای فیزیولوژیک گیاه گوجه فرنگی در اثر کاهش کمیت و کیفیت نور متاثر شود و از آن میان می توان به کاهش ماده خشک تولیدی، کاهش شاخص سطح برگ ، کاهش سرعت رشد (cgr)، کاهش سرعت رشد نسبی (rgr)، کاهش وزن خشک ساقه، برگ و میوه اشاره کرده و در میان خصوصیات مرفولوژیک کاهش تعداد میوه در بوته و قطر میوه مشاهده شد. مجموع تاثیرات دو تیمار نشان داد که دوره های عاری از علفهای هرز تاثیر بسیار بیشتری را نسبت به دوره های تداخل علفهای هرز بر کمیت های فوق دارند. و اهمیت دوره عاری از علف هرز در گوجه فرنگی در حفظ و جلوگیری از کاهش عملکرد بیشتر می باشد.
غلامحسین احمدی حمید رحیمیان مشهدی
کاربرد ابزارها و شیوه های مبارزه با علفهای هرز در دوره ای از زندگی گیاه زراعی و یا علف هرز که بیشترین کارایی و کمترین کاهش عملکرد را بدنبال داشته باشد "دوره بحرانی مبارزه با علفهای هرز" نامیده شده و آن را بخشی از مدیریت تلفیقی علفهای هرز و کشاورزی پایدار بشمار می آورند. نخود معمولی (cicer arietinum l.) دیم یکی از گیاهان زراعی مهم در تناوب رایج در دیمزارهای غرب ایران بوده و مبارزه با علفهای هرز آن نیز اغلب با وجین دستی انجام می پذیرد. از اینرو، بمنظور تعیین دوره بحرانی مبارزه با علفهای هرز در این گیاه، آزمایشی مزرعه ای در سال 1375 در ایستگاه تحقیقات کشاورزی اسلام آباد غرب (استان کرمانشاه) در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با 4 تکرار و کاربرد آلودگی طبیعی به علفهای هرز، در شرایط دیم انجام شد. همانند دیگر بررسی های دوره بحرانی دو دسته از تیمارها بکار برده شد. دسته نخست دربرگیرنده تداخل علفهای هرز تا مراحل صفر (سبز شدن)،4،7،9 و 14 برگی، گلدهی، نیامدهی و رسیدگی فیزیولوژیکی و دسته دوم شامل مبارزه با علفهای هرز تا مراحل ذکر شده بود. این دو گروه از تیمارها بترتیب توابع لجستیک و گامپرتز برازش داده شدند. نتایج بدست آمده نشان دهنده این است که با در نظر گرفتن 5 درصد کاهش مجاز عملکرد یک دوره عاری از علف هرز تا مرحله 10-11 برگی (حدود 39 روز پس از سبز شدن) برای جلوگیری از کاهش بیشتر عملکرد دانه ضروری است . از طرفی گیاه نخود توانست حضور علفهای هرز را بدون کاهش عملکرد تا مرحله 7 برگی (حدود 31 روز پس از سبز شدن) تحمل کند. بنابراین دوره بحرانی مبارزه با گیاهان هرز برای عملکرد دانه در این زراعت مرحله 7-11 برگی رشد آن (31-39 روز پس از سبز شدن) بدست آمد. این دوره برای عملکرد ماده خشک مرحله 6/5-11 برگی (29-38 روز پس از سبز شدن) بدست آمد. بر مبنای درجه حرارتهای تجمعی، این دوره ها برای عملکرد دانه و ماده خشک بترتیب تا رسیدن به 275-330 و 255-310 درجه روز پس از سبز شدن بدست آمد. علفهای هرز غالب در آغاز فصل پیچک صحرایی و توق، و در انتهای فصل نیز پیچک صحرایی و شیرین بیان بودند. تعداد و وزن خشک علفهای هرز در تیمار عاری از علف هرز تا 35 روز پس از سبز شدن، به ترتیب 75 و 81 درصد (نسبت به شاهد بدون مبارزه) کاهش یافت . تداخل علفهای هرز تا پایان فصل موجب کاهش 58 و 50 درصد کاهش عملکرد دانه و ماده خشک (نسبت به شاهد بودن تداخل) شد. شاخص برداشت نیز با ادامه تداخل به بیش از 44 روز کاهش یافته و با تداخل سراسر فصل رویش ، نسبت به شاهد بدون تداخل، 22 درصد کاهش نشان داد. همچنین، تداخل علفهای هرز به مقدار زیادی موجب کاهش اجزاء عملکرد شد، بطوریکه تداخل تمام فصل، بترتیب سبب کاهش 65 و 55 و 35 و 22 درصد تعداد دانه در بوته، نیام در بوته، دانه در نیام و شاخه بارور در بوته شد. اثر تداخل علفهای هرز بر اندازه دانه، تعداد شاخه ها و نیامهای آفت زده، نیامهای دودانه ای، وزن 100 دانه و میزان پروتئین دانه روند خاصی نشان نداد.
علی بیجندی حمید رحیمیان مشهدی
استفاده دو منظوره از غلات افزایش راندمان تولید را در واحد سطح ممکن می سازد. مطالعات نشان می دهد که در گیاه ذرت مخزن عامل محدودکننده عملکرد می باشد، و لذا بنظر می رسد که حذف مقادیری از سطح فتوسنتزی گیاه در زمانی خاص ، هیچگونه تاثیر منفی بر عملکرد دانه ذرت نداشته باشد. در این بررسی، ذرت زودرس رقم سینگل کراس 108 در یک طرح فاکتوریل در قالب بلوک های کامل تصادفی تحت تاثیر تیمارهای مختلف برگزدایی (حذف تاج گل نر و برگهای بالای بلال (t1)، حذف تاج گل نر و برگهای بالای بلال بجز دو برگ بلافاصله پس از بلال (t2) و بدون حذف برگها (t3)) و تراکم (65000، 75000، 85000 و 95000 بوته در هکتار) قرار گرفت . با افزایش تراکم ورس افزایش یافته بطوریکه بیشترین میزان ورس در تراکم 95000 بوته در هکتار مشاهده شد، ولی تیمار برگزدایی تاثیری بر ورس نداشت . وزن هزار دانه نیز، تحت تاثیر هیچ یک از دو تیمار تراکم و برگزدایی قرار نگرفت . بررسی روند تغییرات وزن خشک دانه در تیمارهای برگزدایی حاکی از آن بود، که حذف قسمتی از برگها سبب افزایش سرعت انتقال مواد از سایر اندامها به دانه می شود. نتایج نشان داد که در تمام تراکم ها، حذف بخشی از برگها به همراه تاج گل در دو هفته پس از گرده افشانی تاثیر چندانی بر عملکرد دانه ندارد. اگرچه بیشترین میزان علوفه (1500 کیلوگرم در هکتار) از تراکم 85000 بوته در هکتار و سطح اول برگزدایی (t1) بدست آمد ولی این تیمار کمترین عملکرد دانه (3800 کیلوگرم در هکتار) را در بین سایر تیمارها داشت . بالاترین عملکرد دانه در تراکم 75000 بوته در هکتار و عدم برگزدایی (t3) حاصل شد (6700 کیلوگرم در هکتار) و بهترین ترکیب تراکم و برگزدایی جهت حصول به حداکثر عملکرد دانه و علوفه از تراکم 75000 بوته در هکتار و سطح اول برگزدایی (t3) بدست آمد (5820 کیلوگرم در هکتار دانه و 1300 کیلوگرم در هکتار علوفه). در نتیجه به نظر می رسد که حذف برخی از برگهای ذرت سبب کاهش عملکرد دانه در آن نمی شود و لذا انتظار می رود که برداشت قسمتی از برگها در مرحله ای خاص (جهت مصرف علوفه) سبب افزایش راندمان تولید در واحد سطح گردد.
علیرضا جعفرنژادی حمید رحیمیان مشهدی
این آزمایش با استفاده از طرح بلوکهای کامل تصادفی با 8 تیمار و در 3 تکرار با هدف اصلی تعیین دوره بحرانی رقابت علفهای هرز با سیب زمینی در مزرعه مرکز تحقیقات کشاورزی خراسان انجام شد. تیمارها شامل دو گروه 4 تایی بودند. در گروه تیمارهای (weed free) به مدتهای 3، 6، 9 و 12 هفته پس از سبزشدن سیب زمینی، مزرعه عاری از علفهای هرز نگه داشته شد و در گروه تیمارهای (weed infested) به مدتهای 3، 6، 9 و 12 هفته پس از سبزشدن سیب زمینی به علفهای هرز اجازه رقابت داده شد. در بین تیمارهای گروه اول، وقتی علفهای هرز به مدت 6 و 9 هفته وجین شدند کافی بود تا با تیمار شاهد که در سر تا سر دوره رشد از وجود علفهای هرز حفظ شده بود، اختلاف معنی داری از نظر عملکرد نداشته باشند و در گروه دوم نیز سیب زمینی توانسته بود فقط به مدت 3 هفته وجود علفهای هرز را تحمل کند بدون اینکه کاهش معنی داری در عملکرد بوجود آید. از انطباق کوتاه ترین دوره در گروه اول و بلندترین دوره در گروه دوم که منجر به کاهش منجر به کاهش معن دار عملکرد نشده باشند، دوره بحرانی رقابت یا دوره ای که در آن مبارزه با علفهای هرز حداکثر کارآیی را دارد حاصل می گردد و در این آزمایش برای عملکرد کل و بازار پسند دوره بحرانی رقابت علفهای هرز بین خاکدهی و گلدهی (سه هفته دوم بعد از سبز شدن سیب زمینی) بدست آمد. زمان دقیق تر دوره بحرانی با استفاده از تقاطع منحنی های درصد کاهش عملکرد نسبت به شاهد در تیمارهای دو گروه، هفته پنجم بعد از سبزشدن سیب زمینی بدست آمد. ضریب همبستگی بین عملکرد بازار پسند با سطح برگ علفهای هرز، سطح برگ سیب زمینی، بیومای علفهای هرز، بیوماس سیب زمینی و درصد بیوماس علف هرز ار بیوماس کل کانوپی به ترتیب 41، 88، 88، 86، 89 درصد بوده است . در تحقیقات دیگر هم مرود آخر بالاترین ضریب همبستگی را داشته است . در تیمارهای گروه weed infested افزایش دوره رقابت باعث کاهش تراکم و کاهش درصد عملکرد بازارپسند از عملکرد کل با ضریب همبستگی 89، 81 شده است . هم چنین ضریب همبستگی برای ارتباط بین بیوماس سیب زمینی و بیوماس و علف هر 89 درصد بوده است . در بررسی روند تغییرات انالیزهای رشد در سیب زمینی lai به علت پیری و ریزش برگها از هفته نهم شروع به کاهش نموده و nar از همان اوایل دروه رشد به علت سایه اندازی برگها روند کاهشی داشته و cgr قسمت هوایی تا هفته ششم افزایش و با شروع غده دهی و انتقال مواد به غده ها روند کاهشی داشته است . هر سه پارامتر در تیمارهای weed infested در سطح پایین تری نسبت به تیمارهای weed free قرار داشته اند.
مجید آقاعلیخانی حمید رحیمیان مشهدی
به منظور ارزیابی جنبه های اکوفیزیولوژیک رقابت علف هرز تاج خروس ریشه قرمز (amaranthus retroflexus l.) و ذرت دانه ای (zea mays) آزمایشی در مزرعه موسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر کرج در سال 1379 انجام شد. در آزمایش مزرعه ای تاثیر چهار تراکم تاج خروس (3، 5، 8 و 10 بوته در متر ردیف) و سه زمان سبز شدن (هم زمان با ذرت، مرحله 3-2 برگی و 5-4 برگی رشد ذرت) بر رشد و نمو، تجمع ماده خشک و اجزای عملکرد ذرت دانه ای مورد مطالعه قرار گرفت. آزمایش مزبور به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی به سه تکرار انجام شد و نتایج نشان داد که در تیمار رویش هم زمان تاج خروس و ذرت، سرعت توسعه سطح برگ (laer)، سرعت افزایش ارتفاع (hg)، شاخص سطح برگ (lai) و تعداد برگ ذرت کاهش یافت. در این تیمار به دلیل فزونی سطح برگ نسبی (rla) تاج خروس سهم کانو پی گیاه زراعی از تشعشع ورودی در طول فصل رشد کاهش یافت و به تبع آن ظهور گل تاجی و کاکل به تعویق افتاد و تجمع ماده خشک کل و عملکرد دانه شدیدا کاهش یافت. تعداد دانه در ردیف و تعداد ردیف دانه در بلال حساس ترین اجزای عملکرد ذرت نسبت به زمان سبز شده علف هرز بودند. میزان کاهش عملکرد ذرت در تیمار رویش هم زمان 58% بود که با تاخیر در زمان سبز شدن تاج خروس تا مرحله 3-2 برگی و 5-4 برگی ذرت به ترتیب به 40 و 19% کاهش یافت. تراکم تاج خروس بر صفات مورد ارزیابی ذرت تاثیر معنی داری نداشت. با افزایش فاصله زمانی بین سبز شدن تاج خروس و ذرت، rla lai, hg, laer تجمع ماده خشک و عملکرد بذر تاج خروس نقصان یافت. همچنین افزایش تراکم تاج خروس تجمع ماده خشک در واحد سطح را افزایش داد، اگر چه تجمع ماده خشک به ازای هر بوته کاشته شد. در هر صورت میزان تولید بذر تاج خروس در شرایط رقابت شدیدا تحت تاثیر تراکم و زمان سبز شدن واقع شد. کارایی مدل هذلولی ارایه شده توسط cocusens et al. (1987) در پیشگویی میزان افت عملکرد ذرت دانه ای در شرایط رقابت با تاج خروس بیش از مدل های دیگر بود. در بخش دیگری از تحقیق حاضر تعیین اثرات طول روز، کمیت (ppfd) و کیفیت نور (r:fr) بر فنولوژی و نمو تاج خروس در اتاقک رشد بررسی شد. در این آزمایش که به صورت بلوک های کامل تصادفی در دو طول روز 12 و 16 ساعت در سه تکرار انجام شد تیمارها عبارت بودند از: ppfd (i) زیاد (550 mol.m-2.s-1) و r:fr زیاد (4/1) ppfd (ii); (hh) کم (180 mol.m-2.s-1) و r:fr زیاد (4/1) (lh)، ppfd (iii) کم (180 mol.m-2.s-1) و r:fr کم (8/0) (ll). نتایج نشان داد که افزایش ppfd (تیمار hh در مقابل lh) سرعت ظهور برگ (rla) را در هر دو طول روز تسریع نموده است. همچنین تیمار نوری غنی از نور قرمز دور، (ll) fr اثر ppfd کم بر سرعت ظهور برگ در طول روز 12 ساعته را خنثی نمود اما در طول روز بلند چنین تاثیری نداشت. ppfd کم ظهور مراحل نمو زایشی شامل ظهور آغازه زایشی، گلدهی و آغاز تشکیل بذر را به تعویق انداخت. کل تجمع بیوماس و اختصاص ماده خشک به استثنای تجمع ماده خشک ساقه تحت تاثیر ppfd قرار گرفت. در مجموع نتایج این تحقیق نشان داد که هم کمیت و هم کیفیت تشعشع بر فنولوژی تاج خروس تاثیر دارند.