نام پژوهشگر: فرزاد پناه نژاد
فرزاد پناه نژاد حسین دهشیار
دوکشور چین و روسیه که از قدرتهای مهم جهانی بوده و از اعضای ثابت شورای امنیت سازمان ملل متحد محسوب میشوند.از نظر روابطی که با یکدیگر یا با دیگر قدرتهای جهانی و منطقه ای دارند دارای اهمیت زیادی هستند. گذشته روابط دو کشور دارای نوسانات زیادی است،روابط آنها در اوایل دوران جنگ سرد مبتنی بر دوستی و اعتماد بود که از اواسط دهه 1970 به جدا شدن چین از اتحاد شوروی و حرکت این کشور به سمت آمریکا به دشمنی تبدیل شد. هم اکنون نیز با تغییر در شرایط نظام بین الملل و پس از پایان جنگ سرد که با افزایش قدرت هژمونیک آمریکا همراه بوده و ترس از غلبه این قدرت بزرگ به سمت همکاریهای بیشتر در حرکتند. چین از دوران دنگ شیائوپینگ تاکنون در اکثر سالها بیشترین رشد اقتصادی را دارا بوده است،لذا قدرت بالای اقتصادی و توان نظامی قابل قبول چین به این کشور اجازه میدهد که منافع خود را به صورت جهانی تعریف کند. از سوی دیگر روسیه نیز پس از دوران جنگ سرد که با ناکامی بلوک کمونیسم به پایان رسید دوران سخت دهه 90 را پشت سرگذارده است.و به روشنی مشاهده میکنیم که دو کشور روسیه و چین ، خود را به عنوان دو قدرت جهانی تعریف کرده اند و بدون شک اولویتهای هر یک از دو کشور طزفین را ناگزیر ساخته است که خط مشی واحدی را در مناسبات جهانی در پیش گیرند.که در همین راستا می توان سازمان همکاری شانگهای را بالاترین درجه همکاری بین چین و روسیه دانست که به مثابه ابزار دو قدرت بزرگ (چین و روسیه ) برای مقابله با هژمونی آمریکا عمل میکند. در این نوشته ،هژمون به عنوان یک مفهوم محوری در عرصه سیاست بین الملل در نظر گرفته و تلاش شده است با بررسی دیدگاههای مطرح دوباره آن ،به ظهور ،کارکرد ،تداوم و افول یک قدرت هژمون پرداخته شود و به صورت مصداقی به نقش هژمونی آمریکا بر ایجاد محوری برای ایجاد موازنه قدرت با مرکزیت چین و روسیه بر میگردد.