نام پژوهشگر: محمدسعید مصدق

بیولوژی کفشدوزک خربزه(.epilachna chrysomelina (f روی چند میزبان از خانواده کدوئیان و دینامیسم جمعیت آن روی کدو مسمایی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1388
  مژده آکنده   پرویز شیشه بر

زیست شناسی کفشدوزک خربزه ، epilachna chrysomelina ( f. ) روی چهار میزبان هندوانه رقم چارلستون گری ، خیار چنبر ، خیار سبز رقم سوپر دومینوس و خربزه رقم شاه آبادی در دمای 30 درجه سانتی گراد ، رطوبت نسبی 5 ±60 درصد و دوره روشنایی : تاریکی 10:14 ساعت در آزمایشگاه مورد بررسی قرار گرفت . در این شرایط میانگین طول دوره رشد پیش از بلوغ کفشدوزک ماده و نر روی چهار میزبان هندوانه ، خیار چنبر ، خیار سبز و خربزه به ترتیب برابر با 21/3 ،21/7 ، 26 ،21/3 و 21/5 ،21/4 ، 26 ، 21/9 روز به دست آمد . همچنین میزان مرگ ومیر پیش از بلوغ کفشدوزک خربزه روی میزبان های مذکور به ترتیب 70/12 ، 77 ، 76/99 ، 79/89 درصد بود. میانگین طول عمر کفشدوزک های ماده و نر در دمای 30 درجه سانتی گراد روی چهار میزبان هندوانه ، خیار چنبر، خیار سبز و خربزه به ترتیب 28/77 ، 48 ، 38/55 ، 28/36 و 29/16،52/46 ،42/25 و 39/45 روز محاسبه شد. میانگین میزان تخم روزانه برابر با 6/21 ، 8/51 ،3/05 ،6/41 ؛ باروری کل برابر با 212/9 ، 377/85 ، 168، 194 عدد تخم ؛ نسبت جنسی (درصد ماده ) برابر با 56/16 ، 47/44 ، 52/38 ،49/33 درصد و نرخ ذاتی رشد برابر با 0/095 ، 0/103 ،0/073 ، 0/077 بود. همچنین ترجیح میزبانی این کفشدوزک روی میزبان های هندوانه، خیار سبز ، خیار چنبر و خربزه و کدو مسمایی نیز مورد بررسی قرار گرفت . کفشدوزک خربزه ، خیار سبز را بر سایر میزبان ها ترجیح داد. نوع میزبان کفشدوزک در دوران پیش از بلوغ روی انتخاب میزبان در دوره بلوغ تأثیری نداشت . دینامیسم فصلی جمعیت این کفشدوزک در مزرعه روی کدو مسمایی ( کشت بهاره ) در اهواز در سال 1388 بررسی شد . فعالیت مراحل مختلف رشدی این کفشدوزک از اوایل اردیبهشت ماه آغاز گردید . اوج جمعیت مراحل تخم ، لارو و حشره بالغ کفشدوزک به ترتیب در اواخر اردیبهشت ماه (36 عدد تخم در هر بوته ) ، اواخر خرداد ( 12 عدد لارو در هر بوته ) و اواخر خرداد ( 0/75 عدد بالغ در هر بوته ) مشاهده شد .

تاثیر سموم آورمکتین، اسپینوزاد و کلرپیریفوس بر تریپس پیاز thrips tabaci lindeman و شکارگر آن reuter orius albidipennis
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1388
  فاطمه یاراحمدی   محمدسعید مصدق

تریپس پیازlindeman thrips tabaci (thysanoptera: thripidae) یکی از آفات مهم گلخانه های فلفل دلمه ای در ایران می باشد. یکی از روش های متداول در برنامه مدیریت تلفیقی گلخانه ها، استفاده از دشمنان طبیعی است. orius albidipennis reuter شکارگر مهم تریپس پیاز در گلخانه ها می باشد. اثرات کشنده و زیر کشنده حشره کش های رایج در گلخانه ها، آورمکتین، اسپینوزاد و کلرپیریفوس، بر t. tabaci و o. albidipennis در طی سال های 1386-1388 مورد بررسی قرار گرفت. اثرات کشنده آورمکتین، اسپینوزاد و کلرپیریفوس روی سه مرحله رشدی تریپس پیاز (لارو سن 1، لارو سن 2 و حشره کامل) با استفاده از دو روش زیست سنجی غوطه وری برگ و tibs (thrips insecticide bioassay system)، مورد ارزیابی قرار گرفت. مقادیر lc50 و lc90 به کمک نرم افزار sas تعیین گردیده و نسبت مقادیر lc50 و 95% حدود اطمینان آن ها مقایسه شد. تمامی حشره کش های مورد آزمایش سمیت بیشتری را برای لارو سن 1 نسبت به لارو سن 2 و حشره کامل دارا بودند ولی تفاوت معنی داری بین لارو سن 2 و حشره کامل مشاهده نشد. مقایسه بین دو روش مورد استفاده نشان داد که آورمکتین در روش tibs بیشترین سمیت را داشت و به صورت معنی داری بیشتر از روش غوطه وری برگ بود. کلرپیریفوس کمترین میزان کشندگی را دارا بوده و این میزان در روش tibs بیشتر از روش غوطه وری برگ بود. اسپینوزاد در روش غوطه وری برگ بیشترین سمیت را نشان داده ولی تفاوت معنی داری بین دو روش مشاهده نشد. نتایج نشان داد که tibs روش مناسبی برای تخمین سمیت اسپینوزاد می باشد در حالیکه این روش را نمی توان برای ارزیابی سمیت آورمکتین و کلرپیریفوس به کاربرد. مطالعات روی میزان کشندگی آورمکتین، اسپینوزاد و کلرپیرفوس بر o. albidipennis در شرایط آزمایشگاهی (پتری دیش) و گلخانه ای (قفس برگی) صورت گرفت. در دو سطح آزمایشگاهی و گلخانه ای، میزان سمیت حشره کش های به کار برده شده در نرها بیشتر از ماده ها بود. میان میزان سمیت سه حشره کش، اختلاف معنی داری وجود داشت. کلرپیرفوس دارای بیشترین میزان کشندگی و اسپینوزاد کمترین میزان را دارا بود. نتایج مقایسه آزمایش های گلخانه ای و آزمایشگاهی نشان داد که میزان سمیت هر سه حشره کش در زیست سنجی گلخانه پایین تر از زیست سنجی آزمایشگاهی بود ولی میزان این اختلاف برای اسپینوزاد بسیار قابل توجه بود. نتیجه گرفته می شود که در ارزیابی اثرات آفت کش ها روی بندپایان مفید باید از چندین روش آزمایشی استفاده شود. پارامترهای زیستی t. tabaci و o. albidipennis که تحت تأثیر غلظت های زیر کشنده آورمکتین، اسپینوزاد و کلرپیریفوس قرارگرفته بودند، براساس روش جک نایف محاسبه شدند. نتایج اثرات زیر کشنده روی t. tabaci نشان داد که سه حشره کش مزبور روی میزان تخم ریزی t. tabaci موثر بودند. در تیمارهای شاهد، آورمکتین، اسپینوزاد و کلرپیریفوس مقادیر rm ، به ترتیب برابر با 16/0، 12/0، 11/0 و 14/0، مقادیر r0 برابر با 2/22، 5/13، 1/10 و 8/17، مقادیر dt برابر با 4/4، 6/5، 3/6 و 5 روز و همچنین مقادیر برابر با 17/1، 13/1، 12/1 و 5/1 بود. بنابراین آورمکتین و اسپینوزاد با کاهش معنی دار میزان تخم گذاری، ?، rm و همچنین افزایش dt سبب کاهش تراکم تریپس پیاز در نسل بعد می شوند. نتایج اثرات زیر کشنده آورمکتین، اسپینوزاد و کلرپیریفوس بر پارامترهای زیستی o. albidipennis نشان دهنده کاهش معنی دار میزان تخم گذاری حشرات تحت تیمارهای آورمکتین و کلرپیریفوس نسبت به تیمارهای شاهد و اسپینوزاد بود. در تیمارهای شاهد، آورمکتین، اسپینوزاد و کلرپیریفوس مقادیر rm ، به ترتیب برابر با 15/0، 1/0، 15/0 و 097/0، مقادیر r0 برابر با 1/24، 2/11، 4/22 و 6/10، مقادیر dt برابر با 7/4، 4/6، 7/4 و 1/7 و همچنین مقادیر برابر با 16/1، 11/1، 16/1 و 1/1 بود. بنابراین آورمکتین و کلرپیریفوس با کاهش معنی دار میزان تخم گذاری، r0، rm و و نیز افزایش معنی دار dt موجب کاهش تراکم نسل بعد می گردند. اثرات غلظت زیر کشنده آورمکتین، اسپینوزاد و کلرپیریفوس بر قدرت شکارگری o. albidipennis با محاسبه نرخ شکارگری km بررسی شد. مقادیر km برای تیمارهای شاهد، آورمکتین، اسپینوزاد و کلرپیریفوس به ترتیب برابر با 19/0، 18/0، 19/0 و 15/0 بود. بنابراین کاربرد حشره کش اسپینوزاد به دلیل اثرات منفی روی جمعیت تریپس پیاز و کم خطر بودن بر o. albidipennis، در برنامه مدیریت تلفیقی آفات گلخانه ها مناسب تر می باشد.

بررسی کارایی قارچهای بیماریزایvuill. beauveria bassiana (bals.) و metarhizium anisopliae (metch.) sorok در کنترل مگس خانگی (diptera: muscidae) musca domestica l.
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1388
  منا شریفی فرد   محمدسعید مصدق

این تحقیق در فاصله سالهای 88- 1386 در شرایط آزمایشگاهی و طبیعی به منظور بررسی کارایی جدایه های ایرانی قارچ های . beauveria bassiana (bals.)vuill و metarhizium anisopliae (metch.) sorok در کنترل مگس خانگی musca domestica l. و معرفی مناسب ترین جدایه ها جهت کنترل میکروبی این آفت صورت گرفت. همچنین کارایی حشره کش اسپینوزاد (spinosad) به عنوان یک حشره کش بیولژیک کم خطر در کنترل مگس خانگی و ترکیب آن با قارچهای فوق جهت بررسی رابطه سینرژیستی یا آنتاگونیستی آنها صورت گرفت. تاثیر شرایط محیطی بر بیماریزایی جدایه های مناسب و قدرت انتقال افقی قارچها در جمعیت حشرات کامل نیز مورد مطالعه قرار گرفت. در غربالگری 7 جدایه قارچb. bassiana و 3 جدایه از m. anisopliae به روش غوطه وری با غلظت 108 کنیدی/میلی لیتر، پنج جدایه bb187c، bb429c، bb428c، bb796c و ma 437c به عنوان جدایه های با بیماریزایی بالاتر که باعث ایجاد 80-100 درصد مرگ ومیر در جمعیت حشرات کامل و لارو مگس خانگی شدند جدا گردیدند. در آزمایشات زیست سنجی به منظور محاسبه مقادیر lc50، lc90، lt50 هر کدام از جدایه های فوق مقادیر lc50 به روش طعمه آغشته به کنیدی قارچ علیه بالغین مگس خانگی، به ترتیب 106 7/1، 106 9/2، 106 9/1، 106 3 و 106 65/1 کنیدی/ گرم طعمه و برای لارو از طریق روش غوطه وری به ترتیب 106 1/1، 106 2، 106 6/1، 106 9/2 و 104 3/7 کنیدی/میلی لیتر محاسبه شد. اختلاف معنی داری بین مقادیر lc50 جدایه bb 187c و ma 437c در کنترل حشرات کامل مشاهده نشد اما مقادیر lt50 محاسبه شده در هر دز نشان داد که جدایه ma437c مرگ و میر بیشتری را در مدت زمان کوتاهتری در جمعیت بالغین سبب می شود. همچنین این دو جدایه به عنوان مناسبترین جدایه ها جهت کنترل لارو شناسایی شدند. در روش بستر لاروی آغشته به کنیدی، دز 109 از دو جدایه اخیر به ترتیب باعث 4/98 و 56 درصد مرگ و میر در مدت زمان 2/4 و 3/6 روز شدند. بنابراین جدایه ma437c به دلیل ایجاد مرگ و میر بیشتر در مدت زمان کوتاهتر در جمعیت حشرات کامل و لارو مگس خانگی به عنوان جدایه مناسب جهت کنترل میکروبی این آفت شناسایی شد. بررسی اثر حرارت و رطوبت در عملکرد جدایه های ma437 و bb187 نشان داد که در استعمال جدایه ma 437 جهت کنترل لارو مگس خانگی اختلاف معنی داری بین درصد تلفات ایجاد شده در محدوده دمایی 25-30 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی 45-75 % وجود نداشت و بیشترین درصد تلفات در شرایط ذکر شده رخ داد که دلیل آن احتمالا وجود آستانه رطوبتی لازم در بستر لاروی جهت فعالیت این جدایه می باشد. اما با وجود اسپورزایی کنیدی بر سطح اجساد لاروی در رطوبت نسبی 45 %، بیشترین اسپورزایی در محدوده دمایی ذکر شده و رطوبت نسبی 75% صورت گرفت. اثر دما و رطوبت در عملکرد جدایه فوق در کنترل حشرات کامل نیز نشان داد که میزان تلفات در محدوده دمایی 20-30 درجه سانتی گراد در یک رطوبت اختلاف معنی داری با هم نداشت اما در همان محدوده دمایی و رطوبت نسبی 75% نسبت به رطوبت نسبی 45% بالاتر بود. بیشترین درصد موسکاردین نیز در محدوده دمایی 30-20 درجه و رطوبت نسبی 75% اتفاق افتاد. جدایه bb187 بیشترین میزان تلفات لاروی و حشرات کامل و ظهور موسکاردین را در محدوده دمایی 25-30 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی 75% نشان داد. بنابراین جدایه ma437 در محدوده دما و رطوبتی نسبتا گسترده تری فعالیت می کند. بررسی قدرت انتقال افقی کنیدی قارچهای bb187 و ma437 به 3 روش تلقیح حشرات کامل مگس خانگی شامل پودر خشک کنیدی، سوسپانسیون کنیدی و قرار دادن اجساد حشرات کامل بعنوان منبع تلقیح نشان داد که بیشترین نرخ انتقال از طریق تلقیح با پودر خشک کنیدی و قرار دادن اجساد مگس های ماده صورت می گیرد. همچنین نرها نسبت به ماده ها به عنوان جمعیت انتقال دهنده نرخ انتقال بیشتری را در جمعیت سبب می شوند. تاثیر کشندگی حشره کش اسپینوزاد، ابتدا درکنترل یک جمعیت حساس و یک جمعیت طبیعت زی مگس خانگی به 3 روش طعمه سمی، محلول پاشی علیه حشرات کامل و ترکیب با بستر لاروی نیز در شرایط آزمایشگاهی بررسی شد. سپس طعمه سمی به عنوان روش مناسب برای بررسی حساسیت 7 جمعیت مختلف طبیعت زی که از نقاط مختلف استان خوزستان جمع آوری شدند انتخاب گردید. در روش طعمه سمی برای بالغین جمعیت حساس دز کشندگی 50% جمعیت (lc50) در مدت زمان 24 ساعت و 72 ساعت به ترتیب 78/3 و 54/1 و lc95 به ترتیب 587/5 و 528/3 میکروگرم ماده موثر در گرم طعمه تعیین شد. درجمعیت های مختلف طبیعت زی lc50 در مدت زمان 24 ساعت از 30/4-97/3 و lc95 آنها از 30/8- 33/7 میکروگرم ماده موثر سم در گرم طعمه متغیر بود. درمدت زمان 72 ساعت مقدار lc50 جمعیت های طبیعت زی از 72/1-57/1 و lc95 از 92/3-44/3 میکروگرم درگرم طعمه متغیر بود. بررسی نرخ دز کشندگی و حدود اطمینان بالاو پایین آن نشان داد که بین ld50 جمعیت های مختلف طبعیت زی و حساس اختلاف معنی داری وجود ندارد. در روش محلول پاشی قفس، ld50 جمعیت حساس و یک استرین از جمعیت های طبیعت زی( (ahds به ترتیب 015/0 و 16 /0 و ld95 آنها 3 0/0 و 033/0 گرم ماده موثر در متر مربع در مدت زمان 24 ساعت تعیین شد. مقدار ld50 در مدت زمان 72 ساعت برای دو جمعیت فوق به ترتیب 65 00/0 و 7 00/0 و ld95 آنها به ترتیب 14 0/0 و 15 0/0 گرم ماده موثر درمتر مربع تعیین شد. مقدار lc50 در روش ترکیب سم با بستر لاروی در دو جمعیت حساس و طبیعت زی نیز به ترتیب 798/9 و 945/9 و lcd95 آنها به ترتیب 5/29 و 5/56 میکروگرم ماده موثر در گرم بستر لاروی تعیین شد. اختلاف معنی داری در lc50 دو جمعیت در دو روش ذکر شده وجود نداشت. نتایج نشان داد که مقادیر دز های کشندگی از 24 تا 72 ساعت به مقدار 2-3 برابر کاهش می یابد و مگس خانگی در هر دو مرحله بلوغ و لاروی به حشره کش اسپینوزاد حساس می باشد. بررسی رابطه بین حشره کش اسپینوزاد در دزهای زیر کشنده 5/0، 1 و 5/1 میکرو گرم ماده موثر/ گرم طعمه با دزهای 105 و 107 کنیدی/ گرم طعمه از جدایه های ma437 و bb187 نشان داد که ترکیب دزهای قارچ با دزهای زیر کشنده اسپینوزاد علاوه بر ایجاد تلفات بیشتر در جمعیت حشرات کامل، مدت زمان لازم برای از بین بردن جمعیت را کاهش می دهد. همچنین استعمال دزهای زیر کشنده 002/0، 004/0 و 006/0 میکروگرم/ گرم بستر لاروی در ترکیب با دزهای 106 و 108 کنیدی/ بستر لاروی جدایه های فوق باعث ایجاد تلفات بیشتر درمدت زمان کوتاهتر شد. بررسی رابطه سینرژیستی، آنتاگونیستی یا افزودنی حشره کش اسپینوزاد با قارچهای فوق در تیمارهای ترکیبی ذکر شده نشان داد که رابطه بین حشره کش با هر کدام از جدایه های فوق یک رابطه سینرژیستی بوده است. استعمال قارچ ma437 و bb187در شرایط طبیعی بصورت محلول پاشی بستر لاروی توسط کنیدی قارچ در دز 1010کنیدی/ سانتی متر مربع باعث ایجاد 77 و 33/54 درصد تلفات در جمعیت لارو شد. همچنین میزان تلفات از طریق قرار دادن طعمه آغشته به 107 5 کنیدی/ گرم از دو جدایه فوق برای حشرات کامل در قفس و در شرایط طبیعی باعث ایجاد 90 درصد مرگ و میر در جمعیت حشرات کامل پس از 9 روز شد. مدت زمان لازم برای از بین بردن 50 درصد جمعیت توسط دو جدایه فوق به ترتیب 3/4 و 6/5 روز محاسبه شد.

بررسی کارآیی قارچ بیمارگر metarhizium anisopliae (metschnikoff) sorokin در کنترل موریانه microcerotermes diversus silvestri (isoptera: termitidae) در شرایط آزمایشگاهی و صحرایی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1390
  امیر چراغی   محمدسعید مصدق

مخرب‏ترین موریانه در استان خوزستان گونه microcerotermes diversus silvestri (isoptera: termitidae) می‏باشد. مدیریت معمول موریانه‏های زیرزمینی در ایران شامل استفاده از حشره‏کش‏های خاک کاربرد می‏باشد که به منظور کاهش یا حذف جمعیت جستجوگر موریانه‏ها استعمال می‏شوند. اما استفاده مداوم از موریانه‏کش‏های شیمیایی در محیط زیست نگران کننده است. امروزه کنترل بیولژیک بسیار مورد تمجید قرار گرفته و به‏عنوان راهکاری برای حل مسئله کاربرد وسیع آفت‏کش‏های شیمیایی محسوب می‏شود. علاقه‏مندی برای بکارگیری قارچ‏های بیماریزای حشرات جهت مبارزه با حشرات آفت افزایش یافته است. یکی از مشهورترین قارچ‏های بیمارگر حشرات metarhizium anisopliae (metschnikoff) sorokin می‏باشد. این قارچ به‏عنوان عامل بیماری موسکاردین سبز حشرات، قارچی مهم در کنترل بیولژیک حشرات آفت محسوب می‏شود. این تحقیق با هدف بررسی کارآیی قارچ m. anisopliae جدایه rhynchophorus یا سراوان (demi 001) در مقابل موریانه m. diversus در شرایط آزمایشگاهی و صحرایی انجام گرفت. در این تحقیق آزمون‏های مختلفی شامل آزمون غیرانتخابی (به روش آغشته‏سازی کاغذ صافی با سوسپانسیون اسپور قارچ و غوطه‏ورسازی موریانه‏ها در سوسپانسیون اسپور قارچ)، انتخابی، ارزیابی رفتار تونل‏زنی- غذایابی، انتقال افقی قارچ در جمعیت موریانه، طعمه مسموم و آزمون صحرایی انجام گرفتند. در آزمون طعمه مسموم از 3 بستر شامل بلوک چوبی، ترکیب خاک اره و ترکیب سلولزی به‏عنوان بستر ارائه اسپور در جمعیت موریانه استفاده شد. در آزمون‏های مختلف با افزایش غلظت سوسپانسیون اسپور قارچ میزان مرگ و میر افزایش یافت. همچنین در اکثر موارد با افزایش غلظت سوسپانسیون اسپور قارچ، مدت زمان لازم برای مرگ و میر 50% از جمعیت کاهش یافت. در آزمون انتقال افقی موریانه‏های ناقل توانستند قارچ بیمارگر را به موریانه‏های سالم انتقال دهند. این روند در غلظت‏های بالای سوسپانسیون اسپور قارچ و نسبت ناقل 30% و 50% مشهودتر بود. حداکثر میزان مرگ و میر در نسبت ناقل 10% در غلظت 108×3.5 اسپور در میلی‏لیتر بدست آمد که کمتر از 25% جمعیت بود. در آزمون صحرایی تلقیح قارچ در محیط باعث کاهش میانگین جمعیت موریانه‏ها گردید. برآورد تغذیه از بلوک‏های چوبی نیز این امر را اثبات کرد. میانگین جمعیت روی چوب‏های تیمار نشده مرحله اول، 1756 موریانه و روی چوب‏های تیمار نشده مرحله دوم، 691 موریانه بود. همچنین میانگین تغذیه از چوب‏های تیمار نشده مرحله اول، 75/59 گرم و میانگین تغذیه از چوب‏های تیمار نشده مرحله دوم، 81/27 گرم بود. در پایان با توجه به نتایج بدست آمده در این تحقیق می‏توان بیان کرد که قارچ m. anisopliae قابلیت توسعه به‏عنوان عامل کنترل بیولژیک موریانه m. diversus را دارد و باید تلاش‏های بیشتری جهت کاربردی کردن استفاده از آن در مقابل موریانه مذکور صورت پذیرد.

اثر سمیت تنفسی و دورکنندگی اسانس چهار گونه گیاهی روی شپشه دندانه دار غلات oryzaephilus surinamensis(l.) (col: silvanidae)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1390
  زینب روزبهانی   جهانشیر شاکرمی

شپشه دندانه دار غلات یکی از مهمترین آفات محصولات انباری در ایران محسوب می شود. اسانس 4 گونه گیاه شامل، پونهmentha longifolia (l.) (lamiacea) ، درمنه کوهی artemisia aucheri (boiss) (asteraceae) ، رزماری rosmarinus officinalis (l.) (lamiaceae) و مورد سبز myrtus commiunis (l.) (myrtaceae) از نظر سمیت تنفسی، دورکنندگی، بازدارندگی تخم ریزی و دوام روی این آفت مورد بررسی قرار گرفتند. این تحقیق در قالب طرح کامل تصادفی و آزمایش فاکتوریل در شرایط دمایی 2±32 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی 5±65 درصد و در تاریکی انجام شد. غلظت های مختلف از هر اسانس مورد آزمایش قرار گرفتند. نتایج نشان داد که حشرات کامل نسبت به سنین مختلف لاروی به اسانس ها حساس ترند همچنین با افزایش سن لاروی مقاومت آنها به اسانس ها افزایش یافت. در آزمایش سمیت تنفسی با افزایش زمان اسانس دهی میزان تلفات به طور معنی داری افزایش یافت به طوری که اسانس پونه در تمام غلظت های به کار رفته روی مراحل حشرات کامل جفت گیری نکرده، لارو سن اول و سن دوم پس از گذشت 48 ساعت 100% و پس از گذشت 72 ساعت روی لاروهای سن سوم و سن چهارم 52 تا 100% تلفات داشت. در میان گیاهان مورد مطالعه اسانس پونه بیشترین کارایی را روی این آفت ایجاد کرد. به طوری که میزان lc50 این اسانس روی حشرات کامل، لاروهای سن اول، سن دوم، سن سوم و سن چهارم به ترتیب 35/0، 42/0، 64/0، 63/1 و 07/2 میکرولیتر بر لیتر محاسبه شد این میزان برای اسانس درمنه کوهی روی مراحل مذکور به ترتیب 99/0، 17/2، 50/2، 87/21 و 46/23 میکرولیتر بر لیتر حاصل شد که بیانگر اثر حشره کشی ضعبف تر این اسانس نسبت به سایر گیاهان مورد مطالعه بود. با توجه به lt50 محاسبه شده در بالاترین غلظت اسانس های گیاهی، پونه در کاربرد غلظت پایین تری سرعت تلفات بیشتری روی مراحل مختلف رشدی آفت داشت. اثر دورکنندگی اسانس ها به طور محسوس تری روی حشرات کامل بیشتر بود و پونه بیشترین اثر دورکنندگی را روی حشرات کامل و لاروهای سن چهارم ایجاد کرد. این مقدار به ترتیب در غلظت های 01/0 و 06/0 میکرولیتر به ترتیب 7/66 و 7/44 درصد بود. مورد سبز ضعیف ترین اثر دورکنندگی روی مراحل مذکور را ایجاد کرد به طوری که غلظت های پایین این اسانس روی حشرات کامل بی اثر بود. در آزمایش بازدارندگی تخم ریزی با افزایش غلظت زیرکشندگی اسانس گیاهان میزان تخم ریزی حشرات کامل به طور معنی داری کاهش یافت. در میان اسانس های گیاهی اسانس گیاهان پونه و درمنه کوهی به ترتیب قوی ترین و ضعیف ترین اثر روی بازدارندگی تخم ریزی داشتند. اسانس پونه در غلظت 007/0 میکرولیتر بر لیتر باعث 70/ 94 و اسانس درمنه کوهی در غلظت بالاتری 11/0 میکرولیتر بر لیتر 21/94 در صد بازدارندگی داشت. همچنین اسانس پونه بیشترین و اسانس درمنه کوهی کمترین دوام را در بین گیاهان مورد مطالعه داشتند. دوام اسانس پونه در غلظت 55/5 میکرولیتر بر لیتر 36/32 ساعت و دوام اسانس درمنه کوهی در غلظت 100 میکرولیتر بر لیتر 05/28 ساعت محاسبه شد. براساس نتایج این تحقیق استفاده از اسانس پونه به عنوان یک حشره کش کم خطر و به عنوان الگویی برای ساخت فرمولاسیون مناسب آن جهت کنترل آفات انباری توصیه می شود.

زیست شناسی شپشک آردآلود صورتی maconellicoccus hirsutus (green) (hem.: pseudococcidae) روی ختمی چینی و شناسایی دشمنان طبیعی آن در استان خوزستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1391
  مریم السادات علیزاده   محمدسعید مصدق

شپشک آردآلود صورتی maconellicoccus hirsutus (green) یک تهدید اقتصادی جدی برای محصولات کشاورزی و غیرکشاورزی در مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری است که از استان های فارس، هرمزگان و سیستان و بلوچستان گزارش شده است. این آفت در بهمن 1388 روی درختچه های زینتی ختمی چینی hibiscus rosa-sinensis l. برای اولین بار در اهواز با جمعیت زیاد جمع آوری گردید.در این مطالعه زیست شناسی شپشک آردآلود صورتی در شرایط آزمایشگاهی در دماهای مختلف و در شرایط طبیعی روی ختمی چینی در اهواز بررسی شد. همچنین دشمنان طبیعی آفت شناسایی و تغییرات جمعیت آن ها و شپشک مذکور در دو منطقه در اهواز در سال های 91-1390 مطالعه شد. طول دوره های رشدی شپشک از تخم تا بلوغ در آزمایشگاه در رطوبت 5± 65% و دوره نوری 10:14، روشنایی: تاریکی و دماهای 2±20، 2±25، 2±30 و 2± 35 درجه ی سانتی گراد برای شپشک-های ماده به ترتیب 26/57، 95/30، 43/23 و 34/21، و برای شپشک های نر به ترتیب 94/56، 26/29 ، 46/21 و 9/19 روز محاسبه گردید. طول دوره ی بلوغ پیش از تخمگذاری در دماهای مذکور به ترتیب 52/15، 63/6، 7/5 و 2/7 روز تعیین شد. در دمای 15 درجه ی سانتی گراد هیچ تخمی تفریخ نگردید و مطالعه ی زیست شناسی در این دما مقدور نگردید. تعداد نسل های شپشک آردآلود صورتی در اهواز هفت نسل در سال تعیین شد. زمستان گذرانی آفت به صورت حالات مختلف رشدی در شکاف ها و زیر پوسته ی تنه و شاخه ی درختچه ها و در لابلای مواد مومی کیسه ی تخم، سپری گردید. در این مطالعه جمعاً پنج گونه کفشدوزک شکارگرscymnus syriacus marseul ، exochomus nigripennis (erichson)، nephus arcuatus kapour، hyperaspis polita weise ،h. vinciquerrae capra ، یک گونه بالتوریchrysoperla carnea steph.، زنبور پارازیتوئید anagyrus sp. به عنوان دشمنان طبیعی این شپشک، همچنین یک گونه پارازیتوئید لارو کفشدوزک homalotylus quaylei timberlake و سه گونه هایپرپارازیتوئید prochiloneurus aegyptiacus mercet،p. bolivari mercet و chartocerus sp. near kurdjumovi nikol’skaya جمع آوری شد. از بین نمونه های شناسایی شده، کفشدوزکh. vinciquerrae برای اولین بار از ایران و هایپرپارازیتوئیدهای p. aegyptiacus و p. bolivari برای اولین بار از خوزستان گزارش می شوند. بررسی تغییرات جمعیت شپشک نشان داد که شروع فعالیت شپشک آردآلود صورتی در سال های 91-1390 در محل های مورد نمونه برداری، از نیمه ی دوم فروردین ماه آغاز شد. کمی بعد از ظهور شپشک، دشمنان طبیعی نیز فعالیت خود را آغاز کردند. در این بررسی 10 گونه مورچه ی همزیست نیز متعلق به هفت جنس و سه زیرخانواده شناسایی شد. در بین دشمنان طبیعی شپشک، کفشدوزک n. arcuatus و زنبور anagyrus sp.دارای بیشترین فراوانی جمعیت بوده و احتمالا نقش مهمی در کنترل این آفت در منطقه بررسی شده دارند که پیشنهاد می شود مطالعات بیشتری روی آن ها انجام گردد.

اثرات افزایشی غلظتهای زیرکشنده ی ایمیداکلوپرید و قارچ بیماریزای حشرات metarhizium anisopliae (metschnikoff) sorokin در کنترل موریانه¬ی microcerotermes diversus silvestri (isoptera: termitidae)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1393
  مرضیه شعبانی   بهزاد حبیب پور

موریانه¬ی microcerotermes diversus silvestri (isoptera: termitidae) از آفات مهم محصولات سلولزی در اماکن مسکونی و نیز محصولات کشاورزی در استان خوزستان محسوب می¬شود. ایمیداکلوپرید یک سم از گروه نئونیکوتینوئید هاست که برای کنترل موریانه ها به کار می رود. اما کاربرد مداوم حشره¬کش¬ها می¬تواند منجر به تخریب تدریجی محیط¬زیست گردد. لذا توجه زیادی به شیوه¬های کنترل بیولوژیک جلب شده است. قارچ metarhizium anisopliae (metschnikoff) sorokin یکی از مهم¬ترین میکروارگانیسم¬های تهدید کننده¬ی موریانه است اما رفتار تیمارگری در موریانه ها یک رفتار اجتماعی دفاعی است که در جلوگیری از آلودگی قارچی بسیار موثر است. غلظت¬های زیرکشنده¬ی آفت¬کش¬ها می¬توانند با ایجاد اختلال در رفتار تیمارگری حساسیت موریانه ها را به قارچ مذکور افزایش دهند. کاربرد ترکیبی بیمارگرهای حشرات و غلظت های زیر کشنده ی حشره کش ها، به¬عنوان یک راهکار جهت بهبود تأثیر عوامل میکروبی در کنترل موریانه ها پیشنهاد شده است. استفاده از هر جدایه¬ی قارچ به همراه حشره¬کش مستلزم داشتن آگاهی از سازگاری بین این¬دو عامل دارد. سازگاری ایمیداکلوپرید با قارچ از طریق ارزیابی سه فاکتور درصد جوانه¬زنی کنیدی قارچ، رشد رویشی کلونی و اسپورزایی بر اساس معیار سنجش سازگاری (t) مورد بررسی قرار گرفت. سپس به منظور نشان دادن اثرات ایمیداکلوپرید بر رفتار موریانه، تعداد تیمارگری موریانه¬های آلوده به قارچ و تیمار شده با ایمیداکلوپرید به مدت 160 دقیقه و هر 30 ثانیه ثبت گردید. همچنین میزان فعالیت موریانه¬های مسموم شده با غلظت¬های زیرکشنده¬ی ایمیداکلوپرید با امتیازدهی به نوع حرکت آنها ثبت شد. در ادامه آزمون¬های زیست¬سنجی در دو شرایط انتخابی و غیرانتخابی و آزمون طعمه¬مسموم صورت گرفت. با بررسی مقادیر مربوط به معیار سنجش سازگاری سموم حشره¬کش با قارچ¬های بیمارگر (t)، ایمیداکلوپرید در غلظت¬های 10 و 100 پی¬پی¬ام با مقادیر t به ترتیب 3/94 و 7/92، سازگار و غلظت 500 پی¬پی¬ام با مقدار 2/59 دارای سمیت متوسط تعیین شد. در موریانه¬های تیمار شده با ایمیداکلوپرید و تیمار شده با قارچ و ایمیداکلوپرید تعداد رخداد رفتار تیمارگری کاهش یافت. همچنین با مقایسه¬ی روند امتیازات تعلق گرفته به میزان فعالیت موریانه¬ها، مشاهده شد که با افزایش غلظت ایمیداکلوپرید از میزان فعالیت آنها کاسته شد. در تیمارهای کاربرد دو عامل کنترلی ایمیداکلوپرید و قارچ میزان مرگ¬و¬میر بیشتری در مقایسه با کاربرد آنها به تنهایی مشاهده شد. با توجه به مرگ¬و¬میر ایجاد شده و با در نظر داشتن اثر غلظت¬های زیرکشنده¬¬ی ایمیداکلوپرید در ایجاد اختلال در میزان فعالیت و رفتار دفاعی تیمارگری موریانه¬ی مورد آزمایش، اثرات افزایشی ایمیداکلوپرید بر قارچ m. anisopliae به اثبات رسید. در نتیجه استفاده از غلظت¬های زیرکشنده¬ی آن در کاربرد تلفیقی جهت بهبود کیفیت کنترل موریانه¬ی m. diversus توصیه می¬شود.

اثر دو حشره کش بر پارامترهای زیستی شته خردل lipaphis erysimi (kal.) و زنبور پارازیتوئید آن diaeretiella rapae (mintosh) و چگونگی تاثیر این حشره کش ها بر متابولیسم انرژی شته
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1393
  نسترن رضایی خوزانی   محمدسعید مصدق

شته خردلlipaphis erysimi (kal.) (hemiptera: aphididae) از مهمترین آفات کلزا در مزارع استان خوزستان می باشد. زنبور پارازیتوئید (hymenoptera: braconidae) diaeretiella rapae (mintosh) از مهمترین عوامل کنترل بیولوژیک شته خردل محسوب می شود. در این تحقیق اثرات کشنده و زیرکشنده دو حشره کش رایج پیریمیکارب و تیامتوکسام روی شته خردل با روش غوطه وری برگ مورد بررسی قرار گرفت. غلظت های کشنده و حدود اطمینان آن ها در سطح 95 درصد با استفاده از روش پروبیت برآورد گردید. براساس نتایج، هر دو حشره کش روی تمام مراحل زیستی شته خردل اثر سمی داشتند و حساسیت در سنین بالاتر پورگی کاهش یافت. سمیت نسبی تیامتوکسام و پیریمیکارب بر اساس غلظت lc50 روی پوره های سن اول، دوم، سوم، چهارم و بالغ به ترتیب1/72، 2/15، 0/92، 0/76 و 0/79 محاسبه شد. اثرات زیرکشندگی غلظت های lc20, lc30, lc50حشره کش های مذکور روی شته خردل با استفاده از جدول زندگی دو جنسی، سنی- مرحله زیستی مورد ارزیابی قرار گرفت. نرخ ذاتی رشد جمعیت (r) در تمامی تیمارها بجز غلظت lc20 پیریمیکارب اختلاف معنی دار با شاهد نشان داد. بیشترین مقدار مربوط به تیمار شاهد (0/3022روز1-) بود و کمترین در غلظت lc50 تیامتوکسام (0/1299روز1-) مشاهده شد. اثرات کشندگی حشره کش های مذکور روی افراد بالغ زنبور پارازیتوئید d. rapae با روش قرار گرفتن در معرض باقیمانده حشره کش ، به مدت 24 ساعت بررسی شد. مقادیر lc25 برای تیامتوکسام و پیریمیکارب به ترتیب mg/l 0/015 و 39/95 می باشد که حاکی از سمیت بالاتر تیامتوکسام نسبت به پیریمیکارب برای این گونه می باشد. بررسی اثرات زیرکشنده این حشره کش ها بر پارامترهای زیستی زنبور پارازیتوئید نشان دهنده کاهش معنی دار طول عمر، باروری و تاثیر منفی بر پارامترهای جمعیتی است. نرخ ذاتی رشد جمعیت (r) در تیمارهای شاهد، پیریمیکارب و تیامتوکسام به ترتیب 0/2801، 0/2064 و 0/1525 (روز1- ) می باشد. نسبت جنسی تحت تاثیر سم تغییری نشان نداد و جمعیت غالب مربوط به جنس ماده بود. ارزیابی تاثیر غلظت های lc25 این حشره کش ها بر واکنش تابعی زنبور پارازیتوئید نیز نشان داد که نوع واکنش تابعی در تمام تیمارها یکسان و از نوع دوم می باشد. زمان دستیابی در تیمارهای شاهد، پیریمیکارب و تیامتوکسام به ترتیب 1/097 و 1/861 و 2/812 ساعت می باشد و اختلاف معنی دار بین تیمارها مشاهده می شود. مقادیر قدرت جستجوگری به ترتیب 0/057 و 0/059 و 0/040 بار در ساعت محاسبه شد که اختلاف مشاهده شده در تیمارهای مختلف معنی دار نیست. با توجه به کنترل مناسب هر دو حشره کش بر جمعیت شته و سمیت بیشتر تیامتوکسام روی زنبور پارازیتوئید آن، استفاده از پیریمیکارب در مزارع کلزا ترجیح داده می شود. جهت ارزیابی اثر مواد آلاینده بر موجودات زنده، انجام بررسی ها در سطح زیر سلولی می تواند جایگزین مناسبی برای مطالعات دشوار و پرهزینه جمعیتی باشد. براساس فرضیه هزینه سوخت وساز، تخصیص انرژی سلولی می تواند به عنوان یک نشان گر زیستی بالقوه عمل کند. اجزای مختلف ذخایر انرژی شامل چربی، پروتئین، قند و گلیکوژن افراد بالغ شته خردل در فواصل زمانی 0-24، 24-48 و 48-96 ساعت بعد از تیمار با غلظت هایlc20 lc30 و lc50 حشره کش های مورد نظر، سنجش شد. بر اساس این نتایج از نظر میزان قند کل و گلیکوژن در تیمار lc20 پیریمیکارب ( در محدوده 0-24 ساعت)، قند کل در lc20 تیامتوکسام ( در بازه 0-24 ساعت) و همچنین چربی کل در lc20 پیریمیکارب ( در بازه 48-96 ساعت) با تیمار شاهد اختلاف معنی دار مشاهده نشد. در حالی که در سایر تیمارها کلیه منابع انرژی در اثر تیمار با حشره کش کاهش معنی داری نسبت به شاهد نشان دادند. مصرف انرژی سلولی نیز با سنجش میزان فعالیت انتقال الکترون ارزیابی شد. در کلیه تیمارهای حشره کش میزان مصرف انرژی سلولی در هر سه بازه زمانی افزایش معنی دار داشت. از آنجا که بودجه خالص انرژی حاصل تفاضل بین انرژی موجود و مصرفی می باشد این پارامتر نیز تحت تاثیر هر دو حشره کش به طور معنی دار کاهش یافت. بر اساس یافته های تحقیق حاضر امکان وجود همبستگی بین اثرات مشاهده شده در بودجه خالص انرژی و اثرات مشاهده شده در سطح جمعیت و جامعه نیازمند بررسی های بیشتر می باشد.

اثرات سمیت تنفسی و دور کنندگی اسانس سه گونه گیاهی بر لمبه گندم trogoderma granarium (everts) (col.: dermestidae)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1393
  نفیسه ابن العلم   قدرت اله صباحی

لمبه گندم trogoderma granarium (everts) یکی از مهم ترین آفات در محصولات انباری است و به عنوان یکی از صد آفت مهاجم جهانی به شمار می آید. این حشره به ترکیبات تنفسی مرسوم از جمله متیل بروماید و فسفین مقاوم شده است. اسانس های گیاهی به دلیل سازگاری بیشتر با محیط زیست می تواند جایگزین مناسبی برای ترکیبات تنفسی در کنترل آفات انباری باشد. در این پژوهش خاصیت حشره¬کشی اسانس گیاهان پونه mentha pulegium (l.) (lamiaceae)، اکالیپتوس eucalyptus microtheca (f.muell) (myrtaceae) و گردو juglans regia (l.) (juglandaceae) تعیین شد. اسانس¬گیری با دستگاه کلونجر انجام شد. بررسی روی سمیت تنفسی، تماسی، دور¬کنندگی و دوام اسانس¬ها علیه مراحل لاروی و بالغ لمبه گندم، انجام شد. آزمایش در قالب طرح کامل تصادفی تحت شرایط آزمایشگاهی، دمای 1±30 درجه سانتی¬گراد، رطوبت نسبی 5±60 درصد و تاریکی صورت گرفت. پنج غلظت از هر اسانس در 4 تکرار استفاده شد. نتایج نشان داد که حشرات کامل نسبت به اسانس¬ها حساس¬تر از لاروها هستند. هم‏چنین حساسیت لاروها با افزایش سن لاروی کاهش یافت. سمیت تماسی و تنفسی با افزایش غلظت و زمان اسانس¬دهی، به¬طور معنی‏داری افزایش یافت. اسانس پونه بیشترین تلفات را روی آفت داشت چنان¬که روی لارو سن اول و حشرات کامل پس از 48 ساعت 90 درصد تلفات ایجاد کرد. میزان lc50 این اسانس در سمیت تنفسی پس از 48 ساعت، روی حشرات کامل، لارو سن اول و دوم به ترتیب 2198/17، 2512/79 و 2580/74 پی¬پی¬ام و در سمیت تماسی برای مراحل مذکور به ترتیب 21/3180، 41/3394 و 43/3477 پی¬پی¬ام بود. اسانس گردو کمترین سمیت را بین گیاهان مورد مطالعه نشان داد. آزمایش دوام روی مراحل مختلف رشدی حشره نشان داد که اسانس پونه بالاترین و اسانس گردو پائین¬ترین دوام را داشت. درصد دور¬کنندگی پونه، اکالیپتوس و گردو روی حشرات بالغ در بالاترین غلظت به ترتیب 65، 53/46و 40/24 درصد بود. بنابراین، اسانس پونه بیشترین دور‏کنندگی را در میان گیاهان مورد مطالعه داشت. اسانس m. pulegium ممکن است به صورت یک ترکیب بی خطر و یا یک مدل در ساخت ترکیبات مصنوعی جدید بر علیه آفات استفاده شود.

بررسی بیولوژی و واکنش تابعی کفشدوزک nephus arcuatus kapurروی شپشک آرد آلود پنبه phenacoccus solenopsis tinsley.
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1393
  اعظم فروزان   پرویز شیشه بر

شپشک آردآلود پنبه phenacoccus solenopsis tinsley (hemiptera: pseudococcidae) یکی از آفات مهم گیاهان خانواده malvaceae است که اخیرا روی ختمی¬چینی در استان خوزستان خسارت شدیدی ایجاد نموده است. میانگین طول دوره رشد پیش از بلوغ شپشک ماده در سه دمای 25، 30 و 35 درجه سلسیوس (رطوبت نسبی 5±65 و طول دوره روشنایی: تاریکی 14:10) به¬ترتیب 02/19، 6/16 و54/13روز بود. میانگین میزان مرگ و میر پیش از بلوغ در سه دمای مذکور بهترتیب 94/26، 72/32 و 12/39 درصد بود. در سه دمای فوق میانگین طول عمر شپشک ماده به ترتیب 94/41، 8/33 و 6/26 روز، میانگین تعداد پوره روزانه 9/13، 06/12 و 12/15 عدد، میانگین تعداد پوره کل 68/389، 23/318 و 45/214 عدد، میانگین نسبت جنسی 71، 70 و 89 درصد و نرخ ذاتی رشد 157/0، 181/0 و 207/0 تعیین شد. بهترین دما برای تولید مثل شپشک 35 درجه سلسیوس بود. هم¬چنین زیست شناسی کفشدوزک nephusarcuatus kapur روی این شپشک در سه دمای 25، 30 و 35 درجه سلسیوس مطالعه گردید. میانگین طول دوره رشد پیش از بلوغ و هم¬جنین میانگین میزان مرگ و میر پیش از بلوغ کفشدوزک با تغذیه از شپشک آردآلود پنبه در سه دمای فوق به ترتیب 75/28، 85/18 و 68/14روز و 33/36، 41/33 و 33/49 درصد بود. در سه دمای مذکور میانگین طول عمر کفشدوزک ماده ، میانگین تعداد تخم روزانه، میانگین تعداد تخم کل و نرخ ذاتی رشد کفشدوزک به ترتیب 76/84، 3/99 و 46/61 روز،79/7، 71/6 و 72/3 عدد تخم، 5/384، 3/585 و 00/126 عدد تخم،09923/0، 13519/0و 15064/0 بود. بهترین دما برای رشد و تولید مثل این کفشدوزک 35 درجه سلسیوس بود. واکنش تابعی کفشدوزک ماده n. arcuatus روی پوره سن اول و سن سوم پورگی شپشک از نوع سوم هولینگ بود و واکنش تابعی روی پوره سن دوم و شپشک ماده از نوع دوم هولینگ بود. در کل نتیجه گیری می¬شود که این کفشدوزک پتانسیل کافی برای کنترل شپشک آردآلود پنبه را دارد و می-تواند در یک پرژه کنترل بیولوژیکی مورد استفاده قرار گیرد.

فون سخت بالپوشان خانواده carabidae در شهرستان جیرفت
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1393
  لیلا عادلی   محمدسعید مصدق

سخت بالپوشان خانواده carabidae یا سوسک های زمینی یکی از شناخته شده ترین خانواده های سخت بالپوشان هستند. بسیاری ازآنهاشکارگران قابل توجهی برای آفات عمومی انواع محصولات هستند. باتوجه به وسعت و تنوع طبیعی شهرستان جیرفت به خصوص مناطق کشاورزی، در این تحقیق فون سخت بالپوشان carabidae در مناطق مختلف کشاورزی شهرستان جیرفت بررسی شد. به این منظور از روش های مختلفی از قبیل جمع آوری با دست، تله گودالی و تله نوری استفاده شد. در مجموع 30 گونه و زیرگونه از 21 جنس و 10 زیرخانواده از سخت بالپوشان carabidae در این شهرستان جمع آوری گردید. اکثر گونه ها توسط تله گودالی جمع آوری شدند. در این بین یک گونه از جنس acinopus برای دنیا جدید بود. گونه های شناسایی شده به شرح زیر بوده و گونه های جدید برای استان کرمان با یک ستاره مشخص هستند. subfamily carabinae: calosoma (caminara) olivieri dejean, 1831, calosoma (campalita) maderae fabricius, 1775*; subfamily cicindelinae: lophyra (lophyra) histrio tschitscherine, 1903, myriochila (myriochila) melancholica fabricius, 1798*; subfamily scaritinae: scarites (distichus) planus bonelli, 1813, scarites (scarites) proceruseurytus fischer von waldheim, 1828, scarites (parallelomorphus) terricola bonelli, 1813*; subfamily trechinae: trechus (trechus) quadristriatus schrank, 1781*, bembidion (ocydromus) atlanticum megaspilum walker, 1871*, bembidion (synechostictus) moschatum peyron, 1858*, bembidion (bembidionetolitzkya) peliopterum chaudoir, 1850*, tachyura frischi coulon & felix, 2009*; subfamily brachininae: brachinus (cnecostolus) bagdatensis pic, 1902*, pheropsophus (stenaptinus) arabicus arrow, 1901; subfamily pterostichinae: poecilus (ancholeus) wollastoni wollaston, 1854*, amara (bradytus) apricaria paykull, 1790*; subfamily callistinae: chlaenius (amblygenius) dimidiatus chaudoir, 1842*; subfamily harpalinae: harpalus (pseudoophonus) rufipes degeer, 1774, harpalus (cryptophonus) tenebrosus dejean, 1829*, harpalus (harpalus) metallinus menetries, 1836*, acinopus sp.*, ophonus sp.*; subfamily platyninae: calathus (neocalathus) cinctus motschulsky, 1850, calathus (calathus) syriacus chaudoir, 1863*; subfamily lebiinae: lebia (lamprias) festiva faldermann, 1836*, platytarus faminii dejean, 1826*, apristus reticulatus schaum, 1857*, syntomus fuscomaculatus motschulsky, 1844*, syntomus lateralis motschulsky, 1855*, tetragonoderus (tetragonoderus) intermedius solsky, 1874*. نمونه برداری در دو منطقه دشت گرمسیر جیرفت و کوهستان سردسیر ساردوئیه در شهرستان جیرفت انجام شد و در کل تنوع گونه ای این دو منطقه با فاصله 75 کلیومتر با هم متفاوت بود. از بین همه گونه-هاpheropsophus (stenaptinus) arabicus دارای بالاترین تراکم در جمع آوری ها بود. در باغ خرماو پرتقال در جیرفت بیشترین تعداد گونه جمع آوری شد.درساردوییه نیز بیشترین تعداد گونه درباغ گیلاس و زردالو جمع آوری شد. گونه های s.planus،c.olivieri و h. rufipes جمع آوری شده در این تحقیق، در بیشتر تحقیقات فونستیک که درایران روی خانواده carabidae انجام شده نیز گزارش شده است. از آنجا که مدیریت زیستگاه نقش مهمی را در حفاظت سوسک های زمینی ایفا می کند، ایجاد پناهگاه مناسب در مزرعه برای این گونه حشرات و سم پاشی نکردن این پناهگاهها جهت افزایش تنوع زیستی و حفاظت گونه ها در برابر شرایط محیطی پیشنهاد می شود.

بخشی از فون شب پره های خانواده noctuidae در مناطق کوهستانی استان های خوزستان و فارس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1394
  بهناز روان   مهدی اسفندیاری

شب پره های خانواده noctuidae s.l. با بیش از 25 هزار گونه شناسایی شده، بزرگترین خانواده بال پولکداران را تشکیل می دهد. نوکتوئیده ها شامل شماری از آفات محصولات اقتصادی می باشند. به منظور شناسایی گونه های سه زیرخانواده xyleninae، noctuinae و hadeninae در استان خوزستان و فارس نمونه های جمع آوری شده در طی سال های (1390-1392) که متعلق به ماه های مختلف سال و مناطق با ارتفاع و پوشش گیاهی متفاوت بود مطالعه شد. ابزار جمع آوری شب پره ها تله نوری بود. در این تحقیق در مجموع 44 گونه و زیر گونه متعلق به 16 جنس شناسایی گردید که شامل 20 گونه از xyleninae، 15 گونه و یک زیر گونه از noctuinae و 9 گونه از hadeninae می باشد. گونه ی apamea damascene zilli, varga & ronkay, 2009 از زیرخانواده xyleninae برای اولین بار از ایران گزارش می شود. همچنین در بین نمونه های شناسایی شده 25 گونه برای اولین بار از استان خوزستان و 7 گونه برای اولین بار از استان فارس گزارش می شوند. گونه های جدید برای استان خوزستان با علامت (*) و گونه های جدید برای استان فارس با علامت (x) و گونه هایی که برای هر دو استان جدید می باشند با علامت (x*) مشخص شده اند. xyleninae: *caradrina (boursinidrina) wiltshirei (boursin, 1936), *caradrina (bousinidrina) stenoptera (boursin, 1939), *caradrina (paradrina) atriluna guenée, 1852, caradrina (paradrina) clavipalpis (scopoli, 1763), *caradrina (eremodrina) zernyi (boursin, 1936), *caradrina (eremodrina) eremocosma (boursin, 1937), *caradrina (levantrina) bodenheimeri (draudt, 1934(, spodoptera littoralis (boisduval, 1833), spodoptera exigua (hübner, 1808), *apamea maraschi (draudt, 1934), **apamea damascena zilli, varga & ronkay, 2009, xsesamia cretica (lederer, 1857), sesamia nongrioides (lefèbvre, 1827), *maraschia grisescens osthelder, 1933,* agrochola lychnidis (denis & schiffermüller, 1775), *dicycla oo (linnaeus, 1758), *xaporophyla (phylapora) nigra (haworth, 1809), *aporophyla (phylapora) canescens (duponchel, 1826), pseudenargia deleta (osthelder, 1933), *polymixis colluta (draudt, 1934), noctuinae: *dichagyris leucomelas brandt, 1941, dichagyris squalorum (eversmann, 1856(, *dichagyris forficula (eversmann, 1851), *dichagyris flammatra (denis &schiffermüller, 1775), x*dichagyris singularis (staudinger, 1877), *dichagyris forcipula (denis & schiffermüller, 1775), *dichagyris signifera farsistana )brandt, 1938), agrotis segetum (denis & schiffermüller, 1775), agrotis trux (hübner, 1824), agrotis puta (hübner, 1803), agrotis ipsilon (hufnagel, 1766), agrotis spinifera (hübner, 1808), agrotis (powellinia) lasserrei (oberthür, 1881), noctua pronuba (linnaeus, 1758), *xestia cohaesa (herrich-sch?ffer, 1849), hadeninae: *mythimna vitellina (hübner, 1808), mythimna (pseudaletia) unipuncta (howrth, 1809),x *mythimna (hyphilare) ferrago (fabricius, 1787), mythimna (hyphilare) l-album (linnaeus, 1767), xmythimna (hyphilare) congrua (hübner, 1817), *x leucania herrichii herrich-sch?ffer, 1849, leucania zeae (duponchel, 1827), x*leucania putrescens (hübner, 1824), leucania (acantholeucania) loreyi (doponchel, 1827). نتایج این پژوهش نشان می دهد که فون خوزستان بدلیل بررسی کمتر، ناشناخته های بسیار بیشتری نسبت به فارس دارد. همچنین ترکیب کلی گونه ها مشابه فون سایر مناطق زاگرس می باشد. پیشنهاد می شود بررسی های بیشتر در این مناطق از جمله توسط تله طعمه ای و نیز بررسی مراحل نابالغ انجام گردد.

همه گیرشناسی قارچ beauveria bassiana(balsamo) vuillemin روی جمعیت سوسک oryzaephilus surinamensis(linneaus) در شرایط انبارداری ارقام مهم خشک و تجاری خرما
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده کشاورزی 1388
  مسعود لطیفیان   ابراهیم سلیمان نژادیان

این تحقیق به منظور انتخاب جدایه ایرانی مناسب قارچ beauveria bassiana (balsamo)vuillemin و بررسی کارایی آن در کنترل میکروبی شپشه دندانه دار oryzaephilus surinamensis l. بر روی ارقام خشک و تجاری خرما شامل سایر، زاهدی و دیری انجام شد. به منظور انتخاب مناسب ترین جدایه ایرانی قارچ ، قدرت رشد میسیلیومی و توانایی جوانه زنی و قدرت کشندگی جدایه های ایرانی قارچ عامل بیماریزا شامل iran403c, iran441c و iran440c مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج نشان داد که کمترین lc50 مربوط به جدایه iran441c روی حشرات کامل و لارو به ترتیب معادل 104×2/51 و 103×3/31 اسپور در میلی لیتر بود. این جدایه در طیف دمایی 5 تا 35 درجه سانتی گراد دارای بیشترین قدرت رشد میسلیومی و توانایی جوانه زنی به ترتیب معادل 1/29±2/69 سانتی متر و 100 درصد بود. لذا جدایه iran441c به عنوان مناسب ترین جدایه برای کاربرد در مناطق گرمسیر و نیمه گرمسیر انتخاب گردید. به منظور بررسی کارایی جدایه انتخابی قارچ در کنترل میکروبی شپشه دندانه دار مطالعات در سه محور اثرات عامل بیماریزا، میزبان و محیط در قالب روش مطالعه مثلث همه گیرشناسی پیگیری گردید. در محور بررسی اثرات عامل بیماریزا نتایج بررسی اثرات قدرت بیماریزایی قارچ بر روی سه رقم و دو مراحل رشدی خسارتزای آفت نشان داد که کم ترین و بیش ترین lc50 مربوط به حشره کامل به ترتیب روی رقم زاهدی و دیری و معادل 104×2/46 و 104×2/69 اسپور در میلی لیتر و برای لارو به ترتیب بر روی رقم سایر و دیری معادل103×3/31 و 103×6/29 اسپور در میلی لیتر بود. پایین ترین lt50 به ترتیب برای لارو و حشره کامل پرورش یافته بر روی رقم سایر و معادل 4/69 و 6/68 روز بود. بالاترین شاخص رشد قارچ در بدن حشره کامل روی رقم دیری و کمترین آن در مرحله رشد لاروی روی رقم سایر به ترتیب معادل 27 و 20 بود. برای ارزیابی قدرت انتشار قارچ در بعد مکان از تابع پراکنش فردی استفاده شد که مقدار آن برای مرحله رشدی لارو و حشره کامل به ترتیب معادل 83/19 و116/72سانتی متر در رقم سایر، 83/65 و121/57سانتی متر در رقم زاهدی و 82/96 و 132/76 سانتی متردر رقم دیری بود. قدرت انتشار قارچ در بعد زمان نیز با استفاده از نرخ انتقال نقاطعی ارزیابی شد که ضریب کاهش قدرت انتشار در طی زمان برای مرحله رشدی لارو و حشره کامل به ترتیب معادل 0/04- و 0/05- در رقم سایر، 0/05- و 0/3- در رقم زاهدی 0/04- و 0/12- در رقم دیری بود. پارامتر قدرت انتقال قارچ با محاسبه نرخ انتقال افقی و بین نسلی ارزیابی شد. نتایج نشان داد که بالاترین ضریب انتقال افقی در شرایط انتقال از حشره کامل به حشره کامل و معادل 0/11 بود. نرخ انتقال بین نسلی در ارقام مختلف متفاوت بود، بطوری که متوسط شاخص رشد قارچ در بدن نسل های مختلف پرورش یافته بر روی ارقام سایر، زاهدی و دیری به ترتیب معادل 4/47، 6/47 و 6/67 بود. نرخ انتقال در نسل اول از بقیه نسل ها بیشتر بوده، به تدریج در نسل دوم کاهش یافته و تفاوت معنی داری میان بقیه نسل ها دیده نمی شد. در محور بررسی تاثیر عوامل محیطی نقش دو عامل حرارت و رطوبت نسبی در کارایی عامل بیماریزا مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که در دو مرحله رشدی لارو و حشره کامل بیشترین مقدار مرگ و میر ناشی از بیماری حداکثر تا دمای 30 درجه سانتی گراد بوقوع می پیوندد. علاوه بر این کاهش رطوبت نسبی تا 56 درصد تاثیر معنی داری در کاهش بیماریزایی ندارد. در محور اثرات حشره میزبان اثر دزهای زیر کشنده بر وزن، میزان تخم گذاری، تفریخ تخم و درصد تغذیه ارزیابی شد که حداقل مقدار ed50 برای آنها به ترتیب 102×3/99 اسپور در میلی لیتر بر روی رقم سایر، 103×1/497اسپور در میلی لیتر بر روی رقم زاهدی، 103×6/316 اسپور در میلی لیتر روی رقم زاهدی و 103×2/307 اسپور در میلی لیتر بر روی رقم دیری برآورد گردید. بر اساس تحلیل یافته های دینامیسم جمعیت آفت در شرایط خرمای تیمار شده و شاهد و همچنین مدل های همه گیرشناسی برازش شده می توان نتیجه گرفت که در طول دوره 25 هفته ای انبارداری خرمای تیمار شده با اسپور قارچ در جمعیت شپشه دندانه دار شش دوره همه گیری بیماری موسکاردین رخ داده است. به طوری که به محض افزایش جمعیت تا حد آستانه بروز همه گیری، عامل بیماریزا به صورت وابسته به انبوهی عمل کرده و کاهشی معادل 6 تا 32 برابر در جمعیت تیمار نسبت به شاهد ایجاد نموده است. بیشترین کاهش نرخ بقاء در فاز تبدیل مرحله رشدی تخم به لارو به وقوع پیوسته که برای ارقام سایر، زاهدی و دیری به ترتیب معادل 0/24، 0/25 و0/27 بوده است. لذا عامل بیماریزا جمعیت را قبل از ورود به مرحله تولید مثلی از بین می برد. مطالعه اثرات جانبی تیمار توده خرما با اسپور قارچ بر روی زنبور پارازیتوئید cephalonomia tarsalis و تغییرات خصوصیات کیفی میوه خرما در طول دوره شش ماهه انبارداری نشان داد که زنبور پاراتیوئید در تراکم های 14-4 لارو میزبان سالم و بیمار به صورت وابسته به انبوهی عمل می کند. شاخص ترجیح زنبور پارازیتوئید در جمعیت لاروهای سالم و بیمار شپشه دندانه دار به ترتیب معادل 1/86 و 0/57 می باشد. بنابراین زنبور برای تخم گذاری لاروهای سالم را ترجیح می دهد. لذا کاربرد همزمان زنبور پارازیتوئید و عامل بیماریزا اثرات تکمیل کنندگی در کنترل آفت دارد. مقایسه خصوصیات کیفی میوه خرما در شرایط تیمار شده با اسپور قارچ و شاهد نشان می دهد که اسپور قارچ فاقد اثرات منفی بر خصوصیات کیفی میوه بوده و در بسیاری از موارد در حفظ خصوصیات کیفی خرما تیمار شده موثر بوده است. بطورکلی نتایج تحقیقات در فاز آزمایشگاهی که قدم نخست در امکان سنجی کاربرد این قارچ در کنترل میکروبی سوسک شپشه دندانه دار خرما می باشد، نشان داد که قارچ عامل بیماریزا از دیدگاه همه گیرشناسی از پتانسیل کاربرد بالایی برخوردار است.

بررسی کفشدوز جنس stethorus spp. مطالعه بیولژی، رژیم غذایی و تغیرات جمعیت گونه s.gilvifrons (mulsant) در مزارع نیشکر استان خوزستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز 1378
  علی قربان افشاری   محمدسعید مصدق

طی سالهای 1377-78 کفشدوزکهای جنس stethorus spp. در استان خوزستان مورد بررسی قرار گرفتند. کفشدوزک s.gilvifrons (mulsant) به عنوان تنها گونه موجود در منطقه از روی محصولات مختلف زراعی و غیر زراعی در حال تغذیه از گونه های مختلف کنه های تارتن جمع آوری و شناسایی گردید. بیولژی این گونه در شرائط آزمایشگاهی و در دو دمای 26+-1 و 35+- درجه سانتیگراد، رطوبت نسبی 60+-5 درصد و طول مدت روشنائی-تاریکی 8:16 مطالعه گردید. با نمونه برداری منظم (ده روز یکبار) از مزارع نیشکر، تغییرات جمعیت ااین گونه به همراه کنه oligonychus saccchari mcgre, بررسی و مواردی نظیر نحوه زمستانگذرانی، فعهالیت سالانه، تعداد نسل، نسبت جنسی، نحوه پراکنش و تاثیر عوامل مختلف بر جمعیت کفشدوزک مورد ارزیابی قرار گرفت . در دو دمای 26+-1 و 35+-1 درجه سانتیگراد یک کفشدوزک (تخم تا تخم) به ترتیب 18 و 14 روز بطول می انجامد. کفشدوزک s.glivifrons در فاصله زمانی اوائل تا اواسط خرداد (10 روز تا دو هفته بعد از ظهور کنه o. sacchari) در مزارع نیشکر ظاهر می شود. جمعیت آن بهمراه کنه طعمه بانوساناتی مشابه تغسسر می سابد. کفشدوزک بین 5-7 نسل در مزارع نیشکر تولید می نماید. از اواخر شهریور ماه جمعیت کنه و کفشدوزک درر مزارع نیشکر کاهش یافته و کفشدوزک اقدام به ترک مزارع نیشکر می نماید. در طول ماههای سرد سال هیچ کفشدوزکی در حال زمستانگذارنی در مزارع نیشکر مشاهده نشد. جمعیت کفشدوزک و کنه در مزارع نیشکر تابع توزیع دو جمله ای منفی بوده و مقادیر عددی k برای جمعیت ایندو بسیار کوچک می باشد. (توزیع تجمعی). بررسی تاثیر عوامل مختلف از طریق معادله رگرسیون چند گانه خطی نشان می دهد. که تغییر تراکم طعمه بیشترین تاثیر را بر جمعیت کفشدوزک می گذارد. رفتارهای کاوشگری و غذائی کفشدوزک s.gilvifrons در ارتباط با سه گونه کنه teranychus turkestani, eutetranychus orientali8s , o. sacchari بررسی و پارامترهائی نظیر متوسط تغذیه روزانه و نیز کل تغذیه هر یک از مراحل رشدی کفشدوزک ، ترجیح مرحله رشدی طعمه، واکنش تابعی کفشدوزک به افزایش تراکم طعمه، جلب یا عدم جلب کفشدوزک به بو و ترشحات احتمالی کلنی طعمه (olfactory response) و تاثیر عوامل مختلف بر میزان تغذیه آن مورد بررسی قرار گرفت . متوسط تغذیه روزانه و نرخ آنی جستجوی کفشدوزک s.gilvifrons با سایر دشمنان طبیعی کنه های تارتن مقایسه گردید. کفشدوزک s. gilvifrons از توان تغذیه ای و قدرت جستجوگری بیشتری نسبت به سایر دشمنان طبیعی برخوردار می باشد

بررسی بیولوژی شپشک آردآلود جنوب nipaecoccus viridis (newstead) و امکان مبارزه بیولوژیک با استفاده از کفشدوزک کریپت و سایر کفشدوزکهای موجود در استان خوزستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز 1371
  عبدالرضا خدامان   محمدسعید مصدق

شپشک آردآلود جنوب nipaecoccus viridis (newstead) یکی از آفات مهم گونه های مختلف مرکبات ، توت سفید و سایرگیاهان زراعی و غیر زراعی در استان خوزستان است . طی سالهای 1369-71 بیولوژی آردآلود جنوب در شرایط طبیعی و آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گرفت .این شپشک در شرایط اهواز و برروی مرکبات 8 نسل تولید می کند. 7 نسل از اوایل فروردین تا اواخرآذر ماه و یک نسل از اوایل دی تا اواخر اسفند. تداخل نسلهای متوالی بصورت گسترده ای به وقوع می پیوندد . زمستانگذرانی شپشک بصورت تخم، سنین مختلف پوره گی و حشرات بالغ صورت می گیرد. جمعیت این گونه دارای دو نقطه اوج در فصول بهار و پاییز می باشد. فصول تابستان و زمستان برای رشد و نمو این گونه چندان مناسب نمی باشند. در شرایط آزمایشگاهی، بیولوژی شپشک بر روی جوانه های سیب زمینی در حرارتهای 5ˆ1 +- 20 و 5ˆ1 +- 26درجه سانتیگراد، رطوبت نسبی 5 +- 70 درصد، 12 ساعت روشنایی و 12 ساعت تاریکی مورد مطالعه قرارگرفت . طول دوره رشد و نمو جنینی و مراحل مختلف پوره گی ماده ها در حرارت 5ˆ1 +- 20 درجه سانتیگراد به ترتیب 1ˆ10،9ˆ8،8ˆ5،6ˆ9 روز و برای نرها 1ˆ10،9ˆ8،8ˆ5،4ˆ4،6ˆ4 روز تعیین گردید. متوسط میزان تخمگذاری ماده ها در این درجه حرارت 410 (588-235) عدد محاسبه شد . دوره تخمگذاری بین 18 تا 21 روز به طول انجامید. طول دوره رشد و نمو جنینی و مراحل مختلف پوره گی ماده ها در حرارت 5ˆ1 +- 26 درجه سانتیگراد به ترتیب 8ˆ9،8ˆ6،2ˆ5 و 6ˆ6 روز و برای نرها 8ˆ9،8ˆ6،2ˆ5،6ˆ2 و 7ˆ3 روز تعیین گردید. متوسط میزان تخمگذاری ماده ها در این حرارت 645 (917-471) عدد محاسبه شد. دوره تخمگذاری در این شرایط بین 10 تا 17 روز بطول انجامید. علاوه بر بررسی بیولوژی شپشک آردآلودجنوب ، طی سالهای 1370-71 کفشدوزک وارداتی crytolaemus montrouzieri mulsant و دو گونه از کفشدوزکهای بومی hyperaspis polita weise و scymnus includens kirsch در مبارزه بیولوژیک بر علیه شپشک آردآلود جنوب مورد ارزیابی قرارگرفتند . در این بررسی تعدادی نهال مرکبات با پوره های متحرک شپشک آلوده گردید. به منظور حذف سایر عوامل بیولوژیکی موجود در محیط، این نهالها با پوشش پارچه ای سفید که بر روی چارچوبهای فلزی نصب شده بودند،پوشانیده شد. هرسه گونه کفشدوزک در انسکتاریوم و بر روی جوانه های سیب زمینی آلوده به شپشک آردآلود جنوب پرورش داده شدند. رهاسازی کفشدوزکها در ابتدای فصل و در دو نوبت بر روی تعدادی از نهالهای آلوده صورت گرفت . در پایان فصل از نهالهای شاهد و نهالهایی که کفشدوزکها بر روی آنها رها شده بودند، بصورت تصادفی نمونه برداری بعمل آمد. بررسی نتایج بدست آمده نشان داد که هر سه گونه کفشدوزک درصورت رهاسازی به موقع و به تعداد کافی می توانند جمعیت شپشک آردآلود جنوب را بصورت مطلوبی کنترل کنند. اما در مجموع عملکرد کفشدوزک h.polita از دو گونه دیگر بهتر بود.

بررسی فون شته های (hom : aphidoidea) گندم و سایر گرامینه ها (gramineae) در منطقه شیراز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز 1372
  نوذر رستگاری نوبندگانی   محمدسعید مصدق

در بررسی فون شته های گندم و سایرگیاهان خانواده گندمیان (gramineae) در شهرستان شیراز از استان فارس در طی سالهای 1370 و 71 رویهمرفته 13 گونه شته از 11 جنس و 3 خانواده جمع آوری و شناسایی گردید. فهرست نام این شته ها به ترتیب خانواده در زیر می آید. 3گونه از این شته ها که با علامت (*) و یک گونه که با علامت (**) مشخص شده اند، به ترتیب برای نخستین بار از ایران و استان فارس گزارش میگردند: الف)شته های قسمتهای هوایی گیاه i-aphididae:1-sitobion avenae (fabricius) 2-metopolophium dirhodum (walk.) 3-schizaphis graminum (r.) 4-diuraphis noxia (mord.) 5-rhopalosiphum maidis (fitch.) 6-rhopalosiphum padi (l.) 7- hyalopterus pruni geoff. ii-drepanosiphidae: 8-sipha elegans * del guercio 9-sipha maydis ** (pass.) 10-chaetosiphella near stipaeشته های ریشه iii-pemphigidae: 11-forda marginata koch. 12- paracletus cimiciformis (von heyden) 13-rectinasus buxtoni * theobald بجز گونه hyalopterus pruni که از روی گیاه نیphragmites ustralis (cav.) و گونه chaetosiphella ?stipae که از روی گیاه بهمن stipa capensis thunb ; جمع آوری شدند، سایر گونه ها از روی گندم و بعضی گرامینه های زراعی و غیر زراعی دیگر جمع آوری گردیدند. بنابراین بررسی 30 جنس و 48 گونه از گیاهان خانواده گرامینه در منطقه شیراز جمع آوری و شناسایی گردید که 20 جنس و 25 گونه از آنها به عنوان میزبان شته مشخص شدند. اسامی گرامینه های موجود در منطقه و گونه شته هایی که روی هرگونه گرامینه فعالیت داشتند به ترتیب فراوانی و گسترش آنها در جداول ضمیمه پیوست می باشد. شته های s.avenae,r. padi, m.dirhodum اولین گونه هایی بودند که از نیمه دوم اسفند ماه در طبیعت و روی گرامینه هاظاهر شدند . شته های غالب درطول بهار و تابستان برروی گرامینه های زراعی (گندم، جو، برنج، ذرت و سورگوم) و سایر گرامینه ها بترتیب گونه های r.maidis ,s.graminum ,m.dirhodum , s.avenae بودند . کمترین گسترش و فراوانی را به ترتیب شته های d.noxia , s.elegans داشتند. در میان شته های جمع آوری شده، تنها فرم جنسی نر بالدار گونه r.padi با استفاده از تله های زرد آبی بدست آمد. برروی 7 گونه از مهمترین شته های گندم و سه گونه جدید برای ایران بررسی ها و اندازه گیری های مرفومتریک انجام و با استفاده از روشهای آماری نتایج به جمعیتهای منطقه ای آنها تعمیم داده شدو نتایج حاصله در جداول مربوطه، در متن آمده است . علاوه برشته هائی که مستقیما از روی گیاهان خانواده گرامینه جمع آوری شدند. شته tetraneura ulmi (l.)، از درون گالهای روی برگهای نارون ulmus ,، که میزبان ثانویه آن گیاهان خانواده گرامینه می باشند، جمع آوری شد. ازمیان شکارچی ها و انگل های شته های دوگونه کنه از خانواده trombidiidae بنامهایmonotrombium aurantium zhang , allothrombium shirazicum zhang که در مرحله لاروی پارازیت خارجی شته های می باشند از روی شته ریشه گرامینه f.marginata و شته های دیگری غیر از شته ها گرامینه مثل شته های جنس aphis جمع آوری شد. وجود دو گونه کنه نامبرده در بالابرای نخستین بار در دنیا گزارش می گردد و اسامی فوق توسط دکتر zhang از دانشگاه ایالتی oregon در آمریکا برای آنها پیشنهاد شده است .