نام پژوهشگر: علیرضا پیرخائفی
منا قاسمی مجتبی صداقتی فرد
چکیده این تحقیق با موضوع مطالعه و بررسی عوامل اجتماعی موثر بر خشونت علیه زنان در خانواده با تاکید بر نقش نظام اقتداری در خانواده بر روی زنان متاهل مراجعه کننده به مجتمع قضایی شهرستان شهریاردر سال 92 انجام شد. هدف اصلی مطالعه، شناسایی عوامل اجتماعی موثر بر انواع خشونت خانگی بر زنان متأهلی بود که در نیمۀ اول سال 1392 برای شکایت به دادگستری مراجعه کرده بودند. پس از بررسی و مطالعۀ مباحث و دیدگاه های گوناگون انجام شده دربارۀ خشونت علیه زنان در خانواده، در خصوص روابط میان متغیرها، تعداد 9 فرضیه مطرح شد. در جهت گردآوری داده های لازم برای پژوهش و بررسی فرضیه های یادشده، با توجه به ماهیت موضوع(تحقیق پیمایشی)، از پرسشنامۀ محقق ساخته ای استفاده و اطلاعات لازم گردآوری شد. نمونۀ آماری شامل تعداد120نفراز زنان متاهل مراجعه کننده به مجتمع قضایی(دادگاه) شهرستان شهریاردر سال92- 1391 شد که با نمونه گیری تصادفی ،انتخاب و پرسشنامه محقق ساختۀ این تحقیق را تکمیل کردند. یافته های پژوهش نشان داد نگرش مرد سالارانه، تجربه و مشاهده خشونت، نظام اجتماعی سنتی، و فقدان منابع قدرت ، تأثیر معنی داری بر خشونت علیه زنان دارد و همچنین، رابطه معنی داری بین خشونت علیه زنان و سنین مختلف بدست آمد. در پایان، نتایج این پژوهش با نتایج تحقیقات مشابه در مورد فرضیه های مطرح شده مورد مقایسه قرار گرفت. واژه های کلیدی: خشونت علیه زنان، نگرش مرد سالارانه، تجربۀ خشونت، نظام اجتماعی سنتی، و فقدان منابع قدرت.
نفیسه شبانلویی علیرضا پیرخائفی
هدف از اجرای این پژوهش مقایسه میزان افسردگی و تاب آوری روانشناختی در کودکان طلاق با کودکان عادی با در نظر گرفتن نقش متغیر تعدیل کننده ی" شیوه های مقابله با استرس" بود . روش تحقیق در این پژوهش ، روش علی-مقایسه ای بود . ابزارهای به کار گرفته شده در این پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی کواکس ( cdi ) و پرسشنامه تاب آوری کونر-دیویدسون ( cd-irs ) و پرسشنامه مهارت های مقابله ای کرمی-زینلخانی میباشد . جامعه آماری در این پژوهش شامل دانش آموزان مدارس مقطع راهنمایی و دبیرستان منطقه 1و 2 و 9 . تعداد نمونه پژوهش 100 نفر است که 50 کودک طلاق به صورت نمونه گیری هدفدار انتخاب گردیده و 50 کودک عادی نیز از همان مدارس و از همان کلاسهای دانش آموزان طلاق به صورت تصادفی انتخاب گردیده اند . نتایج حاصله حاکی از آن بود که میزان افسردگی کودکان طلاق در مقایسه با کودکان عادی بیشتر است و میزان تاب آوری روانشناختی کودکان طلاق از کودکان عادی کمتر است ؛ همچنین متغیر تعدیل کننده شیوه های مقابله با استرس در میزان افسردگی و تاب آوری کودکان طلاق نقش دارد به گونه ای که کودکان طلاقی که از شیوه های مقابله با استرس مسأله مدار استفاده میکنند نسبت به کودکانی که از شیوه های مقابله با استرس هیجان مدار استفاده میکنند از افسردگی کمتری ، رنج میبرند و تاب آوری بیشتری از خود نشان میدهند . متناسب با یافته های پژوهش ، توجه به کودکان طلاق و آموزش مهارت های لازم ( تاب آوری و مهارت های مقابله ای ) به ویژه در مدارس که منجر به ارتقای سطح روابط این کودکان با جامعه و افزایش سطح عملکرد آنها در زمان حاضر و همچنین در آینده ی آنها میگردد ، پیشنهاد میشود .