نام پژوهشگر: ربابه نوری
سجاد آلبوکردی علی محمد نظری
بزهکاری نوجوانان با آثار منفی روانی، اقتصادی و اجتماعی خود، از عمده ترین نگرانی های متخصصان بوده است و توجه فراوانی را به خود جلب کرده است. در مورد ارتکاب رفتارهای بزهکارانه توسط نوجوانان علل مختلفی مطرح شده اند که از مهم ترین آن ها، می توان به عوامل خانوادگی اشاره کرد. این پژوهش با هدف بررسی و مقایسه الگوهای ارتباطی خانواده، نظارت والدین و ساختار خانواده در دو گروه بزهکار و عادی انجام شده است. همچنین رابطه متقابل این عوامل با یکدیگر مورد توجه قرار گرفته است. در این پژوهش مقطعی 96 نفر از نوجوانان بزهکار و 91 نفر از نوجوان غیربزهکار در تهران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسشنامه های الگوهای ارتباطی خانواده، نظارت والدین، و ساختار خانواده را تکمیل کردند. داده ها به کمک آزمون t برای گروه های مستقل و آزمون خی دو تحلیل شدند. پایایی پرسشنامه ها با استفاده از روش همسانی درونی و بازآزمایی مورد تایید قرار گرفت. با توجه به نتایج آزمون t برای گروه های مستقل دو گروه از نظر نظارت والدین تفاوت معنی داری را نشان دادند(05/0p<)، هرچند تفاوت بین دو گروه از نظر الگوهای ارتباطی خانواده معنی دار به دست نیامد. همچنین نتایج آزمون خی دو نیز نشان داد که بین دو گروه بزهکار و غیر بزهکار از نظر ساختار خانواده تفاوت معنی داری وجود دارد(001/0p<). به علاوه نوجوانان متعلق به خانواده های گسسته در مقایسه با نوجوانان خانواده های پیوسته نظارت کمتری را از سوی والدین خود گزارش کردند(001/0p<). نتایج این پژوهش به جز در مورد متغیر الگوهای ارتباطی خانواده، همسو با یافته های پژوهش های قبلی بود و نشان داد که آشفتگی در ساختار خانواده و نظارت ضعیف والدین نقشی مهم در پدیده بزهکاری دارند. لذا توجه به این عوامل به عنوان عوامل زمینه ساز بزهکاری ضروری به نظر می رسد
زینب حق شناس گرگابی ربابه نوری
روابط علّی متغیر های سبک های مقابله، فراشناخت و اضطراب امتحان بر اساس مدل مفهومی کارکرد اجرایی خود نظم بخش (مدل ولز و متیوس 1999)در جمعیت دانشجویان ارزیابی شد. روش: 638 نفر دانشجو یان دختر و پسر دانشگاه تربیت معلم ودانشکده پردیس کشاورزی در بازه ی زمانی آبان تا آذرماه 1389، از طریق نمونه گیری سهمیه ای نسبتی در پژوهش شرکت کردند و پرسشنامه های اضطراب امتحان نجاریان وهمکاران (1375)، پرسشنامه سبک های مقابله با فشارروانی اندلر و پارکر (1990) و پرسشنامه ی باورهای فراشناخت ولز (1996) را تکمیل کردند. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد راهبردهای مقابله ی هیجان مدار و مساله مدار، در رابطه ی باورهای فراشناخت واضطراب امتحان نقش میانجی دارند. اما راهبرد های مقابله ای اجتنابی در رابطه ی باورهای فراشناخت واضطراب امتحان نقش میانجی نداشت. از میان پنج بعد فراشناخت فقط باورفراشناختی مثبت و اطمینان شناختی اثر مستقیم بر اضطراب امتحان داشتند اما اثر ابعاد دیگر غیر مستقیم بود. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش، تمرکز بر نوع راهبرد مقابله ای، می تواند اثر مهمی در اضطراب امتحان دانشجویان داشته باشد. پیشنهاد می شود مداخلات درمانی مبتنی بر فراشناخت ومقابله در درمان اختلال اضطراب امتحان مورد توجه قرار بگیرد.
محسن لطفی ربابه نوری
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر سبک های دلبستگی بر الگوهای مقابله با استرس و رفتارهای پرخطر و نیز تاثیر الگوهای مقابله، بر رفتارهای پرخطر انجام شد. به این منظور 370 دانش آموز دبیرستانی شهر پاکدشت که به شیوه تصادفی انتخاب شده بودند به مقیاس های رفتارهای پرخطر ( محمدخانی، 1384)، سبک های مقابله با استرس (کارور، شایر و وانتراب، 1989) و پرسشنامه سبک های دلبستگی ( آرمسدن و گرین برگ، 1987) پاسخ دادند. یافته های پژوهش با روش تحلیل مسیر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. مدل تحلیل مسیر، تاثیر مستقیم و غیر مستقیم سبک های دلبستگی بر مصرف مواد را تائید کرد. نتایج پژوهش حاضر در پرتو اهمیت پیشگیری از رفتارهای پرخطر در دوران حساس نوجوانی مورد بحث قرار گرفت و بر نقش پیشگیرانه سبک دلبستگی ایمن و الگوی مقابله مسئله مدار در بروز رفتارهای پرخطر صحه گذاشت. یافته ها ضرورت پژوهش بیشتر در این زمینه روی نمونه های مختلف را نشان داد. واژگان کلیدی: سبک های دلبستگی، سبک های مقابله ای، رفتارهای پرخطر، نوجوانی.
ام لیلا شیروانی ربابه نوری
مقدمه: این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی درمان فعا ل سازی رفتاری بر کاهش علائم افسردگی و نشخوار فکری دانش آموزان دختر سوم راهنمایی انجام شد. افسردگی یکی از شایعترین بیماری های زمان ما به شمار می رود تا بدان جا که این بیماری را به سرماخوردگی روانی تعبیر کرده اند. نوجوانی نیز دورانی بسیار حساس و سرنوشت ساز در زندگی افراد می باشد و افسردگی در نوجوانی تا حد زیادی شایع است. بنابراین درمان این اختلال در سنین نوجوانی امری ضروری به شمار می رود. روش: طرح پژوهش از نوع شبه تجربی با پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل می باشد. جامعه آماری شامل کلیه دختران سوم راهنمایی روستای مهرچین (شهرستان شهریار) از توابع استان تهران می باشد. روش نمونه گیری به صورت خوشه ای چند مرحله ای هدفمند بوده است. در طی غربال گری 50 نفر انتخاب شدند، از بین این تعداد ، 24 نفر که دارای علائم افسردگی و نشخوار فکری بودند انتخاب شده و به صورت تصادفی و مساوی در 2 گروه آزمایش (12 نفر) و کنترل (12 نفر) قرار گرفتند. آزمودنی ها قبل و بعد از مداخله پرسشنامه افسردگی کودک و سبک پاسخ نشخوارفکری را تکمیل کردند.گروه آزمایش طی 10 جلسه (1 ساعت و 30 دقیقه) درمان گروهی فعال سازی ( لجیوز و همکاران، 2010) قرار گرفت در حالیکه گروه کنترل مداخله ای را دریافت نکرد. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس یک راهه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاصل بیانگر تفاوت معنا دار بین گروه آزمایش و کنترل در نمرات افسردگی و نشخوار فکری پس از خاتمه ی جلسات درمانی بود، به طوری که نمره ی افسردگی (001/0p< 3/37= (15 و1 )f)و نشخوار فکری (03/0p< 4/5= (15 و1 )f) در گروه آزمایش کاهش معناداری را نشان داد. نتیجه گیری: فعال سازی رفتاری با فعال کردن بیمار جهت شرکت در فعالیت های خوشایند و لذت بخش و افزایش دریافت پاداش مثبت باعث بهبود علائم افسردگی می شود. بنابراین می توان با جایگزین کردن فعالیت مناسب و رضایت بخش به جای نشخوار، از پدیدآیی افکار منفی و ناخوشایند و همچنین از بروز مجدد افسردگی جلوگیری کرد. کلید واژه: فعال سازی رفتاری، افسردگی، نشخوارفکری
نازیلا ایوانی ربابه نوری
هدف : پژوهش حاضر با هدف تعین سهم هریک از طرح واره های ناسازگار اولیه، به عنوان متغیر ملاک در تبیین کیفیت رابطه دوستی با جنس دیگر (تعارض، حمایت و عمق ادراک شده) و پریشانی روان شناختی (علائم افسردگی و اضطراب)؛ همچنین تعیین سهم پریشانی روان شناختی و کیفیت رابطه با جنس دیگر در تبیین یک دیگر، در جمعیت دختران دانشجوی درگیر در رابطه دوستی با جنس دیگر، انجام گرفت. روش : 196 نفر از دختران دانشجوی دانشگاه های تربیت معلم، پردیس کشاورزی دانشگاه تهران و دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج که دارای یک رابطه ی دوستی دگر جنس بودند، با پاسخ به سه پرسشنامه ی طرح واره های اولیه یانگ فرم کوتاه (یانگ، 1994)، کیفیت روابط اجتماعی (ساراسون،1983 ) و اضطراب و افسردگی بیمارستانی (زیگموند و همکاران، 1983) در این پژوهش شرکت کردند. یافته ها : یافته های پژوهش نشان داد طرح وارها ی اطاعت و بی اعتمادی/بدرفتاری در کیفیت رابطه بیشترین اثر منفی را دارا هستند. و طرح واره ی انزوای اجتماعی/بیگانگی در تبیین علائم افسردگی وطرح واره ی آسیب پذیری در برابرضرر و بیماری در تبییناضطراب بیشترین نقش را ایفا کردند. همچنین پریشانی روان شناختی نیز در تبیین کیفیت رابطه نقش داشت که بیشترین سهم را افسردگی در تبیین تعارض ایفا کرد. کیفیت رابطه نیز به طور متقابل وبه میزان کمتر در تبیین پریشانی روان شناختی نقش داشت. نتیجه گیری : با توجه به اهمیت روز افزون این دست از روابط بین فردی در شکل دهی به ازدواج و تاثیر این روابط بر سلامتی روان دختران ضروری است که درمان طرح واره های شناسایی شده در این پژوهش در مشاوره های قبل از ازدواج یا مراجعانی با این دست از روابط عاطفی که دچار علائم افسردگی و اضطراب هستند مورد تاکید قرار بگیرد.
اکرم محمودزاده حمید رضا حسن آبادی
هدف از مطالعه حاضر شناسایی تنوع بازی ها در میان کودکان پیش دبستانی به هنگام تعامل با همسالان در محیط پیش دبستان، مشخص کردن الگوهای غالب بازی در میان کودکان دختر و پسر و مشخص کردن نوع مهارتهای اجتماعی در میان کودکان دختر و پسر در حین بازی بود. در همین راستا 37 کودک پیش دبستانی (16 دختر و 21 پسر) از دو مرکز پیش دبستانی کرج به صورت تصادفی انتخاب شدند. از مقیاس درجه بندی مهارت های اجتماعی و مقیاس مشاهده بازی برای ثبت رفتار در کودکان استفاده شد. نتایج نشان داد که بازی های گروهی نمایشی دارای بیشترین فراوانی نسبت به بازی های دیگر در کودکان بوده است. همچنین تفاوت جنسیتی در بازی کودکان دیده نشد و بازی غالب کودکان در هر دو گروه بازی گروهی نمایشی بوده است. اما تنوع بازی در پسران بیشتر بوده است و پس از بازی گروهی نمایشی بیشتر کودکان در هر دو جنسیت، درگیر بازی های انفرادی می شدند. همچنین نتایج مطالعه حاضر نشان داد میانگین نمرات دختران در تمام زیر مقیاس های مهارت اجتماعی از پسران بالاتر بود. کودکانی که در بازی های گروهی شرکت می کنند مهارت های اجتماعی بالاتری را از خود بروز می دهند. با توجه به نتایج حاضر، پیشنهاد می شوداز آنجایی که بازی به عنوان یک فعالیت لذت بخش برای کودک است و موجب یادگیری و کسب مهارت های اجتماعی در پیش دیستان می شود باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد
فاطمه بدراقی ربابه نوری
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی سلامت روان توسط سبک های هویت و راهبردهای مقابله در دانشجویان مشروط دانشگاه های شهر تهران انجام شد. روش: نمونه پژوهش 283 نفر (133 نفر و 15 نفر مرد) از دانشجویان دانشگاه های تهران و تربیت معلم بودند که با روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات عبارت بودند از پرسشنامه سبک های هویت برزونسکی 1990(isi -g6 ) پرسشنامه شیوه های مقابله ای لازاروس (1985) ( woc) و پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ ( 1982) ( ghq-28) برای تجزیه تحلیل داده ها از روش همبستگی رگرسیون چند گانه به شیوه ی گام به گام و آزمون مستقل استفاده شد. یافته ها: نتایج به دست آمده نشان داد مولفه های تعهد سبک هویت هنجاری سبک هویت اطلاعاتی و راهبر مقابله ای مسیله مدار به طور مثبت و سبک هویت سردرگم/اجتنابی و راهبرد مقابله ای هیجان مدار به طور منفی سلام روان راهبردهای مقابله ای و سبک هویت اطلاعاتی هیچ گونه تفاوت معناداری وجود ندارد.فقط در متغیرهای سبک هویت هنجاری و سردرگم /اجتنابی این تفاوت معنادار بود. نتیجه گیری: براساس نتایج پژوهش حاضر می توان گفت که تعهد سبک هویت هنجاری سبک هویت اطلاعاتی و راهبرد مقابله ای مسیله مدار با سلامت روان بالا و سبک هویت سردرگم /اجتنابی و راهبرد مقابله ای هیجان مدار نیز با سلامت روان پایین همراه می باشد. بنابراین به نظر می رسد مداخلات و آموزش هایی که بر هویت و شیوه های مقابله ای تمرکز کند می تواند در جهت ارتقاء سلامت روان دانشجویان مشروط مفید باشد.
مومن رجبی ربابه نوری
چکیده مقدمه: هدف از پژوهش حاضر، آموزش مهارت حل مساله همراه با آموزش مهارت فرزند پروری به والدین در کاهش پرخاشگری و مشکلات انضباطی دانش آموزان دختر دوره راهنمایی بود. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل است در این پژوهش ، دانش آموزانی به عنوان شرکت کننده انتخاب شدند که بر اساس پرسشنامه ی باس و پری (1992) دارای مشکل پرخاشگری تشخیص داده شدند. پژوهش حاضر دارای چهار گروه بود: سه گروه آزمایشی و یک گروه کنترل.60 نفر ملاک های شرکت در گروه نمونه را داشتند و حجم هر یک از گروه ها 15 نفر تعیین شد. روش نمونه گیری در این پژوهش خوشه ای تک مرحله ای بود و به این صورت که ابتدا از بین مدارس مقطع راهنمایی چهار مدرسه به صورت تصادفی انتخاب و پرسشنامه برای تکمیل به تمام دانش آموزان پایه دوم داده شد. و به روش محاسبه ی میانگین اختلافی و تحلیل واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل شدند. نتایج: بین میانگین های نمرات اختلافی چهار گروه فوق الذکر در متغیر پرخاشگری و مولفه های آن و مشکلات انضباطی تفاوت معناداری وجود دارد. ولی در مولفه خصومت تفاوت معناداری وجود ندارد. و بین میانگین های( گروه آموزش ترکیبی و کنترل)، (گروه آموزش فرزندپروری و کنترل) و (گروه آموزش حل مساله و کنترل) تفاوت معنی داری وجود دارد. بحث و نتیجه گیری: آموزش به صورت ترکیبی یعنی آموزش فرزندپروری به والدین و آموزش حل مساله به فرزندان بیشترین تاثیر را بر پرخاشگری و مشکلات انضباطی دانش آموزان نشان داده است. و هم چنین پرخاشگری در خانواده ها وشرایط اجتماعی ناسازگار با احتمال بیشتری توسعه می یابند واژه های کلیدی: آموزش فرزند پروری، آموزش حل مساله، پرخاشگری، مشکلات انضباطی ?
مهناز جعفرزاده کلیشمی ربابه نوری
مقدمه: هدف پژوهش حاضر تدوین راهنمای عملی درمان شناختی رفتاری سوءمصرف مواد برای زنان با تمرکز بر نیازهای خاص آنان بود. روش: پژوهش حاضر شامل چهار مرحله بود: ١- مرور منابع پژوهشی در ایران و جهان در زمینه درمان سوءمصرف مواد زنان، ٢- مصاحبه های عمیق، باز و ساخت نیافته با زنان مبتلا به سوءمصرف مواد ٬ ٣- تدوین راهنمای بالینی متمرکز بر نیازهای خاص زنان و ٤- اجرای راهنما جهت ارزشیابی اثربخشی آن. جهت ارزشیابی راهنمای تدوین شده، از زنان مبتلا به سوءمصرف مواد دو نفر بر اساس نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با استفاده از مصاحبه ی بالینی عمیق و پرسشنامه های باورهای مرتبط با مواد، پرسشنامه ی عقاید وسوسه انگیز، مقیاس خود کارآمدی عمومی شرر و پرسشنامه ی افسردگی بک ارزیابی شدند. این قسمت از پژوهش حاضر یک طرح مطالعه ی تک آزمودنی به صورت خط پایه ی چندگانه بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل نموداری و ترسیمی استفاده شد. یافته ها: یافته های حاصل از مصاحبه های عمیق نیازهای خاص زنان را نشان داد، ازجمله مهم ترین آن ها درمانی در خصوص سوگ هایی بود که اغلب زنان تجربه کرده بودند و مشکلاتی که در روابطشان داشتند. بدین منظور راهنمای عملی که ترکیبی از درمان شناختی رفتاری و فنون ذهن آگاهی بود بر روی بیمار باعث کاهش چشم گیر نمرات وسوسه٬ افسردگی٬ باورهای غیرمنطقی و افزایش نمرات آزمودنی در خود کارآمدی عمومی شد. بازبینی دیداری نمودارهای اثربخشی و اندازه ی ضریب تأثیر نیز بیانگر تغییر معنادار و قابل توجه متغیرهای مورد بررسی بود. نتیجه گیری: راهنمای عملی تدوین شده با توجه به نیازهای خاص زنان برای درمان می تواند در درمان سوءمصرف زنان و تغییر باورهای مرتبط با مواد٬ وسوسه مواد٬ خود کارآمدی عمومی و افسردگی موثر واقع شود و تلویحات کاربردی مطلوبی در زمینه درمان و پیشگیری از بازگشت سوءمصرف مواد دارد.
کتایون پاسدار حسن جعفری
مقدمه: هدف از پژوهش حاضر ارزیابی، ارزیابی تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر خود شفقتی بیماران مبتلا اختلال اضطراب افسردگی مختلط بود. روش: سه بیمار مبتلا به اختلال اضطراب افسردگی مختلط به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. تمامی بیماران 9 بار به¬وسیله پرسش نامه اضطراب بک (bai)، پرشنامه افسردگی بک (bdi-ii) و مقیاس خود شفقتی (scs) ارزیابی شد. پژوهش از نوع تک آزمودنی و چند خط پایه بود بنابراین بنابراین داد ها به روش تحلیل اندازه گیری مکررو تحلیل به کمک رسم نمودار مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت . نتایج: تمامی بیماران تغیرات چشمگیری در متغیرهای افسردگی و اضطراب و خود شفقتی نشان دهند. و همه بیماران توانستند این پیشرفت را تا مرحله پیگیری 60 روزه حفظ کنند. بحث و نتیجه گیری:شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی توانست افزایش قابل توجهی خود شفقتی بیماران مبتلا به اختلال اضطراب افسردگی مختلط ایجاد کند و نیز این درمان توانست در میزان افسردگی و اضطراب این بیماران کاهش قابل توجهی ایجاد کند.
امراه تاج الدینی محمد حاتمی
مقدمه: خستگی یکی از شایعترین مشکلات بیماران مبتلا به ام.اس می¬باشد که اثرات منفی زیادی بر زندگی آن¬ها دارد. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری در خستگی بیماران مبتلا به ام.اس می¬باشد. روش پژوهش: در این پژوهش از طرح تک آزمودنی از نوع چند خط پایه¬ای استفاده شده است. نمونه¬ی این پژوهش شامل 3 نفر از بیماران مراجعه¬کننده به انجمن ام.اس که از خستگی شکایت داشتند و ملاک¬های ورود و خروج پژوهش را دارا بودند، می¬شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، مقیاس شدت خستگی و مقیاس تاثیر خستگی بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده¬ها از درصد بهبودی و اندازه تاثیر استفاده شد. یافته¬ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده¬ها نشان داد که اندازه تاثیر در مقیاس شدت خستگی در مرحله پس از درمان برابر با 94/. و در مرحله پیگیری 45 روزه برابر با 93/. می¬باشد. اندازه تاثیر در مقیاس تاثیر خستگی نیز در مرحله پس از درمان برابر با 93/. و در مرحله پیگیری 45 روزه برابر با 91/. به دست آمد. همچنین d کوهن محاسبه شده در مقیاس تاثیر خستگی پس از درمان برابر با 91/4 و در مرحله پیگیری برابر با 49/4 بدست آمد.d کوهن در مقیاس شدت خستگی نیز 59/5 پس از درمان و 19/5 در مرحله پیگیری بدست آمد. نتیجه-گیری: با توجه به مشکلاتی که خستگی برای این بیماران به وجود می¬آورد، یافتن شیوه¬هایی به منظور کاهش خستگی در این بیماران بسیار مهم به نظر می¬آید. این پژوهش نشان می¬دهد که درمان شناختی-رفتاری می¬تواند به عنوان شیوه¬ای موثر در کاهش خستگی بیماران مبتلا به ام.اس مورد استفاده قرار بگیرد.
محمد حسن احمدی طاهره الهی
هدف از مطالعه ی حاضر، بررسی نقش ظرفیت حافظه کاری در فرایندهای توجهی تقسیم شده و پایدار افراد پرخاشگر و همتایان عادی بود. به این منظور ابتدا 400 دانشجوی دختر و پسر 19 تا 24 ساله، مقیاس خشم حالت - صفت اسپیلبرگر که دو خرده مقیاس حالت و صفت از آن استخراج شده بود را تکمیل کردند و با توجه به نمراتشان درکرانه های بالایی و پایینی این دو خرده مقیاس به دو گروه 50 نفره پرخاشگر سطح بالا و پرخاشگر سطح پایین (عادی) تقسیم شدند.. نتایج پژوهش حاکی از این بود که دانشجویان پرخاشگر و عادی در عملکرد کنترل توجه با یکدیگر تفاوت دارند. به این صورت که دانشجویان گروه پرخاشگر نسبت به دانشجویان گروه عادی، عملکرد ضعیف تری در توجه پایدار و تقسیم شده داشتند. ظرفیت حافظه کاری با هر دو نوع فرایندهای توجه پایدار و تقسیم شده دانشجویان پرخاشگر ارتباط معنادار داشته و توانایی پیش بینی این دو نوع توجه را در دانشجویان پرخاشگر را دارا بود. اما در رابطه این متغیرها باهم در افراد عادی ارتباط معناداری در هیچ یک از شاخص ها به دست نیامد، و میزان این پیش بینی بسیار ناچیز است.
عادله عزتی ربابه نوری
هدف پژوهش حاضر، ارزیابی روابط علّی متغیر¬های برچسب اجتماعی (استیگما)، راهبردهای مقابله¬ای، حمایت اجتماعی و افسردگی بر اساس مدل مفهومی هولاهان، موس و بونین (1999)، در جمعیت زنان نابارور، بود. پژوهش حاضر، به روش مقطعی، روی 400 زن نابارور مراجعه کننده به بیمارستان تخصصی زنان، زایمان و نازایی صارم در بازه ی زمانی آبان تا دی ماه 1389، به صورت نمونه گیری دردسترس انجام شد. گردآوری داده ها با استفاده از پرسشنامه های حمایت اجتماعی وکس و همکاران (1986)، نسخه ی کوتاه فهرست مقابله با موقعیت های استرس¬زای اندلر و پارکر (1990)، پرسشنامه ی افسردگی بک-¬ii و مقیاس استیگمای ادراک شده انجام شد. یافته¬های پژوهش نشان داد که راهبرد مقابله ی هیجان مدار و حمایت خانواده، نقش میانجی را در رابطه ی استیگما و افسردگی بازی می کنند. اما راهبرد های مقابله ای مسئله مدار و اجتنابی، و همین¬طور حمایت دوستان و دیگران، در رابطه ی بین استیگما و افسردگی در زنان نابارور نقش میانجی نداشتند. با توجه به یافته های پژوهش، تمرکز بر نوع راهبرد مقابله ای و همچنین تأکید بر حمایت خانواده برای زنان نابارور، می تواند اثر مهمی در کاهش میزان افسردگی آنان و نیز کاهش آسیب پذیری این قشر از جامعه نسبت به برچسب اجتماعی مربوط به ناباروری داشته باشد.
غزال ماهرخ عزیزالله تاجیک اسمعیلی
هدف پژوهش حاضر مقایسه راهبردهای تنظیم هیجان و مکانیسم های دفاعی با عود اعتیاد در افراد معتاد به مواد مخدر تحت درمان نگهدارنده متادون بود. جامعه آماری متشکل از معتادان مراجعه کننده به کلینیک-های تحت درمان متادون استان لرستان بود. نتیجه گیری: می توان بر اساس مولفه های راهبردهای تنظیم هیجان و مکانیسم های دفاعی بین دو گروه عود و عدم عود اعتیاد تمایز ایجاد کرد. نمرات بالاتر در مکانیسم دفاعی رشد نایافته و فرونشانی احتمال عضویت فرد را در گروه عود افزایش می دهد و نمرات بالاتر در ارزیابی مجدد شناختی و مکانیسم دفاعی رشد یافته احتمال عضویت فرد را در گروه عود کاهش می دهد.
فیض الله پورسردار باقر ثنایی ذاکر
چکیده ندارد.
محمد نظر نوکنده ربابه نوری
چکیده ندارد.
فرهاد جوکار فریدون یاریاری
چکیده ندارد.
جلیل دستک زن ربابه نوری
چکیده ندارد.
معصومه ملکی پیربازاری ربابه نوری
چکیده ندارد.
رضا آهنی ربابه نوری
چکیده ندارد.