نام پژوهشگر: محمد جواهری طهرانی
محمد جواهری طهرانی عباسعلی کدخدای
نظریه ولایت مطلقه فقیه، نظریه بنیادین اندیشه سیاسی شیعه از کهن ترین ادوار فقهی تا به امروز بوده است بر مبنای این نظریه، در عصر غیبت کلیه شئون حکومتی امام معصوم به فقیه جامع الشرایط منتقل گردیده است و فقیه جامع الشرایطی که در اصطلاح به عنوان ولی فقیه شناخته می شود جامع کلیه صلاحیت ها و شئون لازم در تمشیت امور عمومی اجتماع می باشد بنابراین ولی فقیه در راس هرم قدرت در حکومت اسلامی قرار گرفته و کلیه نهادها و مقامات دیگر به واسط تسری شئون ولایت او مشروع در حکمرانی در جامعه اسلامی شناخته می شوند. مطلقه دانستن ولایت ولی فقیه و سایر اقتضائات مترتب بر نظریه ولایت فقیه باعث شده تا بعضا صحبت از تشبه حکومت ولایی به حکومت استبدادی گردد نوشتار حاضر انطباق نظریه ولایت مطلقه فقیه واندیشه حاکمیت قانون را به نحو تفصیلی موضوع تحقیق قرار داده است و در پی آن است به واسطه استدلال های توصیفی و تحلیلی اثبات نماید حاکمیت قانون به عنوان نظریه ای که ضرورت نفی استبداد و خودکامگی حکومت ها را در ادبیات حقوقی و سیاسی تأمین می نماید نه تنها تعارضی با اندیشه ولایت مطلقه فقیه ندارد بلکه این دو دارای رابطه ای دو سویه بوده و به نوعی لازم و ملزوم یکدیگر می باشند و هر یک تضمین کننده تحقق کامل دیگری در مناسبات قدرت در اجتماع می تواند باشد.