نام پژوهشگر: عباس نسائیان

بررسی رابطه الگوهای پردازش حسی با کارکردهای اجرایی کودکان با اختلال طیف درخودمانده برای تدوین الگوی مداخله بهنگام
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1393
  عباس نسائیان   ابراهیم پیشیاره

هدف از این پژوهش، بررسی رابطه الگوهای پردازش حسی با کارکردهای اجرایی کودکان با اختلال طیف درخودمانده به منظور تدوین الگوی مداخله بهنگام بود. پردازش حسی به دریافت، تنظیم و انسجام اطلاعات حسی به صورت متوالی و تولید پاسخ سازشی اشاره دارد. مدل پردازش حسی دان شامل دو سازه می شود. سازه اول آستانه های عصب شناختی و سازه دوم خودگردانی است. هنگامی که این دو پیوستار به هم وصل می شوند، چهار الگوی اساسی از پردازش حسی ظاهر می شود. این چهار الگو عبارت اند از: 1- حس جویی، شامل بازنمایی آستانه های بالا و راهبرد خودگردانی فعال، 2- اجتناب حسی، شامل آستانه های پایین و راهبرد خودگردانی فعال، 3- حساسیت حسی، شامل آستانه های پایین و راهبرد خودگردانی منفعل و 4- ثبت پایین، شامل بازنمایی آستانه هایی بالا و راهبرد خودگردانی منفعل می شود. پژوهش های بسیاری تلاش کردند ارتباط پردازش حسی را با متغیرهایی مانند کفایت اجتماعی، رفتارهای تکراری، مشکلات هیجانی و رفتاری شی و مشارکت در اوقات فراغت بررسی کنند. یکی از متغیرهایی که در پژوهش با کودکان درخودمانده در ارتباط با پردازش حسی مورد توجه قرار نگرفته کارکرد اجرایی است. کارکردهای اجرایی، کارکردهای عالی شناختی و فراشناختی هستند، کارکرد اجرایی به طور سنتی به عنوان اصطلاحی چتر مانند برای کارکردهایی مانند برنامه ریزی، حافظه کاری، کنترل تکانه، بازداری، تغییر آمایه و همچنین شروع و نظارت بر عمل تعریف می شود. شواهد و نظریه‏های پژوهشی نشان می‏دهد که حس مقدمه‏ای برای شناخت و شناخت سطح بالا محسوب می‏شود. مدل یادگیری که توسط ویلیامز و شلنبرگر (1996) ارائه شده نشان می دهد که پردازش حسی چگونه فرایندهای شناختی سطح بالا، پیشرفت تحصیلی، هماهنگی و رفتار را تحت تأثیر قرار می دهد. با توجه به این که کارکردهای اجرایی یک توانمندی شناختی است و بررسی متون نیز نشان می دهد که رشد حسی پایه ای برای رشد شناختی محسوب می شود و از آنجایی که کارکردهای اجرایی و پردازش حسی در زندگی روزمره، عملکرد تحصیلی و رفتارهای سازشی نقش مهمی بر عهده دارند و از این دو عامل به عنوان نشانه های اولیه و ثانویه در تشخیص درخودماندگی یاد می شود، در پژوهش حاضر رابطه الگوهای پردازش حسی با کارکردهای اجرایی کودکان درخودمانده برای تدوین الگوی مداخله بهنگام را بررسی می کنیم. طرح پژوهش از نوع مطالعات همبستگی بود. تعداد 50 کودک پس از بررسی ملاک‏های ورودی به عنوان نمونه با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. برای سنجش الگوهای پردازش حسی از نیمرخ حسی دان فرم مدرسه و برای ارزیابی کارکردهای اجرایی از سیاهه رتبه بندی رفتاری کارکردهای اجرایی(بریف) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل یافته ها از آمار توصیفی (توزیع فراوانی، میانگین و انحراف استاندارد) و برای استنباط از داده‏ها از تحلیل رگرسیون چندگانه به روش گام به گام استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین الگوهای پردازش حسی با کارکردهای اجرایی کودکان با اختلال طیف درخودمانده رابطه منفی معنی داری در سطح 01/0 وجود دارد. از میان الگوهای پردازش حسی (ثبت پایین، حس جویی، حساسیت و اجتناب) تنها الگوی حسی ثبت پایین و حس‏جویی قادر به پیش بینی کارکرد اجرایی هستند. با استناد به یافته‏های این پژوهش می توان گفت که از مداخلات پردازش حسی بهنگام برای بهبود کارکردهای اجرایی استفاده شود.