نام پژوهشگر: زینب جعفرزاده افشاری

رعایت ادب در کنش های بیانی کودکان فارسی زبان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده زبان و ادبیات فارسی 1392
  زینب جعفرزاده افشاری   ویدا شقاقی

الف. موضوع و طرح مسئله (اهمیت و موضوع و هدف): تعاریفی که پیرامون اصل ادب ارائه می شود گوناگون است. برخی آن را رفتاری می دانند که در جامعه قابل قبول باشد و برخی دیگر ادب را با احترام گذاشتن به افرادی که از نظر جایگاه اجتماعی، شغلی، اقتصادی، تحصیلی و سن بالاتر باشند مرتبط می دانند. علاوه بر تعاریف مختلف از ادب، افراد مودبانه یا غیرمودبانه بودن رفتار دیگران را به طور متفاوتی ارزیابی می کنند و مبنای این ارزیابی ها در افراد مختلف یکسان نیست. در این تحقیق، ادب در چارچوب تعریف فنی و تخصصی آن و با توجه به نمود آن در گفتار کودکان بررسی می شود. از آن جا که اثر حاضر در حوزه ی زبان شناسی اجتماعی بررسی می شود، به مقوله ی محدودتر و دقیق تر ادب زبانی یا زبان مودبانه می پردازیم. نکته ی مهمّی که باید به آن توجه نمود این است که ادب پدیده ای ذاتی نیست که افراد از بدو تولد از آن برخوردار باشند، بلکه پدیده ای اکتسابی است؛ ازاین رو انتظار داریم هرچه سن افراد بالاتر می رود در به کارگیری راهبردهای ادب مهارت بیشتری پیداکنند. با درنظرگرفتن این نکته که معیارهای زبانی رعایت ادب در کودکان کم تر مورد مطالعه قرارگرفته است، در این پژوهش پدیده ی ادب را با توجّه به تعریف براون و لوینسون (1987) در کودکان دو رده ی سنی مختلف بررسی می کنیم. هم چنین راهبردهای ادب با توجه به دو متغیر سن و قدرت در روابط کودکان مورد بررسی قرارمی گیرند. متغیر سن در جامعه ی موردمطالعه، با درنظرگرفتن دو گروه از کودکان با میانین سنی 6 ساله و 10 ساله مورد توجّه قرارمی گیرد و میزان قدرت در روابط، با درنظرگرفتن تفاوت جایگاه اجتماعی گوینده و مخاطب و نیز فاصله ی سنی این دو محاسبه می شود. واضح است که جایگاه اجتماعی معلم بالاتر از جایگاه اجتماعی کودک است. علاوه براین هنگام صحبت با معلّم، به دلیل وجود فاصله ی سنی، کودک با مخاطب دارای قدرت بیشتر درحال تعامل است. یافته های این پژوهش می تواند در ارزیابی نقش عوامل اجتماعی و ارتباط آن با سن و قدرت افراد مفید باشد. ب. مبانی نظری و مرور مختصری بر منابع، چارچوب نظری، پرسش ها و فرضیه ها: در سال های اخیر، پژوهشگرانی چون گافمن (1967)، لیکاف (1973)، لیچ (1983) و براون و لوینسون (1987) سعی کرده اند موضوع ادب را در حوزه ی کاربردشناسی زبان مورد بررسی قرار دهند و هرکدام به نحوی در نزدیک شدن به دیدگاهی علمی از ادب زبانی کمک کرده اند. در رویکرد براون و لوینسون (1978-1987)، ادب رویکردی جهانی درباره ی تعامل افراد و تلاش آنان برای تخفیف تهدید وجهه است. آن ها هم چنین درجات مختلف به کارگیری ادب در گفتار را با سه عامل قدرت، فاصله ی اجتماعی و میزان تحمیل موجود در یک کنش گفتاری مرتبط می دانند. نظریه ی ادب براون و لوینسون، نظریه ای جامع در این زمینه است و بسیاری از تحقیقات در زمینه ی ادب هم چون پژوهش حاضر، بر اساس نظرات و طبقه بندی های براون و لوینسون صورت می گیرد. مباحث مربوط به کنش گفتاری نیز برمبنای نظریات آستین (1962) و سرل (1969)استوار است. پرسش های پژوهش: 1- چه ارتباطی میان میزان سن کودکان و رعایت ادب می توان یافت؟ 2- چه ارتباطی میان میزان قدرت گوینده و مخاطب و رعایت ادب می توان یافت؟ فرضیه های پژوهش: 1- با افزایش سن گوینده، نشان گرهای غیرمستقیم رعایت ادب در کلام افزایش می یابد. 2- با افزایش میزان قدرت مخاطب، کاربرد راهبردهای رعایت ادب در کلام گوینده به سمت غیرمستقیم بودن گرایش می یابد. پ. روش تحقیق شامل تعریف مفاهیم، روش تحقیق، جامعه ی مورد تحقیق، نمونه گیری و روش های نمونه گیری، نحوه ی اجرای آن، شیوه ی گردآوری و تجزیه ی داده ها: تحقیق حاضر به شیوه ی کتابخانه ای و میدانی صورت گرفت و در آن مقوله ی ادب و رعایت آن در یک موسسه ی آموزش زبان برروی کودکان فارسی زبان بررسی شد. جامعه ی مورد بررسی شامل دو گروه 15 نفره با میانگین سنی 6 سال (گروه نخست) و 10 سال (گروه دوم) بود. داده-های موردنیاز با ضبط مکالمه های زبان آموزان فراهم شد. برمبنای این داده ها، نشانه های رعایت ادب مشخص گردید و شاخص های کاربرد ادب در گفتار جامعه ی موردپژوهش با تأکید بر رویکرد کیفی تعیین شد. ت. یافته های پژوهش: به طور کلّی، در کودکان گروه نخست در تعامل با هر دو مخاطب دارای قدرت بیشتر و برابر، به ترتیب راهبرد غیرمستقیم، مستقیم صریح، مستقیم مثبت و مستقیم منفی بیشترین تا کم ترین میزان استفاده را به خود اختصاص می دهد. در کودکان گروه دوم به ترتیب راهبردهای مستقیم منفی، غیرمستقیم، مستقیم مثبت و مستقیم صریح بیشترین تا کم ترین انواع راهبرد به کارگرفته شده را تشکیل می دهد. این به آن معناست که با افزایش سن کودکان، میزان به کارگیری راهبرد مستقیم صریح کاهش می یابد. در هر دو گروه سنی، با افزایش قدرت مخاطب، گرایش کودکان به کاربرد راهبرد غیرمستقیم افزایش می یابد و راهبرد غیرمستقیم بیشترین فراوانی کاربردی را در تعامل با افراد دارای قدرت بیشتر به خود اختصاص می دهد؛ حال آن که در تعامل با افراد دارای قدرت برابر، کودکان هر دو گروه به استفاده از راهبرد مستقیم صریح تمایل دارند. ث. نتیجه گیری و پیشنهادها: به طور کلّی، دو عامل اجتماعی سن و قدرت که متغیرهای این تحقیق به شمارمی آیند، در پیدایش و چگونگی کارکرد راهبردهای ادب عاملی مهم محسوب می شوند؛ به گونه ای که با افزایش هریک از این متغیرها در کودکان، گرایش به استفاده از راهبردهای غیرمستقیم ادب بیشتر دیده می شود. بررسی عوامل زبانی در گفتار کودکان حوزه ای است که تاکنون کم تر به آن پرداخته اند. ازاین رو می توان پدیده ی ادب را با درنظرگرفتن متغیرهای دیگری هم چون جنسیت، جایگاه اجتماعی و اقتصادی، پیشینه ی خانوادگی و محل سکونت افراد، بررسی کرد. با توجه به چارچوب های نظری دیگری که پس از نظریه براون و لوینسن مطرح شده اند می توان متغیّرهای ازپیش گفته را در قالب این چارچوب ها نیز بررسی کرد.