نام پژوهشگر: عبدا... موسوی

تاثیر برنامه تربیت شنوایی بر پاسخ شنوایی ساقه مغز به محرکات گفتاری در کودکان مبتلا به نارساخوانی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده توانبخشی 1393
  سعید ملایری   عبدا... موسوی

چکیده فارسی به اعتقاد محققین، نارساخوانی نوعی نقص در پردازش های آوایی است. رویکرد اغلب مطالعات قبلی در این زمینه، مطالعه راه های عصبی شنوایی و قشر مغز در قالب فرایندهای بالا- پایین بوده است. در این مطالعه، با ثبت پاسخ شنوایی ساقه مغز به هجای گفتاری /دا/ قبل و بعد از برنامه تربیت شنوایی، عملکرد ساقه مغز شنوایی در کودکان نارساخوان در مقایسه با کودکان با یادگیری هنجار، با هدف مطالعه پردازش های شنوایی پایین-بالا، مورد بررسی قرار گرفت. مطالعه حاضر روی 83 کودک 8 تا 12 سال شامل 49 کودک نارساخوان (32 پسر و 17 دختر، میانگین سن: 92/1 ± 99/9 سال) و 34 کودک با رشد هنجار (20 پسر و 14 دختر، میانگین سن: 51/1 ± 92/9 سال) انجام شد. کلیه کودکان مورد بررسی، بدون سابقه مشکلات نورولوژیک و برخوردار از شنوایی محیطی و نمره هوش بهر در محدوده هنجار بودند. پاسخ شنوایی ساقه مغز (abr) با ارایه دو محرک کلیک و همچنین هجای ساختگی /دا/ با دیرش 40 میلی ثانیه، انجام شد، و میانگین زمان تاخیر، فاصله بین امواج (ipl) و دامنه امواج کلیک abr و همچنین میانگین زمان تاخیر و دامنه امواج آغاز و پایان (v، a و o) abr گفتاری (sabr) مورد تحلیل قرار گرفت. در بخش دوم مطالعه، پس از انجام برنامه تربیت شنوایی روی 16 کودک نارساخوان، تاثیر مداخله حاضر با مقایسه نتایج sabr قبل و پس از درمان، مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: در پاسخ به محرک کلیک، زمان تاخیر امواج iii (011/0=p) و v (010/0=p) و فاصله بین امواج v-vn (025/0=p) در کودکان نارساخوان نسبت به کودکان شاهد به میزان معناداری، تاخیر نشان داد. در پاسخ به محرک گفتاری نیز زمان تاخیر امواج v (001/0>p)، a (001/0>p) و o (001/0=p)، و فاصله بین امواج v-a (034/0=p) در کودکان نارساخوان نسبت به کودکان شاهد به میزان معناداری، طولانی تر بود؛ و نسبت سیگنال به نویز (snr) نیز به میزان معناداری (040/0=p)، پایین تر بود. پس از انجام برنامه تربیت شنوایی در کودکان نارساخوان، زمان تاخیر امواج v (025/0=p) و a (024/0 =p) به میزان معناداری کاهش نشان داد. نتیجه گیری: در کودکان نارساخوان، نقایص احتمالی در پردازش زمانی تحریکات شنوایی در ثبت abr با هر دو محرک غیر گفتاری (کلیک) و گفتاری (هجای /دا/)، تاثیر داشت. با توجه به افزایش زمان تاخیر امواج با هر دو محرک غیر گفتاری و گفتاری در این کودکان، احتمالا پردازش این دو محرک، چندان مجزا از یکدیگر نیست و در رمزگردانی زمانی آنها در راه های شنوایی ساقه مغز، اشتراکاتی هر چند جزئی مشاهده می شود. به نظر می رسد کودکان نارساخوان در رمزگردانی زمانی محرک گفتاری، نقص قابل توجهی نشان می دهند، و احتمالا در تمایز همخوان های مختلف از یکدیگر، عملکرد ضعیف تری دارند. بهبود زمان تاخیر امواج آغاز sabr پس از برنامه تربیت شنوایی، به نقش راه های عصبی ساقه مغز در پردازش محرکات گفتاری، و پاسخگویی این ساختار به برنامه های مداخله شنوایی به واسطه رخداد شکل پذیری عصبی، اشاره دارد. اگرچه، این بهبود در اثر نوعی برنامه تربیت شنوایی متمرکز بر تمرینات پایین-بالا صورت گرفت، اما مطالعات موجود، تاثیر ارتباطات قشرگریز (کورتیکو-فوگال) بالا-پایین بر پردازش های عصبی پایین-بالا، به صورت تعدیل فعالیت های زیرقشری را نشان داده است که نیازمند مطالعات بیشتر در این زمینه است.

تاثیر تربیت شنیداری واکه ای بر جداسازی اصوات گفتاری همزمان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - دانشکده علوم توانبخشی 1393
  حسین طالبی   یونس لطفی

زمینه و هدف: کارآزمایی بالینی حال حاضر در زمره پژوهشهای بنیادین انجام گرفته برای بررسی توانایی جداسازی اصوات گفتاری همزمان و تاثیرات تربیت شنیداری واکه ای بر آن در کودکان کم شنوا می باشد. جداسازی همزمان، یکی از مولّفه های پایه ای رویکرد تجزیه و تحلیل صحنه شنوایی (asa) بوده و نقش مهمّی در فرآیند درک گفتار، دارا می باشد. در این مطالعه، پاسخهای رفتاری شنوایی و پتانسیلهای دیررس شنوایی دو گروه شاهد و آزمون در زمانهای مختلف مقایسه شدند. روش بررسی: پاسخهای رفتاری شنوایی (درصد شناسایی صحیح واکه ها و زمان واکنش) برای پنج واکه /اَ/، /اِ/، /آ/، /ای/، و /او/ در سه بازه زمانی شروع، 3 ماه، و 6 ماه بعد از دریافت تربیت شنیداری واکه ای در 15 کودک کم شنوای گروه آزمون ثبت شده و با پاسخ های بدست آمده از 15 کودک کم شنوای گروه شاهد مقایسه شدند. پاسخهای دیررس شنوایی یا alrs (دامنه مجموعه n1-p2 و نهفتگی امواج n1 و p2) نیز در بازه های زمانی مذکور، برای بیست جفت واکه سنتز شده ای که به طور همزمان و به صورت دوگوشی ارائه می شدند، ثبت گردیدند. تفاوت جفت واکه های مورد نظر، در فرکانس پایه آنها بود؛ به نحوی که، فرکانس پایه هر یک از آنها به میزان نیم semitone از دیگری تفاوت داشت. یافته ها: پاسخهای رفتاری شنوایی به ویژه زمان واکنش، نشان دهنده بهبودی معنادار بدنبال دریافت تربیت شنیداری واکه ای بویژه بعد از 6 ماه می باشند (05/0>p). همچنین، نتایج الکتروفیزیولوژیک شنوایی نشان دهنده افزایش معنادار دامنه مجموعه n1-p2 (شاخصی از کشف تغییرات واکه ها و بازنمایی تحریکات گفتاری در دستگاه شنوایی مرکزی در شرایط نبود توجّه فعّال شرکت کنندگان) و کاهش معنادار نهفتگی امواج n1 و p2 (شاخص افزایش همزمانی عصبی) در بعضی از جفت واکه ها می باشند (05/0>p). نتیجه گیری: این مطالعه گویای پیشرفت و بهبودی روند جداسازی اصوات گفتاری همزمان بدنبال تربیت شنیداری واکه ای می باشد. نتایج این مطالعه، شواهدی را درباره آموزش پایین به بالا (مبتنی بر فرکانس پایه و تفاوت های آن) در روند تجزیه و تحلیل صحنه شنوایی و فرآیندهای عصبی مربوط به آن فراهم می نمایند.

مقایسه توانایی پردازش زمانی شنوایی در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی (adhd) با کودکان هنجار در محدوده سنی 12-7 سال
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی - پژوهشکده ابن سینا 1393
  فاطمه قاسمی   عبدا... موسوی

مقدمه: یکی از توانایی های مهم دستگاه عصبی مرکزی شنوایی، پردازش زمانی شنوایی است که در کسب گفتار و زبان نقشی اساسی دارد. به نظر می رسد این توانایی در کودکان مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی(adhd) نسبت به کودکان هنجار ضعیف تر است. هدف مطالعه ی حاضر مقایسه توانایی پردازش زمانی در این کودکان با کودکان هنجار با استفاده از آزمون فاصله در نویز و الگوی دیرشی بوده است. مواد و روش ها: در این پژوهش مقطعی-مقایسه ای، 27 کودک مبتلا به اختلال نقص توجه-بیش فعالی در محدوده سنی 7الی12 سال با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و سپس گروه شاهد بر اساس سن و جنس همسان سازی شد. برای بررسی توانایی پردازش زمانی، از آزمون فاصله در نویز و الگوی دیرشی استفاده گردید. در آزمون فاصله در نویز دو معیار آستانه تقریبی و درصد پاسخ های صحیح و در آزمون الگوی دیرشی درصد پاسخ های صحیح برای شرکت کنندگان محاسبه شد. به علت برقرار نبودن شرایط آزمون پارامتری، جهت مقایسه ی نتایج آزمون ها بین دو گروه از آزمون من ویتنی استفاده شد. برای مقایسه نتایج حاصل از دو گوش در هر یک از گروه ها نیز از آزمون t زوجی استفاده شد. یافته ها: در گروه شاهد، در آزمون فاصله در نویز میانگین آستانه تقریبی 42/5میلی ثانیه(با انحراف معیار96/0) و درصد پاسخ های صحیح 4/65درصد(با انحراف معیار65/6) و در آزمون الگوی دیرشی درصد پاسخ های صحیح 81/84درصد(با انحراف معیار07/10) به دست آمد. در گروه دچار نقص توجه- بیش فعالی این مقادیر به ترتیب 9/7 میلی ثانیه(با انحراف معیار55/2)، 21/53 درصد(با انحراف معیار 87/12) و 45/65 درصد(با انحراف معیار30/20) بود. بین دو گروه در هر دو آزمون، اختلاف معنادار آماری مشاهده شد(001/0p<) و گروه مبتلا به نقص توجه-بیش فعالی عملکرد ضعیف تری داشت. اما در هر دو گروه بین نتایج حاصل از دو گوش تفاوت معنادار آماری وجود نداشت(05/0p>). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر، به نظر می رسد توانایی پردازش زمانی در کودکان مبتلا به نقص توجه-بیش فعالی دچار درجاتی از نقص به نشانه اختلال عملکرد دستگاه عصبی شنوایی مرکزی است. بنابراین در این گروه از افراد می توان از این دو آزمون برای بررسی وضعیت پردازش زمانی استفاده کرد.