نام پژوهشگر: رئوف سیدشریفی
حسین نهاوندی رئوف سیدشریفی
افزایش روز افزون جمعیت و عدم توانایی مراتع در برآورد نیاز غذایی دام ها موجب شده است که کشت گیاهان علوفه ای بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد. این گیاهان به دلیل برخورداری از علوفه مرغوب، ساده تر بودن کاشت، داشت و برداشت، خوش خوراکی، کنترل فرسایش، علف های هرز، آفات و بیماری ها و نیاز کمتر به مواد غذایی خاک در مقایسه با زراعت های دیگر از اهمیت قابل توجهی برخوردار هستند. در مدیریت بهینه گیاهان زراعی، استفاده از سیستم های مدرن و نهاده های تاثیر گذار بر کشت و کار از جایگاه ویژه ای برخوردار است. در واقع، مقادیر کافی از عناصر غذایی همراه با فراهم بودن آب و استفاده از ارقام پر محصول از عوامل مهم در دستیابی به عملکرد بالا به شمار می آیند. با توجه به افزایش جمعیت طی سالهای اخیر، مشخص شده است که سهم عمده تولید جهانی غذا باید از گیاهان زراعی بدست آید که در زمین های فقیر کشت می شوند. در حال حاضر توجه بیشتری به سوی گونه ها و ارقامی است که می توانند در خاکهای فقیر عملکرد بیشتری تولید کنند. دسترسی گیاهان به عناصر غذایی، بسته به نوع خاک، شرایط آب و هوایی، گونه و ارقام گیاهی، متفاوت است. امروزه به علت بالا بودن هزینه تولید کودهای شیمیایی لازم است که جذب و مصرف عناصر غذایی از کارایی بالایی برخوردار باشد تا بدین وسیله، از هزینه تولید کاسته شده و سود بالاتری برای کشاورزان فراهم گردد. به منظور دستیابی به این اهداف، لازم است کارایی مصرف عناصر غذایی و راه های افزایش آن مورد بررسی قرار گیرد. نیتروژن مهمترین عنصر غذایی در تولید گیاهان زراعی به شمار می آید و کمبود آن در بیشتر خاک ها وجود دارد و لازم است که به صورت کود مصرف شود. درصد بازیافت نیتروژن بسته به ویژگی های خاک، روش، مقدار و زمان مصرف و سایر عملیات مدیریتی تغییر می کند. گیاهان زراعی پر محصول نسبت به گیاهان کم محصول، از عناصر غذایی خاک به نحو مناسب تری بهره برداری می کنند. در این مورد حتی نوع رقم گیاهان زراعی نیز نقش مهمی در کارایی نیتروژن ایفا می کند. مصرف نادرست کودهای حاوی نیتروژن در درازمدت ضمن تاثیر مخرب بر محیط زیست و سلامتی انسان، هدررفت آن موجب کاهش کارایی استفاده از نیتروژن خواهد شد. از آنجا که ایران در منطقه خشک و نیمه خشک قرار دارد، بنابراین مقدار مواد آلی خاک های آن پایین است و اغلب گیاهان دچار کمبود نیتروژن هستند. این مشکل باید با استفاده از کودهای نیتروژنه برطرف شود. متأسفانه این کودها به صورت موثر استفاده نمی شود و کارایی مصرف آنها پایین است. از دیدگاه اقتصادی به منظور کاهش هزینه و کمک به حفظ محیط زیست، لازم است این کارایی افزایش یابد. استفاده از ارقامی با کارایی بالا در استفاده از نیتروژن و انتخاب سطح کودی مناسب برای هر رقم از مهمترین عوامل دستیابی به عملکرد مناسب سورگوم (sorghum bicolor l.) به شمار می رود. نظر به اینکه آزمایش های اندکی روی سورگوم در منطقه اردبیل انجام شده است، در این آزمایش تلاش شد تا تاثیر سطوح مختلف کود حاوی نیتروژن بر بیوماس علوفه ای و کارایی مصرف کود در ارقام سورگوم علوفه ای مورد بررسی قرار گیرد.
کبرا امینی رسول اصغری ذکریا
به منظور ارزیابی درون شیشه ای ژنوتیپ های سیب زمینی برای تحمل به خشکی آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در 6 تکرار در آزمایش اول و چهار تکرار برای آزمایش دوم اجرا شد. فاکتور اول عبارت بود از: گیاهچه های حاصل از بذور حقیقی چند ژنوتیپ سیب زمینی (آگریا، کایزر، cip-994001، گرانولا، ساتینا و دیاموند) و فاکتور دوم در آزمایش اول، سطوح مختلف peg (صفر، 2، 4، 6، 8 و 10 میلی مولار) و در آزمایش دوم سطوح مختلف مانیتول (صفر، 1/0، 2/0، 3/0 و 4/0 مولار) را شامل می شد. سطوح مختلف تنش در محیط کشت ms اعمال و صفات طول ریشه و ساقه، وزن تر و خشک ریشه و اندام های هوایی، تعداد ریشه، ساقه و برگ و نسبت ریشه به ساقه بر اساس واحد طول و واحد وزن خشک اندازه گیری شد. با افزایش غلظت peg و مانیتول تمامی صفات مورد مطالعه به جز نسبت طول ریشه به ساقه و نسبت وزن خشک ریشه به ساقه کاهش یافت. در آزمایش اول پاسخ ژنوتیپ ها و اثر متقابل ژنوتیپ × تنش برای همه صفات معنی دار شد (01/0p?). در سطوح تنش 2، 4، 6 و 8 میلی مولار peg، ژنوتیپ 994001cip- و دیاموند از لحاظ صفات طول ریشه، طول گیاهچه، وزن خشک ریشه و وزن تر ریشه به ترتیب بیشترین و کمترین میزان را داشتند و هم چنین ژنوتیپ 994001cip- از لحاظ وزن تر ساقه در سطوح تنش 2، 4 و 8 میلی مولار peg، و از لحاظ وزن خشک ساقه در سطوح تنش 2، 4 و 6 مولار peg، ژنوتیپ متحمل بود. محاسبه شاخص تحمل (درصد کاهش نسبت به شرایط شاهد) نشان داد که در مجموع، گیاهچه های حاصل از بذور حقیقی ژنوتیپ های ساتینا و کایزر در شرایط تنش ملایم (6 میلی مولار peg) و تنش شدید (10 میلی مولار peg) به ترتیب به عنوان ژنوتیپ های متحمل و حساس شناخته شدند. در آزمایش دوم پاسخ ژنوتیپ ها و اثر متقابل ژنوتیپ × تنش برای همه صفات به جز تعداد ساقه معنی دار شد (01/0p?). در غلظت 3/0 مولار مانیتول، طول گیاهچه، طول ریشه وزن خشک ریشه و وزن خشک ساقه ژنوتیپ های 994001cip- و آگریا به طور معنی دار بزرگتر از ژنوتیپ های دیگر شدند. در غلظت 4/0 مولار مانیتول تنها ژنوتیپ ساتینا ریشه تولید کرد. در مجموع، میزان تحمل ژنوتیپ ها بر اساس شاخص tol در شرایط تنش ملایم ژنوتیپ های cip-994001 و ساتینا متحمل معرفی شدند و در شرایط تنش شدید هیچ کدام از ژنوتیپ ها تحمل بالایی از خود نشان ندادند.
محمد رضائی محمد صدقی
این پژوهش با هدف بررسی اثر چهار نوع پرایمینگ (هالوپرایمینگ، هیدروپرایمینگ، هورمون پرایمینگ و پرایمینگ با ذرات نانو اکسید روی) در شرایط شوری بر روی بذور همیشه بهار انجام شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار و 20 تیمار شامل پنج سطح شوری حاصل از کلرید سدیم در غلظت های صفر، 5/2، 5، 5/7 و 10 دسی زیمنس بر متر و چهار سطح پرایمینگ (هیدروپرایمینگ به عنوان شاهد و سه نوع پرایمینگ دیگر شامل هالوپرایمینگ، هورمون پرایمینگ و پرایمینگ با ذرات نانو اکسید روی) صورت گرفت. آزمون های مورد نظر شامل شاخص های جوانه زنی و ویگور، اندازه گیری تحرک ذخایر بذر، کارایی استفاده از ذخایر بذر، اندازه گیری آنزیم های آنتی اکسیدانت و چرخه گلی اکسیلات همراه با برخی از آنزیم های هیدرولیتیک بذر با استفاده از روش اسپکتروفتومتری بود.
صغری قهرمانی محمد صدقی
به منظور بررسی اثرات فرسودگی بذر بر شاخص¬های جوانه¬زنی، فعالیت آنزیم¬های آنتی¬اکسیدانت و پراکسیداسیون لیپیدی گیاهچه¬های کدوی¬تخم¬کاغذی آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار انجام گرفت. تیمارهای آزمایش شامل سه سطح فرسودگی (شاهد، 5 و 10 روز) و سه سطح دما (15، 25 و 35 درجه سانتی¬گراد) بود. نتایج نشان داد که فرسودگی و افزایش دما منجر به کاهش درصد جوانه¬زنی، سرعت جوانه¬زنی، طول ساقه¬چه و ریشه¬چه، وزن تر و خشک ساقه¬چه و ریشه¬چه شد، به طوری که در فرسودگی 10 روز، کاهش درصد و سرعت جوانه¬زنی تا حدود 100 درصد نسبت به شاهد مشاهده گردید. همچنین، کاهش طول ساقه¬چه و ریشه¬چه، کاهش وزن تر و خشک ریشه¬چه و ساقه¬چه تحت تاثیر فرسودگی و دما قابل مشاهده بود. فعالیت آنزیم¬های سوپراکسید¬دیسمیوتاز و کاتالاز در تیمار فرسودگی 5 روز و در دمای 25 درجه و پراکسیداز در تیمار عدم فرسودگی و در دمای 25 درجه بیشترین مقدار را داشت. همچنین، پراکسیداسیون لیپیدی بر اثر افزایش دما و طول دوره فرسودگی بیشتر شد. به نظر می¬رسد که کاهش قدرت بذر بر اثر فرسودگی و دمای بالا منجر به تنش اکسیداتیو و پراکسیداسیون لیپیدی منجر به کاهش شاخص¬های جوانه زنی شده است و گیاه برای مقابله با آسیب¬های ناشی از آن میزان فعالیت آنزیم¬های آنتی¬اکسیدانت را افزایش داده است. بیشترین مقدار کارایی تحرک ذخایرغذایی در تیمار شاهد حاصل شد و کمترین مقدار آن نیز مربوط به 10 روز فرسودگی بود.
احمد قیاسی رئوف سیدشریفی
به منظور بررسی تاثیر مقدار و زمان مصرف کود نیتروژن بر عملکرد دانه وکارایی مصرف کود در سویا، آزمایشی به صورت فاکتوریل با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه آزاد اسلامی واحد اردبیل در سال زراعی 1392 اجرا گردید. تیمارهای آزمایشی شامل چهار سطح کود نیتروژنه (صفر،30،60 و90 کیلوگرم در هکتار) در مراحل های مختلف رشدی به صورت (3/1مرحله 4-6برگی + 3/1 مرحله گلدهی + 3/1 شروع دانه بندی)، (3/1 شروع گلدهی + 3/1شروع غلاف بندی +3/1 شروع دانه بندی)، (4/1 مرحله 4-6 برگی + 4/1 شروع گلدهی + 4/1 شروع غلاف بندی + 4/1 شروع دانه بندی ) و (3/1 مرحله 4-6 برگی+ 3/1غلاف بندی + 3/1 شروع دانه بندی) بودند. نتایج نشان داد بیشترین شاخص های رشدی نظیر سرعت رشد محصول، سرعت رشد نسبی و بیوماس کل از کاربرد 90 کیلوگرم نیتروژن به صورت تقسیط مساوی در سه مرحله ی (3/1 مرحله 4-6 برگی+ 3/1غلاف بندی + 3/1 شروع دانه بندی) به دست آمد. با افزایش مقادیر نیتروژن ارتفاع بوته، دانه در بوته، نیام در بوته، عملکرد دانه و درصد روغن افزایش یافت. نتایج مشابهی نیز در کاربرد نیتروژن به صورت (3/1مرحله 4-6برگی + 3/1 مرحله گلدهی + 3/1 شروع دانه بندی)، به دست آمد. با افزایش مقادیر کود نیتروژنه کارایی مصرف کود کاهش یافت. مقایسه میانگین ها نشان داد بیشترین کارایی مصرف نیتروژن ( ??/?? کیلوگرم بر کیلوگرم) از مصرف 30 کیلوگرم کود نیتروژنه در هکتار و کمترین آن (???/??کیلوگرم بر کیلوگرم) از مصرف 90 کیلوگرم کود نیتروژنه در هکتار به دست آمد. تعداد و وزن گره های ریشه با افزایش مقادیر نیتروژن تا 60 کیلوگرم در هکتار به طور معنی داری افزایش یافت.
وحیده شمسی سالاری محمد صدقی
نام خانوادگی دانشجو: وحیده شمسی سالاری نام: وحیده عنوان پایان نامه: مطالعه الگوی جوانه زنی گلی با استفاده ازمعادله زمان هیدروترمال استاد راهنما: دکتر محمد صدقی استاد مشاور: دکتر رئوف سید شریفی مقطع تحصیلی: کارشناسی ارشد رشته: مهندسی کشاورزی گرایش: علوم و تکنولوژی بذر دانشگاه: محقق اردبیلی دانشکده: علوم کشاورزی تاریخ دفاع: 10/8/93 تعداد صفحات: 72 چکیده: به منظور مطالعه اثر دما و رطوبت بر رفتار جوانه زنی بذر مریم گلی با استفاده از معادلعه هیدروترمال تایم آزمایشی به صورت طرح کاملا تصادفی با چهار تکرار اجرا شد. دماهای 10، 15، 20، 25 و 30 درجه و پتانسیل های رطوبتی صفر و 2/0-،4/0-، 6/0-، 8/0- مگاپاسکال با استفاده از پلی اتیلن گلایکول به عنوان تیمارهای آزمایشی در نظر گرفته شد. پارامترهای جوانه زنی شامل درصد و سرعت جوانه زنی، ویژگی های گیاهچه و فعالیت برخی از آنزیم ها اندازه گیری شد. نتایج آنالیز آماری نشان داد که بیشترین میزان فعالیت آنزیم آلفا آمیلاز (5/4 میکرو گرم بر دقیقه در گرم وزن تر) در دمای 25 درجه و پتانسیل آبی صفر مشاهده گردید. کمترین میزان فعالیت آنزیم-های آنتی اکسیدانت در پتانسیل آبی صفر (بدون تنش) و در دماهای حداقل (10 درجه) و حداکثر (30 درجه) دیده شد. کمترین میزان تخریب غشا بر پایه اندازه گیری مقدار مالون دی آلدئید در دمای 25 درجه و شرایط بدون تنش مشاهده شد. نتایج تجزیه رگرسیون نشان داد که حداکثر سرعت و درصد جوانه زنی از تیمار 20 درجه و پتانسیل صفر (r2= 0.83) به دست آمد. با برازش مدل دندان مانند به داده های سرعت جوانه زنی بذور مریم گلی در شاهد بدون تنش دمای حداقل، مطلوب و حداکثر جوانه زنی به دست آمد که به ترتیب 34/8، 34/20 و 25 درجه سانتی گراد بودند. کلید واژه ها: هیدروترمال، مریم گلی، جوانه زنی، پتانسیل رطوبتی
لاله عادلی علی عبادی
چکیده: تعیین تراکم مناسب بوته و انتخاب نوع رقم یکی از راه های افزایش عملکرد سویا است. این آزمایش به منظور تعیین اثر فواصل مختلف ردیف کاشت (20،30، 40 و 50 سانتی متر) بر عملکرد و کیفیت دانه سه رقم سویا (jk، سحر و ویلیامز) به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در سال 1392 به صورت کشت دوم بعد از برداشت گندم در مزرعه ای پیرامون شهرستان بیله سوار به اجرا در آمد. نتایج حاصل نشان داد که اثر متقابل ارقام و فاصله ردیف کاشت بر وزن هزار دانه، تعداد شاخه فرعی، عملکرد دانه، تعداد نیام در بوته، ارتفاع بوته، تعداد دانه در بوته، درصد و عملکرد روغن، وزن خشک تک بوته و عملکرد دانه تک بوته معنی دار بود. با افزایش فاصله ردیف کاشت از 20 به 50 سانتی متر، بیشترین تعداد نیام در بوته، تعداد دانه در بوته و عملکرد دانه تک بوته در هر چهار فاصله ردیف کاشت از رقم jk به دست آمد. با افزایش فاصله ردیف کاشت عملکرد دانه در هکتار کاهش یافت، به طوری بیشترین عملکرد دانه از رقم jk و فاصله ردیف کاشت 30 سانتی متر (با میانگین 4389 کیلو گرم در هکتار) و کمترین عملکرد دانه از رقم سحر و فاصله ردیف کاشت 50 سانتی متر ( با میانگین 1329 کیلو گرم در هکتار) به دست آمد. بیشترین وزن هزار دانه در فاصله ردیف کاشت 20 سانتی متر مربوط به رقم ویلیامز با میانگین 3/154 گرم بود. هم چنین، حداکثر درصد روغن از رقم ویلیامز (با میانگین 36/21 درصد) در فاصله ردیف کاشت 40 سانتی متر و حداکثر عملکرد روغن از رقم jk (با میانگین 887 کیلو گرم در هکتار) در فاصله ردیف کاشت 30 سانتی متر به دست آمد.
مهشید زاد بهتوئی رئوف سیدشریفی
به منظور بررسی تأثیر کود نیتروژنه و قارچ میکوریز آربسکولار glomus intraradices ، ازتوباکتر و آزوسپریلیوم بر عملکرد و اجزاء عملکرد برنج رقم هاشمی، آزمایش در شهرستان سیاهکل استان گیلان، در سال 1392 به اجرا درآمد. به صورت فاکتوریل در قالب طرح پایه بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار، فاکتور های مورد بررسی شامل مقادیر مختلف کود نیتروژنه در چهار سطح (صفر، 60، 90، 120 کیلوگرم در هکتار) از منبع اوره به ترتیب به صورت n1، n2، n3، n4 و تلقیح بذر با کود های بیولوژیک در چهار سطح (عدم تلقیح، قارچ میکوریزا، ازتوباکتر و آزوسپریلیوم، تلقیح بذر با میکوریزا، ازتوباکتر و آزوسپریلیوم) بودند. نتایج نشان داد که مقادیر مختلف کود نیتروژنه و کود های بیولوژیک تأثیر معنی داری بر سهم فرآیند انتقال مجدد از کل بوته در عملکرد دانه داشت. بیشترین میزان سهم فرآیند انتقال مجدد از کل بوته (73/43 درصد) در سطح اول کود نیتروژنه در حالت عدم تلقیح بذر با کود های بیولوژیک و کمترین آن (23/11 درصد) در بالاترین سطح از کود نیتروژنه در تلقیح با میکوریزا، ازتوباکتر و آزوسپریلیوم برآورد گردید. تمامی پارامتر های پر شدن دانه به طور معنی داری تحت تأثیر مقادیر مختلف کود نیتروژنه و سطوح مختلف کود های بیولوژیک قرار گرفتند. حداکثر وزن دانه و طول دوره موثر پر شدن دانه در کاربرد 90 کیلوگرم کود نبتروژنه در هکتار در کاربرد میکوریز با ازتوباکتر و آزوسپریلیوم به دست آمد. مقایسه میانگین ها نشان داد که با افزایش مقادیر کود نیتروژنه تعداد دانه در سنبله، وزن هزار دانه، ارتفاع بوته و طول سنبله افزایش یافت. روند مشابهی نیز در تلقیح بذر با میکوریز، ازتوباکتر و آزوسپریلیوم به دست آمد. بررسی روند تجمع ماده خشک کل در تمامی ترکیب های تیماری نشان داد که تا 50 روز پس از کاشت با سرعت کم و سپس تا 90 روز با سرعت زیادی افزایش یافت. سپس به واسطه ی افزایش پیری برگ ها، سایه اندازی و رقابت برای نور و دیگر منابع کاهش یافت. به نظر می رسد به منظور افزایش عملکرد، سرعت و دوره موثر پر شدن دانه باید 90 کیلوگرم نیتروژن در هکتار در تلقیح بذر برنج با میکوریز، ازتوباکتر و آزوسپریلیوم به کار برده شود.
امین احدنژاد روشتی علی عبادی
هدف از این مطالعه بهبود کشت مکانیزه و شکل بذر به روش حبه دارکردن با استفاده از پلیمرهای معدنی همچون زئولیت و مونت موریلونیت بود. این آزمایش به صورت آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار انجام شد. تیمارهای مورد بررسی شامل نوع پوشش (مونت موریلونیت و زئولیت ) و ریزمغذی ها (کلات روی20%، کلات بور و نیتروژن 25% ) بود.
علی نامور رئوف سیدشریفی
به منظور بررسی اثرات نیتروژن تثبیتی و معدنی بر روند رشد و عملکرد نخود رقم ilc 482، آزمایشی در سال 1386 در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه محقق اردبیلی، به صورت اسپلیت پلات در قالب طرح پایه بلوک¬های کامل تصادفی با چهار تکرار به اجرا در¬آمد. تیمارهای آزمایش شامل سطوح مختلف نیتروژن (صفر، 50، 75 و 100 کیلوگرم اوره در هکتار) در کرت¬های اصلی و دو سطح تلقیح و عدم تلقیح با باکتری رایزوبیوم در کرت¬های فرعی بودند. بررسی روند تغییر شاخص¬های رشد نخود نشان داد که حداکثر مقادیر بیوماس کل، شاخص سطح برگ، سرعت رشد محصول، سرعت رشد نسبی و سرعت جذب خالص از ترکیب تیماری سطوح بالای کود نیتروژن و تلقیح با باکتری رایزوبیوم و پایین¬ترین میزان این شاخص¬ها در ترکیب تیماری صفر کیلوگرم اوره در هکتار و عدم تلقیح با باکتری رایزوبیوم بدست آمد. بالاترین میزان ارتفاع بوته، تعداد شاخه اولیه و ثانویه، تعداد نیام در بوته، تعداد نیام پر و پوک در بوته، تعداد دانه در بوته، عملکرد تک بوته، عملکرد در واحد سطح و عملکرد بیولوژیکی در بالاترین سطح کودی به¬کار گرفته شده (100 کیلوگرم اوره در هکتار) به همراه تلقیح با باکتری رایزوبیوم حاصل گردید. هر چند در هیچ¬کدام از صفات ذکر شده اختلاف آماری معنی¬داری بین سطوح کودی 75 و 100 کیلوگرم اوره در هکتار مشاهده نشد. تعداد روز از کاشت تا گل¬دهی، تعداد روز از گل¬دهی تا تولید نیام، تعداد روز از تولید نیام تا رسیدگی و کل دوره¬ی رشد با افزایش میزان نیتروژن قابل دسترس برای گیاه افزایش یافت، در حالی¬که تلقیح با باکتری رایزوبیوم سبب تسریع در ظهور این مراحل فنولوژیکی شد. با افزایش مصرف نیتروژن تعداد و وزن خشک گره در هر بوته به¬طور معنی¬داری کاهش یافت، به¬طوری¬که کمترین میزان این صفات در سطح کودی 100 کیلوگرم اوره در هکتار برآورد گردید. تلقیح با باکتری رایزوبیوم سبب افزایش در تعداد و وزن خشک گره در بوته¬ها شد. به¬علاوه، کمترین وزن صد دانه نخود در بالاترین سطح کودی مشاهده شد.
نیر نبی زاده خیاط رئوف سیدشریفی
فاکتورها شامل تراکم های مختلف بوته در سه سطح (7، 9 و 11 بوته در متر مربع) و الگوی کاشت با فواصل بین ردیفی (45 ، 60 و 75 ) سانتی متر بودند. بررسی روند تغییر شاخص سطح برگ نشان داد که بالاترین شاخص سطح برگ ذرت در تراکم 11 بوته در متر مربع در فاصله بین ردیفی 45 سانتی متر و کمترین آن به تراکم 7 بوته در مترمربع با فاصله بین ردیفی 75 سانتی متر بدست آمد. روند تغییرات شاخص سطح برگ در تراکم های ثابت با فواصل بین ردیفی مختلف، نشان داد که فاصله بین ردیفی 45 سانتی متر در مقایسه با فواصل بین ردیفی 60 و 75 سانتی متری در تمامی تراکم ها از بالاترین میزان شاخص سطح برگ برخوردار بود. همچنین بیشترین شاخص سطح برگ در فاصله بین ردیفی ثابت با تراکم 11 بوته در مترمربع بدست آمد. نتایج مشابهی نیز در مورد بیوماس کل، سرعت رشد محصول، سرعت رشد نسبی و سرعت جذب خالص مشاهده گردید. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که بیوماس کل به طور معنی داری تحت تاثیر اثر ترکیب تیماری تراکم و الگوی کاشت قرار داشت بطوری که بیشترین بیوماس کل از تراکم 11 بوته در مترمربع و از فاصله بین ردیفی 45 سانتی متر و کمترین آن از تراکم 7 بوته در مترمربع و از فاصله بین ردیفی 75 سانتی متر حاصل شد. ارتفاع بوته و سهم ساقه ذرت به طور معنی داری تحت تاثیر اثر متقابل تراکم و الگوی کاشت قرار گرفت. مقایسه میانگین این صفات نشان داد که بیشترین ارتفاع بوته و سهم ساقه ذرت از تراکم 11 بوته در مترمربع در فاصله بین ردیفی 45 سانتی متر به دست آمد.
نسیم پیرصمدی محمد صدقی
به منظور بررسی و انتخاب بهترین فاصله بین و روی ردیف کاشت و تاثیر آنها بر عملکرد و کیفیت علوفه ماشک زراعی، (v. sativa)، آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه محقق اردبیلی به اجرا درآمد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی، در سه تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل دو عامل فاصله بین ردیف و فاصله روی ردیف، هر کدام با سه سطح بودند که در عامل اول، فواصل 20، 35 و 50 سانتی متر و در عامل دوم، فواصل 10، 15 و 20 سانتی متر در نظر گرفته شد. .نتایج نشان داد که اثر فاصله بین ردیف و روی ردیف بر عملکرد علوفه تر و خشک معدی دار است و با کاهش آنها عملکرد افزایش یافت. همچنین، با کاهش فاصله بین ردیف و فاصله روی ردیف، درصد نیتروژن و پروتئین در ماشک کاهش پیدا کرد، در حالی که اثر آرایش کاشت بر ارتفاع بوته، تعداد شاخه فرعی و وزن تک بوته در 10% گلدهی و درصد پتاسیم و کلسیم معنی دار نبود. میان عملکرد علوفه و درصد نیتروژن و پروتئین در ماشک همبستگی معنی دار و منفی مشاهده شد. به طور کلی در این آزمایش آرایش کاشت مناسب برای به دست آوردن حداکثر علوفه تر و خشک در ماشک، آرایش 20 × 20 سانتی متر شناخته شد، ولی برای دست یابی به حداکثر پروتئین، آرایش 50 ×20 سانتی متر توصیه می شود.