نام پژوهشگر: الهه شاملو
الهه شاملو مهدی مقیم نژاد
چکیده عکاسی که از مدت ها پیش از ظهور خود تمنا و پیش بینی شده بود، در قامت پدیده ای اجتماعی به سرعت بر روابط انسانی و نگاه افراد به خویشتن و محیط پیرامون در بستری تاریخی تأثیر گذاشت. این رسانه ی نوین که فراتر از آنچه تصور می شد با روح زمانه ی تکنولوژیک قرن نوزدهم هماهنگ بود، در هیأت پدیده ای فرهنگی رفته رفته خود را در ابعادی چنان معرفی کرد که در سیر تحول رسانه ها و انواع بیان های هنری نیز نقشی چشمگیر داشت. در این میان، آنچه مراد من است تغییراتی است که مدتی پس از ظهور عکاسی در ادبیات داستانی به عنوان فراگیرترین و نافذترین بیان هنری تا به آن زمان رخ داد. بررسی این تغییرات از حیث مبدأ تاریخی و رویکرد یکسان آنها، این گمان را تقویت می کند که ادبیات و عکاسی از ابتدا همواره همراه هم بوده اند. پیدایش ادبیات داستانی مدرن تقریبا همزمان با ظهور عکاسی بود. همان گونه که در ادامه خواهد آمد، رابطه ی آن ها چیزی بیش از یک همزمانی صرف است. پی گیری ردپای عکاسی در ظهور و رشد جریان های رئالیسم و ناتورالیسم در ادبیات داستانی که بدون شک از مهم ترین و پربارترین جریان های بیان ادبی است، گام بلندی است که از رهگذر آن می توان نشان داد دید عکاسانه چگونه تصاویر ادبی خلق شده توسط نویسندگان را به سمت و سویی نو هدایت کرد.علاوه بر این ها عکاسی با ثبت تصاویر از سرزمین های دور از زادگاه نویسندگان امکان های جدیدی برای آن ها فراهم می کرد تا از جایی بنویسد که آن را ندیده اند. این پژوهش ابتدا به بررسی رابطه ی ادبیات و عکاسی به طور کلی و تاثیرات و تاثرات آن ها بر یکدیگر می پردازد. فصل بعدی به نمونه پژوهی اختصاص دارد که در آن سه اثر مادام بوواری اثر گوستاو فلوبر، ژرمینال اثر امیل زولا و آمریکا اثر فرانتس کافکا، هر کدام از جنبه ای متفاوت در نسبت با عکاسی بررسی می شوند. فصل آخر مربوط به نتیجه گیری کلی از تاثیرات رسانه ی عکاسی بر ادبیات داستانی مدرن می شود. واژگان کلیدی: ادبیات داستانی مدرن، رئالیسم، ناتورالیسم، دید عکاسانه.