نام پژوهشگر: مریم عبداللهی

اثربخشی آموزش شناختی- رفتاری در کاهش نشخوار فکری بیماران مبتلا به میگرن همراه با وسواس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه علامه طباطبایی - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی 1390
  مریم عبداللهی   احمد برجعلی

سردرد شایعترین نشانه عصبی و یکی از شایعترین شکایات طبی است. برآورد شده که سالانه 80 درصد جمعیت حداقل یکبار در سال دچار سردرد می شوند و 10 تا 20 درصد کسانی که به پزشک مراجعه می کنند شکایت اولیه شان از سردرد بوده است. میگرن در بین سردردها بعد از سردرد تنشی ، بیشترین فراوانی را به خود اختصاص می دهد. حملات سردرد در این افراد باعث غیبت از کار و اجتناب از فعالیتهای اجتماعی و شخصی می باشد. با توجه به اینکه برخی از اختلالات روانی به ویژه اختلالات افسردگی و اضطرابی می توانند باعث ایجاد سردردها، تشدید و مقاومت در برابر درمان گردند، پس با درمان به موقع این اختلالات روانی می توان به کاهش بروز سردرد و در نتیجه افزایش بهداشت جسمی- روانی و شغلی افراد کمک نمود. اختلال وسواسی- اجباری به عنوان جزیی ازطیف اختلالات اضطرابی دارای همبودی نسبتاً بالایی با میگرن می باشد و یکی از الگوهای شایع این اختلال، وجود افکار مزاحم مکرر به صورت نشخوار فکری می باشد، که در این مطالعه نیمه آزمایشی، با شیوه آموزش شناختی- رفتاری به درمان نشخوار فکری و بررسی تأثیر این درمان بر کاهش حملات سردرد پرداختیم. 20 بیمار مبتلا به میگرن و اختلال وسواسی- اجباری به طور همزمان به شیوه نمونه گیری در دسترس از بین مراجعان مراکز روان شناسی و روان پزشکی شهر رشت انتخاب و به شیوه تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش 10 جلسه آموزش شناختی –رفتاری به شیوه گروهی دریافت نموده و گروه کنترل، مداخله ای دریافت نکردند. نتایج پیش آزمون و پس آزمون به شیوه تحلیل کوواریانس توسط نرم افزار تحلیل گردید. تجزیه و تحلیل نتایج نشان داد با سطح معناداری 99 %، تغییرات پس آزمون نسبت به پیش آزمون معنادار است به این معنی که آموزش فوق در کاهش نشخوار فکری و در نتیجه کاهش حملات میگرن موثر می باشد. مطالعات پیشین در این زمینه از نتایج مطالعه فوق حمایت نمودند.

حذف آرسنیک از نمونه های صنعتی با استفاده از نانوذرات مغناطیسی پوشیده شده با بتاسیکلودکسترین
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شیراز 1391
  مریم عبداللهی   صمد صباغی

سنتز نانوجاذب های مغناطیسی آهن fe3o4 از طریق اصلاح سطح آنها با پوشش های بتا سیلکودکسترین و کیتوسان به منظور حذف آرسنیک از نمونه های آب آشامیدنی و پسابهای صنعتی مورد بررسی قرار گرفت. برای سنتز نانوذرات ریزتر، اثر فاکتور های آزمایشگاهی (مثل دما، غلظت بتاسیکلودکسترین و ...) موثر بر ویژگیهای نانوذرات مورد ارزیابی قرار گرفت. به منظور کارایی بهتر این نانوجاذب ها در حذف آرسنیک، در آزمایشات حذف اثر فاکتورهای اثرگذار (مثل، ph، مقدار جاذب و ...) را بررسی کرده و شرایط بهینه برای دستیابی به بالاترین درصد حذف تعیین شد. آزمایش های واجذب توسط چندین شوینده مختلف انجام شده و قابلیت بازیابی این نانوجاذب ها و مقرون به صرفه بودن آنها به اثبات رسید. این نانوجاذب ها برای عملیات حذف آرسنیک از نمونه های آب آشامیدنی چندین روستا و همچنین نمونه های پساب صنعتی در شرایط بهینه به کار برده شدند. نتایج حاکی از این است که این نانوجاذب ها در جذب آرسنیک از نمونه های حقیقی توانمند بوده و با حذف تقریبا کامل آرسنیک غلظت آن را به زیر حد مجاز اعلام شده توسط سازمان بهداشت جهانی رسانده اند.