نام پژوهشگر: ناصر مقدم کوهی
ناصر مقدم کوهی اکبر عالمی
با وجود نیم قرنی که از تولید انیمیشن در ایران می گذرد اما، این تولید کمتر توانسته است که جوابگوی تقاضاها باشد. ریشه های این ناکارآمدی هیچ گاه در یک تحلیل همه جانبه مورد بررسی قرار نگرفته است. پژوهش حاضر، با در نظر گرفتن انیمیشن به عنوان یک هنر- رسانه و بر مبنای تحلیل هارولد لاسول از سازوکار رسانه ارتباطی، موانع موجود را در چهار سطح مدیریت، هنرمندان فیلمساز، شکل رسانه و مخاطب، به روش کتابخانه ای و میدانی و شیوه تاریخی تحلیلی، مورد مطالعه قرار داده است. نتایج حاصل از پژوهش در سطوح مزبور عبارتند ازتغییر جایگاه صنعتگر به هنرمند- روشنفکر در دوران پس از مشروطیت، باعث تغییر رویکرد هنرمندان به نوعی هنر نخبه، گردید که نتیجه آن در عرصه انیمیشن رویگردانی از انیمیشن تجاری عامه پسند و میل به انیمیشن جشنواره ای بود.انیمیشن های تولید شده از رهگذر تمایل فیلمسازان به هنر نخبه گرا به هنرهای عالی سوق پیدا کنند. که سرانجام آن تقلیل رسانه انیمیشن به یکی از اجزای سازنده خود به منظور تبدیل آن به هنر زیبا بوده است.ناکارآمدی مدیریت تولید هنری پس از مشروطیت به نادیده گرفتن ساختارها و گروه بندی های اجتماعی و تحمیل قوانین و قواعد وارداتی برمی گردد. به منظور ارتقای مدیریت، باید به این ساختارها توجه و آنها را احیاء و هدایت نمود.با رشد و گسترش طبقه شهری نیاز به کالای فرهنگی و از جمله انیمیشن، به منظور پر کردن خلاء های فرهنگی احساس می شود. شخصیت سازی و جان بخشی می تواند به طور گسترده ای به این تقاضاها پاسخ گوید.