نام پژوهشگر: مرتضی نورائی
فریدون شایسته اصغر فروغی اَبَری
دولت صفویه که در سال 907 .ق / 1501 .م با ورود اسماعیل به تبریز و اعلام رسمیت مذهب تشیع تشکیل شد ، علاوه بر تمام تأثیراتی که در ساختارهای اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی ایران داشت ، ساختار جدیدی از نظام سیاسی را عرضه نمود که تا مدت ها پایدار ماند . در این ساختار سیاسی مقامات جدیدی ایجاد ، مقاماتی حذف و مناصبی با تغییرات زیاد روبرو شد . در دهه های اولیه تشکیل این دولت ،مقام ًوکیل نفس نفیس همایونً که عهده دار اداره امور لشکری و کشوری بود ، مهم ترین این مقامات محسوب می شد ، اما این منصب نیز دستخوش تغییر شد واززمان شاه اسماعیل دوم و یا محمد خدابنده ادامه نیافت و وزیر اعظم با لقب ًاعتمادالدوله ً جایگزین آن شد . مقامی که از آغاز سلطنت شاه عباس یکم دوره اوج فعالیت و عملکردش شکل گرفت . وزیر اعظم در دوره صفویه ، به رغم مسئولیت خطیری که داشت،صاحب آن دارای رقبای مهم و صاحب نفوذی بود . امرای نظامی و دارنده ی مقام ًصدر ً از آغازشکل گیری این منصب،از رقبای عمده ی وزیر اعظم به شمارمی آمده اند. ازدوره ی سلطنت شاه صفی ، به تدریج علاوه بر حفظ رقابت و کشمکش عناصر قدیمی یا سنتی جامعه ی صفویه ، نیروهای جدید ساختار قدرت یعنی غلامان خاصه ، روسای حرم مانند خواجه سرایان و ملکه های مادر ، در تحدید و کنترل قدرت و یا حتی در حمایت از شخص وزیر اعظم نقش مهمی را ایفا کرده اند . اگر چه تا اوایل سلطنت شاه صفی ، مقام وزیر اعظم در اختیار مقامات سنتی جامعه ی صفویه ، یعنی مقامات دیوانی قرار داشت، ولی تداوم فعالیت آنان از دوره ی شاه صفی بــه بعد ، منوط به همکاری و حفظ روابط صمیمی با کانون های جدید قدرت در دربار بود.در رأس رقبا و مخالفان مقام وزیر اعظم را باید مقامات نظامی دانست که در اواخر دوره ی سلطنت شاهان صفویه به ویژه در سراسر دوره ی سلطنت شاه سلطان حسین ، یکی از آنان در مقام ً قوللر آقاسیً و دیگری در مقام ًقورچیً باشی به منصب وزارت دست یافتند . وزیر اعظم ، در رأس تشکیلات اداری دوره ی صفویه قرار داشت . در زمان حکومت شاهان توانمند این دوره ، همه مقامات دیوانی و لشکری به اطاعت از مقام وزیر اعظم می پرداختند ولی پس از شاه عباس یکم ، مقامات نظامی قدیم و جدیـــد( قورچی باشی ها و قوللرآقاسـی ها )، مخالفان عمده و رقبای جدی وزیر اعظم به شمار می رفتنند . علاوه بر این ، نقش خواجگان حرمسرا ، ملکه ی مادر و زنان صیغه ای به همراه غلامان خاصه ، مقاماتی بودند که می توانستند به عنوان نیروهای حامی و یا مخالف وزیر اعظم ، در نقش پشتیبانی و یا توطئه براندازی دارنده آن منصب ، موثر واقع شوند . اگر چه گسترش املاک خاصه به همراه ناتوانی جانشینان شاه عباس یکم در امر کشورداری ، موجب ازدیاد قدرت و نفوذ مقام وزیراعظم گردید، ولی به همان اندازه ، این امر موجب پیدایش و گسترش فعالیت رقبای جدی و مخالفان سرسخت وزیراعظم می گردید . همین امر سبب عزل و برکناری ، تبعید و یا حتی قتل و یا مجازات سنگین وزیر اعظم را به دنبال می آورد . بر این اساس ، این پژوهش با هدف بررسی و تحلیل نقش و عملکرد ًاعتمادالدوله ً در تحولات اقتصادی و اجتماعی دوره صفویه و بر اساس مطالعه اسنادی و کتابخانه ای، به مسائل زیر خواهد پرداخت : 1ـ معرفی شخصیت ها ، اقدامات و عملکرد مقام « وکیل نفس نفیس همایون » از دوره ی سلطنت شاه اسماعیل یکم تا آغاز سلطنت شاه عباس یکم. 2ـ تبیین روابط مقام اعتماد الدوله ( وزیر اعظم ) با شاهان و مقامات عالی رتبه ی دیوانی و لشکری در دوره ی صفویه . 3 ـ تبیین علل موفقیت یا معرفی عوامل بازدارنده و محدود کننده ی حوزه ی اقتدار و فعالیت مقام اعتمادالدوله . 4ـ تبیین نقش و عملکرد مقام اعتمادالدوله ( وزیر اعظم ) در شکوفائی و ترقی یا انحطاط حکومت صفویه در ابعاد اجتماعی و اقتصادی .
مظفر مظهر مرتضی دهقان نژاد
افغانستان از نظر ساختار ژئوپولتیک، در منطقه¬ی حساس جغرافیایی قرار دارد؛ براین اساس، در طول تاریخ همیشه با هجوم کشورگشایان و فاتحان مواجه بوده است. مورخان از این کشور به نام دروازه ی هند یاد کرده اند؛ چون در مقاطع گوناگون تاریخ، مهاجمان برای تصرف هند، باید از این خطه عبور می کردند. در قرن نوزدهم میلادی، انگلیسی ها مستعمرات خود را در هند گسترش می دادند. روس ها نیز قصد داشتند خود را به شبه قاره هند برسانند تا از امتیازات مستعمراتی آن بهره ببرند؛ بنابراین افغانستان بار دیگر، با اصطکاک و فشار امپریالیزم روس و انگلیس مواجه شد. زمانی که ویتکوویچ، نماینده ی روسیه ی تزاری، برای برقراری روابط تجارتی و سیاسی به دربار امیر دوست محمدخان آمد، انگلیسی ها به بهانه ی اینکه امیر افغانستان با ایران و روسیه در تماس است و آنان می خواهند، بر مستعمرات هند انگلیسی تعرض کنند به افغانستان یورش آوردند. ازآن زمان انگلیسی ها بر سیاست خارجی افغانستان مسلط شدند و عهدنامه¬ ای با امیر دوست محمدخان منعقد کردند. براساس این عهدنامه، افغانستان بدون اجازه ی انگلیس، نمی توانست با هیچ کشوری روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برقرار کند. بعد از درگذشت دوست محمدخان، پسرش امیر شیرعلی خان بر تخت شاهی جلوس کرد. دراین زمان، روس ها امپراتوری خود را در کشورهای آسیای مرکزی گسترش می دادند؛ پس نگرانی انگلیسی ها بار دیگر شدت پیدا کرد. آنان چندین مرتبه از امیرشیرعلی خان تقاضا کردند، به نمایندگان انگلیسی اجازه دهد تا ازطریق مرزهای افغانستان، به پیشروی روس ها نظارت کنند؛ اما امیر شیرعلی خان، هیچ گاه نمایندگان انگلیسی را نپذیرفت. چون می خواست استقلال داخلی خود را حفظ کند و مانع دخالت انگلیسی ها در امور داخلی کشورش شود. دراین زمان، روس ها نیز برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود، بار دیگر هیئتی را به دربار امیر شیرعلی خان فرستادند. بعد از ورود هیئت روسی، امیر که تصور می کرد، روس ها در جنگ با انگلیس او را کمک می کنند، از مذاکره با هیئت انگلیسی خودداری کرد. بنابراین انگلیسی ها به افغانستان هجوم آوردند و با امضاء معاهده ی تحمیلی گندمک، افغانستان تحت الحمایگی انگلیس را پذیرفت. پس در انزوای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی قرار گرفت. در این پژوهش برآنیم، با استناد بر منابع و شواهد موجود، استعمار انگلستان در افغانستان را مورد ارزیابی و تحلیل قرار داده و تأثیر آن بر اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی افغانستان روشن شود.
سعید محمدخانی مرتضی دهقان نژاد
اجاره نامه در لغت به معنی زنهار و امان دادن می باشد و اصطلاحاً عقدی است برای واگذاری به عوض. اجاره نامه ها، شاخه ای از اسناد می باشند که دریچه ای نو و تازه از مسائل اقتصادی و اجتماعی را به روی محقق می گشایند. چنانکه می دانیم اسناد به علت اعتبار، اهمیت و اصالت خاصی که دارند بربسیاری از نوشته ها و تحقیقات تاریخی از نظر محتوایی برتری دارند؛ چراکه اسناد به صورت مستقیم به زمان رویداد یک اتفاق نزدیک بوده و به آن برهه تاریخی بسیار نزدیک می باشند؛ از دیگرسو، اسناد برخلاف کتاب ها و دیگر آثار، در طول تاریخ دستخوش تغییرات نشده و بکر و معتبر می باشند. در این پژوهش مبنای کار براسناد اجاره ای دوره ی قاجار و تحلیل محتوای آن قرار گرفته است و در این بررسی ها تنوع حیات اجتماعی مردم مناطق گوناگون نیز مورد توجه بوده است. در واقع در این پژوهش سعی شده است تا با توجه به این موضوع که در دوره زمانی مورد بحث، مرجع واحد و متمرکزی برای صدور اسناد و قبالجات مختلف در کشور ایران وجود نداشته است و یا در صورت وجود قوانین و مقررات وضع شده خصوصا پس از مشروطه،این موضوع از طرف مردم(به عنوان طرف ذی نفع)چندان جدی گرفته نمیشده است،چه ویژگیهای فابل توجه و اعتنایی از جنبه ها و جهات گوناگون حیات اجتماعی مردم ایران در مناطق مختلف شهری در این گونه اسناد میتوان یافت و با بررسی آنها به فهم نکات جدید و بدیع در باب ارتباطات اجتماعی واقتصادی آنها نائل آمد.
عبدالمهدی رجائی لقمان دهقان نیری
این پایان نامه پس از بررسی سیر صنعت نساجی در ایران دوره قاجار، و تبیین کوشش ناموفق مردم شهر اصفهان در تبدیل کارگاه های سنتی نساجی به کارگاه های صنعتی در این زمان، به دوره رضاشاه وارد می شود که در پرتو امنیت پیش آمده و حمایت های همه جانبه دولتی، و ایجاد بسترهای مناسب برای سرمایه گذاری، تعداد نه کارخانه بزرگ نساجی در اصفهان شکل گرفتند. در دوره پهلوی دوم نیز تعداد یازده کارخانه دیگر اضافه شده و کارخانه های نساجی اصفهان به بیست کارخانه رسیدند. برای بررسی رابطه میان شهر و صنعت نساجی، ابتدا اوضاع صنعت نساجی در شهر اصفهان بررسی شده و فراز و فرود کارخانه های مذکور، در فاصله زمانی سال 1300 تا 1345، نشان داده شده است. در این میان بحران اقتصادی پیش آمده پس از جنگ جهانی دوم و واکنش های مختلف دولتی و غیر دولتی به آن، با مراجعه به اسناد و مطبوعات بیان شده است. پی آمد بحران اقتصادی، بیکاری و تعطیلی کارخانجات بود که خود بحران اجتماعی را به همراه داشت. با تذکر این حقیقت که بین ده تا پانزده هزار نفر کارگر به طور مستقیم با صنعت نساجی در ارتباط بودند، معلوم است این بحران اجتماعی تا چه حد شهر اصفهان را متلاطم می نموده است. نتیجه نهایی این بحران ها، تغییر مالکیت بیشتر کارخانه ها از بخش خصوصی، به بخش دولتی و بانک ها بود. وجود و حضور کارخانه اثرات زیادی بر این خیل جمعیت کارگر بر جای می نهاد. بیمه اجتماعی، آموزش سواد و آموزش های تخصصی، ورزش کارگران و موضوع مهم بهداشت و درمان آنها بخش هایی بوده است که در این پایان نامه مورد مداقه قرار گرفتند. جنبش کارگری نیز در پی مطالبات صنفی و سیاسی خود بود که سیر تحول آن بررسی گردید. علاوه بر این اثرات نرم افزاری، به صورت سخت افزاری نیز کارخانه و شهر اصفهان تأثیر متقابلی بر یک دیگر بر جای نهادند. کارخانه های نساجی، تحت عنوان عوارض شهرداری، هزینه های انجام پروژه های عظیم شهر سازی از جمله خیابان کشی، و آسفالت خیابان ها را تأمین کردند. از سوی دیگر محلات کارگری توسط کارخانه ها و سازمان های وابسته صنعتی در اصفهان شکل گرفت که چهره شهر را دگرگون کرد. تأمین برق شهر و نیز برپایی آتش نشانی نیز تا حد زیادی مدیون کارخانه های نساجی هستند. اما کارخانه ها معضلات زیست محیطی خود را نیز به همراه داشتند. تا سال های زیاد فاضلاب کارخانه ها به رودخانه زاینده رود می ریخت و نیز چوب درختان شهر و اطراف، در کوره های کارخانه ها می سوخت. این اثرات متقابل کارخانه های نساجی و شهر اصفهان در این پایان نامه مورد بررسی قرار گرفته شده اند.
محمود سادات حسین میرجعفری
میرزا علی اکبرخان داور با به تخت نشستن رضاشاه مامور اصلاح عدلیه قدیم و تشکیل دادگستری نوین گردید.قانون مجازات عمومی 1304ش. شاخص ترین بخش تصویب قوانین جدید بود . در این قانون مجازات تبعید جایگزین رخی از کیفرها گردیده بود. لذا در این دوره گسترش شمول کسانی که تبعید شده اند به چشم می خورد. ازدیاد جمعیت تبعیدی ها در این دوره جز دلیل پیشگفته، به ماهیت حکومت رضاشاه و نهادهای برآمده از آن مانند شهربانی و ارتش نیز مربوط می شد که افراد را راسا و خارج از تشکیلات دادگستری تبعید می کردند.اصلاحات پهلوی اول مانند(قانون نظام اجباری، اتحاد البسه، کشف حجاب و اسکان عشایر) واکنش گروه هایی از مردم را برانگیخت. مجازات بکار رفته در برابر این مخالفان نیز تبعید بود. تبعید در دوره پهلوی اول ویژگی های خاص خود را دارد که با دورانهای قبل و بعد از خود متفاوت است. تبعید در این دوره هم ویژگی تبعید در حکومتهای دیکتاتوری را دارد و هم ویژگی تبعید در حکومتهای استبدادی را. تبعید ایلات و عشایر از لرستان به خراسان یادآور تبعیدهای دوران نادر شاه است و تبعید روزنامه نگاران، دیوانسالاران و مخالفان ساستهای اصلاحی یادآور تبعیدهای دوران استالین است.ملاکهای انتخاب تبعیدگاه بر اساس اقلیم محل زندگی تبعیدی، مذهب و نوع فعالیت سیاسی و اجتماعی او تعیین می شد. تبعیدی به منطقه ای کاملا متفاوت از نظر سه مولفه ذکر شده تبعید گردد تا امکان فعالیت دوباره از او سلب شود. در این دوره دو دولت شوروی و انگلستان هم به تبعید اتباع ایران که مخالف منافع آنان بودند می پرداختند.رویکرد این پژوهش محلی است و تعامل تبعیدی و مردمان تبعیدگاه و تاثیر و تاثر آنان بر روی یکدیگر از مولفه های مورد بررسی و موکد آن است.
حبیب الرحمن حبیبی مرتضی نورائی
به قدرت رسیدن امان الله خان در افغانستان و همچنین رضاخان در ایران از حوادث مهمی است که سرآغاز و سرمنشأ تحولات سیاسی نظامی ، اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی بزرگی در این دو کشور به شمار می آید، به قدرت رسیدن امان الله خان و رضا خان ناشی از شرایط داخلی و تحولات بین المللی پس از جنگ جهانی اول می باشد. در دوران زمامداری امان الله خان و رضاخان کشور افغانستان و ایران وارد مسیری متفاوتی از سیر تاریخی خود شد، گسترش وابستگی های فرهنگی افغانستان و ایران به غرب و ترویج غربگرایی و خودباختگی و پی گیری سیاست های تجددگرایانه از طریق تضعیف سیاست های دینی و از بین بردن آن و همچنین تشکیل ارتش مدرن برای از بین بردن مخالفان و هم نوسازی در عرصه های اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی از مهمترین رویدادهایی است که با این دوران آغاز می شود . بی تردید این اقدامات با واکنش روحانیت و نیروهای سنتی همراه بود. این پژوهش با چنین رویکرد و با روش توصیفی و تحلیل و براساس منابع کتابخانه ای پس از پیشگفتار و کلیات به بررسی اقدامات و نوسازی قبل از روی کارآمدن امان اله خان در افغانستان و رضا شاه در ایران می پردازد و پس از آن با مطالعه اصلاحات و نوسازی در عرصه های نظامی، اجتماعی، آموزشی، اقتصادی در افغانستان و ایران در زمان امان الله خان و رضاشاه را مورد بحث مطالعه قرار می دهد و هم اقدامات آنها را به صورت مقایسه ای مورد بررسی قرار می دهد .
راحله چترایی اصغر فروغی ابری
چکیده اهمیت منطقه ی خلیج فارس به عنوان یکی از مناطق استراتژیک جهان، سبب شده تا این منطقه همواره کانون توجهات بسیاری در طول تاریخ گردد. به طوری که می توان گفت، هیچ دریای دیگری بیش از خلیج فارس نیست که توجه علمای معرفه الارض، مورخین و جغرافیانویسان، باستان شناسان،سیاستمداران ومنفعت طلبان را به خود معطوف کرده باشد. با این وجود، تا مدت زمانی قبل، این منطقه ی مهم و استراتژیک از جنبه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای مردم ایران ناشناخته بود که مهم ترین دلیل این امر را می توان عدم توجه حکومت ها نسبت به منطقه ی خلیج فارس دانست. اما در قرن بیستم میلادی، علاقه و توجهی که برخی از سیاستمداران ایرانی در جهت حفظ منافع ملّی در این منطقه از خود نشان دادند، سبب شد مردم ایران نیز تا حدودی به اهمیت حساس سیاسی و اقتصادی خلیج فارس پی ببرند. به دنبال این مسأله، از این زمان بتدریج، شاهد خلق آثاری در ایران هستیم که به طور اختصاصی و ویژه با موضوع بررسی منطقه ی خلیج فارس به رشته ی تحریر درآمده اند. اگرچه در ابتدا تعداد این گونه آثار چندان چشمگیر نبود، اما نشان دهنده رشد آگاهی و توجه ایرانیان به اهمیت این منطقه بود. درروند روبه رشد مطالعات و تحقیقات در زمینه ی خلیج فارس در قرن بیستم میلادی عواملی چون، تلاش بیگانگان برای توسعه ی نفوذ وسلطه براین منطقه، کشف ذخایرعظیم نفتی، افزایش تعداد دانشگاه ها و دانشگاهیان، ایجاد رشته-های تخصصی در حوزه ی مطالعات خلیج فارس نقش بسزایی داشتند. با شکل گیری میزان گسترده ای از مطالعات وتحقیقات در این زمینه، بررسی وضعیت تاریخنگاری خلیج فارس برای آگاهی از نیازمندی ها و ضرورت های موجود در حوزه مطالعات خلیج-فارس لازم می نماید. در این پژوهش تلاش شده تا حد امکان به سوال « وضعیت تاریخنگاری خلیج فارس در قرن بیستم میلادی در ایران چگونه بوده است؟» پاسخ داده شود. براین اساس، متون مربوط به خلیج فارس به دسته های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی تقسیم بندی شده تا در نهایت بتواند به تحلیل و بررسی محتوایی آنها بپردازد. به طورکلی، هدف ازاین پژوهش تحلیل وبررسی تاریخنگاری خلیج فارس درقرن بیستم میلادی درایران به روش توصیفی ـ تحلیلی با استفاده از ابزار کتابخانه ای می باشد. واژگان کلیدی : تاریخنگاری، خلیج فارس، منابع، مطالعات وتحقیقات تاریخی
عادل شعبانی مقدم مرتضی دهقان نژاد
یکی از مهم ترین تحولات تاریخ اجتماعی ایران، وقوع حوادث و سوانح طبیعی است. تاریخ نویسی ایرانی، به رغم نقاط قوت خود در تعدد و تنوع، به علت بی توجهی به شرح سوانح و بلایای طبیعی محل نقد جدی است؛ چرا که این حوادث طبیعی نقطه شروع بسیاری از تحولات تاریخی بوده است. لذا پایان نام? پیش رو تلاش دارد تا این برش از تاریخ اجتماعی را که منشأ تحولات فراوانی بوده، در دوران حکومت ناصرالدین شاه قاجار (1313-1264 هـ . ق) نمایان سازد. دو مسئل? محوری این پژوهش آن است که حوادث و سوانح طبیعی در دوران سلطنت ناصری از چه کمیت و کیفیتی برخوردار بوده است؟، و مسئل? دوم این که این بلایای طبیعی چگونه و به چه میزان نظام اقتصادی عصر ناصرالدین شاه را تحت تأثیر قرار داده است؟ نزدیک شدن به پاسخ هایی برای پرسش های اساسی این تحقیق، نیازمند پژوهشی تاریخی با شیوه های توصیفی- تحلیلی بوده و شیوه گردآوری اطلاعات آن نیز اسنادی- کتابخانه ای است.