نام پژوهشگر: فرشاد محسن زاده
محمد شاه کرمی محسن رسولی
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر زوج درمانی هیجان محور بر کاهش فرسودگی زناشویی زنان مراجعه کننده به مرکز مشاوره انجام گرفت. روش تحقیق، آزمایشی و طرح تحقیق از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه پژوهش زنان مراجعه کننده به مرکز مشاوره روانشناختی آموزش و پرورش استان لرستان بودند که 18 نفر از آن ها به شیوه نمونه گیری غیر تصادفی انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 9 نفر)، قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 60 تا 90 دقیقه ای در زوج درمانی هیجان محور شرکت کردند در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای را دریافت نکرد. ابزار سنجش مقیاس فرسودگی زناشویی پاینز(cbm) بود .داده ها از طریق آزمون مانوا (تحلیل واریانس چند متغیری) تحلیل شد. نتایج نشان داد که زوج درمانی هیجان محور می تواند میزان فرسودگی زناشویی و ابعاد آن(فرسودگی روانی، فرسودگی جسمانی و فرسودگی عاطفی) را در زنان مراجعه کننده به مرکز مشاوره کاهش دهد. از این رو می توان نتیجه گرفت که کاربرد رویکرد زوج درمانی هیجان محور در جهت کاهش فرسودگی زناشویی ، موثر است.
آرمان سلیمی کوچی علی محمد نظری
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی رفتارهای پرخطر نوجوانان بر اساس شیوه های فرزندپروری، سبک های دلبستگی وانسجام خانوادگی صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش حاضر را کلیه نوجوانان پسر مقطع راهنمایی ناحیه چهار شهر کرج در سال تحصیلی 1392-1391 که سن آن ها 15-14 سال است، تشکیل می دادند. در پژوهش حاضر برای محاسبه حجم نمونه، پس از مراجعه به جدول مورگان، با استفاده از روش نمونه گیی در دسترس، نمونه ای به حجم 344 نفر، تعیین گردید. ابزارهای جمع آوری اطلاعات پژوهش حاضر عبارت بودند از: پرسشنامه سبک های دلبستگی کولینز و رید، پرسشنامه رفتارهای پرخطر محمدخانی، پرسشنامه شیوه های فرزند پروری و پرسشنامه انسجام خانوادگی اولسون. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین انسجام خانوادگی و بروز رفتارهای پرخطر رابطه معنادار و منفی وجود دارد. همینطور بین سبک دلبستگی از نوع وابستگی با بروز رفتارهای پرخطر رابطه معنادار و مثبت وجود داشت. پژوهش حاضر همچنین بین سبک دلبستگی اضطرابی و بروز رفتارهای پرخطر رابطه معنادار و مثبت را نشان داد. همچنین سبک دلبستگی نزدیک با بروز رفتارهای پرخطر رابطه معنادار و منفی را نشان داد. در مورد شیوه های فرزندپروری نیز، شیوه های فرزندپروری آزادگذاری و آمرانه با بروز رفتارهای پرخطر رابطه معنادار و مثبت را نشان دادند اما بین شیوه فرزندپروری اقتدار منطقی با بروز رفتارهای پرخطر رابطه معناداری مشاهده نگردید. نتایج پژوهش حاضر بیان می کنند که سبک های دلبستگی ناسالم و شیوه های فرزندپروری نامناسب می توانند به بروز رفتارهای پرخطر بینجامند. همینطور انسجام خانوادگی و سبک دلبستگی نزدیک می توانند به عنوان عامل محافظتی در مقابل بروز رفتارهای پرخطر عمل کنند. در پژوهش حاضر شیوه فرزندپروری اقتدار منطقی نقشی در کاهش بروز رفتارهای پرخطر نوجوانان نداشته است. کلید واژه ها: رفتارهای پرخطر، شیوه های فرزندپروری، انسجام خانوادگی، سبک دلبستگی، نوجوانان
محمد شاکرمی کیانوش زهراکار
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای سبکهای حل تعارض در رابطه بین رضایت جنسی و تحریف های شناختی بین فردی با تعهدزناشویی صورت گرفت. پژوهش حاضر، اکتشافی از نوع طرح های همبستگی است. جامعه پژوهش شامل تمامی کارکنان متأهل بیمارستان فارابی تهران در سال 1392 (517 نفر) بود که تعداد 232 نفر از آنها بر اساس فرمول برآورد حجم نمونه، بصورت نمونه گیری تصادفی انتخاب گردیدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های تعهدزناشویی (mcq)، تحریف های شناختی بین فردی (icds)، رضایت جنسی و سبکهای حل تعارض رحیم استفاده گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای spss و amos و به روش تحلیل رگرسیون و تحلیل مسیر انجام گرفت. نتایج نشان داد که متغیرهای سبکهای حل تعارض (سازنده و غیرسازنده)، تحریف های شناختی بین فردی و رضایت جنسی با تعهدزناشویی همبستگی معنادار دارند (05/0>p)، سبک های حل تعارض (سازنده و غیرسازنده) توانایی پیش بینی تعهد زناشویی را دارند و نهایتاً اینکه مدل مفروض با متغیرهای مستقل رضایت جنسی و تحریف های شناختی بین فردی در رابطه با تعهد زناشویی تأیید گردید. همچنین اثر کل تمامی متغیرها بر تعهدزناشویی معنادار می باشد (01/0>p). در یک نتیجه گیری کلی می توان بیان کرد؛ با اصلاح تحریف های شناختی زوج ها و ارتقای سطح رضایت جنسی و آموزش سبکهای مناسب حل تعارض به آنها، می توان علاوه بر کمک به حل تعارضاتشان، به طور غیر مستقیم باعث افزایش تعهد زناشویی آنها نیز شد.
طاهره سعیدی فرد علی محمد نظری
مادر اولین شخصی است که به طور مستقیم با کودک ارتباط برقرار میکند. احساساتی مثل گناه و تقصیر و ناکامی و محرومیت ناشی از عادی نبودن کودک می تواند سبب گوشه گیری مادر و عدم ع?قه به برقراری رابطه با محیط و همچنین پایین آمدن عزت نفس و احساس خودکم بی بینی و غم و اندوه در مادر شود که پیامد آن بروز افسردگی و به خطر افتادن س?مت روانی مادر است؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی رویکرد پذیرش و تعهد برافزایش تاب آوری و کاهش اضطراب در مادران کودکان دارای اختلال یادگیری بود. روش پژوهش: روش این مطالعه، آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه مادران کودکان دارای اختلال یادگیری مراجعه کننده به مرکزاختلال یادگیری رها (شهر هشتگرد) در سال 93 بود.روان درمانی رویکرد پذیرش و تعهد طی 9 جلسه و در 9 هفته متوالی برای گروه آزمایش ارائه شد. پرسشنامه های مورد استفاده مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون و مقیاس اضطراب کتل بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها علاوه بر استفاده از آمار توصیفی، از تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج حاکی از آن است که روان درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد در افزایش تاب آوری و کاهش اضطراب مادران کودکان دارای اختلال یادگیری موثر بود. بنابراین، این پژوهش ضمن تأیید اثربخشی رویکرد پذیرش و تعهد در افزایش تاب آوری و کاهش اضطراب مادران کودکان دارای اختلال یادگیری، نشان داد که رویکرد پذیرش و تعهد قابلیت کاربرد داشته و می تواند به عنوان یک مداخله ی روانشناختی در کنار سایر مداخلات مورد استفاده قرار گیرد.
ستاره عاطفی کرجوندانی فرشاد محسن زاده
پژوهش حاضر با هدف پیش بینی خشونت زناشویی(خشونت روانی و جسمانی) بر اساس عوامل فردی، خانوادگی و تعاملی زوجین انجام شد. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می باشد. بدین منظور 400 آزمودنی(200 زن، 200 مرد) به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند و مورد مطالعه قرار گرفتند. برای گردآوری داده ها از مقیاس خشونت روانی و خشونت جسمانی پرسشنامه تاکتیکهای حل تعارض، پرسشنامه ویژگی های شخصیتی نئو، مقیاس بافت خانوادگی پرسشنامه ارزیابی ارتباط ری لیت و مقیاس کیفیت ارتباط و شیوه حل تعارض پرسشنامه رضامندی زناشویی انریچ استفاده شد. برای تجزیه تحلیل فرضیه ها و سوال پژوهش از آزمون های کولموگروف-اسمیرنوف، همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه گام به گام استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که بین عوامل فردی، خانوادگی و تعاملی با میزان خشونت زناشویی رابطه معناداری وجود دارد و عوامل خانوادگی و تعاملی بیشتر از عوامل فردی می توانند خشونت روانی و جسمانی را پیش بینی کنند.
ژیلاا بدری فرشاد محسن زاده
زمینه: هدف پژوهش حاضر، تعیین میزان تفاوت حافظه ی سرگذشتی در افراد مبتلا به اختلال وسواسی – جبری و اختلال اضطراب تعمیم یافته بود. روش: آزمودنیهای این بررسی دو گروه 50 نفری از مبتلایان به اختلال وسواسی-اجباری، اختلال اضطراب فراگیر بودند که پس از همتاسازی در متغیرهای جنسیت، میزان تحصیلات و وضعیت تأهل وارد مطالعه شدند. ابزار: دادههای این مطالعه با استفاده از آزمون های تشخیصی مقیاس وسواسی- اجباری ییل- براون و آزمون شرح حال حافظه سرگذشتی amt ، اضطراب بک به دست آمدند و به وسیله روشهای آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاکی از تفاوت معنادار میانگین های مورد مقایسه گروه ها در سنجش حافظه سرگذشتی بود. به این ترتیب که گروه وسواسی نسبت به گروه دیگر عملکرد ضعیف تری نشان داد. نتیجه گیری: نتایج بیان گر آن است که توجه به تفاوت در عناصر حافظه ی سرگذشتی در بیماران مبتلا به وسواس فکری – عملی و اضطراب تعمیم یافته در سطح نظری و عملی مهم می باشد.
رضا بابایی علی محمد نظری
پژوهش حاضر با هدف مقایسه بهزیستی روان شناختی و دلزدگی زناشویی زنان شاغل و غیر شاغل در سال 1393 انجام شده است. روش پژوهش حاضر به صورت پس رویدادی(علی- مقایسه ای) می باشد. جامعه مطالعه حاضر کلیه زنان متاهل معلم شاغل در مقطع ابتدائی و زنان خانه دار شهر کرج می باشد که از بین آنها از طریق روش نمونه گیری خوشه ای و در دسترس 350 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند که 175 نفر آن شاغل و 175 نفر غیر شاغل بودند. ابزار پژوهش دو پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف(1989) و دلزدگی زناشویی پاینز(1996) بود. پس از جمع آوری داده ها، از روش های آمار توصیفی و آزمون تی مستقل برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. تحلیل های آماری گویای تفاوت معناداری بین بهزیستی روانشناختی و دلزدگی زناشویی در زنان شاغل و غیر شاغل بود به طوری که زنان شاغل از بهزیستی روانشناختی بالاتری برخورداربودند(p<0/01)؛ همچنین دلزدگی زناشویی در زنان شاغل کمتر بود(p<0/05). می توان نتیجه گرفت اگر شغل دارای ویژگی منفی مثل ساعات کاری طولانی و استرس و فشار های زیاد نباشد تاثیرات مثبتی بر بهزیستی روانشناختی زنان و کاهش دلزدگی آنان از زندگی زناشویی شان دارد، لذا فراهم نمودن زمینه های مشارکت اجتماعی و اشتغال زائی متناسب با شان زنان می تواند بر کاهش عوامل مرتبط با طلاق موثر باشد.
سولماز نجفی فرشاد محسن زاده
هدف:هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رابط? بین مدل پنج عاملی شخصیت و نیازهای پنج گانه گلاسر با رضایت زناشویی زوجین عادی و متقاضی طلاق بوده است. روش:این مطالعه از نوع همبستگی بوده و از میان زوجین عادی و متقاضی طلاق شهر تبریز186(93مرد،93 زن)به شیو? غیر تصادفی و نمونه های در دسترس انتخاب گردیدند.زوجین پرسشنامه نئو فرم کوتاه،مقیاس سازگاری صاحبی و پرسشنامه انریچ(فرم کوتاه)را تکمیل کردند. یافته ها:نتایج نشان داد که از بین پنج عامل شخصیتی بین شاخص موافق بودن با نیازهای گلاسر رابطه وجود وجود دارد،از بین نیازهای پنج گانه گلاسر بین همه نیازها بجز نیاز به تفریح با رضایت زناشویی رابطه وجود داردو از بین پنج عامل شخصیتی بین شاخص روان رنجور خویی با رضایت زناشویی رابطه وجود دارد. نتیجه گیری:نتایج نشان داد که نیازهای پنج گانه گلاسر بعنوان عامل مهم و میانجی در رضایت زناشویی عمل می کنند و در مداخلات زناشویی می توانند آماج درمانی قرار بگیرند.
نسیم معیری کیانوش زهراکار
پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر آموزش برنامه کاربرد عملی مهارت های روابط صمیمانه (پی یرز) بر بهبود کیفیت روابط زناشویی و افزایش بهزیستی روان شناختی زنان متأهل صورت گرفت.
سحر جانعلی زاده کوکنه فرشاد محسن زاده
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه سبک های هویت و خودکارآمدی تحصیلی با رشد شغلی دانشجویان دانشگاه خوارزمی بود.
شهریار درگاهی اودلو فرشاد محسن زاده
هدف پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی آموزش مبتنی بر مثبت اندیشی بر بهزیستی روانشناختی و کیفیت رابطه زناشویی زنان نابارور بود. روش این پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زوجین نابارور مراجعه کننده به مطب های متخصصان زنان و زایمان بودند، که از این میان 20 زن نابارور به شیوه نمونه گیری نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیدند برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه بهزیستی روانشناختی ریف و مقیاس کیفیت رابطه زناشویی استفاده شد. برای تحلیل داده های این پژوهش از آزمون تحلیل کواریانس تک متغیری (ancova) استفاده شد.