نام پژوهشگر: شمس الله سراج

شک و یقین از دیدگاه ابن سینا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ایلام - دانشکده الهیات 1392
  فرشته رجبی   علیرضا حسن پور

مسئله ی معرفت و مباحث مربوط به آن، از جمله شک و یقین از دیرباز یکی از دغدغه های اصلی انسان ها و به خصوص فلاسفه بوده است؛ زیرا انسان همواره جویای حقیقت و کسب معرفت در مورد خود و جهان پیرامون خود است. فلاسفه برای این امر نیازمند نقطه اتکایی هستند تا معرفت را برآن بنا کنند. هدف این پژوهش یافتن چنین تکیه گاهی از منظر ابن سیناست. ما در این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی سعی کرده ایم دیدگاه ابن سینا درباره ی چگونگی خروج از شکاکیت و راه حصول معرفت یقینی را بیان کنیم. شکاکیت دیدگاهی است که منکر حصول معرفت در همه یا بخشی از قلمرو معرفت بشری می شود و بر حسب اینکه در چه قلمرویی رخ می دهد، شامل اقسام گوناگونی از قبیل شکاکیت مطلق، محدود، عملی، نظری و غیره است. شکاکان برای اثبات مدعای خود براهینی مانند استدلال از طریق خطا، تجربه و استدلال معروف به مغز در خمره اقامه کرده اند. ابن سینا عوامل بروز شکاکیت را در اختلاف آراء دانشمندان، شنیدن سخنانی از طرف آنان که مطابق عقل نیست و دیدن قیاس هایی که نتایج متقابل دارند می داند. او تلاش می کند به وسیله ی اصل امتناع تناقض شکاک را از شکاکیت خارج کند. به علاوه سعی شده است به اقسام جدید شکاکیت از دیدگاه ابن سینا پاسخ داده شود. معرفت یا ادراک که حصول صورت مدرِک نزد مدرَک است، انواعی دارد شامل حسی، خیالی، وهمی و عقلی. هرکدام از این اقسام بخشی از معرفت ما را به جهان خارج تشکیل می دهند. اما در این میان فقط ادراک عقلی به علت خطاناپذیری، معرفت یقینی تولید می کند. علم نیز به دو قسم حضوری و حصولی تقسیم می شود که علم حضوری به علت بی واسطه بودن، خطا در آن راه ندارد و معرفت یقینی تولید می کند. اما علم حصولی شامل دو قسم تصور و تصدیق است و فقط قسم اخیر در صورت دارا بودن شرایطی خاص می تواند معرفت یقینی تولید کند. ابن سینا یقین را دارای دو نوعِ روان شناختی و منطقی می داند و منظور از معرفت یقینی همان یقین منطقی است که حاصل آن باوری صادق و زوال ناپذیر است. او کسب معرفت یقینی را به وسیله ی قیاس برهانی ممکن می داند؛ زیرا برهان از مبادی بدیهی تشکیل شده است و این قیاس نیز بر اصل امتناع تناقض استوار است.

بررسی مسئله تجسّم اعمال از دیدگاه ملاصدرا و فیلسوفان صدرایی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ایلام - دانشکده الهیات 1392
  شیما عبدی زاد   شمس الله سراج

یکی از مباحثی که در مسئله معاد شناسی فکر انسان را به خود مشغول کرده و از اهمیت ویژه ای برخوردار است، مسئله ی تجسّم اعمال می باشد. اگر چه سابقه طرح این بحث به عصر نزول قرآن بازمی گردد و حتی فیلسوفان یونان باستان نیز در این زمینه نظریه هایی داده اند ولی عنوان کردن آن به طور جدی در سده های اخیر ابتدا توسط شیخ بهایی و سپس شاگرد وی ملاصدرا صورت گرفت. ملاصدرا نقش مهمی در اثبات و تبیین این مسئله ایفا نموده است. از نظر وی اعمال، افکار، نیات و خلقیات ما ابتدا به صورت حال هستند که موقت و زودگذر است ولی با تکرار آنها کم کم به صورت ملکه درمی آیند و این ملکه ها هستند که در سرای اخروی صورت انسان را شکل می دهند. در واقع باطن دنیوی ما همان صورت اخروی ما در قیامت است. از نظر ملاصدرا نفس انسان قدرت گسترده ای در ایجاد صور مختلف اعم از حسن و قبیح دارد و این قدرت نفس انسانی از آنجایی است که از نفخه الهی سرچشمه می گیرد. وی چهار مقدمه برای اثبات تجسّم اعمال ذکر می کند که عبارتنداز: 1- تجرد نفس، 2- ارتباط نفس با خارج، 3- تألم و تلذذ از صورت علمی، 4- تجرد قوه خیال. ملاصدرا علاوه بر اینکه تجسّم اعمال را از منظر عقلی مورد بررسی قرار داده است، این مسئله را ازدیدگاه تفسیری بررسی نموده است. هر چند که تفسیر ملاصدرا به سرانجام نرسید ولی در تفسیر همین چند سوره بر جای مانده از ایشان مسئله تجسّم اعمال به وضوح بیان شده است.