نام پژوهشگر: فتانه کهن زاده
فتانه کهن زاده حسین مهرپویا
در نقاشی غربی از بعد رنسانس، هنرمندان با کشف قوانین پرسپکتیو، همواره از یک زاویه و از ورای یک عدسی به جهان اطراف نگاه می کردند. دیدی که موجب ایستایی تصویر و توقف آن در زمان معنی می داد. لیکن هنرمندان کوبیسم با آگاهی از این موضوع با شکستن قوانین بازنمایی و نمایش یک وجهی اشیا توانستند از نمایش آنی از زمان فراتر روند و زمان های مختلف را در یک کادر واحد به نمایش در آورند. این رویکرد و نگاه که در هنر مدرن با کوبیسم آغاز شد، از دیرباز به نحوی دیگر در شرق وجود داشته است. در نقاشی ایرانی هنرمند هرگز از قوانین پرسپکتیو علمی و نمایش طبیعی پیروی نکرده است. وجود هم زمانی در هر دو سبک، سبب نقاط مشترک بسیاری می شود که با بررسی تحلیلی صورت گرفته در این نکات، متوجه می شویم، آثار در عین داشتن اشتراک در شکستن مرزهای منجمد شده و ثابت تصویری، تفاوت هایی را نیز دارند که وجود شباهت را تا اندازه ای کم رنگ می کند. به نحوی که می توانیم نتیجه بگیریم، مهم ترین وجه تمایز این دو سبک در نمایش همزمان در این است که نگارگری برای روایت متنی ادبی و نمایش توالی زمانی درون داستان بهره می برد، در حالی که کوبیسم از ادبیات فاصله می گیرد و توالی زمانی مد نظرشان نیست و تنها با ترکیب وجوه مختلف به چیدمان های تصویری و فرمی عناصر در ترکیبی انتزاعی می پردازد. ترکیب هایی که گاه به قدری درهم و مغشوش است که تنها از طریق نشانه هایی در اثر به وجود پیکره در تابلو پی می بریم.