نام پژوهشگر: اسرین وجدی
اسرین وجدی عبدالحسین جودکی
این رساله از منظر نقد پسااستعماری بر آن است این مسئله را بیان کند که رمان های معشوق و آبی ترین چشم، نوشته ی تونی موریسون، رمان های مقاومت و دو گانگی هستند که مرزهای بین خودی و دیگری را شکسته اند. موریسون در رمان هایش از جمله آبی ترین چشم و معشوق الگویی را برای جستجو در ناگفته های تاریخ مطرح کرده و هم چنین از مفهوم ضمنی نژاد که از طریق زبان منتقل می گردد سخن می راند. در این مطالعه سعی بر این بوده که رمان های ذکر شده بر اساس نظریه های منتقد ساختار شکن، همی کی بابا، بررسی گردد. بابا در آثارش مفاهیم تثبیت شده در خصوص هویت را به چالش کشیده و تقابل دو گانه ی بین استعمارگر و استعمار شده را بی اعتبار می خواند و هم چنین بر نقش زبان و گفتمان در شکل گیری هویت این دو تاکید می ورزد. و هم چنین با تکیه بر مفاهیم مطرح شده از سوی بابا هم چون کلیشه(stereotype)، غیرطبیعی (uncanny)، و تقلید (mimicry) به بررسی این دو رمان پرداخته می شود و با استناد به این سه تئوری ساختار تقابلی بین استعمارگر و استعمار شده شکسته می گردد. نخست مفهوم کلیشه مورد بحث قرار گرفته است تا رابطه ی پراضطراب بین استعمارگر و استعمارشده روشن شود . سپس به نقش قابل توجه دیدگاه ( scopic drives) در شکل گیری کلیشه ها پرداخته می شود. پس از آن مفهوم تقلید یا مدنیت پر حیله در رمان آبی ترین چشم بررسی شده است تا حق مطلب را در مورد تمسخری که استعمار شده نسبت به استعمار گر دارد بیان کند. و در نهایت مفهوم بی خانمانی (unhomely) و نمودهای آن در رمان برشمرده می شود. همین روند در مورد رمان تحسین شده ی معشوق هم انجام می گیرد.تمرکز اصلی این مطالعه بر روی طبیعت غیر طبیعی دنیای استعمار است و بحث اساسی آن است که رابطه ی استعماری منجر به مقاومتی از سوی استعمار شده می شود و هویت های ناکامل و نابالغی را شکل می دهند که اصطلاحا هم به خانه تعلق دارند و هم تعلق ندارند.