نام پژوهشگر: علی بالی
میثم محمدخانی عباس آبادی علی بالی
امروزه به علت انقراض بسیاری از جانوران، بررسی عوامل موثر در کاهش جمعیت آنها ضروری است. تغییرات آب و هوایی یک عامل مهم انقراض گونه ها است. افزایش شرایط خشکسالی ممکن است بهصورت غیر مستقیم بر جمعیت علف خوارها بهصورت کاهش تنوع علوفه ای تاثیر بگذارد. خشکسالی در طی چند سال اخیر جدی ترین تهدید حیات وحش در پارک ملی خبر و پناهگاه حیات وحش روچون محسوب میشود. به همین منظور تحقیق مذکور برای دستیابی به تعیین رابطهی بین بارندگی، دما و پوشش گیاهی با زاد ولد حیات وحش منطقه خبر صورت گرفته است. در این پژوهش اطلاعات مربوط به بارندگی، دما، پوشش گیاهی و جمعیت گونههای کل و بز، قوچ و میش و جبیر از سازمان محیط زیست و اداره هواشناسی و تهیه پرسشنامه جمعآوری شد وبا استفاده از نرم افزار spss روابط فوق جهت بررسی اثر تغییر اقلیم بر جمعیت گونههای مذکور مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج این تحقیق نشان داد افزایش بارندگی سالیانه و کاهش درجه حرارت سالیانه باعث افزایش جمعیت گونههای کل و بز، قوچ و میش و جبیر در پارک ملی خبر و پناهگاه حیات وحش روچون میشود. میزان پوشش گیاهی در سالهای 1378 و 1380 و در سالهای 1384 تا 1387 متوسط، در سالهای 1388و 1389 زیاد و در سالهای 1390 و 1391 بهعلت کاهش بارندگی، کم بود. بنابراین به نظر می-رسد که کاهش پوشش گیاهی در سالهای اخیر نیز عاملی برای کاهش جمعیت گونههای حیوانی منطقهی خبر بهشمار می آید.
علی بالی علی اصغر حلبی
چکیده این رساله، به بررسیِ زمینه های نومیدی و بدبینی با رویکرد «یأس فلسفی» در اشعارِ میرزاده ی عشقی، ایرج میرزا، ملک الشعراء بهار، اخوان ثالث (م. امید) و هوشنگ ابتهاج (سایه) می پردازد. بدبینی و یأس التهابی روحی و عاطفی و از عناصِرِ طبیعی و متداول در ساحتِ عقلی و عاطفیِ انسان است. چنین می نماید که غالب افراد در هر جامعه و از هر طبقه ای در معرضِ ابتلا به نومیدی و بدبینی هستند. روشنفکران و شاعران نیز از این عارضه مصون و مستثنی نیستند. شکلِ مُفرطِ بدبینی و نومیدی نسبت به امور جاری اعم از وضع شخصی تا اوضاع اجتماعی، سیاسی و... در میانِ روشنفکران و شاعران را «یأس فلسفی» می گویند. به عبارتی یأس فلسفی یعنی متقاعد شدن به این که برای بشر راه نجاتی نیست و شخصِ مأیوس هیچ گونه باور و امیدی به بهبود اوضاع ندارد و نسبت به همه چیز و همه کس بدبین است و به مرتبه ای از باور به بی معنایی تا مرز پوچی می رسد. زمینه ها و عواملِ این حالات را می توان در متغیّرهای درونی نظیرِ ژنتیک، خانواده، شکست های عاطفی و...؛ و تحولاتِ بیرونی مانند اوضاعِ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... جستجو کرد. در ادبیاتِ ایران رگه هایی ملایم و گاه تند از یأس و بدبینی در آثار و اشعارِ اغلب شعرا از دورانِ کُهَن تا روزگارِ معاصر دیده می شود. درون مایه یِ اشعارِ هر یک از شاعرانِ مذکور نیز به نوعی متأثّر از عناصِرِ یأس و بدبینی است. بدیهی است زمینه های نومیدی و بدبینیِ این شاعران، متفاوت و تابعی از اوضاعِ روزگارِ آنها است و هر یک در پرتو رویدادها و عوامل متغیّرِ درونی و بیرونی به یأس گراییدند. از این روی، این پدیده در روحیّاتِ آنها امری نسبی و دارای درجاتی از شدّت و ضعف است. چنان که در شعرِ عشقی و اخوان ثالث از بسامد بیشتر و در شعرِ ایرج میرزا و سایه از صبغه ی کمتری برخوردار است و هیچ یک دارای بدبینیِ مطلق نیستند.