نام پژوهشگر: علی مصباح یزدی
محمد طالعی اردکانی علی مصباح یزدی
در این نوشته، تأثیرات اتّخاذ یک مبنای فلسفی در مورد کلّیّات در فلسفه را در حوزه علوم اجتماعی بررسی خواهیم کرد. اتّخاذ مواضع ریالیستی، نومینالیستی یا مفهوم گرایانه در ارائه شکل و محتوا و روش های علوم اجتماعی تأثیر بسزایی داشته است. در این نوشته سعی شده است با روش تحلیلی و استنباطی، ارتباط نومینالیسم با علوم اجتماعی با ارائه موارد عینی در حوزه علوم اجتماعی به بررسی گذاشته شود. نومینالیسم، در روش بنیادین و -به تبع آن-کاربردی علوم اجتماعی اثرات خود را بر جای گذاشته است؛ نومینالیسم روش شناختی، انکار کلّیّات را که براساس مبانی هستی شناختی و معرفت شناختی صورت می گیرد را به حوزه تعاریف و مبادی علم می کشاند و ارتباط مبادی و روش های کاربردی و حوزه های علم را به صورت نام انگارانه توضیح می دهد. این نوشته به سه روش کاربردی استقراء، فرضیه-استنتاجی و مصاحبه و مناسبت آن ها با نومینالیسم پرداخته است و بر این باور است که در خلال این روش ها «کلّی» انکار می شود. نومینالیسم هم در رویکرد تبیینی تاثیرگذار بوده است و هم در رویکرد تفهّمی. یافته های این تحقیق، حاکی از این است که نومینالیسم در نظریه های فرمالیستی اجتماعی از جمله نظریه اختیار عاقلانه، تاثیر بسزایی داشته است. نظریه اجتماعی پوپر را نیز می توان در راستای روش بنیادین و کاربردیش در راستای نومینالیسم تلقّی کرد. نومینالیسم همچنین بر نظریه های کل ّگرایانه تبیینی نیز تأثیرگذار بوده است که برای نمونه می توان به نظریه لوی اشتروس و رولان بارتز اشاره کرد. تأثیرات نومینالیسم در رویکرد تفهّمی نیز قابل توجّه است؛ نومینالیسم در این رویکرد به عنوان نومینالیسم کلّی ساز عنوان شده و با سازه گرایی در ارتباط است. دیدگاه های هوسرل در شکل گیری این نومینالیسم اثرگذار بوده است. نمونه هایی از نومینالیسم تفهّمی فردگرایانه را می توان در کار برگر و لاکمن بازیافت. براساس این نوشته، کار پیتر وینچ، در عین کلّ گرایانه بودن، مشحون از دلالت های نومینالیستی است.
آسیه گنج خانی عسکری سلیمانی امیری
با پیشرفت روزافزون علوم طبیعی و علوم انسانی، مسئله چگونگی مواجهه دین با این علوم مطرح می¬شود. در اثبات، نفی و انکار رابطه علم و دین و علم دینی، دیدگاه-ها مختلف است. با توجه به اهتمام ویژه حضرت علامه مصباح یزدی به علوم انسانی اسلامی و ویژگی خاص دیدگاه ایشان در پرداختن به مبانی فلسفی علوم انسانی و علم دینی، تحقیق پیش¬رو با بکارگیری روش تحلیلی و توصیفی به بررسی نظریات حضرت استاد در رابطه با علم دینی و مبانی معرفت شناختی و روش شناختی آن -پرداخته و از منظر ایشان، به برخی ابهامات پاسخ می¬دهد. از دیدگاه ایشان، دین وظیفه¬ای در قبال کشف روابط علّی میان پدیده ها ندارد. آنچه برای دین ضرورت دارد، شناخت و بیان تأثیر پدیده ها در سعادت و شقاوت انسان است. این امر در بسیاری موارد با عمل اختیاری انسان در ارتباط است. با توجه به بررسی کنش¬های ارادی و آگاهانه انسانی و احکام، آثار و پیامدهای آن در علوم انسانی، علم دینی در گستره علوم انسانی اسلامی محقق خواهد بود. از دیدگاه علامه مصباح، آنچه به علوم انسانی موجود، صبغه الحادی می¬دهد، مبانی فلسفی و بخصوص مبانی معرفت¬شناختی است. اثبات امکان علم به واقع، بررسی موانع معرفت صحیح، رد مبانی تجربه گرایی و لزوم یقین معرفت شناختی در استناد نتایج بدست آمده به دین، از ویژگی¬های دیدگاه حضرت استاد است. در علم دینی روش و منبع، شرط نیست. بلکه نظریه¬های بدست آمده از وحی، عقل و... باید در راستای کمال حقیقی انسان در حوزه باورها و ارزش¬ها و با متدولوژی صحیح –روش فقاهتی- باشد. در این نظریه، "مراجعه به وحی"، یک روش در گردآوری و تولید نظریه¬های علمی بوده، ارزش معرفتی یقین حاصل از آن، کمتر از معرفت¬های یقینی دیگر نیست.