نام پژوهشگر: محمد ذبحی

بررسی تطبیقی نظریه مثل افلاطونی از دیدگاه ابن سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه قم - دانشکده الهیات و معارف اسلامی 1392
  محمود صیدی   محمد ذبحی

افلاطون بر آن بود که با تبیین نظریه مثل مبنای استوار و محکمی برای معارف بشری پایه‏ریزی کند و آنها را از ورطه ی شکاکیت، رهایی بخشد. ابن سینا قائل شدن به آن را ناشی از خلط اعتبارات ماهیت، عدم تشخیص معنای واحد، خلط میان بقاء فرد با بقاء نوع دانسته و با ارائه ی نحوه ی صدور عقول طولی و ختم آن ها به عقل فعّال این نظریه را ابطال نموده است. از سوی دیگر شیخ اشراق تلاش کرده تا اثبات نماید ابن سینا در ابطال نظریه مثل، گرفتار مغالطه شده است؛ او براهین سه گانه ای در اثبات مثل اقامه نموده و با شهودات و اشراقات قواهر أعلون، نحوه ی صدور آن ها را از نور الانوار بیان نموده است. بعد از سهروردی، صدرالمتألهین به اثبات این نظریه پرداخته و سعی نموده تا در همه جوانب آن تحقیق نماید. مباحث مطرح شده از سوی ملاصدرا، در مورد نظریه مثل، به سه بخش کلی تقسیم می شوند: جایگاه این نظریه در حکمت متعالیه، اقامه براهین پنج گانه در اثبات ارباب انواع و پاسخ گویی از انتقادات به نظریه مثل. در فصل پایانی به بیان نقاط ضعف و قوت هر یک از دیدگاههای ابن سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا پرداخته شده و نحوه تأثیر پذیری ابن سینا از نظرات افلاطون و همچنین تأثیر پذیری شیخ اشراق و ملاصدرا از دیدگاههای افلاطون بیان گردیده است. رویکرد پژوهش حاضر به این مسأله تطبیقی است؛ از این رو سعی در تببین تطبیقی دیدگاههای این سه فیلسوف، وجوه تأثیر گذاری و تأثیر پذیری آنان و نقاط قوت و ضعف نظریات هر یک گردیده است. نگارنده با توجه به مبانی فلسفی اشراق و متعالیه اثبات کرده است، علاوه بر عقول عرضی، ارباب انواع در عالم مثال نیز وجود دارند و علی رغم آنکه ملاصدرا کیفیت صدور مثل افلاطونی و عقول عرضی را از واجب الوجود تبیین ننموده است اما با این حال، در پایان دیدگاه او را در مورد مثل افلاطونی، به عنوان بهترین دیدگاه در این زمینه برگزیده است. از این رو اشکالات و انتقاداتی را که بر این نظریه شده است پاسخ گفته و آنگاه به واکاوی ریشه های افکار او در آثار سهروردی و افلاطون پرداخته است.