نام پژوهشگر: علیرضا قائمی نیا
سید محمد حسین جعفرنژاد حسن معلمی
چکیده در این رساله زبان دین از منظر علامه طباطبائی? با تأکید بر تفسیر المیزان مورد بررسی قرار گرفته است.علامه? به این موضوع در هیچ یک از آثارش به صورت مستقل نپرداخته ولی مسائل زبان دین یا قرآن در آثارش پراکنده است. اوصاف مشترک بین خدا و انسان و این پرسش که آیا این اوصاف به همان معنایی که در انسان به کار می روند در مورد خداوند نیز به کار گرفته می شوند ؟ یا معنایی دیگر دارند؟ سبب شکل گیری بحث زبان دین شده است . پاسخ علامه به این مشکل معناشناختی اشتراک معنوی میان این اوصاف است . تأکید علامه? بر عرفی بودن زبان دین و حاکم بودن منطق محاوره عرفی از یک سو و اشاره به تفاوت های زبان عرف و زبان قرآن از سوی دیگر، نگارنده را به این نتیجه رسانده که زبان دین یا قرآن از منظر علامه? زبان عرفی خاص است که به نحوی با نظریات زبان ترکیبی، هدایت، فطرت و زبان ویژه منافات ندارد و قابل جمع خواهد بود. در پایان نیز به نظریات مطرح در باب زبان دین مانند زبان نمادین زبان تمثیلی زبان رمزی وغیره به همراه نقد علامه? پرداخته شده است. واژگان کلیدی: زبان دین، زبان قرآن، زبان عرف خاص، علامه طباطبائی ? ?
علی باباجانی علیرضا قائمی نیا
در این تحقیق یکی از واژه ها و اصطلاحات دینی و اخلاقی یعنی «توکل» مورد بررسی قرار گرفته است. بر همین اساس برای درک مفهوم توکل ابتدا مفهوم لغوی و اصطلاحی توکل را مطرح کرده و سپس به بررسی آیات و روایات پیرامون توکل پرداخته ایم. در آیات قران کریم، خداوند انبیاء و پیراون آن ها را متوکلین واقعی می داند و در مواردی هم آن ها را امر به توکل می کند که نشانگر این است که تکیه و اعتماد فقط باید به خداوند باشد. توکل از مراتب توحید افعالی است که دیدگاه توحیدی لاحول و لاقوه الا بالله بیانگر آن می باشد. همچنین حقیقت توکل و حدود و درجات توکل نیز مورد بررسی قرار گرفته است که حقیقت توکل چیزی غیر از آن نیست که انسان از چیزی غیر از خداوند نترسد و حدّ توکل یقین می باشد، هر چه یقین انسان در شناخت توحید و معاد بیشتر باشد، یقین او بیشتر می شود؛ و با توجه به این که نسبت توکل انسان ها به خداوند متفاوت می باشد، درجات توکل آن ها نیز فرق می کند و احادیث و به تبع آن بزرگان علم اخلاق سه درجه کلی برای توکل ذکر کرده اند. بعد از بررسی جوانب گوناگون توکل به بررسی آثار توکل بر روش و منش انسان پرداخته ایم. انسان متوکل انسانی با عزت و بی نیاز از دیگران است، انسان متوکل در برابر مشکلات صبور بوده و شانه از مسئولیت خالی نمی کند، در سایه توکل از آرامش فکری و روحی برخوردار است. با توکل، به منبع قدرت لایزال الهی ارتباط پیدا می کند و از حامی و پشتیبانی قوی برخوردار می شود، لذا هیچگاه احساس ضعف و سستی نمی کند و با انگیزه قوی به انجام کارها می پردازد، آثار دیگر توکل شجاعت، دوری از هرگونه کبر و نخوت و خودبینی می باشد.
محمدربیع میرزایی هادی صادقی
در این پژوهش پس از معرفی «خواجه افضل الدین کاشانی»، مشهور به «بابا افضل»، حکیم و عارف پارسی گوی قرن ششم و هفتم هجری و اشاره به زندگانی، آثار و برخی از مفاهیم و کلیات اخلاق از دیدگاه وی، می کوشیم با بررسی مبانی معرفت شناختی، هستی شناختی و انسان شناختی اخلاق از منظر او، یکی از زمینه های لازم برای استخراج نظریه اخلاقی اسلام را فراهم آوریم تا زمینه ای باشد در کنار نظرگاه های دیگر دانشمندان مسلمان و نیز آموزه های اخلاقی قرآن کریم و احادیث اهل بیت? برای استنتاج نظریه فلسفه اخلاق اسلامی. خواجه افضل الدین «علم اخلاق» را یکی از زیرشاخه های علم النفس و علوم رفتاری دانسته که به اصلاح، هدایت و تربیت ویژگی های نفس انسانی می پردازد. وی علم اخلاق را «علمِ شناخت خصلت های نیک و بد انسان و روش های کسب خوبی ها و پرهیز از بدی ها» یا «علم شناخت مکارم و رذایل اخلاقی و روش آراستن خود به مکارم و زدودن رذایل از خویش» دانسته است. جایگاه شناخت و آگاهی در آموزه های اخلاقی بابا افضل به قدری پررنگ است که وی حتی خیر و شر را نیز براساس آگاهی و دانش تعریف می کند؛ چنان که افعال خیر را اعمالی می داند که سبب افزودن آگاهی شود و انسان را در رسیدن به کمال مطلوبش یاری رساند و شرور را کارهایی می داند که به جهل و ناآگاهی بینجامد و انسان را از نیل به هدف حقیقی اش بازدارد. بابا افضل علاوه بر اعتقاد به جدایی بدن و نفس انسانی، امکان تغییر و تربیت پذیری اخلاقی انسان را می پذیرد و با تأکید بر رابطه شناختی و وجودیِ مثلثِ «خداشناسی، هستی شناسی و انسان شناسی»، بر آن است که اگر کسی از این معارف محروم باشد، ادراک و شناختش همانند ادراک و شناخت خفتگان، ناقص و غیرحقیقی خواهد بود. از دیدگاه وی، وجود تامّ و حقیقی هر چیز، صورت علمی و معقول آن است و بر همین اساس، کمال نهایی انسان نیز در بقای عقلانی اوست؛ زیرا کمالِ حیات و حسّ، به قوّه ادراک و تعقّل است و کمالِ ادراک و تعقّل، به فعلیت آن و کمال فعلیّت تعقّل و دانش، به «اتّحاد عاقل و عقل و معقول». از حیث اخلاق عملی نیز به عقیده حکیم افضل الدین، نشان کمال انسان در این است که قوای غضبی و شهوی او در حدّ اعتدال باشند و تحت حاکمیتِ خرَد عمل کنند و مطیع و مسخّر آن باشند.
محمد حسین رفیعی علیرضا قائمی نیا
تاکنون دیدگاه های مختلفی در روش شناسی فهم و معنایابی متون دینی، به ویژه قرآن کریم ارایه شده و هر یک به فراخور، سهمی در تفسیر کلام خدا داشته اند. در میان این نظریات تفسیری، برخی از دیدگاه ها بر نقش تأثیرگذار مخاطبان در فهم معنای مفاهیم و واژگان توجه و تأکید کرده اند، اما در برخی از آنها، فهم عرفی مورد کم¬توجهی و یا غفلت واقع شده است. در این رساله با بهره گیری از سنجه های مناسب، اعتبار فهم عرفی مورد ارزیابی قرار می گیرد. «فهم عرفی»، تلقی ها و معناگزینی های مخاطبان اولیه و مشافهین از مفاهیم و گزاره های نص قرآن کریم است که با توجه به مجموعه توانمندی های فکری و زبانی آنان شکل می گیرد. به اعتقاد ما به دلایل متعدد نقلی و عقلی، برای تعیین معانی واژگان و مفاهیم قرآنی، تعیین معنای استعمالی آنها، رفع ابهام یا تشابه در معنای الفاظ و نیز تعیین حدود و ثغور مصادیق برخی واژگان، باید تلقی های عرف عصر نزول و مقارن آن را مورد توجه قرار داد. بر پایه این اعتقاد، از آنجا که منشأ پیدایش الفاظ و قواعد محاوره و مفاهمه برای انتقال پیام ها میان انسان ها، عرف و قرارداد ناپیدای اجتماعی است، لذا قرآن کریم نیز با بهره گیری از نظامات ثابت و فعلیت یافته زبان عربی عصر نزول و التزام به اصول محاوره و مفاهمه میان آنان، به زبان قوم سخن گرفته و از همین رو، عرف مخاطب قرآن را باید مرجع تعیین معنای واژگان قرآنی قرار داد. از طرف دیگر، قرآن کریم با استفاده از نظامات متغیر زبانی مانند صنایع و بدایع زبان عربی، قابلیت معنایابی و پیام گیری بی نظیری در لایه ها و سطوح مختلف خود برای مخاطبان فرازبانی و فرازمانی قرار داده و از این طریق توانسته همه مخاطبان خاص را برای همیشه و همه جا از زلال معارف خود سیراب ساخته و همواره متنی زنده و پویا باشد. اما به خاطر ویژگی و اهمیت برخی مفاهیم قرآنی و ابتنای گفتمان اسلامی و فرهنگ سازی قرآنی بر برخی مفاهیم بنیادین، اعتبار فهم عرفی در مورد این دست از مفاهیم قرآنی مورد تردید قرار می گیرد، از این رو با گونه شناسی مفاهیم قرآنی، باید میزان اعتبار فهم عرفی در هر یک از گونه ها را مستقلاً مورد ارزیابی قرار داد. علارغم تعیین اعتبار فهم عرفی، همچنان آسیب هایی برای این عتبار وجود دارد. این آسیب ها عبارتند از: وجود معانی رقیبی چون معانی لغوی و شرعی برای بسیاری از مفاهیم، تفاوت سطوح مخاطبان و فهمندگان، تنوع و تکثر زمانی و مکانی آنان، تعدد و گاه تعارض عرف ها، عدم کاربست دقت های لازم در معنایابی توسط عرف و نیز ماجرای پایان ناپذیری فهم. اما با توجه به غلبه معنای عرفی بر سایر معانی رقیب بر اساس اصل «عرف محوری» به جای «وضع گروی» و نیز محدودیت کمّی معانی شرعی، همچنین ابتنای گفتارسازی گوینده بر سطح ادراکی اکثر شنوندگان و ملاحظه تنوع فرهنگ زبانی مخاطبان، می توان از قید چالش های برشمرده رهایی یافت و قدرت اعتبار فهم عرفی را تثبیت نمود. مفاهیم کلیدی: عرف، فهم عرفی، اعتبارسنجی، معناشناسی، نظامات زبانی، زبان عرفی، عرف عام، عرف خاص.
فاطمه جوان بخت علیرضا قائمی نیا
معناشناسی سوره مبارکه احزاب با تکیه بر روش شناختی با هدف تدبر در آیات این سوره به شیوه ای جدید و علمی صورت گرفته است. این روش یکی از معناشناسیهای رایج میان زبانهای بشری است که مفسر را در رسیدن به دستاوردهای جدید یاری میرساند. منابع قاموسی، تاریخی، تفسیری و زبانشناسی، منابعی بودند که در روند پیشرفت این تحقیق به یاری مولف آمده و در بررسی موضوعات مختلف پشتیبان او بودند. نخستین موضوع بررسی شده؛ تعیین ساختار روایی سورهی احزاب بود. بررسی ساختار روایی سوره احزاب با توجه به اصول روایتگری، از تعیین گزارههای کلّی و جزئی آغاز شده و با مشخص شدن محورهای وقوع ماجرا های موجود در این سوره و محورهای نقل آنها، توالی و ترتیب زمانی هر ماجرایی مورد بررسی قرار میگیرد. در این مقاله نقش شخصیّت های موجود در آیات تحت عنوان ساختار عاملی به تحقیق گذاشته میشود و نگارنده جایگاه راوی و کانون روایت در آیات را مشخص کرده و رابطه آنها را مورد تحلیل قرار میدهد. در بخشهای مربوط به مباحث شناختی، آیات بر اساس اصول این دانش مورد تحلیل قرار گرفتند. با قبول این اصل که تعابیر قرآنی به خودی خود داری اصالت هستند. برای دستیابی به این مهم مولفهها و ویژگیهای نهفته در مفاهیم آیات با توجه به سیاق و بافت آنها در قالب اصل تعیین پذیری روشن شده، معانی مرکزی و توسیعی واژهها که به شعاعیّت معنا ختم میشود، مورد بررسی قرار گرفت. در قالب اصل مقولهبندی سطوح هر مقوله بررسی شده و درجه و میزان حرکت مقولات از سطح پایه به سطح بالاتر یا پائینتر یا به کارگیری یک مقوله به جای مقوله دیگر به معرض تحلیل درآمد . همینطور میزان توجه گوینده به موضوعات مختلف و تغییرآن در هر بخش تحت عنوان اصل حرکت خیالی تبیین شده و نیروهای موجود در هر آیه ساختار نیرو-پویایی هر آیه را روشن کرد. استعارههایی که در آیات بهکار رفته و منجر به تلفیقهای مفهومی شده بودند، مشخص گردیده و پنجرههای علّی که متناسب با سیاق و بافت آیه در مراحل مختلف زنجیرههای علّی باز میشوند، مورد تحلیل قرار گرفتند. تحقیق پیشرو در دستیابی به معنای واژههای نور ، اهل بیت و امانت با ابزارهایی چون اصل شعاعیّت معنا یا اصل تلفیق مفهومی نتایج قابل توجهی بهدست داد و با توجه به اصالت تعابیر قرآنی و اصل تعیینپذیری مفاهیم آن مشخص کرد؛ آیه تطهیر در جایگاه درست خود بیان شده و برخلاف نظر برخی از مفسران آیهای مجزا نیست بلکه متناسب با سیاق و بافت آیه 33 سوره احزاب بیان شده است و همینطور با توجه به اصل پنجرههای علّی دلیل مطرح شدن جریان جنگ احزاب و بنیقریظه در میان آیاتی که از اطاعت خدا، احکام و عاقبت انسان سخن گفته است، روشن میشود. و طبق اصل مقلولهبندی واژههای مومن و کافر مقولات متنوع انسان هستند که قرآن به بررسی حالات و ویژگی های هریک پرداخته است. کلیدواژهها: سوره احزاب، معناشناسیشناختی، مفهومسازی، سیاق، بافت
محمود علی مددی محمدتقی سبحانی نیا
تهذیب نفس یکی از مهم ترین اموری است که در اسلام بر آن تأکید فراوانی شده و از ابعاد گوناگونی موردبحث و بررسی قرارگرفته است. یکی از مهم ترین ابعاد آن که در این پایان نامه بدان اهتمام ورزیده شده است، ضبط و مهار قلب است. مسئله ای که موفقیت در آن تأثیر بسزایی در کنترل اعضا و جوارح و دوری از گناه و پیراستگی از رذایل نفسانی دارد. به نظر می رسد درصد بالایی از رفتارهای انسان ازآنچه شیطان بر قلب او وارد می کند، برآمده و سرچشمه می گیرد. ازاین رو اگر انسان بر واردات قلبی خود کنترل داشته باشد دل بستگی و عواطف خود را سامان بخشد در جهت اصلاح رفتارهای خویش از توان بالایی برخوردار خواهد شد و به دنبال اصلاح رفتار، فضایل اخلاقی بیشتری در خود ایجاد کرده و در تهذیب نفس توفیق خواهد یافت. بدیهی است عدم تسلط بر واردات قلبی، می تواند زمینه ریشه دواندن رذایل اخلاقی را در وجود انسان فراهم آورد. در این نوشتار با استناد به آیات و روایات به دنبال شناخت قلب هستیم. اعتقاد بر این است که شیطان می تواند در این واردات قلبی انسان نفوذ کند و دل بستگی ها و عواطف او را مطابق آنچه خود می خواهد شکل دهد، اما با شناختن راه های نفوذ شیطان و وساوس شیطانی و شناخت آسیب ها و امراض قلبی امکان کنترل واردات قلبی فراهم می آید و راه ورود افکار نورانی و صفات پسندیده و الهامات ربانی هموار خواهد گردید. به نظر می رسد برای ضبط و مهار قلب و ساماندهی احساسات و گرایش های ارتباطی انسان باخدا هست.