نام پژوهشگر: فاطمه غفاری فر

ارزیابی ایمنی زایی پلاسمیدهای کدکننده ژنهای lack (leishmania homologue of receptor for activated c kinase) و tsa (thiol specific antioxidant) لیشمانیا ماژور در موش balb/c
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1398
  اوغل نیاز جرجانی   فاطمه غفاری فر

لیشمانیوزیس جزء بیماریهای عفونی– انگلی مهم دنیاست که توسط تک یاخته های نسجی خونی داخل سلولی اجباری از جنس لیشمانیا ایجاد می شود. افرادی که زخم های سالک آنها خوب شده باشد، در برابر این بیماری محافظت می شوند. واکسنهای dna، نوع جدیدی از واکسنها هستند که باعث بیان پروتئین در سلولهای پستاندران می شوند. واکسنهای dna با استفاده از یک یا چند ژن می تواند ایمنی سلولی و هومورال را تحریک کنند. (leishmania homologue of the receptor for activated c kinase ) lack، یک پروتئین kda 36 است که در فرمهای پروماستیگوت و آماستیگوت انگل در گونه های مختلف لیشمانیا به مقدار بالایی وجود دارد.lack ، پاسخهای ایمنی سریعی برعلیه انگل ایجاد می کند. بنابراین این ژن برای تهیه آنتی ژن ریکامبیننت مناسب بوده و کاندیدای خوبی به عنوان واکسن dnaعلیه لیشمانیا ماژور می باشد، این مطالعه با هدف کلون نمودن ژن lack لیشمانیا ماژور ایران جهت تولید پروتئین نوترکیب برای ساخت واکسن انجام شده است. در این تحقیق، dnaاز سویه استاندارد ایرانی لیشمانیا ماژور (mrho/ir/75/er) استخراج و ژن lack با استفاده از روش pcr تکثیر شد. سپس قطعه bp 939 تکثیر شده در پلاسمیدptz57r/t کلون شد. پلاسمید نوترکیب در باکتری e.coli سویه tg1 ترانسفورم و توالی یابی شد. آنالیز تعیین توالی ژن lack لیشمانیا ماژور کلون شده در پلاسمید ptz57r/t مشخص کرد که قطعه ایbp 939 در این پلاسمید کلون شده است و ژن کلون شده، ژن lack لیشمانیا ماژور است، این سویه ایرانی 89% با سویه موجود در gene bank با کد lmjf28.2740 شباهت دارد. همچنین ژن lack در پلاسمید یوکاریوتیک بیانی pcdna3 کلون شد. کلونینگ ژن lack در پلاسمیدهای ptz57r/t و pcdna3 توسط روشهای pcr و برش آنزیمی تأیید شد. در این بررسی بیان پروتئین lackدر محیط کشت سلولی choمورد ارزیابی قرار گرفت. بیان ژن lack در سلول یوکاریوتیک توسط روشهای sds-page و وسترن بلات تأیید شد. نتایج بررسی ایمنی هومورال و سلولی به دنبال ایمنی زایی و بعد از چالش نشان داد که میانگین od آزمایش الایزا برای اندازه گیری igg توتال و مقدار ifn-? در سرم موشهای گروه های ایمن شده (pclack، pclack+pctsa+pcaggs-il12) بیشتر از گروههای کنترل است و اختلاف معنی داری بین آنها وجود دارد (با حدود اطمینان 95% و p?0.05) و مقدار il-4 در سرم موشهای گروه های ایمن شده کمتر از گروههای کنترل است و اختلاف معنی داری بین آنها وجود دارد (با حدود اطمینان 95% و p?0.05). اندازه قطر زخم و وزن پس از چالش با 106 × 2 پروماستیگوت در گروه های ایمن شده به ترتیب کمتر و بیشتر از گروه های کنترل بود و اختلاف معنی داری بین آنها وجود داشت (با حدود اطمینان 95% و p?0.05)، همچنین نتایج بدست آمده نشان داد که میزان بقاء موشهایی که با پلاسمید ریکامبینانت ایمن سازی شدند با گروه کنترل اختلاف معنی دار دارند. واکسنهای dna (pclack، pclack+pctsa+pcaggs-il12) قادر به ایجاد حفاظت علیه عفونت لیشمانیا ماژور می باشد ولی نیاز به مطالعه در افزایش اثردهی این واکسنها وجود دارد.

بررسی مقایسه ای قرص سیر و عصاره الکلی ذغال اخته بر روی اووسیست کریپتوسپوریدیوم پارووم در محیط hank
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1388
  میترا محرابی   جاوید صدر

کریپتوسپوریدیوم یکی از عوامل رایج اسهال در انسان و حیوانات می باشد که از انتشار جهانی برخوردار است. در افراد hiv مثبت و نوزادان بیماری شدید و مزمن ایجاد می کند. تا کنون درمان قطعی و موثر برای آن یافت نشده است. هدف ما از این مطالعه بررسی اثر دارویی ذغال اخته، سیر و ترکیبی از هر دو بر روی اووسیستهای تک یاخته کریپتوسپوریدیم پارووم در محیط hank در طی 24 و48 ساعت بود. عصاره بدست آمده از ذغال اخته و قرص سیر و نیز ترکیبی از هر دو دارو بر روی اووسیستهای کریپتوسپوریدیوم پارووم در محیط hank در طی 24 و 48 ساعت مورد ارزیابی قرار گرفت. این اووسیستها از مدفوع گوساله های جوان و اسهالی جدا شدند و در محلول hank در دمای 4 درجه سانتی گراد ذخیره شدند. رقتهای اثر داده به ترتیب شامل 100/1 ،50/1، 25/1 و 5 .12/1 بود که توسط فیلتر 0.22 استریل کردیم. انگلها با روش سوکروز، شیتر و مقدار100? از انگل و900? از رقتهای دارویی تهیه شده را در لوله های اپندروف ریخته (تست ها به صورت تریپلیکیت انجام شدند) و به انکوباتور 37 درجه به مدت 24 و 48 ساعت منتقل کردیم. برای بررسی نتایج از نرم افزار spss و آز مون آنالیز واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده کردیم. نتایج بدست آمده از شمارش، کاهش معنی داری را در تعداد اووسیستها با افزایش غلظت و مدت زمان در اثر ذغال اخته و سیر و ترکیبی از دو دارو را نمایان کرد. تمامی رقتها بر روی اووسیستهای کریپتوسپوریدیوم پارووم اثر داشت، اما در غلظت 100/1 سیر در مقایسه با ذغال اخته بیشترین اثر را نشان داد(p<0.0001). در بین دو به دو هر یک از رقتهای ذغال اخته، سیر و ترکیب از هر دو اختلاف معنی دار است (p<0.0001). اما ترکیب آن دو یعنی سیر و ذغال اخته بیشترین تاثیر را بر روی کاهش انگل دارد(p<0.0001). در نتیجه این تحقیق نشان می دهد که گیاه ذغال اخته، سیر و ترکیب هر دو آنها بر روی کریپتوسپوریدیوم موثر بوده و این به دلیل وجود ماده فنلی بنام پلی فنلیک در ذغال اخته و ماده آلیسین در سیر می باشد. با توجه به این نکات که داروهای شیمیایی عمدتا دارای عوارض جانبی می باشند و اینکه ذغال اخته، سیر و ترکیب آن دو بر روی این انگل حتی در رقتهای پایین با دوز کم نیز تاثیرگذار است، در کودکان، سالمندان و کسانیکه با نقص سیستم ایمنی مواجه هستند می توان از آن استفاده نمود.

ارزیابی ایمنی زایی پلاسمید کدکننده آنتی ژن راپتری 2 و dna کوکتل حاوی پلاسمیدهای کدکننده آنتی ژن اصلی سطحی 1 و آنتی ژن راپتری 2 توکسوپلاسما گونده ای در موش balb/c
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1389
  کامی حسینیان خسروشاهی   فاطمه غفاری فر

توکسوپلاسما گوندی یک انگل تک یاخته ای داخل سلولی است که موجب بیماری توکسوپلاسموزیس در انسان و حیوان می شود. توکسوپلاسموزیس یکی از بیماریهای مهم در زمینه پزشکی و دامپزشکی می باشد. در سالهای اخیر پیشرفت چشمگیری در زمینه شناخت کاندیدهای مناسب واکسن که باعث القای پاسخهای ایمنی موثر می شوند صورت گرفته است. مانند دیگر ارگانیسم های تک سلولی ,انگل توکسوپلاسما متشکل از آنتی ژنهای ایمونوژنیک فراوانی است.آنتی ژنهای دفعی-ترشحی و آنتی ژنهای سطحی توکسوپلاسما گوندی از بهترین فرم های آنتی ژنی برای تحریک پاسخ های ایمنی سلولی می باشند و همین مساله این آنتی ژنها را بعنوان کاندیدهای مناسب واکسن بر علیه توکسوپلاسموزیس مطرح می نماید. در این مطالعه از ژن کامل راپتری دو (rop2 ) و آنتی ژن سطحی اصلی یک (sag1) توکسوپلاسما گوندی برای ساخت dna واکسن بصورت single و همچنین بصورت کوکتل استفاده گردید ودر نهایت پاسخ های ایمنی ناشی از انها در مقایسه با گروههای کنترل مورد ارزیابی قرار گرفت . در این تحقیق پس از استخراج dna ژنومی از انگل به روش فنل-کلروفرم و جداسازی و تکثیر ژن کد کننده rop2 با روش pcr ، محصول pcr در ptz57r/t کلون گردیده و سپس تعیین توالی شد. نتایج تعیین توالی نشان داد که قطعه 1686 جفت بازی در پلاسمید مذکور کلون شده و قطعه کلون شده ژن rop2 توکسوپلاسما گوندی است.همچنین نتایج بلاست درncbi حاکی از آن است که ژن کلون شده از نظر توالی نوکلئوتیدی با شماره z36906.1 استرین rh 99% وبا شماره s54994.1 همین استرین 98% شباهت دارد.سپس این ژن در pcdna3 ساب کلون گردیده و بعد از ترانسفکت کردن این پلاسمید نوترکیب (pcrop2) در سلول یوکاریوتیک (cho) بیان این ژن به روش sds-page, western blot تائید شد. ودرنهایت کارایی pcsag1, pcrop2 ,pcrop2+pcsag1 همراه و بدون ادجوانت آلوم در تحریک پاسخ های ایمنی بر علیه توکسوپلاسموزیس در موش های ماده balb/c مورد ارزیابی قرار گرفت.ایمونیزاسیون سه بار به فواصل سه هفته ای (بصورت داخل عضلانی) انجام شد. نتایج بدست آمده نشان داد که بعد از چالش موش ها با سویه کشنده rh انگل توکسو پلاسما گوندی، میزان بقای موشهایی که با dna کوکتل (pcrop2+pcsag1) و pcrop2 وpcsag1 ایمن سازی شدند با گروههای کنترل اختلاف معنی دار دارند (p<0.05) یعنی اینکه dna واکسن های مورد نظر یک حمایت نسبی در موش ها ایجاد کرده است. همچنین اندازه گیری آنتی بادی توتال igg اختلاف معنی دار را بین گروههای مورد و کنترل تائید کرد (p<0.05) پس پاسخ ایمنی همورال در گروههای مورد در مقایسه با گروههای کنترل به شدت تحریک شده است . و در نهایت نتایج حاصل از اندازه گیری سایتوکاین ها (ifn-? وil-4) نشان دهنده مقادیر بالای ifn-? و مقادیر پایین il-4 در گروههای واکسینه شده با pcrop2 وpcsag1 وpcrop2+pcsag1 در مقایسه با گروههای کنترل بود و این خود حاکی از آن می باشد که پاسخ ایمنی سلولی th1 در موش های گروههای مورد در مقایسه با موش های گروههای کنترل که با پلاسمید خالی pc-dna3 و فسفات بافر سالین (pbs ) واکسینه شده اند به شدت تحریک شده است . این مطالعه نشان می دهد که استفاده توام از pcrop2 وpcsag1 بصورت dna کوکتل در تحریک پاسخ های ایمنی، موثرتر و کارآمدتر از هر کدام از انها به تنهایی می باشد و همچنین استفاده از ادجوانت آلومینیومی (آلوم) همراه با dna واکسن های مذبور تغییر معنی داری در پاسخ های ایمنی ایجاد نمی کند.

بررسی اثر دارویی artemether بر روی انگل لیشمانیا ماژور در invivo و invitro
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1389
  پریسا ابراهیمی صدر   فاطمه غفاری فر

هدف: لیشمانیوز ماژور انگل تک یاخته ای تاژک دار، با تنوع بیش از 20 گونه دارای گسترش جهانی می باشد. این انگل عامل بیماری لیشمانیازیس پوستی در انسان است. لیشمانیوز یکی از مهمترین عوامل میرایی و ناخوشی در چندین کشور می باشد و از معضلات مهم مناطق اندمیک از جمله ایران است. درمان موثر می تواند از آلام و عوارض اجتماعی روانی بیماری تا حد زیادی بکاهد و به امر کنترل و پیشگیری از بیماری کمک کند .در درمان لیشمانیوز همواره اهدافی هم چون به حداقل رساندن دوره بیماری ، باقی نگذاشتن اثری از جوشگاه در محل ایجاد زخم مد نظر بوده است آرتیمیزینین و مشتقات آن از مهمترین داروهای ضد مالاریایی می باشد. یکی از مشتقات آرتیمیزینین، آرتمتر می باشد. دانشمندان براین باورند که عمل قدرتمند آرتمتر علیه انگل ها بدلیل حضور پل اندوپراکسید است.. با توجه به مشکلات روش های درمانی در این تحقیق اثر داروی آرتمتر در درمان لیشمانیا ماژور در شرایط invitro و invivo مورد مطالعه قرار گرفت. مواد و روش ها: پس از تکثیر انگل در محیط اختصاصی nnn و rpmi میزان کشندگی و توقف رشد و تکثیر پروماستیگوت ها و آماستیگوت های لیشمانیا توسط داروی آرتمتر با غلظت های مختلف 5 و 10 و 25 و 50 و 100 میکروگرم بر میلی لیتر مورد ارزیابی قرار گرفته و تکثیر پروماستیگوت ها به وسیله آزمایش mtt اندازه گیری شد. علاوه بر این آپوپتوز سلول ها به وسیله فلوسایتومتری و dna ladder مورد ارزیابی قرار گرفت. بعد از به دست آوردن غلظت مهار کنندگی آرتمتر (50ic )، موش های بالب سی آلوده با لیشمانیوز ماژور توسط داروی آرتمتر با دو روش پماد و ژل ( به فرم های موضعی، تزریقی، ایمپلنت، هیدروژل ) مورد درمان قرار گرفتند. نتایج: طبق نتایج به دست آمده، غلظت مهارکنندگی آرتمتر(50 ic)، 25 میکروگرم بر میلی لیتر شد. میزان آپوپتوز پروماستیگوت به وسیله استفاده از غلظت 25 میکروگرم بر میلی لیتر آرتمتر 28/42 % شد. نتایج مطالعه حاضر نشان می دهد که آرتمتر دارای اثر مهاری داخل سلولی و خارج سلولی بر روی رشد لیشمانیا ماژور دارد. پروماستیگوت های لیشمانیا ماژور بعد از مواجه با آرتمتر دچار آپوپتوز شدند علاوه بر این موش های بالب سی که تحت درمان با آرتمتر با غلظت 25 قرار گرفته بودند بعد از گذشت یک هفته در روش پماد و ژل ( به فرم موضعی ) و بعد از گذشت 3 هفته با روش ژل ( به فرم تزریقی و ایمپلنت ) بهبودی حاصل کردند. نتیجه گیری: استفاده از پلیمرحاوی دارو یک روش نوین در درمان لیشمانیوز جلدی محسوب می گردد و با توجه به نتایج به دست آمده می توان داروی آرتمتر را به عنوان یک روش درمانی موثر، مناسب و حتی جایگزین در لیشمانیوز جلدی پیشنهاد کرد.

بررسی اثر داروی artemether بر روی انگل لیشمانیا اینفانتوم در شرایط آزمایشگاهی (in vitro) و موش in vivo) balb/c
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1389
  ناهید مرتضوی دهکردی   فاطمه غفاری فر

هدف: شناسایی مکانیسم اثر داروهای مورد استفاده در درمان همه بیماریها از جمله لیشمانیوز احشایی در تایید استفاده ازآن نقش مهمی دارد. اکثر داروهای رایج در درمان لیشمانیا شیمیائی و دارای اثرات جانبی می باشند.هدف از این تحقیق یافتن دوز موثر داروی آرتیمیتر روی سویه لیشمانیا اینفانتوم و مطالعه اثر این دارو روی موش های آلوده به لیشمانیا اینفانتوم می باشد. روش تحقیق: تعیین ic50 دارو روی انگل لیشمانیااینفانتوم باکد بین المللی( (mhom/tn/80/ipi1 106پروماستیگوت در چاهکهای پلیت الایزا قرار داده شد و اثر دارو در غلظت های مختلف g/ml ? 5، 10، 25، 50، 100 مورد ارزیابی قرارگرفت . همچنین درصد آپوپتوز به روش فلوسایتومتری در غلظت های g/ml?, 10، 25، 50، 100 پس از 72 ساعت و با استفاده از کیت anexin v بررسی شد. در بررسی وضعیت موش balb/c در درمان با داروی آرتیمیتر. 45رأس موش انتخاب ودر روز صفر انگل لیشمانیا اینفانتوم به مقدار 107 پر وماستیگوت داخل صفاقی تزریق شد. 12رأس به عنوان کنترل، 24 رأس به عنوان گروه تست که روزانه تحت درمان تزریقی با داروی آرتیمیتر به میزان mg/kg 625 /0 قرارگرفتند و در روزهای 4 ، 8 ، 12 و 16 ،پس از درمان، از هرگروه موش، 6 رأس کشته و کبد و طحال از لحاظ میزان انگل مورد بررسی قرار گرفت. 9 موش انتخاب شده که 6 موش به صورت خوراکی به مدت 3روز هر 6 ساعت با داروی آرتیمیتر به میزان mg/kg 625 / . مورد درمان داروئی قرار گرفتند و 3 رأس به عنوان کنترل ارزیابی شد. یافته ها: ic50 دارو در غلظت ?g/ml25 دارو تعیین شد و پس از 72 ساعت در روش فلوسایتومتری درصد سلول های آپوپتوتیک و نکروتیک و زنده مشخص شد.به غیر از موش های درمان شده در روز 4 ،کاهش میزان انگل در بقیه موارد (تزریقی وخوراکی) در مقایسه با کنترل معنی دار بود. در مقایسه این دو روش درمان ، فرم خوراکی دارو کاهش بیشتری در میزان انگل در کبد و طحال موش های آلوده ، در مقایسه با فرم تزریقی را نشان داد. کلید واژه: لیشمانیا اینفانتوم ، آپوپتوز ، داروی آرتیمیتر، درمان

بررسی اثر داروی آرتمیزینین به صورت in vivo و in vitroبر روی لیشمانیا ماژور و سنجش میزان سایتوکین های تولید شده توسط لنفوسیتهای موشهای آلوده پس از درمان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1390
  فرزاد عیسوند حیدری   فاطمه غفاری فر

سالک یا لیشمانیوز جلدی،یکی از بیماریهای اندمیک و شایع در برخی از نقاط کشور ماست. این عارضه پوستی،یک بیماری انگلی است که توسط تک یاخته ای به نام لیشمانیا ایجاد می شود و از طریق نیش پشه خاکی به انسان منتقل می گردد. پس از گزش پشه و طی دوره کمون، زخمی ایجاد می شود که پس از گذشت حدود یک سال،معمولا بهبود یافته و از خود جوشگاهی باقی می گذارد. با توجه به اینکه درمانهای موجود کاملا موثر نبوده و بعضاً دارای عوارض جانبی هستند، تلاش برای یافتن روشهای درمانی جدید و موثر موسسات تحقیقاتی جهان ادامه دارد. در این مطالعه سعی شده است داروی آرتمیزینین با مقادیر مختلف برای درمان این بیماری در محیط آزمایشگاهی و در مدل حیوانی مورد بررسی قرار گیرد. ابتدا دارو در محیط in vitro مورد ارزیابی قرار گرفت، سپس میزان دوز موثر ic50 بر روی پروماستیگوت های سوش استاندارد لیشمانیا ماژور(mrho/ir/75/er)، که برابر با mg/ml 25 بود، مشخص گردید. سپس موشهای نژاد balb/c به صورت زیر جلدی به میزان ml) 1/. با 106´ 2) پروماستیگوت زنده l.major در قاعده دم عفونی شده و پس از 40-35 روز زخم سالک در آنها کاملا ظاهر شد سپس به 5 گروه شامل 2 گروه تحت درمان به روش پماد موضعی و تزریق داخل صفاقی و 3 گروه شاهد(شاهد سالم، شاهد آلوده بدون درمان، شاهد وازلین) تقسیم شدند و سپس با مقادیر مشخص (mg/ml 25به ازای هر گرم از وزن بدن موش ) برای مدت شش هفته،درمان به شکل موضعی،2 بار در روز(هر 12 ساعت) و تزریق یکبار در روز به مدت 40 روز انجام گرفت. برای بررسی میزان تاثیر دارو به فاصله هر 4 روز قطر زخم و وزن موشها در طول دوره درمان، میزان مرگ و میر موشها، میزان سایتوکین ها، مورد بررسی قرار گرفت. که داروی استفاده شده به صورت ترکیب پمادی به طور موثری سبب کاهش قطر زخمها گردید. نتایج بدست آمده نشان داد که میزان بقاء موشها یی که تحت درمان پماد موضعی قرار گرفتند با گروه کنترل اختلاف معنی دار دارند. نتایج آزمون دانکن نشان-دهنده آن است که میانگین il-4 وifn-? گروه درمان پمادی به صورتی معنی دار بالاتر از سایر گروه هاست (05/0>p). امید است در آینده،تحقیقات بیشتری بر روی بیماری سالک انجام گیرد و دارویی با عوارض کمتر و تاثیر درمانی بیشتر در اختیار مبتلایان به سالک قرار گیرد.

تعیین گونه های مولد لیشمانیوز جلدی در مراجعه کنندگان به بیمارستان رازی تهران با استفاده از روش ملکولی pcr-rflp
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1389
  نسیبه بهشتی   فاطمه غفاری فر

بیماری لیشمانیوز از جمله بیماریهای مهم مشترک بین انسان و حیوان است که عامل آن تک یاخته ای متعلق به جنس لیشمانیا است. عامل بیماری توسط گونه های مختلف پشه خاکی منتقل می گردد. بر اساس آخرین گزارش اداره ی کل پیشگیری و مبارزه با بیماریها در سال 1380، سالانه حدود 20 هزار مورد از انواع لیشمانیازیس از کشور گزارش گردیده است. لیشمانیوز جلدی به عنوان یک مشکل بهداشتی در بسیاری از نقاط ایران مطرح می باشد. گونه های مختلفی از این انگل سبب ایجاد بیماری شده و تعیین گونه های آن جهت کنترل و پیشگیری مفید می باشد. از آنجایی که تعیین گونه ی این انگل در کنترل و پیشگیری بیماری موثر است؛ لذا این مطالعه با هدف تعیین گونه ی لیشمانیوز جلدی به روش (pcr- rflp) طراحی و اجرا گردید. در این مطالعه از 35 بیمار مبتلا به لیشمانیازیس جلدی پس از تهیه ی لام مستقیم، نمونه برداری شد. از بین نمونه های مورد مطالعه 33 نفر (94% در صد) لیشمانیا ماژور و دو نفر (6% درصد) لشیمانیا تروپیکا به دست آمد. ده نفر (%28.57) فقط در صورت، سه نفر (8.57%) فقط در پا، هجده نفر (51.43%) فقط در دست و یک نفر در تنه (2.86%) مشاهده شد. دو نفر (5.71%) زخم در پا و دست، یک نفر (2.86%) زخم دست و صورت مشاهده گردید. در این مطالعه بیشترین محل ضایعه مربوط به ناحیه ی دست و کمترین محل ضایعه در ناحیه ی تنه دیده شده است. میزان آلودگی در ناحیه ی صورت بیشتر در قسمت گونه، به تعداد پنج نفر و میزان آلودگی در روی دست بیشتر در ناحیه ی انگشتان تا مچ، نه ضایعه دیده شده است. میزان آلودگی روی پا بیشتر در ناحیه ی انگشتان تا مچ، دو ضایعه مشاهده گردید. در این مطالعه بیشترین میزان آلودگی در گروههای سنی 10 -19 سال و کمترین میزان آلودگی در گروههای سنی بالای پنجاه سال دیده شد. از این مطالعه نتیجه گرفته می شود که هر دو گونه ی لیشمانیا ماژور و لیشمانیا تروپیکا در مراجعین به بیمارستان رازی وجود داشته و گونه ی غالب در بین بیماران، لیشمانیا ماژور می باشد. همچنین مطالعات نشان می-دهد که ژن its1 و آنزیم apo1 ژن و آنزیم مناسب برای تشخیص دو گونه ی لیشمانیا ماژور و لیشمانیا تروپیکا از هم می باشد و روش pcr یک روش مناسب و سریع برای تشخیص لیشمانیوز جلدی است.

کلونینگ و بیان ژن kmp-11 لیشمانیا اینفانتوم در وکتور بیانی pcdna3
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1390
  سعید سفلایی شهربابک   عبدالحسین دلیمی اصل

لیشمانیا از جمله بیماری های قابل انتقال بین انسان و حیوان می باشد و از نقاط مختلف جهان گزارش می شود. لیشمانیوز احشائی در 47 کشور جهان شیوع دارد و میزان بروز سالیانه آن در دنیا 500 هزار نفر تخمین زده شده است که 70 تا 80 هزار مورد مرگ و میر سالیانه در اپیدمی های گسترده در هند و سودان گزارش می شود. در ایران در حال حاضر کالاآزار حداقل در برخی از مناطق چند استان کشور( فارس، اردبیل، آذربایجان شرقی، بوشهر) به صورت اندمیک دیده می شود. لیشمانیوز احشایی در ایران توسط لیشمانیا اینفانتوم ایجاد می گردد و این بیماری در ایران بیشتر در کودکان سنین زیر 10 سال به خصوص 6 ماهه تا 2 ساله دیده می شود. به دلیل اهمیت این بیماری ایجاد راه درمانی و یا راه پیشگری موثر از این بیماری ضروری است. بحث واکسن های نوترکیب موضوعی کاملا جدید می باشد و روش قدرتمندی برای القای مناسب سیستم ایمنی سلولی و همورال است واکسیناسیون ژنی پاسخ های ایمنی موثر و طولانی مدتی ایجاد می کند. ژن پروتئین غشای کینتوپلاستید (kinetoplastid membrane protein) kmp-? در تمام گونه های خانواده کینتوپلاستید وجود دارد. این ژن کاملا محافظت شده است و دچار تغییر نمی شود و هم چنین پروتئین حاصل از این ژن باعث القای بسیار بالای سیستم ایمنی سلولی از نوع th1 می شود که واکسن حامل این ژن و بیان آن در بدن می تواند در پیشگیری از این بیماری موثر باشد. در این تحقیق این ژن از ژنوم لیشمانیا اینفانتوم سویه ایرانی (mhom/tn/80/ipi1) جدا و تکثیر شد و طی دو مرحله کلونینگ این ژن(bp279) در وکتور بیانی یوکاریوت pcdna3 کلون گردید و توسط باکتری تکثیر شد. با تعیین توالی این ژن و مقایسه آن با سویه های دیگر انگل مشخص گردید که این ژن در تمام انواع لیشمانیا یکسان می باشد سپس بیان ژنی این ژن (kd11) در درون سلول یوکاریوت cho و توسط تکنیک rt-pcr تایید گردید.

ارزیابی ایمنی زایی پلاسمید کدکننده پروتئین میکرونم (mic3) توکسوپلاسما گوندی درموش balb/c
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1390
  محمد جعفری مدرک   فاطمه غفاری فر

توکسوپلاسما گوندی یک انگل تک یاخته ای داخل سلولی است که موجب بیماری توکسوپلاسموز در انسان و حیوان میشود. انگل انتشارجهانی داشته و حدودیک سوم از انسانها سرم مثبت هستند. عفونتهای توکسوپلاسمایی در اکثر افراد سالم فاقد علامت بوده ولی در افراد با سیستم ایمنی ضعیف علائم شدیدتری ایجاد می کند. انگل توکسوپلاسما همانند سایر ارگانیسم های تک سلولی متشکل از آنتی ژنهای ایمنوژنیک فراوانی است. با وجود اینکه ممکنست آنتی ژنهای دفعی – ترشحی بهترین نوع آنتی ژن برای تحریک پاسخهای ایمنی سلولی و در نتیجه کاندید مناسبی برای تهیه واکسن بر علیه توکسوپلاسموز باشند ولی مطالعات اندکی بر روی آنها انجام شده است. در این مطالعه ما پروتئین میکرونم3(mic3) توکسوپلاسما گوندی را بصورت dna واکسن تهیه نموده و مورد ارزیابی قرار دادیم. در این تحقیق پس از استخراج dna ژنومی از انگل به روش فنل-کلروفرم و جداسازی و تکثیر ژن کد کننده mic3 با روش pcr، محصول pcr در ptz57r/t کلون گردیده و سپس تعیین توالی شد. نتایج نشان داد که که قطعه bp1052 در پلاسمید مذکور کلون شده و قطعه کلون شده ژن mic3 توکسوپلاسما گوندی است. ژن کلون شده ازنظر توالی نوکلئوتیدی با شماره jf330835.1 استرین rh 100% و با شماره aj132530.1 همین استرین 98% شباهت دارد. سپس این ژن در pcdna3 ساب کلون گردیده و بعد از ترانسفکت کردن این پلاسمید نو ترکیب در سلول یوکاریوتیک( cho ) بیان این ژن به روشsds-page و western blotting تایید شد. در این مطالعه به منظور بررسی پاسخهای ایمنی هومورال و سلولی 70 موش balb/c ماده inbred با پلاسمید حاوی این ژن ایمن سازی شدند. ایمونیزاسیون 3 بار به فواصل 3 هفته ای انجام شد. نتایج بدست آمده نشان داد که میزان بقاء موش ها یی که با پلاسمید ریکامبینانت ایمن سازی شدند با گروه کنترل اختلاف معنی دار دارند. اندازه گیری igg و اندازه گیری ایزوتایپ igg2a نیز اختلاف معنی دار را بین گروههای مورد و کنترل تایید کرد(p?0.05). اندازه گیری ifn-? نشان دهنده مقادیر بالایی از این سایتوکائین بوده ولی اندازه گیری il4 نشان دهنده مقدار پایین این سایتوکائین است. با توجه به نتایج، dna واکسن حاوی ژن mic3 قادر به ایجاد مقاومت بر علیه توکسوپلاسما می باشد. همچنین یافته های این مطالعه نشان داد که استفاده از آدجوانت ژنتیکی il- 12همراه با dna واکسن حاوی mic3 تغییر معنی دار در پاسخهای ایمنی در بعضی گروه ها ایجاد می کند.

ارزیابی ایمنی زایی پلاسمید کدکننده آنتی ژنsag3 و dnaکوکتل حاوی پلاسمیدهای کدکنندهsag1وsag3 توکسوپلاسما گونده ای درموش balb/c
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1390
  حسین ثباتی   عبدالحسین دلیمی اصل

توکسوپلاسما گونده ای یک انگل داخل سلولی اجباری است که مسئول توکسوپلاسموزیس درانسان وحیوانات بوده ودارای انتشارجهانی است. sag3 یک آنتی ژن سطحی بزرگ انگل است که در اتصال وحمله به سلولهای میزبان نقش مهمی را ایفاء می نماید. آنتی ژن sag3 در مراحل مختلف سیکل زندگی انگل ازجمله تاکی زوییت ، برادی زوییت و اسپوروزوییت بیان می شود . در این مطالعه از ژن کامل سطحی3(sag3 ) وآنتی ژن سطحی اصلی یک (sag1) توکسوپلاسما گوندی برای ساخت dna واکسن بصورت single و همچنین بصورت کوکتل استفاده گردید ودر نهایت پاسخ های ایمنی ناشی از انها در مقایسه با گروههای کنترل مورد ارزیابی قرار گرفت. در این تحقیق پس از استخراج dna ژنومی انگل به روش فنل- کلروفرم و جداسازی و تکثیر ژن کد کنندهsag3 با روش pcr ، محصول pcr درpbluscript کلون گردیده و سپس تعیین توالی شد. نتایج تعیین توالی نشان داد که قطعه 1158 جفت باز در پلاسمید مذکور کلون شده و ژن کلون شده ژن sag3توکسوپلاسما گوندی است. همچنین نتایج بلاست درncbi حاکی از آن است که ژن کلون شده از نظر توالی نوکلئوتیدی با شمارهaf340227 وhm585285 استرین rh 99% وسویهcep با شماره دسترسی af340229 ،%99 وسویه p-br با شماره ay187280 98% درصد شباهت دارد . سپس این ژن در pcdna3 ساب کلون گردیده و بعد از ترانسفکت کردن این پلاسمید نوترکیب (pcsag3) در سلول یوکاریوتیک (cho) بیان این ژن به روشrt-pcr sds-page,و western blot تائید شد. ودرنهایت کارایی pcsag1, pcsag3 و pcsag3 + pcsag همراه و بدون ادجوانت آلوم و mmtدر تحریک پاسخ های ایمنی بر علیه توکسوپلاسموزیس در موش های ماده balb/c مورد ارزیابی قرار گرفت. ایمونیزاسیون سه بار به فواصل سه هفته ای (بصورت داخل عضلانی) انجام شد. نتایج بدست آمده نشان داد که بعد از چالش موش ها با سویه کشنده rh انگل توکسو پلاسما گوندی، میزان بقای موشهایی که با dna کوکتل (pcsag3+pcsag1) و pcsag3 همراه و بدون ادجوانت آلوم وmmt ایمن سازی شدند با گروههای کنترل اختلاف معنی دار دارند(p<0.05) یعنی اینکه dna واکسن های مورد نظر یک حمایت نسبی در موش ها ایجاد کرده است. همچنین اندازه گیری آنتی بادی توتال iggوساب تایپهایigg1وigg2a اختلاف معنی دار را بین گروههای مورد و کنترل بخصوص درمرحله دوم خونگیری نشان داد(p<0.05). یعنی پاسخ ایمنی همورال در گروههای مورد در مقایسه با گروههای کنترل به خوبی تحریک شده است. و در نهایت نتایج حاصل از اندازه گیری سایتوکاین ها (ifn? وil4) نشان دهنده مقادیر بالای ifn? و مقادیر پایین il4 در گروههای واکسینه شده با pcsag3 وpcsag1 وpcsag3+pcsag1 همراه و بدون ادجوانت آلوم و mmtدر مقایسه با گروههای کنترل بود و این خود حاکی از آن می باشد که پاسخ ایمنی سلولی th1 در موش های گروههای مورد در مقایسه با موش های گروههای کنترل که با پلاسمید خالی pcdna3 و فسفات بافر سالین (pbs )واکسینه شده اند به شدت تحریک شده است. این مطالعه نشان می دهد که استفاده انفرادی از pcsag3 و بصورت dna کوکتل با pcsag1 در تحریک پاسخ های ایمنی، موثرتر و کارآمدتر از pcsag1به تنهایی می باشد. همچنین استفاده از ادجوانت آلومینیومی(آلوم)ونانوادجوانتmmt همراه با dna واکسن های مذبور موجب افزایش مقدارآنتی بادیها وسیتوکین ها شده وبعضی ازآنها باگروه کنترل یا بایکدیگر اختلاف معنی داری را نشان می دهند.

بررسی مرفولوژیکی و مولکولی ایزوله های گوسفندی وبزی دیکروسلیوم دندریتیکوم با استفاده ازمارکرits2(rdna)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده پزشکی 1391
  محسن اربابی   عبدالحسین دلیمی اصل

دیکروسلیازیس یک بیماری انگلی کبدی است که توسط گونه های دیکروسلیوم ایجاد می شود و دارای اهمیت بالینی برای انسان و علف خواران دربسیاری از نقاط جهان است. با توجه به اهمیت پزشکی، دام پزشکی و اقتصادی بیماری درایران، مطالعه حاضر باهدف شناسائی مولکولی ایزوله های گوسفندی و بزی دیکروسلیوم در مقایسه با شاخص های مرفومتریک انجام شد. در مجموع 800 ترماتود از کبد گوسفندان و بزهائی که به طور طبیعی آلوده شده بودند، از کشتارگاه های استان-های آذربایجان شرقی، خراسان رضوی، مازندران، فارس، مرکزی، خوزستان و تهران جمع آوری گردید. 18 شاخص و نسبت استاندارد مرفومتریک در انگل های بالغ دیکروسلیوم اندازه گیری و محاسبه و با استفاده از نرم افزار spss و آزمون های one-way anova و t-test مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. برای انجام مطالعه مولکولی dna انگل با استفاده ازکیت استخراج و واکنش pcr برای تکثیر نواحیrdna(963bp) 28s وits2 rdna(236bp) از 196 ایزوله دیکروسلیوم انجام شد. تکنیک pcr-rflp برای تعیین گونه دیکروسلیوم با استفاده ازآنزیم های محدودالاثر tru1i و bfa1 طراحی واجرا گردید. تعداد 37 نمونه دیکروسلیوم پس ازتعیین توالی مورد آنالیز فیلوژنی قرارگرفت. نتایج نشان داد درمجموع 93/0 % از دام ها آلوده بودند. شیوع عفونت دیکروسلیوم درگوسفند و بز به ترتیب 85/0% و29/1% بود. طول و عرض دیکروسلیوم در 8 استان ایران درگوسفند به ترتیب 758/0±263/6 و 979/0±582/1 میلی متر و در بز 169/0±579/5 و 051/0±509/1 میلی متر بود (p<0.001).شاخص مهم مرفومتریک موقعیت بیضه نشان داد درتمامی ایزوله ها، بیضه ها پشت سرهم بودند. مقایسه همولوژیک توالی ها نشان داد، ناحیه 28s و its2 درتمامی ایزوله ها قطعه هایی به ترتیب به طول bp963 وbp236 تشکیل داده بودند که مشابه موارد ثبت شده در بانک ژن بود. الگوی rflp برای ناحیه 28s، 3 جایگاه برش وبرای ناحیه its2یک ناحیه برش نشان داد. بررسی آنالیزهای فیلوژنیک براساس هر دو ناحیه 28s و its2 نشان داد که ایزوله های دیکروسلیوم گوسفندی و بزی تعیین توالی شده ، یک شاخه اصلی بر روی درخت فیلوژنی تشکیل می دهند. روش های مرفومتریک در تشخیص و شناسائی اولیه دیکروسلیوم کاربرد دارد ولی تفکیک دقیق گونه، مستلزم بررسی های فیلوژنتیک با استفاده ازروش های مولکولی است. تحقیق حاضر برای اولین بار درمورد تعیین شاخص های مرفومتریک و تعیین فیلوژنی ایزوله های ایرانی دیکروسلیوم درمیزبانان و مناطق مختلف جغرافیائی ایران می باشد. نتایج حاصل از تعیین توالی و الگوهای rflp نشان داد که تنها گونه دیکروسلیوم که باعث آلودگی درگوسفندان و بزهای ایرانی می شود، دیکروسلیوم دندریتیکوم می باشد.

بررسی اثر سیتوکین های il-12وil-22 بر ایمنی زایی پلاسمیدهای کدکننده ژن های lack (leishmania homologue of receptor for activedckinas) و tsa(thoil specific antioxidant) لیشمانیاماژوردر موشbalb/c
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1391
  هاجر ضیایی هزار جریبی   فاطمه غفاری فر

جهت ایجاد روش های جدید و مفید برای درمان و پیشگیری بیماری لیشمانیوز در دهه های گذشته مطالعات زیادی در زمینه واکسن مناسب انجام شده است و اخیرا نقش il-22 در ایجاد حفاظت و مکانیسم دفاع ذاتی، در کنترل عفونت های باکتریال، ویرال، هموستازی و ترمیم بافت ثابت شده است. لذا در این تحقیق اثر سیتوکین il-12, il-22 به همراه پلاسمید کد کننده ژن tsaو lack لیشمانیاماژور در روند بیماری لیشمانیازیس در موش balb/c بررسی شد. موش های مــاده balb/c در گروه های ویــژه خــود بصــورت (im) در سـه نــوبــت بــا ژن lack ,tsa.lack+tsa,lack+il-12,lack+tsa+il-12.tsa+il-12 واکسینه شدند و اثر il-22 در تحریک پاسخ ایمنی بر علیه لیشمانیازیس با یا بدون ژن های فوق در قبل و بعد از چالش با پروماستیگوت انگل لیشمانیا ماژور l.major سویه استاندارد ایرانی mrho/ir/75/er بررسی شد. سنجش ایمنی سلولار و هومورال با اندازه گیری سایتوکین های il-4 و گامااینترفرون و کشت سلول های لنفوسیت طحال و mttو بررسی igg2a,igg total igg1, با روش الیزا درگروه های کنترل و ایمن شده و گروه دریافت کننده il-22 انجام گردید. بررسی های بالینی نیز با اندازه گیری قطر زخم، و طول عمر موش ها و وزن موش ها انجام شد. نتایج بررسی های ifn-? il-4,igg total, igg1, igg2a, و mtt نشان می دهد که il-22 بطور مشخص سبب افزایش تولید گاما اینترفرون و کاهش تولید il-4 قبل و بعد از چالش می شود. و این اختلاف با سایر گروه ها با (05/0>p) معنی دار شده است. بررسی اندازه زخم در طی هفته 7 و 30 نشان داد که کمترین اندازه زخم را گروه il-22-5ng داشتند همچنین گروه il-22-5ng دارای بیشترین میانگین وزن و بقا بوده است نتایج در سایر گروه ها نیز به صورت زیر است، از لحاظ طولانی بودن بقا (100%) گروه های tsa+il-22, lack+il-22 نسبت به سایر گروه ها بهتر بوده است. در زمان حصول بهبودی گروه tsa+il-22, lack+il-22 وزن بالاتری داشتند. که گروه lack+tsa+il-12+il-22 نسبت به سایر گروه ها حصول بهبودی سریع تری از نظر اندازه زخم داشته اند و اندازه زخم آن در ابتدای دوره و انتهای دوره کمترین میانگین را داشته است. و بطور کل گروه های که همراه ژنil-22 دریافت کردند اندازه زخم کمتری نسبت به گروه مشابه فاقد دریافت il-22 داشته اند. گروه tsa+il-22 از سطح بالاتری از نظر گاما اینترفرون برخوردار بوده است. کلیه گروه هایی که دارای il-22 بودند کاهش il-4 آنها بیشتر از گروه های کنترل بود. و در مجموع lack+tsa+il-22 علیرغم اینکه بیشترین میزان کاهش il-4 را در طی دوره داشته ولی lack+il-22 در پایان دوره از میانگین il-4 کمتری برخوردار بوده است.در گروه های lack+tsa+il-12+il-22 مقدار igg2a بالاتری نسبت به سایر گروه ها داشته و این گروه کمترین وزن طحال را نشان داد. نتایج تحقیق نمایانگر کارایی سایتوکاین اینترلوکین 22 در بهبود لیشمانیوز جلدی می باشد.

بررسی اثر کانتاریدین بر لیشمانیازیس جلدی در شرایط in vitro و in vivo و مطالعه آپوپتوزیس در لیشمانیا و ماکروفاژ آلوده به انگل و سنجش سایتوکاین های اینترفرون گاما و اینترلوکین 4
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده پزشکی 1391
  یحیی معروفی   فاطمه غفاری فر

لیشمانیا تک یاخته ایی تاژکدار و عامل لیشمانیوز است، لیشمانیوز مشکل عمده سلامت در بسیاری از کشورها، بخصوص کشورهای در حال توسعه است. لیشمانیا ماژور عامل لیشمانیوز جلدی است، این بیماری در برخی از نقاط ایران به شکل اندمیک وجود دارد. درمان اصلی لیشمانیوز جلدی استفاده از ترکیبات 5 ظرفیتی آنتی موآن است که به دلیل سمی بودن، عوارضی را به همراه دارند، همچنین احتمال عود بیماری وجود دارد. کانتاریدین ترکیبی ترپنوئیدی است که در سوسک های خانواده meloidae و oedomeridae وجود دارد و ماده ایی تاول زا ست. از آن برای درمان سرطان و زگیل استفاده شده است. همچنین القائ کننده آپوپتوز در سلول های مختلف سرطانی است. در این تحقیق اثر کانتاریدین با غلظت های µg/ml 5/0، 1، 2، 5، 10، 20 و 50 بر پروماستیگوت های لیشمانیا ماژور، ماکروفاژ غیر آلوده و ماکروفاژ آلوده به آماستیگوت انگل در شرایط in vitro با تست های mtt و فلوسایتومتری بررسی شد. همچنین اثر آن به صورت پماد 05/0، 1/0 و 5/0 درصد بر زخم لیشمانیایی در موش balb/c بررسی شد. بار انگلی به وسیله real time pcr در موش های آلوده تعیین شد و سایتوکاین های ifn-? و il-4 توسط elisa ارزیابی شدند. نتایج mtt نشان داد که بالاترین درصد کشندگی (54/55%) در پروماستیگوت ها، در گروه مواجه شده با کانتاریدین µg/ml50 پس از 48 ساعت بود. این میزان در ماکروفاژ غیر آلوده و ماکروفاژ آلوده به انگل پس از 72 ساعت به ترتیب، 86/22% و 97/29% بود. بیشترین میزان کشندگی تعیین شده به وسیله فلوسایتومتری در پروماستگوت های مواجه شده با کانتاریدین µg/ml 50 پس از 72 ساعت 50/68% و در ماکروفاژهای غیر آلوده و ماکروفاژهای آلوده پس از 48 ساعت به ترتیب، 34/49% و 81/61% بود. گروه درمان شده با کانتاریدین 05/0% کمترین میزان سرعت رشد زخم را داشت. در گروه درمان شده با کانتاریدین 5/0% اندازه زخم بیشتر شده بود. همچنین میزان ifn-? در گروه های تحت درمان با کانتاریدین پایین تر از گروه درمان نشده (کنترل) بود، ولی میزان il-4 تغییر چندانی نکرد. کانتاریدین با ایجاد تاول باعث تحریک واکنش التهابی و ارتشاح نوتوفیل ها و ماکروفاژها در محل تاول می شود. همچنین به دلیل تحریک تولید سایتوکاین ها از جمله میلو پراکسیداز باعث تخریب بافت می شود. با این حال انگل و ماکروفاژ آلوده به انگل را از طریق القائ آپوپتوز از بین می برد. با ادامه تحقیقات بیشتر می توان کانتاریدین را به عنوان درمانی برای لیشمانیوز جلدی معرفی کرد.

ارزیابی تاثیر داروی 5-فلورواوراسیل، آلوئه امودین و نانو ذرات اکسید روی بر لیشمانیازیس جلدی (لیشمانیا ماژور) در شرایط in vitro و in vivo
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1393
  مهدی دلاوری   عبدالحسین دلیمی اصل

لیشمانیازیس جلدی یکی از بیماریهای اندمیک در برخی از نقاط ایران است. استفاده از ترکیبات آنتیموان پنج ظرفیتی به عنوان داروهای خط اول درمان، با محدودیت ها وعوارض جانبی متعددی همراه می باشد. ازاین رو همواره تلاش برای یافتن روشهای درمانی جدید و موثر مورد نظر است. درپژوهش حاضر، تاثیرداروی5-فلورواوراسیل(12،25،50 و 100 میکروگرم بر میلی لیتر)، نانو ذرات اکسید روی(30،60،90 و 120 میکروگرم بر میلی لیتر) و آلوئه امودین(40،80،120 و 160 میکروگرم بر میلی لیتر) بررشد و القا مرگ برنامه ریزی شده سلولی بر پروماستیگوت لیشمانیا ماژور در شرایط in vitro مورد ارزیابی قرار گرفت. همچنین تاثیر این 3 دارو در بهبود زخم ناشی ازلیشمانیا ماژور بررسی شد. real time-pcr برای تعیین تعداد انگل در زخمها مورد استفاده قرار گرفت. برای بررسی تغییرات سیتم ایمنی، پس از درمان دو سایتوکان inf-y و il-4اندازه گیری شدند. ic50 5-فلورواوراسیل، آلوئه امودین و نانو ذرات اکسید روی بر پروماستیگوتها 24 ساعت پس از کشت به ترتیب 17/26، 71/52 و 87/ 34 میکروگرم بر میلی لیترمحاسبه شد. نتایج بدست آمده از آزمون فلوسایتومتری نشان داد که هر سه دارو باعث القائ مرگ برنامه ریزی شده سلولی در پروماستیگوتهای انگل می شوند که در گروه کنترل 72 ساعت پس از کشت انگل میزان مرگ برنامه ریزی شده سلولی 64/3 درصد بود در حالیکه پس از این مدت زمان در غلظت 100 میکروگرم بر میلی لیتر از 5-فلورواوراسیل، 120 میکروگرم بر میلی لیتر از آلوئه امودین و120 میکروگرم بر میلی لیتر از نانو ذرات اکسید روی میزان مرگ برنامه ریزی شده سلولی به ترتیب 5/74، 1/74 و 76/93 درصد تعیین شد. بهترین تاثیر را در کاهش اندازه زخم آلوئه امودین 1% داشت به گونه ای که قطر زخم در این گروه به 1/2 میلیمتر در مقابل 1/14 میلیمتر در گروه کنترل رسید. نتایج real time-pcr نشان داد که داروی 5-فلورواوراسیل 1% بهترین تاثیر را در کاهش تعداد انگل داشت بطوریکه تعداد انگل در این گروه 1225بود درحالیکه در گروه کنترل 86450 کپی انگل محاسبه شد. میزان inf-y بطور معنی داری افزایش یافت اما افزایش il-4 معنی دار نبود. بر اساس نتایج بدست آمده، سه داروی مورد استفاده دارای اثرات ضد لیشمانیایی بودند. با توجه به اینکه آلوئه امودین توکسیک نبوده و منشا گیاهی دارد می تواند به عنوان دارویی مناسب در مطالعات جامع تر و نیز کلینیکال ترایال مورد استفاده قرار گیرد.

بررسی تاثیر جریان مستقیم و متناوب الکتریسیته به تنهایی و همراه با نانوذره سلنیوم در کشندگی لیشمانیا ماژور در محیط کشت و مدل حیوانی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1393
  فرنوش جامعی   عبدالحسین دلیمی اصل

لیشمانیازیس توسط تک یاخته داخل سلولی لیشمانیا و توسط نیش پشه خاکی ایجاد می شود. لیشمانیا ماژور یکی از علل لیشمانیوز پوستی در بسیاری از کشورهاست. لیشمانیازیس در 88 کشور به صورت اندمیک است. بیماری در شدیدترین حالت می تواند سبب بدشکلی و حتی مرگ شود. گونه های مختلف لیشمانیا می تواند سبب عفونت انسان شود و علائم بالینی مختلفی را ایجاد کند. از آنجا که درمان های حاضر رضایت بخش نبوده و واکسنی هم وجود ندارد نیاز فوری برای شناسایی داروهای موثر بر بیماری وجود دارد. روش های درمانی مختلفی برای لیشمانیازیس پیشنهادشده است ولی انگل به دارو مقاوم شده است. در مطالعه حاضر تأثیر جریان مستقیم و متناوب و نیم موج سینوسی به تنهایی و همراه با نانوذره سلنیوم در کشندگی لیشمانیا ماژور در محیط کشت و مدل حیوانی بررسی شده است. ic50 نانوذره سلنیوم 24 ساعت پس از کشت 5/12 میکروگرم بر میلی لیتر به دست آمد. نتایج حاصل از mtt نشان داد که همه گروه ها تأثیر کشندگی بر پروماستیگوت داشته اند ولی بیشترین کشندگی مربوط به گروه جریان نیم موج سینوسی به همراه نانوذره سلنیوم و کمترین کشندگی مربوط به نانوذره تنها بود. نتایج به دست آمده از آزمون فلوسیتومتری گروه های جریان مستقیم، سینوسی و نیم موج سینوسی نشان داد که هر سه گروه اثر کشندگی بر پروماستیگوت داشته اند ولی تأثیر گروه نیم موج سینوسی و جریان مستقیم بیشتر از گروه جریان سینوسی است. بهترین تأثیر را در کاهش اندازه زخم جریان نیم موج داشت به گونه ای که قطر زخم در این گروه به 60/8 میلی متر در مقابل 57/14 میلی متر در گروه کنترل رسید. واژگان کلیدی: لیشمانیا ماژور، نانوذره سلنیوم، جریان الکتریسیته، فلوسیتومتری

ساخت و ارزیابی واکسن نوترکیب لیشمانیا تارنتولی بیان کننده ژن kmp-ii متصل شده به پروتئین شوک حرارتی nt-gp96 در تحریک سیستم ایمنی بر علیه لیشمانیازیس احشائی (لیشمانیا اینفانتوم)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1393
  وحید نصیری   عبدالحسین دلیمی اصل

لیشمانیازیس از جمله بیماری های عفونی مهم بوده و بر طبق گزارشات سازمان بهداشت جهانی 98 کشور و 3 حاکم نشین در 5 قاره از نظر انتقال لیشمانیازیس آندمیک گزارش شده اند.در مجموع, بر اساس موارد رسمی اعلام شده در جهان بیش از 58000 مورد لیشمانیازیس احشایی و 220000 مورد لیشمانیازیس جلدی در سال رخ می دهد.لیشمانیوز احشائی در 47 کشور جهان شیوع داشته و هزاران مورد مرگ و میر سالیانه در اپیدمی های گسترده در هند و سودان در اثر آن گزارش نموده اند. در حال حاضر در ایران لیشمانیوز احشایی( کالاآزار ) که توسط لیشمانیا اینفانتوم ایجادمی شود بیشتر در کودکان سنین زیر 10 سال دیده شده و در برخی از مناطق کشور( فارس، اردبیل، آذربایجان شرقی، بوشهر و قم) به صورت اندمیک دیده می شود. به دلیل اهمیت بیماری ایجاد راه درمانی و یا راه پیشگری موثر ضروری است. ژن کد کننده پروتئین غشای کینتوپلاستید( kmp-11) در تمام گونه های خانواده کینتوپلاستید وجود داشته ¸ کاملا محافظت شده بوده و دچار تغییر نمی شود و هم چنین پروتئین حاصل از این ژن باعث القای بسیار بالای سیستم ایمنی سلولی از نوع th1 می شود که واکسن حامل و بیان کننده این ژن می تواند در پیشگیری از این بیماری موثر باشد. پروتئینهای شوک حرارتی به عنوان چاپرون های مولکولی در فرایند های متعددی همچون فولدینگ پروتئین ها،تجمع و انتقال آنها،عبور و مرور پپتید ها و پردازش آنتی ژن تحت شرایط فیزیولوژیک و استرسی نقش دارند.از جمله پروتئین های شوک حرارتی gp96 می باشد که به عنوان ادجوانت افزایش دهنده ایمنی سلولی در واکسن های ضد عوامل ویروسی استفاده شده است .در این تحقیق واکسن نوترکیب لیشمانیا تارنتوله بیان کننده ژن kmp-11 متصل شده به nt-gp96 و ارزیابی توانائی آنها در تحریک سیستم ایمنی بر علیه لیشمانیازیس احشائی به تنهایی و همراه با داروی تحریک کننده ایمنی نالکسون در موش balb/c مورد بررسی قرار گرفت.نتایج نشان دهنده توانایی انگل نوترکیب حاوی قطعه فیوژن در برقراری ایمنی محافظتی و عدم اثر بخشی نالکسون بود.

ارزیابی ایمنی زایی پلاسمید کد کننده ژن gra4 توکسوپلاسما گوندی همراه با ادجوانتil12 در موش balb/c
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1393
  مرجانه اقدسی   فاطمه غفاری فر

چکیده توکسوپلاسما گوندی انگل تک یاخته درون سلولی است و مشکلات عمده ای در زمینه پزشکی ودامپزشکی ایجاد می کند ، بنابراین ضرورت یافتن واکسنی که بتواند پاسخ ایمنی را در برابر این انگل ایجاد کند را مطرح می سازد . این تحقیق با هدف ارزیابی ایمنی زایی پلاسمید کد کننده حاوی ژن gra4 به تنهایی وهمراه با ادجوانت il12 در موش/c balb صورت گرفته است . دراین تحقیق از ژن gra4 توکسوپلاسما گوندی که در وکتور بیانی pcdna3 کلون شده استفاده گردید. ترانسفکت این پلاسمید در سلول یوکاریوت (cho) انجام شد وبیان ژن توسط sds-page و western blot تاییدگردید . پس از استخراج انبوه پلاسمید، با تزریق عضلانی پلاسمید نوترکیبgra4 به تنهایی وهمراه باpcil12 سه بار به فاصله سه هفته، ایمونیزاسیون موش ها انجام شد. نتایج سنجش سایتوکاین های inf-? و il-4 نشان داد کـه میزان پرولیفراسیون لنفوسیت هـا و سطح سایتوکاین inf-? در پلاسمید نوترکیبpcgra4 و pcgra4+pcil12 در مقایسه با گروه هـای کنترل بالاتـر بود.حـال آن که مقدار il-4 افزایش قابل توجهی نداشته است.تکثیر سلول های طحال با استفاده از روش mtt موید القای پاسخ سلولی بود. بعد از چالش موش ها با سویه کشنده rh انگل، میزان بقای موشهای گروه مورد به گروه های کنترل بیشتربود، همچنین اندازه گیری آنتی بادی توتال igg اختلاف معنی دار را بین گروههای مورد وکنترل را تائید کرد(05/0? p) .اندازه گیری ایزوتایپهای igg2aوigg1 نشان دادگروه پلاسمید نوترکیب pc-gra4 وpcgra4+pcil12 در مقایسه با گروههای کنترل باعث تحریک igg2a می-شود(05/0? p) اما در مورد igg1 بین گروه های مورد و کنترل اختلاف معنی دار وجود نداشت(05/0? p) . تزریق پلاسمید نوترکیب pcgra5 همراه با il12 باعث تولید مقادیر بیشتری ifn-?شده و این امر با ترشح igg2a تأیید و پاسخ ایمنی به سمتth1 تمایل می کند . این مطالعه نشان میدهد استفاده از پلاسمید حاوی ژن gra4 به همراه ادجوانت il12 سبب القا پاسخ سلولی و هومورال در مقابل انگل توکسوپلاسما گوندی می شود. واژگان کلیدی : توکسوپلاسما گوندی، gra4 ژن ،dna واکسن ، ادجوانت il12 .

مطالعه مولکولی ایزوله های کریپتوسپوریدیوم پاروم انسانی، گاوی و گوسفندی با استفاده از دو ژن hsp70 و 18s rrna و روش pcr-rflp در ایران
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس - دانشکده علوم پزشکی 1387
  فرید تحویلدار بیدرونی   فاطمه غفاری فر

چکیده ندارد.

کلون نمودن ژن aspf1، کدکننده آنتی ژن/آلرژن aspf1 آسپرژیلوس فومیگاتوس در ta-vector
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1387
  سارا مردانی   فاطمه غفاری فر

چکیده ندارد.

راه اندازی و ارزیابی روش ‏‎dig-elisa‎‏ برای تشخیص سرولوژیک هیداتیدوزیس و مقایسه آن با روش ‏‎dot-elisa‎‏
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه تربیت مدرس 1379
  فاطمه جالوسیان   فاطمه غفاری فر

روش های تشخیص سرولوژیک از مهمترین روشهای تشخیص هیداتیدوزیس می باشند. هدف از مطالعه حاضر راه اندازی و ارزیابی روش ‏‎dig-elisa(diffusion in gel-elisa)‎‏ برای تشخیص سرولوژیک هیداتیدوزیس انسانی و مقایسه این روش با روشهای ‏‎indirect elisa‎‏ و ‏‎dot-elisa‎‏ می باشد. ‏‎dig-elisa‎‏ یک روش ایمونو انزیماتیک حساس و ساده است که نیاز به دستگاه قرائت گر نتایج ‏‎elisa reader‎‏ ندارد. این روش تلفیقی از انتشار آنتی بادی در ژل و آزمایش ایموآنزیماتیک بر روی پتری دیش می باشد. انتشار آنتی باید بر اساس شیب غلظت صورت میگیرد تا جایی که با آنتی ژن به تعادل برسد. ‏‎dig-elisa‎‏ بیشترین حساسیت، ویژگی و کارایی را در دورقت سرمی 1:200 و 1:400 نشان داد، بنابراین اندازه هله های واکنش در این دو رقت برای تعیین کات-اف انتخاب گردید. (به ترتیب 52/7 میلی متر و 06/5 میلی متر). در رقت سرمی 1:200 حساسیت 2/95%، ویژگی 6/95%، و کارایی 4/95% و در رقت سرمی 1:400 به ترتیب 6/97%، 97% و 3/97% را نشان داد. در این مطالعه سرمها با روشهای ‏‎indirect elisa‎‏ و ‏‎dot-elisa‎‏ نیز مورد بررسی قرار گرفتند. ‏‎indirect elisa‎‏ حساسیت 93% ویژگی 100% و کارایی 5/96% و ‏‎dot-elisa‎‏ به ترتیب 100%، 5/97% و 7/98% نشان دادند. براساس نتایج بدست آمده، هر سه روش الایزا از حساسیت، ویژگی و کارایی بالایی برای تشخیص سرولوژیک هیداتیدوزیس برخوردار می باشند. اما از آنجایی که ‏‎dig-elisa‎‏ نیازی به دستگاه قرائت گر نتایج ندارد، در روش انجام کار انعطاف پذیر است و قابلیت استاندارد شدن دارد، میت واند جایگزین مناسبی برای روشهای متداول سرولوژیک جهت تشخیص هیداتیدوزیس باشد. این روش برای خدمات اپیدمیولوژی و تحقیقات سرو اپیدمیولوژی هیداتیدوزیس بویژه در آزمایشگاههایی با امکانات محدود توصیه میشود.