نام پژوهشگر: محمدحسین راضی جلالی

مطالعه فراوانی و تشخیص مولکولی کریپتوسپوریدیوم در ماکیان استان لرستان
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده دامپزشکی 1392
  کیومرث نورمحمدی   حسین حمیدی نجات

دراین مطالعه از 20 فارم از مرغداری های استان لرستان نمونه برداری شده و از هر فارم 50÷نمونه که در مجموع 1000 نمونه نای و1000 نمونه روده جمع آوری گردید

ارزیابی کانترایمونوالکتروفورز جهت تشخیص آلودگی به لینگواتولا سراتا درگوسفند
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده دامپزشکی 1391
  جهانبخش پروانه   محمدحسین راضی جلالی

لینگوآتولاسراتا انگلی جهانی و مشترک بین انسان و دام است. انگل بالغ در سیستم تنفسی سگ سانان زندگی می کند ومیزبان واسط آن حیوانات علف خوار می باشند. انسان نیز ممکن است توسط هر دو مرحله نوچه ای و یا خوردن تخم آلوده شود. با توجه به فقدان نشانه های بالینی و عدم توانایی تشخیص انگل در دام های زنده، و اینکه تاکنون روش سرولوژیکی برای تشخیص لینگواتولا سراتا در میزبانان واسط به ویژه علفخواران ارائه نشده است، در مطالعه حاضر که برای اولین بار برای تشخیص آلودگی لینگواتولا سراتا در گوسفند انجام شده است، کارآیی کانترایمونوالکتروفورز با استفاده از آنتی ژن های پیکری و دفعی – ترشحیتهیه شده از کشت نوچه های انگل در rpmi و سه نوع بافر مختلف و با تعداد 40 نمونه سرمی مثبت تهیه شده از گوسفندان آلوده به انگل و 30 نمونه منفی غیرآلوده، تهیه شده از بره های ایندور، به منظور تشخیص آلودگی به این انگل در دام زنده (گوسفند) ارزیابی شد. شاخص های ارزیابی آزمون، حساسیت و ویژگی برای آنتی ژن دفعی- ترشحی بااستفاده از دو بافر ورونال و تریس 100% و حساسیت برای آنتی ژن پیکری به این دو بافر ورونال و تریس به ترتیب 100% و 95% و ویژگی برای هر دو بافر 100% بدست آمد. به همین صورت ارزش پیشگویی مثبت و منفی برای آنتی ژن پیکری و دفعی – ترشحی با بافر ورونال 100% و آنتی ژن دفعی – ترشحی با بافر تریس نیز 100% و برای آنتی ژن پیکری 5/97% و 7/96% بدست آمد. در صورتیکه حساسیت و ویژگی برای آنتی ژن دفعی- ترشحی بااستفاده از بافر باربیتال 5/92% و 90% و برای آنتی ژن پیکری 5/97% و 6/86% تعیین شد. ارزش پیشگویی مثبت و منفی برای آنتی ژن دفعی – ترشحی با بافر باربیتال به ترتیب 3/87% و 7/93% و برای آنتی ژن پیکری 7/90% و 7/93% بدست آمد. این مطالعه نشان داد که می توان از آزمون کانترایمونوالکتروفورز با استفاده از آنتی ژن دفعی– ترشحی نوچه لینگوآتولا سراتا و بافرهای ورونال یا تریس برای تشخیص آلودگی به این انگل در گوسفند و احتمالاً در سایر حیوانات میزبان واسط و میزبانان اصلی و حتی انسان استفاده کرد.

ارزیابی اولیه امکان استفاده از آنتی ژن های دفعی ترشحی پروتواسکولکس و لایه ژرمینال کیست هیداتیک در تشخیص هیداتیدوز
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده دامپزشکی 1393
  عاطفه آقابیگی   محمدحسین راضی جلالی

گوسفند به عنوان یکی از مناسب ترین میزبان های هیداتیدوزیس در ایران است و ایران به عنوان یکی از نواحی هایپرآندمیک در دنیا مطرح می باشد. کبد وریه های گوسفندان دارای کیست هیداتیک ازکشتارگاه اهواز جمع آوری و در آزمایشگاه مایع درون کیست، پروتوسکولکس ها و لایه ی ژرمینال کیست ها در شرایط استریل جدا گردیدوپس از رسوب دادن به منظور جداسازی پروتواسکولکس از مایع کیست، مایع شفاف روی رسوب جداگردید. لایه ی ژرمینال و پروتواسکولکس بعداز تعیین قدرت حیاتی تا 80% ، به میزان 1 سی سی پروتواسکولکس با 10 سی سی محیط کشت rpmi ، برای کشت به داخل فلاسک کشت منتقل گردید. آنتی ژن مایع کیست به روش دیالیزو مواد دفعی ترشحی پروتواسکولکس و لایه ژرمینال به روش تغلیظ با گاز نیتروژن و فیلتر 0/22 جداگردید و برای سنجش پروتئین تست برد فورد انجام شد. دراین تحقیق، ارزیابی واکنش آنتی ژنی مایع کیست، لایه ی ژرمینال و پروتواسکولکس درمجاورت باسرم تهیه شده از گوسفند و موش آزمایشگاهی انجام شدو خون مورد نیاز برای تهیه ی سرم آلوده و غیر آلوده از 100 راس گوسفند در حین کشتار تهیه گردید. یافته های کشتارگاهی درگوسفندان خونگیری شده آلوده به کیست هیداتیک ثبت گردید. سپس آزمون کانترایمنوالکتروفورز در حضور سرم های شاهد منفی ومثبت انجام شد. در 50نمونه سرم آلوده به کیست هیداتیک به روش کانترایمنوالکتروفورز با استفاده از آنتی ژن مایع کیست 80%، بااستفاده از آنتی ژن مایع پروتواسکولکس 72% و با استفاده از آنتی ژن لایه ی ژرمینال 92% از سرم ها واکنش مثبت نشان دادندو در5 نمونه سرم آلوده به کیست هیداتیک تجربی در موش آزمایشگاهی به روش کانترایمنوالکتروفورز با استفاده از مایع کیست هیداتیک 80%، آنتی ژن پروتواسکولکس 80% و آنتی ژن لایه ی ژرمینال 100% از سرم ها واکنش مثبت نشان دادند. کانترایمنوالکتروفورز یک روش قابل اطمینان برای تشخیص آلودگی به کیست هیداتیک می باشد. طبق نتایج بدست آمده در مطالعه حاضر، آنتی ژن لایه ژرمینال با داشتن درصد بالاتری از واکنش مثبت برای بدست آوردن نتیجه بهتری از این تست کاربردی تراست. مزایای این روش در مقایسه با سایر روش ها ، حساسیت بالا و واکنش سریع تر است.

مقایسه آنتی ژنهای دفعی-ترشحی و پیکری لاروهای استروس اویس برای تشخیص آلودگی این انگل در بز با دو روش کانترایمنوالکتروفورز و هماگلوتیناسیون غیر مستقیم
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده دامپزشکی 1393
  لیلا خراطی   علیرضا البرزی

استروس اویس (مگس بینی گوسفند) یکی از انگل¬ها¬ی مهم در نشخوارکنندگان کوچک اهلی می باشد. موارد زیادی از آلودگی¬های بینی حلقی، چشمی انسان در ایران و برخی از کشورها گزارش شده است. هدف از این مطالعه ارزیابی آنتی¬ژن¬های دفعی-ترشحی و پیکری لاروهای استروس اویس برای تشخیص آلودگی این انگل در بز با دو روش کانترایمنوالکتروفورز و هماگلوتیناسیون غیرمستقیم می¬باشد. جهت انجام این مطالعه با مراجعه به کشتارگاه بهبهان و علامت گذاری و خون¬گیری از بزان، لاروهای مرحله¬ی دوم و سوم از حفره شاخ بزان کشتار شده جدا گردید. لاروهای جمع آوری شده چندین بار با pbs آنتی-بیوتیک¬دار شستشو داده شدند. برای تهیه¬ی آنتی¬ژن¬های پیکری تعدادی لارو مرحله¬ی دوم و سوم در pbs همراه با dtt بصورت مجزا به وسیله سونیکاتور هموژنیزه و بعد سانتریفوژ گردید و مایع رویی هر یک فیلتر گردید. برای تهیه¬ی آنتی¬ژن¬های دفعی-ترشحی تعدادی لارو مرحله¬ی دوم و سوم در محیط rpmi آنتی¬بیوتیک¬دار در انکوباتور همراه با co2 5 درصد برای 24 ساعت کشت داده شد سپس مایع رویی سانتریفوژ و فیلتر گردید و در نهایت میزان پروتئین نمونه¬ها به روش برادفورد اندازه¬گیری شد. در مطالعه حاضر کارآیی هماگلوتیناسیون غیرمستقیم و کانترایمنوالکتروفورز با تعداد 30 نمونه سرمی مثبت تهیه شده از بزان آلوده به انگل و 30 نمونه منفی غیرآلوده تهیه شده از بزغاله¬های ایندور، به منظور تشخیص آلودگی به این انگل در دام زنده (بز) ارزیابی شد. نتایج ارزیابی شاخص¬های آزمون، حساسیت و ویژگی در آزمایش هماگلوتیناسیون غیرمستقیم برای آنتی¬ژن دفعی-ترشحی لارو مرحله¬¬ی دوم استروس اویس به ترتیب 91 و 85 درصد و برای آنتی¬ژن پیکری لارو مرحله¬ی دوم به ترتیب 82 و 96 درصد بدست آمد. همچنین حساسیت و ویژگی آنتی¬ژن دفعی-ترشحی برای لارو مرحله¬ی سوم این انگل به ترتیب 86 و 100 درصد و برای آنتی¬ژن پیکری لارو مرحله¬ی ¬سوم به ترتیب 23و 92 درصد بدست آمد. این مطالعه نشان داد که روش کانترایمنوالکتروفورز برای تشخیص آلودگی به این انگل در دام زنده (بز) در مقایسه با روش هماگلوتیناسیون غیرمستقیم فاقد ارزش تشخیصی می¬باشد. در روش کانترایمنوالکتروفورز حساسیت برای آنتی¬ژن دفعی-ترشحی لارو مرحله¬ی دوم به ترتیب 79/15و12درصد بدست آمد. در ارزیابی آلودگی تعداد 206 نمونه سرم تهیه شده از بزان منطقه با استفاده از روش هماگلوتیناسیون غیرمستقیم با آنتی¬ژن دفعی-ترشحی لاروهای مرحله¬ی دوم و سوم میزان آلودگی بزان منطقه بهبهان به استروس اویس به ترتیب 7/59 و 2/43 درصد و با هردو آنتی¬ژن 4/36 درصد تعیین گردید. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که می¬توان با استفاده از آنتی¬ژن¬های¬ دفعی-ترشحی لاروهای مرحله¬ی دوم و سوم استروس اویس و روش هماگلوتیناسیون غیرمستقیم به عنوان روشی سریع و ارزان برای تشخیص آلودگی در دام زنده (گوسفند و بز) به ویژه در گله¬های پر جمعیت دام به منظور درمان، کنترل و کاهش خسارات اقتصادی ناشی انگل در دام ها و نیز کاهش میازیس در انسان استفاده کرد.

بررسی اثر داروی آمیودارون بر مرگ سلولی سویه های استاندارد انگل لیشمانیا ماژور و لیشمانیا تروپیکا
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده دامپزشکی 1392
  سپیده پوربرام   شهرام خادم وطن

لیشمانیازیس، یک بیماری تک یاخته ای است که از مشکلات مهم بهداشت عمومی در جهان محسوب می شود. گلوکانتیم و پنتوستام تزریق شده به روش عضلانی، مهم ترین دارویی هایی هستند که برای درمان بیماری بکار می روند، اما باتوجه به سمیت و مقاومت آن ها، محدودیت های معنی داری پیدا کرده اند؛ بنابراین وجود داروی شیمیایی جدید، در کنترل بیماری می تواند نقش مهمی داشته باشد. هدف از مطالعه ی حاضر، ارزیابی اثر سیتوتوکسیسیتی آمیودارون بر لیشمانیاماژور و لیشمانیاتروپیکا و تظاهرات مرگ برنامه ریزی سلول بوده است. روش رنگ سنجیبرای ارزیابی زنده مانی لیشمانیاماژور و لیشمانیاتروپیکا استفاده شد و نتیجه به صورت ic50بیان گردید. برای بررسی مرگ سلولی، از رنگ آمیزی انکسین- وی- فلوس استفاده شد و با facsآنالیز گردید. آنالیز کیفی خردشدن dnaژنومی نیز انجام شد و در ژل آگارز، الکتروفورز گردید. بعلاوه برای مشاهده تغییرات مورفولوژیک سلول، از میکروسکوپ نوری استفاده شد.ic50در این مطالعه برای لیشمانیاماژور و لیشمانیاتروپیکا به ترتیب 81 و 55 میکرومولار پس از 48 ساعت انکوباسیون بدست آمد. در هر دو سویه لیشمانیاماژور و لیشمانیاتروپیکا، آمیودارون باعث القای مرگ سلولی گردیده بود. تظاهرات آپوپتوز به صورت چروکیده شدن سلول، خرد شدن dnaو در سطح قرار گرفتن فسفاتیدیل سرین، مشاهده شد. نتایج مطالعه نشان داد که آمیودارون باعث القای آپوپتوز در عوامل لیشمانیوز پوستی می گردد.

بررسی تاثیر آلبندازول، اکیناسه پورپوره آ، آقطی و نانو ذرات اکسید روی بر کیست هیداتیک تک حفره ای و تغییرات برخی سایتوکین ها در موش کوچک آزمایشگاهی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه شهید چمران اهواز - دانشکده دامپزشکی 1393
  لیلا درخشان   محمدحسین راضی جلالی

هیداتیدوزیس از مهم ترین بیماری های مشترک انسان و دام میباشد. در این بیماری، جراحی، درمان انتخابی بوده و درمان دارویی برای بیماران غیر قابل جراحی توصیه می شود. در مطالعه حاضر اثرات درمانی عصاره اکیناسه، آقطی و نانواکسید روی با آلبندازول در آلودگی تجربی موش آزمایشگاهی به کیست هیداتیک و تعیین غلظت اینترلوکینهای 4 و 10 بررسی گردید. تعداد 60 سر موش سوری به 10 گروه 6 تایی تقسیم شدند. گروه های 5-1، با تعداد 2000 عدد پروتواسکولکس زنده به صورت داخل صفاقی آلوده شدند. گروه های 10-6 به عنوان گروه های غیر آلوده به صورت داخل صفاقی بافر فسفات استریل دریافت کردند. تمام موش ها 8 ماه نگهداری شدند و پس از اطمینان از القاء آلودگی، روزانه به مدت یک ماه، گروه های 2 و 7 با نانواکسید روی، گروه های 3 و 8 با اکیناسه، گروه های 4 و 9 با آقطی و گروه های 5 و 10 با آلبندازول، درمان شدند. پس از اتمام دوره درمان، موش ها کالبدگشایی شدند و تعداد، اندازه و حجم کیست های جدا شده تعیین گردید. نتایج نشان داد که در تمامی گروه های آلوده (گروه های 5-1)، کیست تشکیل شده است. علاوه بر آن تعداد، اندازه و حجم کیست ها در گروه های درمان شده (گروه های 5-2) در مقایسه با گروه شاهد آلوده (گروه 1) کاهش معنی داری داشت (0/05/>p ). کم ترین تعداد کیست در گروه درمانی اکیناسه، کم ترین اندازه و حجم کیست در گروه تحت درمان با آقطی مشاهده شد. بیشترین تعداد، حجم و اندازه کیست در گروه شاهد آلوده مشاهده گردید. پس از کشت سلول های طحال، بیشترین میانگین غلظت اینترلوکین 4 و 10 در گروه شاهد مثبت و کم ترین میانگین غلظت اینترلوکین 4 و 10 در گروه درمان شده با اکیناسه دیده شد. بررسی اثر درمانی آقطی، اکیناسه و نانواکسید روی در مطالعه حاضر موید اثرات کاهشی مشخص در تعداد، اندازه و حجم کیست می باشد. به نظر می رسد اثر کاهشی آقطی و اکیناسه با تحریک سیستم ایمنی میزبان و یا مکانیسم های ناشناخته دیگر مرتبط باشد. اثرات پروتواسکولکس کشی نانواُکسید روی ممکن است به دلیل اثرات حفاظتی آن علیه استرس های اکسیداتیو و یا مشابه اثرات کشندگی بر سلول های سرطانی با شد. به هر حال یافتن مکانیسم اثر هریک از این ها و به خصوص مواد موثره گیاهان مورد نظر، نیازمند مطالعات تکمیلی بیشتری خواهد بود.