نام پژوهشگر: مینو قره بگلو

بررسی دلبستگی به مکان در محله با رویکرد روانشناسی شناختی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر اسلامی تبریز - دانشکده معماری و شهرسازی 1393
  زهرا علی نام   محمدتقی پیربابایی

مسأله اصلی در طراحی فضاهای امروزی خلأ شناختی جامعه شناسانه و روانشناسانه از نیازهای پیچیده فردی و اجتماعی انسان امروز نسبت به محل سکونتش است. در شرایط کنونی که محلات شهری با فقدان دلبستگی به مکان و عدم تعلق شهروندان مواجه هستند، تنها بررسی محصول محور ابعاد دلبستگی به مکان کافی نمی باشد. دلبستگی به مکان از جمله کیفیت های فضای شهری است و در عین حال که دارای نوعی خروجی محصول محور می باشد، نیازمند توجه جدی به مراحل و فرایند دلبستگی به مکان نیز است. فرایند دلبستگی به مکان یا دلبستگی مکانی به عنوان مفهومی سه بعدی(شخص، مکان و فرایند)، حوزه های مختلف مطالعات محیطی را دربرمی گیرد. در واکاوی این فرایند بکارگیری علوم مرتبط با فرایند شناخت انسان و ارتباط بین انسان و محیط دارای اهمیت می باشد. از آنجاییکه روان شناسی شناختی به عنوان بخشی از حوزه وسیع تر و گسترده تر علم شناخت، به مطالعه رابطه فرایندهای فکری انسان با محیط می پردازد، آشنایی با ساختارهای شناختی و روش های نوین پژوهشی در این حوزه اطلاعات باارزشی را در اختیار طراحان قرار خواهد داد. هدف اصلی تحقیق بررسی نقش و جایگاه رویکرد روانشناسی شناختی در مطالعه فرایندمحور دلبستگی به مکان می باشد. تحقیق با این پیش فرض که مطالعه فرایندمحور دلبستگی به مکان با بکارگیری رویکرد شناختی در مطالعه این کیفیت محقق می شود، در پی پاسخگویی به این سوال است که " نقش و جایگاه روان شناسی شناختی در چارچوب نظری دلبستگی به مکان کدام است؟". در راستای پاسخگویی به این سوالات تحقیق به دو بخش مفهومی و مصداقی تقسیم شده است. در رویکرد مفهومی تحقیق، ادبیات موضوع به صورت کیفی در دو حوزه دلبستگی به مکان و روانشناسی شناختی از طریق تحلیل محتوا مورد واکاوی قرار گرفته و سپس از طریق استدلال منطقی جایگاه روانشناسی شناختی در فرایند مطالعه دلبستگی به مکان از دید معرفت شناسی و روش شناسی مشخص شده است. روانشناسی شناختی به عنوان رویکردی علمی از دید معرفت شناسی در مطالعه فرایند شناخت بر اساس مولفه های توجه، مفهوم، نقشه شناختی و معنا، با بعد فرایند دلبستگی به مکان ارتباط برقرار می کند و از دید روش شناسی با ارزیابی عوامل موثر بر هر یک از مولفه ها با روش های تحقیق مناسب خود، امکان بررسی فرایند شناخت دلبستگی به مکان با رویکردشناختی را فراهم می کند. در رویکرد مصداقی تحقیق، جهت سنجش اطلاعات بدست آمده، با نمونه گیری هدفمند و با استفاده از روش مطالعات موردی، محله قره باغی ها به عنوان مورد پژوهی تحقیق انتخاب شده است. روش مطالعات متنی-روایی و مشاهدات طبیعی در این مرحله از تحقیق به منظور شناسایی متغیرهای فردی و ارزیابی میزان تأثیر ابعاد فرایند عاطفی، شناختی و رفتاری بر دلبستگی ساکنین به مکان بکار می رود. یافته های پژوهش حاکی از آن است که بیشترین معیار موثر بر دلبستگی ساکنین ، ارزیابی آنان از عامل احساس است. بیشترین معیار موثر در بعد احساس، حس تعصب و غرور ساکنین نسبت به محله است. رفتار عامل دوم در ارزیابی فرایند دلبستگی ساکنین محله است و بیشترین معیارهای موثر در بعد رفتار ، مشارکت ساکنین در بازسازی محله و شرکت در رویدادهای اجتماعی محله می باشد. بعد شناخت در سومین رتبه از ابعاد فرایند قرار می گیرد. مولفه تداعی و معنایابی موثرترین معیار ارزیابی فرایند شناخت می باشد و فضاهای جمعی محله بیشترین نقش را در تداعی خاطرات برای ساکنین محله ایفا می کنند. یافته های بدست آمده از تحقیق با بررسی تأثیر متغیرهای فردی(نظیر سن، جنسیت، شغل، مدت سکونت و...) قابل تفسیر می باشند. دستاورد این تحقیق در حالت کلان، تبیین اهمیت مطالعات فرایندمحور توسط طراحان و برنامه ریزان شهری می باشد تا علاوه بر طراحی یک مکان مطلوب(محصول)، جنبه های طرح شده در روند کیفیت مورد نظر خود(فرایند) را نیز مدنظر قرار دهند. معرفی معیارهای موثر بر ارتقای ابعاد عاطفی، شناختی و رفتاری فرایند دلبستگی به مکان و میزان اثرگذاری و اهمیت هریک در این فرایند، جزء دستاوردهای خرد این تحقیق می باشند.

طراحی مجموعه مسکونی با رویکرد ارتقاء فعالیت فیزیکی ساکنین در ارومیه
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر اسلامی تبریز - دانشکده معماری و شهرسازی 1393
  سینا کیاصدر   مینو قره بگلو

رشد اقتصادی در کشورهای در حال توسعه باعث افزایش استفاده از وسایل نقلیه موتوری و وسایل الکترونیک و دنیای مجازی (مانند خرید آنلاین) شده است. افزایش استفاده از وسایل نقلیه موتوری، باعث ازدحام ترافیکی می شود که به نوبه خود تاثیرات مخربی را بر سلامت و کیفیت زندگی مردم خصوصاً در مراکز شهرها به جای میگذارد. همچنین رشد شهرنشینی و ازدیاد وسایل نقلیه در کشور موجب تنزل کیفیت محیط از منظرهای مختلف گردیده است و امکان بهره گیری از موقعیت مکانی محیط را به شدت کاهش داده است و در نهایت منجر به بروز محیطی با کیفیت پایین به خصوص برای شهروندان شده و به بی تحرکی می انجامد. خانه بلافصل ترین محیط زندگی انسان بوده و نقش مهمی در کیفیت زندگی انسان بازی می کند لذا ایجاد محیطی پیاده مدار و جذاب برای ساکنین در یک مجموعه مسکونی برای افزایش اشتیاق به تحرک و ارتقاء فعالیت فیزیکی ساکنین می تواند اهمیت فراوانی داشته باشد. تحقیق حاضر در پی پاسخگویی به این دو سوال است که: چه مولفه های محیطی در طراحی یک مجموعه مسکونی، می تواند بر افزایش اشتیاق به پیاده روی و ارتقاء فعالیت فیزیکی ساکنین موثر باشد؟ این مولفه های محیطی چگونه می توانند بر افزایش اشتیاق به پیاده روی و ارتقاء فعالیت فیزیکی ساکنین موثر باشند؟ این تحقیق در پی آن است که با شناسایی مولفه های محیطی تاثیرگذار بر فعالیت فیزیکی به طراحی مجموعه ای مسکونی با استفاده از مولفه مذکور پرداخته تا بتواند محیطی مناسب برای ارتقاء فعالیت های فیزیکی و تحرک و در نتیجه افزایش سلامت جسمی و روانی ساکنین خلق نماید.

طراحی مدرسه ابتدایی عمار با رویکرد یادگیری مشارکتی (در شهر همدان)
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هنر اسلامی تبریز - دانشکده معماری و شهرسازی 1393
  گلرخ سجادی   فرزین حق پرست

به گفته نلسون ماندلا هیچ چیز مانند نحوه رفتار افراد یک جامعه با کودکان، شرافت آن جامعه را نشان نمی دهد. مسائل ناشی از زندگی مدرن و دنیای دیجیتال مسبب رفتارهایی نظیر انزوا، کمرویی و مهارت های اجتماعی محدود کودکان شده است. مدرسه به عنوان خانه دوم کودکان مکان تعیین کننده ای است که توجه به روابط و تعاملات اجتماعی و مشارکت دانش آموزان با یکدیگر و بزرگسالان در حین یادگیری در مدارس؛ یعنی فضا و محیطی که بعد از خانه بیشترین زمان روزانه کودک در آن سپری می شود، می تواند نقش تعیین کننده ای در حل این معضل ایفا کند. تاکید شیوه های آموزشی جدید نظیر یادگیری مشارکتی نیز بر افزایش مهارت های اجتماعی یادگیرنده ها و استفاده از پتانسیل های سایر افراد می باشد. هدف از طرح این تحقیق ایجاد فضاهایی اجتماع پذیر است تا قابلیت یادگیری مشارکتی را دارا باشد و بتوان همراه با تقویت تعاملات اجتماعی از دست رفته کودکان امروز به پاسخ های بیشتر و روش های بهینه ای در یادگیری و آموزش رسید. سوال این تحقیق اینست که: فضای کالبدی مدرسه چگونه در یادگیری مشارکتی دانش آموزان می تواند نقش موثری داشته باشد؟و نقش مولفه های محیطی قابل طرح در معماری مدارس در مشارکت دانش آموزان در یادگیری چگونه است و چطور ارزیابی می شود؟ برای دستیابی به پاسخ، با شناخت کودکان رده سنی 7تا 11 سال و این که تعامل گرایان با این دید که راهنمای رشد کودکان، اعمال فعال خود آنان است و اعتقاد به تجربه، در ادامه با بررسی مخاطب در جنبه های متفاوت رشد ذهنی از دیدگاه پیاژه، به دسته بندی واکنش ها و رشد او پرداختیم. در گام دوم با بررسی تعاریف موجود از یادگیری و نظریه ها، انواع روش های آموزشی و دیدگاه های آنها، روش آموزشی یادگیری مشارکتی با تلفیق و ترکیبی از چند روش آموزشی موفق و مفید که در آن اعضای گروه با هم کار می کنند تا به هدف مشترکی برسند، اینگونه بدست آمد که با ایجاد وابستگی بین اعضای گروه ها، می توان یکی از بهترین روش ها در مدارس ابتدایی امروز را ترویج داد. در مرحله سوم با مطالعه مدارس سنتی اسلامی در دو جنبه روش آموزش و کالبد، تاثیرات مفید آن در مشارکت دانش آموزان حاصل شد و پس از آن با بررسی یادگیری مشارکتی و کالبدهای ممکن و مورد نیاز آن در مدارس امروز راهکارهایی کاربردی ارائه شد و می توان ویژگی های را در شکل پلانی و فضایی مدارس سنتی اسلام به عنوان مولفه های موثر و مهم قلمداد کرد. در گام چهارم با بررسی نمونه مدارس موفق به شاخصه ها و فضاهایی دست یافتیم که در اکثر این نمونه ها مشترک و موثر بوده اند. در مراحل پایانی با بررسی های سایت و اقلیمی که سایت در آن واقع شده نتایجی برای طراحی و نحوه قرار گیری و رفتار با سایت استخراج شد در انتها راهکارهایی کاربردی برای طراحی مدارس با رویکرد یادگیری مشارکتی ارائه گردید.