نام پژوهشگر: آرش اکبرزاده

مقایسه ساختار آبشش و بررسی برخی از خصوصیات فاکتورهای تنفسی خون در سه گونه ماهی گل خورک scartelaos tenuis, boleophthalmus dussumeiri, periophthalmus waltoni
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هرمزگان - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1392
  آرزو افشین فر   احمد نوری

تمام ماهیان، به جز برخی ماهیان شش دار، از آب برای تامین نیاز اکسیژنی استفاده می کنند. ماهیان اکسیژن را توسط آبشش از آب دریافت می کنند و به کمک خون به سراسر بدن انتقال می دهند. با توجه به تفاوت های بسیار زیادی که در نحوه زندگی ماهیان مختلف وجود دارد، جذب اکسیژن از محیط آبی و انتقال آن به سلول های مختلف بدن نیز بایستی در ماهیان مختلف تفاوت زیادی را نشان دهد. این تفاوت در بخش های مختلف این سیستم دیده می شود. در مطالعه حاضر آبشش و فاکتورهای تنفسی سه گونه گل خورک با نام های scartelaos tenuis، boleophthalmus dussumeiri و periophthalmus waltoni بررسی و با یک ماهی آبزی با نام liza klunzingeri مقایسه شده است. ماهیان گل خورک، ماهیان هوا تنفسی می باشند که توانایی زندگی خارج از آب را دارند.

بررسی ترکیب گونه ای صید ضمنی در تورهای ترال کشتی های صنعتی میگو در آبهای ساحلی بندرعباس
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هرمزگان - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1392
  احسان فرخی   احسان کامرانی

این مطالعه با هدف برآورد میزان و ترکیب گونه ای صید ضمنی در طول مدت فصل صید میگو در صیدگاه های استان هرمزگان در ماه های مهر و آبان 1391 صورت گرفت. عملیات نمونه برداری طی 64 فقره تورکشی از شناورهای میگوگیر سنتی و صنعتی انجام گرفت. صیدگاه ها شامل مناطق اطراف جزیره هرمز، طولا و کشتی سوخته بود. مدت زمان تورکشی بین 1 تا 5/3 ساعت (میانگینh 1/0 ± 995/1 ) متغیر بود. تورکشی ها با سرعت بین 3-5/2 گره دریایی انجام شد. برای شناورهای میگوگیر سنتی ضریب صید ضمنی به هدف در این مطالعه 18/6 برآورد شد. گونه های دورریز ریز، دورریز درشت ، تجاری و هدف به ترتیب 17/45، 84/28، 5/14 و 93/13 درصد از وزن کل صید را به خود اختصاص دادند. این گونه ها همچنین 34/59، 16/1، 5/2 و 97/36 درصد از کل تعداد صید را تشکیل دادند. در این مطالعه طی 10 مرتبه توراندازی توسط لنج میگوگیر، 82 گونه شامل53 گونه استخوانی،23 گونه بی مهره و 6 گونه غضروفی شناسایی شد. ماهیان استخوانی، غضروفی و بی مهره به ترتیب 7/71، 5/15 و 7/12 درصد از وزن کل صید را به خود اختصاص دادند. از نظر عددی نیز ماهیان استخوانی، غضروفی و بی مهره 5/85، 42/0 و 02/ 14 درصد از تعداد کل صید را به خود اختصاص دادند برای کشتی های صنعتی نسبت صید ضمنی به هدف در فصل صید استان هرمزگان 27/6 برآورد شد. در این مطالعه گونه های دورریز، دورریز درشت، تجاری و هدف به ترتیب 02/68، 35/3، 7/14 و 74/13 درصد از بیومس کل صید را به خود اختصاص دادند. در شناورهای میگوگیر صنعتی طی 54 فقره تورکشی 101 گونه متعلق به 63 خانواده، که به تفکیک شامل 77 گونه ماهی استخوانی از 47 خانواده، 13 گونه الاسموبرانش از 9 خانواده، 3گونه بی مهره متعلق به 3 خانواده،4 گونه میگو از خانواده پنائیده و لاک پشت دریایی، مار دریایی و ستاره دریایی بودند. نتایج بیانگر وجود اثر معنی دار عمق صیدگاه روی ترکیب و میزان صید ضمنی بود. نتایج حاصل از این تحقیق بیانگر فشار زیاد صیادی روی گونه های تجاری و غیر تجاری در این منطقه می باشد. در مورد گونه های حاضر در ترال میگو برای اجرای مدل های مرسوم جمعیتی برای پایش جمعیت، اطلاعات زیستی و بلند مدت بسیار اندکی وجود دارد. نتایج حاصل از این مطالعه می تواند برای ارزیابی خسارات ناشی از تور ترال میگو روی ذخایر ماهیان خلیج فارس و در مدل های ارزیابی ریسک اکولوژیکی مورد استفاده قرار گیرد.

تأثیر استرس بلند مدت دمایی و عصاره سیانوباکتری های چشمه آب گرم گنو بر فاکتورهای رشد، بازماندگی و ریخت شناسی بافت های آبشش و قلب در ماهی گورخری aphanius dispar
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هرمزگان - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1392
  اعظم نوری سیبنی   آرش اکبرزاده

هنگامی که موجودات زنده آبزی در جمعیت های طبیعی تحت شرایط استرس دمایی قرار می گیرند ممکن است به تدریج عامل استرس زا را تحمل کرده و در طی چندین نسل نسبت به آن سازگار شوند. در تحقیق حاضر سعی شد تا با شبیه سازی شرایط محیطی چشمه آب گرم گنو از نظر دمایی در شرایط آزمایشگاهی و قرار دادن ماهی a. dispar در آن، تأثیر بلند مدت شرایط استرس حرارتی بر رشد، بازماندگی و وضعیت ریختی بافت های آبشش و قلب این ماهی مورد بررسی قرار گیرد. همچنین در این تحقیق بر آن شدیم تا با افزودن عصاره حاصل از سیانوباکتری های ساکن چشمه آب گرم گنو به غذای ماهی آفانیوس در شرایط استرس حرارتی، تأثیر تغذیه از سیانوباکتری های جنس ossilatoria بر مقاومت به استرس حرارتی را در ماهی آفانیوس مورد بررسی قرار دهیم.

بررسی تنوع ژنتیکی مایسید در برخی استخرهای پرورش میگوی استانهای هرمزگان و سیستان و بلوچستان با استفاده از توالی یابی ژن 16s rrna میتوکندریایی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هرمزگان - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1392
  سمیرا وحیدی نژاد   ایمان سوری نژاد

یکی از مهمترین زئوپلانکتون هایی که در نواحی مصبی و دریایی مورد تغذیه آبزیان قرار می گیرد سخت پوست پارامایسیس اینترمدیا paramysis intermedia است. با توجه به وجود ذخایر این زئوپلانکتون در خلیج فارس و دریای عمان، آگاهی از ساختار ژنتیکی و جمعیتی آن به منظور حفظ تنوع زیستی و خزانه ژنی حائز اهمیت می باشد. در پژوهش حاضر ساختار ژنتیکی و جمعیتی سخت پوست پارامایسیس اینترمدیا در دو منطقه تیاب در حوزه خلیج فارس و خلیج گواتر در حوزه دریای عمان برای اولین بار با استفاده از توالی یابی ژن میتوکندریایی 16s rrna بررسی شد. استخراج dna با روش فنل-کلروفرم انجام شد و با بهینه سازی واکنش pcr جهت تکثیر ژن 16s rrna، مناسب ترین دما برای اتصال آغازگر دمای 48 درجه سانتیگراد به دست آمد. نتایج 10 نمونه توالی یابی شده با استفاده از آغازگر forward شامل 365 باز همردیف شده ژن 16s rrna، 339 جایگاه ژنی مونومورف، 26 جایگاه ژنی پلی مورف و 27 موتاسیون نشان داد که نشان دهنده نرخ بسیار کم موتاسیون در این گونه بین دو منطقه مورد مطالعه بود. هیچ گونه چند شکلی اضافه و حذف مشاهده نشد. تعداد نه هاپلوتیپ در دو منطقه شناسایی شد بدین صورت که تعداد پنج هاپلوتیپ در خلیج گواتر و چهار هاپلوتیپ در تیاب به دست آمد. دو نمونه منطقه تیاب دارای هاپلوتایپ مشترک بودند (هاپلوتایپ شماره 2) ولی تمامی هاپلوتیپ های منطقه خلیج گواتر منحصر به فرد بودند. بین نمونه های دو منطقه تیاب و خلیج گواتر هیچ هاپلوتیپ مشترکی به دست نیامد. میزان تنوع هاپلوتیپی در تیاب به میزان 161/0 ± 99/0 و در خلیج گواتر به میزان 136/0 ± 000/1 ثبت گردید. همچنین تنوع نوکلئوتیدی درون جمعیتی برای ژن مورد بررسی در تیاب به میزان 178/0 ± 285/0 و در خلیج گواتر به میزان 009/0 ± 014/0 ثبت شد. میزان تنوع هاپلوتیپی و تنوع نوکلئوتیدی برای تمامی نمونه ها بین دو منطقه به ترتیب 003/0 ± 978/0 و 000/0 ± 035/0 محاسبه شد. مقدار هتروزایگوسیتی مورد انتظار برای منطقه تیاب بیشتر (184/0 ± 287/0) از خلیج گواتر (088/0 ± 014/0) به دست آمد. مقدار شاخص fst در سطح احتمال 05/0 بین دو جمعیت 18/0 و معنی دار بود (05/0>p). در ترسیم درخت تکاملی به روش upgma به همراه یک outgroup متعلق به ماهی سفید دریای خزر سه کلاستر مشخص و مجزا به دست آمد که نمونه های خلیج گواتر در یک کلاستر و نمونه های منطقه تیاب در دو کلاستر مختلف دیگر قرار گرفتند و جدایی دو منطقه به وضوح دیده شد. میانگین مقدار آزمون tajimas d و fus fs بین دو منطقه، به ترتیب 12/0- و 51/2 محاسبه و هر دو شاخص معنی دار نبودند که نشان دهنده عدم بسط و گستردگی جمعیتی بین نمونه های دو منطقه می باشد. نتایج کلی نشان داد که تنوع هاپلوتیپی درون جمعیتی و بین جمعیتی بالایی در بین جمعیت های پارامایسیس اینترمدیا در دو منطقه تیاب و خلیج گواتر در خلیج فارس و دریای عمان وجود دارد. میزان تنوع نوکلئوتیدی درون و بین جمعیتی پارامایسیس در منطقه تیاب در خلیج فارس بیشتر از منطقه خلیج گواتر در دریای عمان بود. همچنین نتایج نشان داد که جمعیت های پارامایسیس اینترمدیا در منطقه تیاب و خلیج گواتر احتمالاً جمعیت های مجزایی را از نظر ژنتیکی تشکیل می دهند.

بررسی تنوع ژنتیکی میگو موزی (de man, 1888) fenneropenaeus merguiensis در خوریات لافت و سیریک با استفاده از توالی یابی ژن 16srrna میتوکندریایی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هرمزگان - دانشکده منابع طبیعی 1392
  فریبا کشاورزی   ایمان سوری نژاد

چکیده میگو موزی(de man,1888) fenneropenaeus merguiensis از مهم ترین گونه های میگو در خلیج فارس است که بیشترین میزان صید میگوی استان هرمزگان را به خود اختصاص می دهد. با توجه به اهمیت میگوی موزی در چرخه صید و صیادی، ساختار مولکولی و ژنتیکی جمعیت این گونه در خوریات لافت و سیریک برای اولین بار با استفاده از توالی یابی ژن میتوکندریایی 16srrna بررسی شد. استخراج dna با روش فنل-کلروفرم انجام شد و با بهینه سازی واکنش pcr جهت تکثیر ژن 16srrna، مناسب ترین دما برای اتصال آغازگر دمای 48 درجه سانتیگراد به دست آمد. نتایج توالی یابی ژن 16srrna در ده میگوی نمونه برداری شده که شامل 448 باز همردیف شده بود، یک جایگاه ژنی مونومورف و 447 جایگاه ژنی پلی مورف نشان داد. هیچ گونه چند شکلی اضافه و حذف مشاهده نشد. تعداد هفت هاپلوتیپ در دو منطقه شناسایی شد بدین صورت که سه هاپلوتیپ مربوط به نمونه های خور لافت و چهار هاپلوتیپ مربوط به نمونه های خور سیریک بودند. هیچ هاپلوتیپ مشترکی بین دو منطقه مورد مطالعه به دست نیامد و تمامی هاپلوتیپ ها منحصر به فرد بودند. میزان تنوع هاپلوتیپی در خور لافت به میزان164/0 ± 800/0 و در خور سیریک به میزان 161/0 ± 900/0 ثبت گردید. همچنین تنوع نوکلئوتیدی درون جمعیتی برای ژن مورد بررسی در خور لافت به میزان 360/0 ± 594/0 و در خور سیریک به میزان 386/0 ± 637/0 ثبت شد. میزان تنوع هاپلوتیپی و تنوع نوکلئوتیدی برای تمامی نمونه ها (بین جمعیتی) به ترتیب 004/0 ± 933/0 و 802/0 ± 672/0 محاسبه شد. میزان هتروزایگوسیتی مورد انتظار برای خور لافت 199/0 ± 594/0 و برای خور سیریک 196/0 ± 636/0 به دست آمد. مقدار شاخص f- statistic در سطح اطمینان 95% بین دو جمعیت 14/0 و معنی دار نبود. هرچند شاخص جدایی جمعیتی معنی دار نبود ولی با توجه به مقدار معنی داری، با درصد یقین بالا یکی بودن جمعیت ها را نمی توان بیان نمود. نتایج حاصل از رسم درخت تکاملی برای نمونه های دو منطقه لافت و سیریک شاخه های مجزایی از دو جمعیت را نشان نداد. میانگین مقدار آزمون تاجیما و fus fs بین مناطق، به ترتیب 61/2 و 33/10 محاسبه و هر دو شاخص معنی دار نبودند که نشان دهنده عدم بسط و گستردگی جمعیتی بین نمونه های دو منطقه می باشد. نتایج این تحقیق نشان داد که میگو موزی در خوریات لافت و سیریک از تنوع ژنتیکی داخل و بین جمعیتی بالایی برخوردار است و بایستی مدیریت شیلاتی مبنی بر حفظ تنوع ژنتیکی آن در این دو منطقه مد نظر قرار گیرد.

بررسی تنوع ژنتیکی میگوی سر تیز metapenaeus affinis در خلیج فارس با استفاده از توالی یابی ژنوم میتوکندریایی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هرمزگان - دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی 1392
  فاطمه شهرانی   ایمان سوری نژاد

دانستن ساختار ژنتیکی آبزیان و تمایز جمعیتهای متفاوت برای حفاظت از گونه ها و جمعیت ها و حفظ تنوع زیستی حائز اهمیت می باشد. شناسایی ژنتیکی ذخایر همچنین یکی از اولویت های مهم به منظور یافتن منابع طبیعی بکر در جهت اطمینان از به گزینی گونه ها می باشد. ذخایر گوناگون اغلب روند یکسانی از رشد، مقاومت در برابر بیماری یا نشان دادن خصوصیت های مهم از خود بروز نمی دهند (9)، بنابراین اطلاع در زمینه این خصوصیات و ارتباط آنها با ژنوتیپ های مشخص در جهت بهبود برنامه ها و توسعه سیستم تکثیر و پرورش گونه های مورد مطالعه موثر می باشد. تمایز جمعیتهای آبزیان به سه روش متداول مانند استفاده از ویژگیهای ریخت شناسی، نشانگرهای پروتئینی و مولکولی dna) و mtdna) انجام می گیرد. روش مولکولی استفاده از تفاوت در توالی های dna از دقیق ترین روشها در طبقه بندی موجودات و تعیین تمایز ژنتیکی آنها می باشد، به طوری که امروزه نشانگرهای dna به ابزاری قابل اعتماد در مطالعات تنوع گونه ای تبدیل شده اند (16). ژنوم میتوکندریایی (mtdna) به طور گسترده ای در بررسی جمعیت های گونه های مختلف آبزیان مورد استفاده قرار می گیرد و کارایی خوبی در بررسی ساختار ژنتیکی و جداسازی جمعیت ها دارد. ژنوم میتوکندری از طریق مادری به ارث میرسد و بنابراین پدیده کراسینگ اور و نوترکیبی در آن صورت نمی گیرد. این خاصیت باعث بروز اختلاف ژنتیکی بیشتر در ژنوم میتوکندری نسبت به ژنوم هسته شده است و از این رو برای تفکیک گروه های مختلف موجودات که برای سالها از هم جدا بوده اند نشانگر خوبی می باشد (19). توالی یابی ژنوم میتوکندریایی (mtdna sequencing) یکی از پرکاربردترین روشها برای تعیین رابطه فیلوژنتیکی (شجره شناسی ژنتیکی) و فیلوژئوگرافی (شجره شناسی جغرافیایی) بین جمعیت ها و گونه های نزدیک به هم محسوب می شود (2). ژن 16srrna یکی از نواحی بسیار متغیر در ژنوم میتوکندریایی می باشند که می توان با استفاده از تکنیک توالی یابی این ناحیه، ساختار ژنتیکی را بررسی نمود (3). میگوی سرتیز metapenaeus affinis (h. milne edwards, 1837) متعلق به خانواده penaeidae و جنس metapenaeus، یکی از گونه های مهم میگو در آب های خلیج فارس به خصوص در استان هرمزگان به شمار می رود که هر سال در فصل صید میگو از لحاظ میزان صید رتبه دوم بعد از میگوی موزی را به خود اختصاص می دهد و ذخایر آن در معرض برداشت بی رویه قرار دارد. از آنجا که اطلاعات خاصی در مورد ساختار ژنومیک این گونه موجود نمی باشد در تحقیق حاضر با استفاده از روش توالی یابی ژنوم میتوکندریایی، ساختار جمعیتی این گونه در خلیج فارس بررسی می شود. با بررسی ساختار ژنتیکی جمعیت میگوی سرتیز در خلیج فارس میتوان مدیریت مناسب تری را برای برنامه های بلند مدت حفظ و ارزیابی ذخایر، ارزیابی وضعیت زیست شناختی و بوم شناختی گونه و به دنبال آن برنامه های تکثیر و پرورش اعمال نمود. همچنین با توجه به لزوم مولدسازی در تکثیر و پرورش این گونه در آینده نزدیک، آگاهی از ساختار جمعیتی این گونه به منظور تولید مولدین مناسب با ذخایر ژنی متفاوت و دارای ضریب رشد بالا و درصد بقای بالای لاروی لازم و اساسی به نظر می رسد. در تحقیق حاضر جهت استخراج dna از پای شنای میگوی سرتیز از روش فنل- کلروفرم استفاده گردید. dna های استخراج شده دارای کیفیت قابل قبولی جهت انجام pcr بودند به طوری که تمامی محصول pcr روی ژل آگارز بدون هیچ گونه آلودگی پروتئینی و یا باند اضافه مشاهده شد. استفاده از روش فنل کلروفرم از متداول ترین روشها در اکثر آزمایشات مولکولی در جهت دستیابی به dna با وزن مولکولی و کیفیت بالا در مطالعات ژنتیک جمعیت می¬باشد (7 و 10). یکی از مهمترین شاخص های تفکیک جمعیت ها، میزان fst می باشد که نشان دهنده تمایز یا جدایی بین جمعیت هایی است که در مناطق مختلف جغرافیایی زیست می نمایند. در بررسی حاضر میزان fst با احتمال 95% بین جمعیت منطقه بندرعباس و دو منطقه دیگر معنی دار بود (05/0 ?p). بر پایه این شاخص بیشترین فاصله جمعیتی بین نمونه های بندرعباس و خوزستان و کمترین فاصله جمعیتی بین مناطق بوشهر و خوزستان دیده شد. فاکتور fstتوصیف کننده تمایز جمعیت¬ها در سطوح مختلف ساختار ژنتیکی می-باشد و بیانگر آن است که هرچه میزان جریان ژنی بین مناطق بیشتر باشد اختلاف ژنتیکی کمتر خواهد بود. مقدار fst به طور تئوری بین صفر و یک ارزیابی می گردد. مقدار fst به سمت یک نشان دهنده میزان تمایز بالای جمعیت ها از یکدیگر است و مقدار کم آن نشان دهنده پایین بودن پلی مورفیسم در جمعیت است. در حقیقت مقدار صفر نشان دهنده یک جمعیت پانمکتیک است که دو جمعیت دارای رابطه آمیزشی آزاد هستند و مقدار یک به معنای این است که دو جمعیت کاملاً از هم جدا بوده و هیچ گونه جریان ژنی در بین جمعیت ها وجود ندارد. بر طبق نظریه رایت (1978) اگر fst بین صفر تا 05/0 باشد نشان دهنده تمایز پایین، مقدار 05/0 تا 15/0 تمایز متوسط، مقدار 15/0 تا 25/0 تمایز بالا و مقدار بالای 25/0 تمایز خیلی بالاست. بنابراین در بررسی حاضر بر طبق نظریه رایت تمایز جمعیتی بین مناطق بندرعباس و بوشهر (545/0) و بین مناطق بندرعباس و خوزستان (750/0) بسیار بالاست (22). بنابراین می توان استنباط نمود که جمعیت میگوی سرتیز ناحیه بندرعباس احتمالاً یک خزانه ژنی مستقل و جداگانه از دو منطقه دیگر می باشد. آزمون تفاوت جمعیت ها (non-differentiation exact p values) در داخل هر جمعیت و در سطح احتمال 05/0 معنی دار بود. فاکتور fst و آزمون تفاوت بین جمعیت ها که هر دو معنی دار بودند (05/0 ?p) باعث قبول و تأیید مجدد وجود تفاوت و تمایز بین جمعیت ها بود. در درخت های تکاملی رسم شده نیز مسئله جدایی جمعیت منطقه بندرعباس از دو منطقه دیگر به وضوح دیده شد به طوری که نمونه های منطقه بندرعباس با تائید درصد بالا در یک شاخه جداگانه و مشخصی قرار داشتند. درخت هاپلوتیپی مشخص می کند که احتمالاً جمعیت میگوی سرتیز مناطق بوشهر و خوزستان مستقل نبوده و در سال های نه چندان دور بسط و گسترش و در واقع جریان ژنی بین جمعیت های این دو منطقه صورت گرفته است. بنابراین میگوی سرتیز منطقه بندرعباس می تواند در قالب یک ذخیره ژنتیکی متفاوت مورد بررسی قرار گیرد و مدیریت صید بر این منابع، بازسازی ذخایر و همچنین مولد سازی جهت تکثیر و پرورش احتمالی این گونه در آینده می بایست به صورت متفاوت مدیریت شود. در تست تاجیما و fus fs، اعداد d و fs در صورت معنی دار بودن نشان دهنده بسط و گسترش جمعیت ها است (این دو آزمون فرض را بر این می گذارد که جمعیت ها در تعادل می باشند). هر دو آزمون گسترش جمعیتی (05/0 <p، 181/1= fs; 05/0 <p، 823/0- =d) نشان دادند که بسط و گسترشی در میگوی سرتیز در سه منطقه مورد مطالعه رخ نداده است. در واقع این دو آزمون نشان دادند که جمعیت های میگوی سرتیز در مناطق مورد مطالعه در حال تعادل می باشند. درصورت تعادل بودن جمعیت ها یعنی اینکه جمعیت ها از هم تفکیک شده می باشند. بنابراین نتایج آزمون های tajimas d و fus fs تأییدی بر جدایی جمعیتی میگوی سرتیز در مناطق مورد مطالعه است. یکی از مهم ترین عواملی که می تواند در تنوع و ساختار ژنتیکی جمعیت دو منطقه دخالت داشته باشند وجود سدهای فیزیکی و یا گیاهی از جمله خوریات و جنگل های حرا در مناطق مورد بررسی می باشد (18 و 23). در حقیقت جنگل های مانگرو که به صورت بسیار گسترده در ساحل شمالی خلیج فارس از بندر خمیر تا قشم و همچنین از هرمز تا جاسک در استان هرمزگان پراکنش دارند از مهمترین موانع محسوب شده در جهت ایجاد اشتقاق ژنتیکی بین جمعیت های میگو در این پهنه جغرافیایی با سایر مناطق محسوب می گردند. در این منطقه پراکنش جنگل های حرا زیستگاه های مناسبی را از جهت فراهم بودن منابع غذایی و وجود پناهگاه برای مرحله نوزادی و پست لاروی میگوها فراهم می آورد و نقش عمده ای در عدم انتقال مولدین و پست لاروها به مناطق پایین تر از جمله خوزستان خواهند داشت. یکی دیگر از عواملی که سبب ایجاد جمعیت های جدا در یک گونه می شوند جدایی جغرافیایی است که مهم ترین عامل شکل گیری ساختار ژنتیکی جمعیت ها است. بخشی از تنوع به وجود آمده بین جمعیت¬ها به علت فاصله مکانی بین جمعیت¬ها است. فاصله جغرافیایی زیاد بین جمعیت ها تأثیر مهمی روی ساختار ژنتیکی و جریان ژنی دارد (20). از آنجا که بین مناطق مورد بررسی در تحقیق حاضر فاصله جغرافیایی زیادی وجود دارد احتمالاً از دلایل اصلی جدایی جمعیت میگوی سرتیز بین مناطق بندرعباس با دو منطقه بوشهر و خوزستان، فاصله جغرافیایی زیاد این مناطق است. با افزایش فاصله جغرافیایی فاصله ژنتیکی افزایش می¬یابد که علت آن کاهش جریان ژنی در اثر وجود موانع فیزیکی و یا طبیعی می¬باشد (1). اصولاً اختلاف ژنتیکی بین جمعیت ها در نتیجه مجتمع شدن افراد در یک منطقه خاص به وجود می آید و جمعیت های یک گونه به واسطه آمیزش درونی با یکدیگر یک مخزن ژنی منحصر به همان جمعیت را ایجاد می کنند (12). مهاجرت یک فاکتور مهم تاثیر گذار بر میزان جریان ژنی و ساختار جمعیتی است. میگو های خانواده پنائیده اغلب در طول چرخه زندگی خود نقاط متفاوتی را جهت لانه گزینی انتخاب می کنند و مجبورند که برای کامل کردن چرخه زندگی خود دائماً بین این مناطق مهاجرت کنند. این گونه مهاجرت های افقی و عمودی در میگوهای خانواده پنائیده یکی از عوامل مهم در ایجاد جریان ژنی بین مناطق مورد بررسی می باشد. بنابراین، با توجه به نتایج تحقیق حاضر به نظر می رسد جابجایی و افزایش جریان ژنی بین جمعیت های بوشهر و خوزستان وجود دارد که به نسبت از تبادل ژنی بین منطقه بندرعباس و خوزستان بیشتر است. احتمالاً بین جمعیت منطقه بندرعباس با جمعیت دو منطقه دیگر رفتار مهاجرت و جریان ژنی کمتری برقرار بوده و شاخص های fst، گسترش جمعیتی و درخت تکاملی ترسیم شده نیز به وضوح تفکیک جغرافیایی بین این مناطق را نشان داد. یکی دیگر از علل اصلی وجود تفاوت های ژنتیکی در جمعیت های جانداران دریایی، توانایی گسترش و پراکندگی آنها است. لذا در صورتی که یکی از مراحل زندگی موجودات دریایی حالت پلانکتونی داشته باشد، گسترش آنها ممکن است در فواصل مختلف اتفاق بیفتد (4). به عبارت دیگر وجود مرحله لاروی پلاژیک در میگوها از دلایل عمده انتشار و گسترش آنها در فواصل جغرافیایی مختلف و در نتیجه افزایش میزان جریان ژنی می باشد (4). دارا بودن مراحل پلانکتونی و لارو پلاژیک در آبزیان می تواند به جمعیت هایی با پراکندگی بالا و غیر متمایز از نظر ژنتیکی در مقایسه با گونه هایی با فقدان مراحل پلانکتونی منجر شود (21). بنابراین به نظر می رسد انتشار و گسترش لارو میگوی سرتیز بین مناطق بوشهر و خوزستان به میزان بیشتری نسبت به جمعیت بندرعباس برقرار باشد که باعث تبادل آللی و جریان ژنی بیشتر بین این مناطق در مقایسه با جمعیت بندرعباس می شود. در جمع بندی، نتایج به دست آمده از تحقیق حاضر که اولین بررسی در مورد ساختار ژنتیکی جمعیت میگوی سرتیز در آبهای ساحلی بندرعباس، بوشهر و خوزستان با استفاده از توالی یابی ژن میتوکندریایی 16srrna می باشد نشان داد که جمعیت میگوی سرتیز منطقه بندرعباس احتمالاً یک خزانه ژنی مستقل و جداگانه از دو منطقه دیگر می باشد. با توجه به اختلاف ژنتیکی دیده شده در جمعیت های میگوی سرتیز در مناطق خوزستان و بندرعباس مدیریت برداشت از ذخائر این گونه در قالب دو جمعیت احتمالی مجزا جهت حفظ ذخائر ژنتیکی این گونه اجتناب ناپذیر است و انجام هر گونه برنامه بازسازی ذخائر و مولد سازی جهت تکثیر این گونه می بایست با در نظر گرفتن ذخائر ژنتیکی جمعیت های میگوی سرتیز در مناطق مورد مطالعه انجام پذیرد. در جمع بندی، نتایج به دست آمده از تحقیق حاضر که اولین بررسی در مورد ساختار ژنتیکی جمعیت میگوی سرتیز در آبهای ساحلی بندرعباس، بوشهر و خوزستان با استفاده از توالی یابی ژن میتوکندریایی 16srrna می باشد نشان داد که جمعیت میگوی سرتیز منطقه بندرعباس احتمالاً یک خزانه ژنی مستقل و جداگانه از دو منطقه دیگر می باشد. با توجه به اختلاف ژنتیکی دیده شده در جمعیت های میگوی سرتیز در مناطق خوزستان و بندرعباس مدیریت برداشت از ذخائر این گونه در قالب دو جمعیت احتمالی مجزا جهت حفظ ذخائر ژنتیکی این گونه اجتناب ناپذیر است و انجام هر گونه برنامه بازسازی ذخائر و مولد سازی جهت تکثیر این گونه می بایست با در نظر گرفتن ذخائر ژنتیکی جمعیت های میگوی سرتیز در مناطق مورد مطالعه انجام پذیرد.

سنتز نانوذرات نقره از برخی جلبک های ماکروسکوپی و میکروجلبک ها
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه هرمزگان - دانشکده علوم کشاورزی 1392
  زهره رحیمی پردنجانی   مرتضی یوسف زادی

توسعه روش های تولید نانو ذرات نقره که سازگار با محیط زیست و فاقد مواد سمی باشند، یکی از مهمترین جنبه های علم نانو فناوری می باشد. در مطالعه پیش رو، سنتز نانوذرات نقره با استفاده از عصاره پنج گونه ماکروجلبک دریایی،ulva) ) enteromorpha flexuosa از گروه جلبک های سبز (chlorophyta)، colpomenia sinuosa، padina spp. و dictyota cervicornis از گروه جلبک های قهوه ای (phaeophyceae) و gracilariopsis persica از دسته جلبک های قرمز (rhodophyta) و دو گونه میکروجلبکoscillatoria subbervis از دسته سیانوباکتری ها (cyanobacteria) و chlorella vulgaris از دسته جلبک های سبز (chlorophyta) مورد بررسی قرار گرفت.