نام پژوهشگر: منوچهر رسولی
عذرا کنارکوهی مهرداد روانشاد
چکیده سابقه و هدف: ttvاولین سیرکوویروس انسانی است که در سال 1997 در ژاپن از بیماران مبتلا به هپاتیت با عامل ناشناخته، جداسازی گردید. از آن زمان تا کنون مطالعات متعددی بر روی جنبه های مختلف عفونت زایی این ویروس انجام شده است. هدف مطالعه حاضر، تعیین ژنوتیپ های غالب ویروسttv در 240 بیمار آلوده به ویروس هپاتیتc با استفاده از توالی ناحیه 5?-utr می باشد. مواد وروش ها: مطالعه انجام شده از نوع توصیفی و جمعیت مورد مطالعه افراد آلوده به ویروس هپاتیت c بود که از نظر وجود dna ویروسttv و ژنوتیپ آن با روش pcr و با استفاده از دو جفت پرایمر برای ناحیه 5?-utr مورد مطالعه قرار گرفتند. یافته ها: در این مطالعه نمونه های 240 بیمار مبتلا به هپاتیت c مزمن مراجعه کننده به مرکز تحقیقات بالینی استاد البرزی شیراز برای عفونت ttvمورد بررسی قرار گرفتند که از این تعداد،220 نمونه (92درصد) بوسیله پرایمرهای ناحیه 5?-utrو 12 نمونه(5درصد) بوسیله پرایمرهای ناحیه n22 مثبت بودند. ژنوتیپ غالب در این بررسی از نوع ژنوتیپ 11 بود، اما ژنوتیپ های 22، 17، 3، 1 نیز حضور داشتند و تعدادی از توالی های بدست آمده نیز غیر قابل طبقه بندی بودند. نتیجه گیری: شیوع ویروسttv در بین بیماران مبتلا به هپاتیتc مزمن با استفاده از پرایمرهای ناحیه5?-utr بالا بود و تقریبا با مطالعات کشورهای دیگر همخوانی داشت اما با استفاده از پرایمرهای ناحیه n22 در این مطالعه شیوع پایین تری به دست آمد. در مجموع ارتباط معنی داری بین سن و جنس با میزان شیوع ویروس وجود نداشت. شیوع بحث انگیز و یا حتی بالای ویروس در بین بیماران مبتلا به هپاتیتc شیراز در مقایسه با دیگر مطالعات صورت گرفته یک ضرورت برای مطالعه بیشتر را در زمینه ارتباط این دو ویروس ایجاد می کند.
لیلا پیردل بهرام کاظمی
lpg3در مسیر سنتز لیپوفسفوگلیکان(lpg) نقش دارد و یک مولکول با ارزش با ایمونوژنیسیتی بالا برای اهداف تشخیصی و کاندید واکسن می باشد. هدف: هدف کلون سازی و بیان lpg3 در یک سیستم بیان پروتئین نو ظهور برپایه تک یاخته تریپانوزوماتیدی به نام لیشمانیا لیزارد می باشد. به دلیل محدودیت در تولید پروتئین lpg3 از استراتژی dna واکسن برای ارزیابی پاسخ ایمنی علیه آن در موش balb/c استفاده گردید. روش کار: lpg3 لیشمانیا اینفانتوم کلون شده و در لیشمانیا لیزارد بیان گردید. سپس ژن کد کننده پروتئین lpg3 در وکتور بیانی pcdna3 کلون شده و به عنوان dna واکسن در موش balb/c برای ارزیابی ایمونولوژیکی و پارازیتولوژیک از لحاظ پاسخ لنفوپرولیفراسیون، تولید سایتوکاین های il-10 و ifn-?، پاسخ آنتی بادی و بار انگل استفاده شد. یافته ها: پس از تایید بیان پروتئین 97 کیلودالتونی lpg3 نو ترکیب در لیشمانیا لیزارد، ژن 2316 جفت بازی lpg3 ساب کلون شده در وکتور pcdna3 برای ایمونیزاسیون موش های balb/c استفاده شد. نتایج بدست آمده نشان داد که موش های ایمونیزه شده با pclpg3 با ایجاد پاسخ th1 بواسطه نسبت بالای ifn-?/il-10 و تفاوت معنی دار در تولید igg2a، نقشی در ایجاد مصونیت در مقابل انگل نداشتند. ویژگی ادجوانتی hsp70 نیز نتوانست تغییر معنی داری در القا پاسخ ایمنی قوی توسط lpg3 در گروه موش های ایمونیزه شده با pclpg3+hsp70 ایجاد کند. بحث: بر اساس یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که سلول لیشمانیا یک سیستم بیانی مناسب برای تولید پروتئینlpg3 می باشد و اینکه lpg3 یک کاندید مطلوب برای مطالعات واکسن علیه لیشمانیوز می باشد ولی نیاز به بررسی در استراتژی های مختلف واکسیناسیون بهمراه سایر ادجوانت ها می باشد.
منوچهر رسولی احمد زواران حسینی
چکیده: مقدمه: پروتئین شوک حرارتی-70 (hsp70) و گلیکوپروتئین-63 (gp63) توسط سویه های مختلف لیشمانیا که تاکنون مطالعه شده اند بیان شده و ایمونوژن اصلی در عفونتهای با واسطه این انگل می باشند. هدف: هدف این مطالعه تکثیر، کلون سازی و بیان hsp70 و gp63 و ارزیابی پاسخ ایمنی علیه آنها در موش balb/c و محیط کشت می باشد. روش کار: hsp70 لیشمانیا اینفانتوم و gp63 لیشمانیا ماژور کلون شده و در اشرشیا کولی سویه روزتا بیان گردید و با ستونهای hitrap chelating خالص گردیدند. قسمت انتهایی c (c-gp63) نیز کلون سازی و بیان گردید. چهار گروه موش balb/c با hsp70، gp63، gp63-hsp70 و سرم فیزیولوژی واکسینه شده و سپس با پروماستیگوتهای لیشمانیا ماژور برخورد داده شدند و پاسخ ایمنی محافظتی در آنها ارزیابی گردید. گروههای مشابه نیز واکسینه شده و سلولهای غدد لنفاوی آنها از لحاظ پاسخ لنفوپرولیفراسیون و تولید il-10 و ifn-? بررسی گردیدند. سلولهای مونونوکلئار خون محیطی سه گروه انسان (بهبود یافته از سالک پوستی، افراد سالم با تست پوستی لشمانین مثبت، افراد سالم با تست لشمانین منفی) با pha، hsp70، gp63، gp63-hsp70، c-gp63 و c-gp63-hsp70 تحریک شده و پاسخ لنفوپرولیفراسیون و تولید il-10 و ifn-? بررسی گردید. همچنین پاسخ آنتی بادی در بیماران مبتلا به لیشمانیوز احشایی و افراد سالم را به روش الیزا ارزیابی گردید. یافته ها: موشهای واکسینه شده با gp63 پاسخ محافظتی خوبی نسبت به لیشمانیا ماژور داشته و پاسخ ایمنی تیپ 1 نشان دادند در حالیکه موشهای واکسینه شده با hsp70 از خود محافظتی نشان نداده و پاسخ ایمنی تیپ 2 را نشان دادند. hsp70 همچنین نتوانست باعث القا پاسخ ایمنی قوی تر توسط gp63 شود. تفاوت معنی دار آماری بین سه گروه انسانی در ارتباط با لنفوپرولیفراسیون و تولید il-10 و ifn-? توسط سلولهای pbmc یافت نشد. سرم بیماران مبتلا به لشمانیوز احشایی واکنش قوی با hsp70 نشان داد. بحث: بر اساس یافته های فوق میتوان نتیجه گرفت که gp63، ولی نه hsp70، یک کاندید خوب برای مطالعات واکسن علیه لیشمانیوز می باشد. hsp70 یک ابزار مناسب برای تشخیص سرولوژی لیشمانیوز احشایی است.
کبرا واثق هنگامه خسروپناه
چکیده ندارد.
کبرا واثق هنگامه خسروپناه
چکیده ندارد.