نام پژوهشگر: فاطمه آلاشتی
فاطمه آلاشتی اسفندیار ملکیان
یکی از مهمترین ویژگی های شرکت های سهامی جدایی مالکیت از مدیریت است که این امر موجب می شود بخشی از اطلاعات فقط در اختیار مدیریت باشد و سرمایه گذاران، بستانکاران و سایر گروه های ذینفع تنها به اطلاعات منعکس در صورت های مالی تهیه شده توسط مدیریت دسترسی داشته باشند که این امر موجب عدم تقارن اطلاعات بین مدیران و سایر استفاده کنندگان از صورت های مالی می شود. عدم تقارن اطلاعات به حالتی اطلاق می شود که یکی از طرفین مبادله کننده کمتر از طرف دیگر در مورد کالا یا وضعیت بازار اطلاعات داشته باشد، به عبارت دیگر توزیع اطلاعات بین کلیه استفاده کنندگان اطلاعات ناهمسان هستند.یکی از اهداف اصلی گزارشگری مالی بیان اثرات اقتصادی رویدادها و عملیات مالی بر وضعیت و عملکرد واحد تجاری جهت کمک به استفاده کنندگان برای اتخاذ تصمیمات مالی در ارتباط با واحد تجاری می باشد. فرآیند اندازه گیری سود و نتیجه آن نقش مهمی در اداره شرکت دارد و معمولاً استفاده کنندگان صورت های مالی اهمیت زیادی برای آن قائلند. از آن جا که محاسبه سود بنگاه اقتصادی متأثر از روش های برآوردی حسابداری است و تهیه صورت های مالی به عهده مدیریت واحد تجاری است، ممکن است بنا به دلایل مختلف، مدیریت اقدام به دستکاری سود نماید. برخی از دلایلی که برای مدیریت سود توسط مدیران وجود دارند، حداکثر کردن منافع شخصی، رفاه اجتماعی و تثبیت موقعیت شغلی مدیران، همچنین تشویق سرمایه گذاران برای خرید سهام شرکت و افزایش ارزش بازار شرکت می باشند. استانداردهای حسابداری عموماً حاوی الزاماتی برای بکارگیری رویه های حسابداری محافظه کارانه هستند. گنجاندن چنین الزاماتی در متن استانداردها بیش از هر چیز ناشی از توجه به ویژگی قابلیت اتکای اطلاعات ارائه شده در گزارش های مالی است. واتز (2003)، محافظه کاری را ساز و کاری موثر در انعقاد قرارداد بین شرکت، اعتبار دهندگان و سهامداران می داند که از آن ها در مقابل فرصت طلبی های مدیریت محافظت می کند. به نظر می رسد مدیران به عنوان مسئول تهیه صورت های مالی با وقوف کامل بر وضعیت مالی شرکت و با برخورداری از سطح آگاهی بیشتر نسبت به استفاده کنندگان صورت های مالی سعی دارند تا تصویر واحد تجاری را مطلوب نشان دهند. در چنین شرایطی است که محافظه کاری جهت خنثی نمودن خوشبینی مدیران و در جهت حمایت از حقوق ذینفعان و ارائه منصفانه صورت های مالی بکار برده می شود. محافظه کاری می تواند باعث بهبود کیفیت اطلاعات و کاهش اثر عدم تقارن اطلاعاتی بین سرمایه گذاران مطلع و بی اطلاع گردد.باسو (1997)، محافظه کاری را الزام به داشتن درجه بالایی از تأییدپذیری برای شناخت اخبار خوب مانند سود در مقابل شناخت اخبار بد مانند زیان تعریف می کند.به طور کلی مدیریت سود از دو طریق امکان پذیر است: مدیریت اقلام تعهدی اختیاری: به استفاده فرصت طلبانه مدیران از انعطاف پذیری موجود در اصول پذیرفته شده حسابداری به منظور تغییر سود گزارش شده اطلاق می شود، بدون این که تغییری در جریان های نقدی زیربنایی شرکت صورت گیرد. مدیریت سود واقعی: به زمان بندی و ساختاربندی فرصت طلبانه معاملات عملیاتی، تأمین مالی و سرمایه گذاری توسط مدیریت واحد تجاری به منظور تأثیر گذاشتن بر سود گزارش شده در جهتی خاص اطلاق می شود که شرکت را متحمل هزینه ها و پیامدهای اقتصادی آتی می نماید. با توجه به ادبیات موجود در زمینه رابطه محافظه کاری مشروط با مدیریت سود فرضیه های پژوهش به شرح زیر تدوین گردید: 1. بین محافظه کاری مشروط و مدیریت سود بر مبنای اقلام تعهدی رابطه معناداری وجود دارد. 2. بین محافظه کاری مشروط و مدیریت سود واقعی رابطه معناداری وجود دارد. جامعه آماری در این پژوهش شامل تمامی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در طول سال های مالی 1386-1390 می باشند. در این پژوهش برای نمونه گیری از روش حذف سیستماتیک استفاده شده است که در نهایت تعداد 107 شرکت به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شد. داده های خام مربوط به صورت های مالی با استفاده از نرم افزار اکسل مرتب و طبقه بندی شده است. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار spss استفاده شده است. در تحقیق حاضر، از اقلام تعهدی اختیاری به عنوان شاخصی برای مدیریت سود برمبنای اقلام تعهدی استفاده شد. برای محاسبه اقلام تعهدی اختیاری از مدل تعدیل شده جونز توسط دیچو و همکاران (1995) استفاده می شود. برای اندازه گیری مدیریت سود واقعی، ترکیبی از دو شاخص پیشنهاد شده توسط رویچادهری (2006) استفاده شده است: هزینه های تولید غیرعادی و هزینه های اختیاری غیرعادی. برای برآورد شاخص محافظه کاری از مدل بسط یافته باسو توسط خان و واتز (2009) استفاده شده است. در این تحقیق از آزمون کولموگروف_اسمیرنف جهت شناسایی وضعیت نرمال بودن توزیع داده های تحقیق استفاده شد. نتایج حاصل از این آزمون نشان داد توزیع داده ها در متغیرهای وابسته نرمال است. تحلیل فرضیات تحقیق با استفاده از برآورد ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین محافظه کاری مشروط و مدیریت سود بر مبنای اقلام تعهدی رابطه منفی و معناداری وجود دارد، یعنی در شرکت هایی که محافظه کاری بالاتری دارند، دستکاری اقلام تعهدی توسط مدیریت کمتر است و همچنین بین محافظه کاری مشروط و مدیریت سود واقعی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، یعنی در شرکت هایی که محافظه کاری بالاتری دارند، دستکاری فعالیت های واقعی توسط مدیریت افزایش می یابد.