نام پژوهشگر: مهدی سرچشمه پور
مجید وحدت خواه مهدی سرچشمه پور
مطالعه تاثیر کاربری اراضی بر شاخص های کیفیت خاک امکان اعمال مدیریت های پایدار را فراهم می سازد. در این تحقیق ابتدا با استفاده از rs تغییرات کاربری اراضی دشت های ماهان- جوپار و کرمان- زرند استخراج شد. سپس با کمک نقشه های دشت ماهان- جوپار تعداد 50 نمونه به طور تصادفی از عمق 30-0 سانتی متری خاک از کاربری های باغ میوه، پوشش درختی، باغ پسته، اراضی زراعی،پدیمنت بایر، رها شده، شخم خورده و تاغ زار، از این دشت برداشته شد و مقدار ماده آلی، تنفس میکروبی، s?، hp، ec و بافت خاک به عنوان شاخص های کیفیت خاک اندازه گیری شد. همچنین تعداد 20 مقطع نازک خاک از کاربری-های مختلف جهت بررسی ریز ساختمان و نوع خلل و فرج خاک تهیه شد. صحت کلی نقشه سال های 1366، 1379 و 1384، در دشت ماهان- جوپار به ترتیب 4/89، 2/95 و 77/91 درصد و ضریب کاپای آن ها به ترتیب 85، 92 و 88 درصد می باشد. به طور کلی سطح کاربری های باغ پسته، رسوبی بایر و زراعی در طی این دوره به ترتیب حدود 06/24، 79/5 و 91/18 کیلومتر مربع افزایش داشته است. نتایج نشان می دهد که کاربری های پوشش درختی، باغ میوه و باغ پسته کیفیت بهتری نسبت به سایر کاربر ی ها دارند. صحت کلی نقشه کرمان- زرند در سال 1384 برابر 93 درصد بود.
عاطفه اسمعیلی دستجردی پور مهدی سرچشمه پور
سیانوباکتری ها به عنوان اجزء اصلی پوسته های بیولوژیکی, با تولید ترکیبات پلی ساکاریدی و ریسه-های بلند باعث اتصال ذرات خاک و افزایش هماوری آنها می گردند. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر سیانوباکتری ها و برخی پلیمرهای شیمیایی بر هماوری ذرات یک خاک شنی در سه بخش مجزا انجام شد. در بخش اول تاثیر تلقیح سیانوباکتری ها ( nostoc، phormidium و ترکیب آنها)، پلیمر سوپر جاذب (تیمار شده و فاقد تیمار) وسطوح رطوبتی (fc و 80 درصد fc) بر ضخامت و میزان کربن آلی خاک مورد بررسی قرار گرفت. در بخش دوم با مشخص شدن شرایط بهینه رشد، تاثیر تیمار های سیانوباکتری و زمان (15، 30، 45 و60 روز) بر ضخامت، کربن آلی و مقاومت به نفوذ پوسته ها و در بخش سوم تاثیر چهار سطح پلیمر (0، 1، 2 و4 درصد) بر مقاومت به نفوذ در 3 سانتی متر سطحی خاک در 3 تکرار بررسی شد. نتایج نشان داد سطح رطوبت fc و حضور سوپرجاذب شرایط بهینه ای را جهت رشد سیانوباکتری ها فراهم کرد. در این شرایط و دوره 60 روز، ترکیب دو گونه با ضخامت 833/6 میلیمتر، کربن آلی 2/2 درصد و مقاومت به نفوذ 27/0 مگاپاسکال ضخیم ترین و مقاوم ترین پوسته را تشکیل داد. مطالعات میکرومورفولویکی نیز حضور ترکیبات پلی ساکاریدی را به عنوان عوامل اتصال دهنده ذرات نشان داد. در بخش سوم، بیشترین میزان مقاومت با 62/0 مگاپاسکال در سطح 4% و کمترین مقدار با 04/0 مگاپاسکال مربوط به شاهد بود. بیشترین تاثیر از نظر عمق نیز در دو سانتی متر سطحی خاک بود. بررسی مقاطع نازک نمونه های تیمار شده با سیانوباکتری و پلیمر نیز کاهش در اندازه خلل و فرج درشت وافزایش هماوری ذرات را اثبات کرد.
معصومه سرمست مهدی سرچشمه پور
این تحقیق شامل دو آزمایش مستقل بود که در شرایط یکسان و به طور همزمان اجرا شدند. در آزمایش اول تاثیر دو سویه باکتری از جنس اسپوروسارسینا (pasteurii وureae)، سه غلظت مخلوط اوره و کلرید کلسیم (5/0، 1 و 5/1 مولار) و فواصل زمانی 12، 24، 48، 96، 192 و 288 ساعت بر تثبیت ذرات شن از طریق اندازه گیری میزان کربنات کلسیم معادل، هدایت هیدرولیکی اشباع، مقاومت به نفوذ و عمق سیمانی شدن خاک در ستون هایی به ارتفاع 5/6 و قطر داخلی 7/7 سانتی متر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد، کارایی گونه pasteurii در تولید آهک بیش از گونه ureae بوده و افزایش غلظت و گذشت زمان نیز تاثیر معنی داری در سیمانی شدن ذرات شن دارد. مشاهدات میکرومورفولوژی، وجود بلورهای کلسیت را به صورت پل در بین ذرات شن تایید نمود. در آزمایش دوم تاثیر سه نوع پلیمر محلول در آب شامل karacoatna58، acrylicresinexp174 و پلی وینیل استات در غلظت های 1 و 6 درصد در دو نوع خاک با بافت شنی و شن لومی مورد بررسی قرار گرفت. میزان ضخامت سله پلیمرها نیز به عنوان معیاری از عمق نفوذ آن ها به خاک اندازه گیری شد. نتایج نشان داد، بافت خاک، نوع پلیمر و غلظت تاثیر معنی داری در کاهش هدایت هیدرولیکی و افزایش مقاومت به نفوذ نمونه های تیمار شده دارد.
فیروزه نورمندی پور مهدی سرچشمه پور
افت سطح آب سفره های زیرزمینی در بخش های مرکزی کشور باعث افزایش شوری و غلظت عناصری مانند منیزیم و تأثیر سوء آن بر رشد گیاه و خاک شده است. تحقیق حاضر به منظور بررسی و مقایسه خصوصیات فیزیکی، شیمیایی و کانی شناسی رسی اراضی پسته کاری و بکر مجاور آن ها در منطقه بیاض رفسنجان و تأثیر شوری و نسبت های mg/ca بر درصد کلنیزاسیون میکوریزی و خصوصیات رشد گیاه سورگوم انجام گردید. به همین منظور، ابتدا تعداد 5 پروفیل در اراضی پسته کاری و 4 پروفیل به عنوان شاهد در اراضی بکر حفر و بررسی گردید. در آزمایش گلخانه ای نیز 4 نسبت منیزیم به کلسیم (0.5، 1، 2 و 4)، 3 سطح شوری (2، 5 و 10 ds/m) و 2 سطح میکوریزا (تلقیح و عدم تلقیح) مورد مطالعه قرار گرفت. کانی های رسی ایلیت، کائولینیت، کلریت، اسمکتیت، پالیگورسکیت و سپیولیت در خاک های بکر شناسایی گردید. پوشش های رس و پرشدگی های گچ و نیز اشکال عدسی، بلورهای منفرد و صفحات درهم قفل شده گچ از جمله پدوفیچرهای میکرومورفولوژی غالب در خاک های منطقه بود. هم چنین، با افزایش نسبت mg/ca و شوری، وزن مرطوب و خشک ریشه و اندام هوایی و طول ساقه کاهش، اما درصد کلنیزاسیون ریشه افزایش یافت. تلقیح گیاه با میکوریز باعث افزایش وزن مرطوب، وزن خشک و طول ساقه و کاهش انتقال سدیم و منیزیم به اندام هوایی گردید.
علی رستمی زاده مجید فکری
قابلیت جذب و تحرک کم عناصر کم مصرف یکی از مشکلات عمده در خاک های با ph بالا و آهکی می باشد. به منظور بررسی اثرات ورمی کمپوست، اسید سیتریک و edta در قابلیت جذب عناصر کم مصرف توسط گیاه ذرت پژوهشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح آماری اسپلیت پلات طراحی و انجام شد. تیمارها شامل عناصر کم مصرف (مصرف بهینه و بدون مصرف) به عنوان کرت اصلی و ورمی کمپوست، اسیدسیتریک و edta به عنوان کرت های فرعی می باشد. ورمی کمپوست در سه سطح (صفر، 2 و 4 درصد) قبل از کاشت و اسیدسیتریک و edta در سه غلظت ( صفر، 3 و 6 میلی مول بر کیلوگرم خاک) در هفته های چهارم، ششم و هشتم بعد از کاشت به صورت محلول آماده به گلدان ها اضافه شد. غلظت ها به عنوان کرت های فرعی فرعی در نظر گرفته شد و برداشت ذرت در هفته دوازدهم صورت گرفت. نتایج نشان داد که اسیدسیتریک مقدار آهن در ریشه و مقدار منگنز ریشه و اندام هوایی را به طور معنی داری (در سطح 5 درصد) افزایش داده است. کلات کننده edta باعث افزایش جذب مس و روی در ریشه شد و بر آهن و منگنز تاثیری نداشت. استفاده از ورمی کمپوست موجب افزایش وزن مرطوب و خشک گیاه شد و افزایش معنی دار میزان آهن، روی و مس اندام هوایی گیاه ذرت به همراه داشت.
مریم خسروی مشیزی محمد جواد آروین
پتاسیم، کلسیم و ترکیب آنها مقدار نسبی آب و تعداد برگ، ضخامت و سفتی گوشت میوه در زمان برداشت را نسبت به شاهد به طور معنی داری افزایش دادند. کلسیم باعث افزایش طول بوته، تعداد شاخه فرعی، وزن تر و خشک بوته، قطر میوه و سفتی گوشت میوه در زمان برداشت و پتاسیم باعث افزایش تعداد شاخه فرعی، قطر و طول میوه و سفتی گوشت میوه در زمان برداشت گردید. همچنین کلسیم و یا پتاسیم 2 در هزار باعث افزایش تعداد میوه در بوته رقم شاهپسندی و میانگین وزن میوه در هر دو رقم گردید. اثرات متقابل کلسیم و پتاسیم بر کلروفیل برگ، عملکرد کل میوه، میزان کاروتنوئید میوه، سفتی میوه 4 روز پس از برداشت و عمرانبارمانی معنی دار شد. ترکیب کلسیم و پتاسیم در ارقام آناناسی و شاه پسندی، به ترتیب عملکرد میوه را به میزان 80 و 147 درصد و مقدار کاروتنوئید را 47 و 81 درصد در مقایسه با شاهد افزایش داد.
خدیجه مسلمی مهنی محمد جواد آروین
مصرف کادمیم باعث کاهش پارامترهای فتوسنتزی، رشدونمو و افزایش مالون دآلدئید و تجمع کادمیم در کلیه اندام های گیاهی در مقایسه با شاهد گردید. کلیه تیمارهای اعمال شده باعث بهبود پارامترهای اندازه گیری شده، تحت شرایط تنش کادمیم گردیدند ولی اثرsa به همراه سیلیسیم به طور معنی داری نسبت به بقیه تیمارها موثرتر بود و بنابر این می توان از آن جهت بهبود رشد وکاهش تجمع کادمیم در غده های سیب زمینی به صورت تجاری استفاده کرد.
امیر مصلحی مجید فکری
آلودگی خاک ها و محیط های آبی به فلزات سنگین یکی از جدی ترین مشکلات زیست محیطی است که در تمام دنیا در حال گسترش می باشد. خاک ها از طریق فعالیتهای مختلف بشر از جمله معدن کاوی، صنایع ذوب فلزات، استفاده از لجن فاضلاب و کاربرد کود های شیمیایی در زمین های کشاورزی، آلوده به عناصر سنگین میشوند. پژوهش حاضر به منظور مطالعه اثر edta(اتیلن دی آمین تبرا استیک اسید) و کمپوست زباله ی شهری و سطوح مختلف آلودگی سرب و کادمیم بر وزن خشک گیاه،غلظت و مقدار جذب عناصر سرب و کادمیم در گیاه آفتابگردان انجام شد. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه سطح آلودگی صفر، 50 و100 میلیگرم کادمیم بر کیلوگرم خاک و سه سطح آلودگی صفر، 100 و 200 میلی گرم سرب بر کیلو گرم خاک انجام شد. کلات کننده ها شامل شاهد، edta،کمپوست زباله شهری وکاربرد توأم edta و کمپوست زباله شهری بود. نتایج نشان داد که کلات کننده ی توأم کمپوست و edta موثرترین کلات کننده بر افزایش غلظت و مقدار سرب و کادمیم در اندام های گیاه در مقایسه با سایر کلات کننده ها و شاهد بود. کلات کننده edta باعث افزایش غلظت وکاهش مقدار جذب سرب و کادمیم شد در حالی که کلات کننده ی کمپوست سبب افزایش مقدار جذب سرب و کادمیم نسبت به شاهد شد.
مسلم رستگاری زهرا پاک کیش
درختان هلو به منظور تنظیم بار محصول، بهبود کیفیت و اندازه میوه نیاز به انجام عملیات تنک دارند. در آزمایش اول، نفتالین استیک اسید (20 و 40 میلی گرم در لیتر) به تنهایی و همراه با نیترات کلسیم (5/0 و 1 %) و کلرید کلسیم (5/0 و 1 %) با هدف بررسی اثرشان بر روی شاخص های رویشی، عملکرد و کیفیت میوه هلو رقم البرتا، مورد استفاده قرار گرفت. کاربرد نفتالین استیک اسید به تنهایی در مرحله 12 میلیمتری قطر میوه چه انجام گردید. درختان تیمارشده با نفتالین استیک اسید, با ترکیبات کلسیم دار در مرحله سفت شدن هسته، محلول-پاشی شدند. درآزمایش دوم، کلرید کلسیم (5/0 و1%)، نیترات کلسیم (5/0 و 1%) و کلات کلسیم (1/0 و 2/0%) به صورت یک مرتبه در مرحله 50 روز پس از تمام گل (مرحله سفت شدن هسته) و سه مرتبه در مرحله 50 روز پس از تمام گل (مرحله سفت شدن هسته) با فاصله دو هفته مورد استفاده قرار گرفت. پس از برداشت، میوه های هلو در در دمای 4 درجه سانتی گراد و رطوبت نسبی 90 درصد انبارشدند.آزمایش ها به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی با 11 تیمار و 5 تکرار انجام شد. نتایج آزمایش اول نشان داد که تیمار نفتالین استیک اسید (20 میلی گرم در لیتر) + نیترات کلسیم (هر دو غلظت 5/0 و 1?)، ریزش نهایی میوه، طول شاخه سال جاری و سطح برگ را در مقایسه با تیمار نفتالین استیک اسید (20 میلی گرم درلیتر) به تنهایی و تیمار شاهد افزایش داد. درختان تیمار شده با نفتالین استیک اسید (20 میلی گرم در لیتر) + نیترات کلسیم (5/0?)، بیشترین متوسط اندازه میوه را داشتند و بیشترین عملکرد میوه در شاخه (گرم) برای تیمار نفتالین استیک اسید (20 میلی گرم در لیتر) + نیترات کلسیم (1?) ثبت گردید. این آزمایش نشان داد که محلول پاشی نفتالین استیک اسید همراه با کلسیم می تواند شاخص های رویشی و عملکرد محصول هلو را بهبود بخشد. نتایج آزمایش دوم نشان داد که نیترات کلسیم (در هردو غلظت 5/0 و 1%) به صورت سه مرتبه محلول پاشی در مقایسه با یک مرتبه محلول پاشی و تیمار شاهد، سبب افزایش سطح برگ و شاخص کلروفیل گردید.کلرید کلسیم (5/0 و 1%) به صورت سه مرتبه محلول پاشی در مقایسه با یک مرتبه و تیمار شاهد باعث بیشترین سفتی بافت میوه (در زمان برداشت و پس از برداشت)، کاهش میزان قهوه ای شدن بافت (25 درصد) و کاهش تلفات آب میوه (11 درصد) در مقایسه با شاهد پس از دو هفته انبارمانی میوه ها گردید.
زینب سالاری مهدی سرچشمه پور
چکیده جذب بیولوژیکی فلزات سنگین یک روش موثر برای پالایش فلزات سنگین از محیط های آبی و پساب های صنعتی می باشد. در این تحقیق ابتدا یک جلبک از بین چندین گونه جلبکی با توجه به فراوانی و توانایی مقاومت به غلظت های بالای بُر انتخاب شد و سپس توانایی آن در کاهش میزان بُر مورد مطالعه دقیق تر قرار گرفت. تیمارهای آزمایش شامل دو سطح مختلف بیوماس جلبک (2 و 4 گرم), در 5 زمان متفاوت انکوباسیون ( 2, 12, 24, 48 و 72 ساعت) در مقادیر مختلف بُر تحت غلظت های( 5, 10, 15, 25 و 100 پی پی ام ) بود. آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح آماری کاملا تصادفی با سه تکرار انجام گردید و نتایج نشان داد که در غلظت های 5 و 10پی پی ام بُر و ساعات 12 و 2 بیشترین میزان جذب بُر توسط سلول های جلبک صورت می گیرد. همچنین میزان جذب بُر در سطح 4 گرم جلبک بیشتر بود. مرحله شناسایی مورفولوژیکی از طریق مشاهده میکروسکپی انجام گرفت که با توجه به وجود فیلامنت های غیر منشعب و منفرد و باندهای مارپیچی کلروپلاست به عنوان دو مشخصه اختصاصی, جلبک انتخاب شده اسپیروژیرا تشخیص داده شد و در نهایت استخراج dna و انجام pcr به منظور شناسایی مولکولی انجام شد.
مرضیه سادات جزایری عبدالرضا اخگر
پسته از درختان بومی ایران و از عمده ترین محصولات صادراتی غیر نفتی است. بسیاری از خاک های ایران از جمله مناطق پسته کاری آهکی می باشند که به رغم فراوانی عناصر غذایی، وجود ترکیبات کربناتی سبب افزایش ph و تثبیت عناصر غذایی از جمله فسفر می شود. بنابراین اصلاح ph خاک می تواند راه کاری مناسب برای بهبود حاصلخیزی و افزایش کارائی کودهای فسفره باشد. در این پژوهش، به منظور جداسازی باکتری های تیوباسیلوس، تعداد 20 نمونه از منابع مختلف جمع آوری شد که تنها 8 جدایه با توانایی اکسیداسیون گوگرد از سه نمونه جداسازی شدند. سپس به منظور انتخاب موثرترین جدایه تیوباسیلوس و مناسبترین سطوح گوگرد و خاک فسفات در افزایش فسفر قابل دسترس خاک، آزمونی در قالب طرح کاملاً تصادفی و با در نظر گرفتن سه فاکتور در سه تکرار انجام گرفت. تیمارها شامل سه سطح خاک فسفات (صفر (pr0)، 1000 (pr1) و 2000 میلیگرم در کیلوگرم خاک (pr2))، چهار سطح گوگرد (صفر (s0)، 1000 (s1)، 2000 (s2) و 5000 (s3) میلیگرم در کیلوگرم خاک) و پنج سطح مایه تلقیح تیوباسیلوس (چهار سطح باکتری (t1, t2, t3, t4) و یک سطح بدون باکتری (t0)) بود. بر اساس نتایج به دست آمده جدایه ی t1، سطح 2000 میلی گرم گوگرد در کیلوگرم خاک و سطح 2000 میلی گرم خاک فسفات در کیلوگرم خاک به عنوان ترکیب نهایی کود زیستی در کشت گلخانه ایی نهال پسته انتخاب شد. آزمون گلخانه ایی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه سطح فسفر شامل بدون استفاده از کود فسفاته (p0)، 2000 میلی گرم خاک فسفات در کیلوگرم خاک (pr) و 6/66 میلی گرم سوپر فسفات تریپل در کیلوگرم خاک (tsp)، دو سطح گوگرد عنصری شامل صفر (s0) و 2000 میلی گرم گوگرد در کیلوگرم خاک (s1) و دو سطح تیوباسیلوس شامل بدون تلقیح (t0) و تلقیح با تیوباسیلوس (t1) با سه تکرار به اجرا درآمد. بر اساس نتایج حاصل از این بررسی اثر اصلی گوگرد، تیوباسیلوس و اثر متقابل این دو باعث کاهش ph خاک پس از برداشت گردید . استفاده از خاک فسفات سبب افزایش معنی دار پارامترهای رویشی شامل وزن خشک اندام هوایی و ریشه، ارتفاع ساقه، قطر ساقه و سطح برگ و ترکیب شیمیایی هم چون جذب فسفر، روی و مس اندام هوایی شد. کاربرد سوپر فسفات تریپل نیز بر قطر ساقه، وزن خشک ریشه، سطح برگ، غلظت و جذب فسفر اندام هوایی افزایشی قابل توجه داشت گرچه باعث کاهش معنی دار غلظت و جذب روی و مس اندام هوایی شد. هر دو منبع کود فسفره غلظت پتاسیم اندام هوایی را کاهش ولی جذب پتاسیم ریشه را افزایش چشمگیری دادند. کاربرد گوگرد باعث کاهش معنی دار وزن خشک اندام هوایی، قطر ساقه، ارتفاع و غلظت آهن ریشه شد ولی غلظت روی، منگنز و پتاسیم اندام هوایی را افزایش داد. مایه تلقیح تیوباسیلوس نیز وزن خشک، غلظت و جذب مس اندام هوایی را کاهش و غلظت فسفر و روی اندام هوایی را به طور معنی داری افزایش داد. ph خاک با وزن خشک اندام هوایی و ارتفاع ساقه همبستگی مثبت و با غلظت فسفر، پتاسیم، روی و منگنز اندام هوایی همبستگی منفی نشان داد.
فهیمه سلاجقه تذرجی حمید محمدی
چکیده تنش خشکی یکی از عوامل اصلی کاهش رشد و اثرگذار بر شیوع بیماری های پوسیدگی ریشه در گیاهان است. قارچ میکوریز با قابلیت همزیستی با اکثر گونه های گیاهی می تواند اثرات ناشی از بیماری های پوسیدگی ریشه را تعدیل کند. در این تحقیق ابتدا عامل اصلی پوسیدگی ریشه دانهال های پسته در استان کرمان شناسایی و جدایه میکوریز با درصد همزیستی بالا انتخاب گردید. بدین منظور تعداد 79 نهال دارای علائم متفاوت بیماری طی بازدید های منطقه-ای انتخاب و عامل بیماری از آن ها جداسازی گردید و گونه fusarium solani به عنوان عامل اصلی پوسیدگی ریشه شناخته شد. جهت بررسی وضعیت میکوریزی، تعداد 72 نهال از نهالستان هایی دارای بافت خاک، شوری و ph متفاوت نمونه برداری شد و پس از تعیین میزان همزیستی میکوریزی آنها، جدایه با درصد کلنیزاسیون بالا (3/87) به عنوان جدایه اصلی انتخاب گردید. در مرحله بعد، تأثیر تنش خشکی و قارچ میکوریز بر شدت بیماری پوسیدگی ریشه دانهال پسته بادامی ریز ناشی از fusarium solani در دو آزمایش جداگانه در شرایط گلخانه مورد مطالعه قرار گرفت. آزمایش اول شامل سه سطح تنش خشکی(80 درصد ظرفیت مزرعه=d0، 50 درصد ظرفیت مزرعه= d1و 25 درصد ظرفیت مزرعه=d2) و سه سطح قارچ عامل بیماری (شاهد=f0، جدایه فوزاریوم با اسپورودوکیوم آبی رنگ=f1، جدایه فوزاریوم با اسپورودوکیوم کرم رنگ=f2) و آزمایش دوم شامل دو سطح میکوریز (عدم تلقیح میکوریز =m0، تلقیح با میکوریز =m1) و سه سطح بیماری آزمایش اول بود. هر یک از آزمایشات به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی با 6 تکرار اجرا گردیدند. بر اساس نتایج به دست آمده، میزان همزیستی میکوریزی تحت تأثیر خصوصیات خاک قرار گرفت و درصد کلنیزاسیون در خاک های با شوری کم و بافت سبک افزایش یافت. همچنین نتایج نشان داد که اثرات اصلی ناشی از مایه زنی عامل بیماری، میکوریز و تنش خشکی بر کلیه پارامترهای اندازه-گیری شده در سطح 1% معنی دار می باشد. اثرات متقابل دوگانه میکوریز و تنش خشکی با عامل بیماری بر کلیه صفات به جز وزن خشک ریشه در آزمایش تنش خشکی در سطح 1% معنی دار بود. شاخص های رشدی در گیاهان مایه زنی شده با قارچ میکوریز نسبت به گیاهان شاهد افزایش و در گیاهان دارای تنش خشکی شدید نسبت به شاهد به طور معنی دار کاهش یافت. تلقیح قارچ میکوریز باعث کاهش و تنش خشکی باعث افزایش کلنیزاسیون ریشه توسط عامل بیمارگر شد. بنابراین تنش خشکی و میکوریز می توانند به ترتیب اثر افزاینده و کاهنده بر عامل بیماری داشته باشند. واژه های کلیدی: میکوریز، تنش خشکی، پسته، fusarium solani، بیماریزایی، کلنیزاسیون
مجید سنجری نیا مهدی سرچشمه پور
در این تحقیق تاثیر قارچ آربسکولار میکوریز و پلی آمین های پوترسین و اسپرمیدین در کاهش اثرات تنش خشکی روی دانهال های پسته رقم بادامی ریز زرند طی دو آزمایش مستقل و همزمان مورد مطالعه قرار گرفت. آزمایش اول با سه سطح خشکی(fc80% d0=، fc50% d1= و fc30% d2=) و دو سطح میکوریز(شاهد بدون تلقیحm0= و تلقیح با میکوریزm1=) و آزمایش دوم شامل 5 تیمار پلی آمین(تیمار شاهد، غلظت 0/5و 1 میلی مولار اسپرمیدین و 0/5 و 1 میلی مولار پوترسین) بود که هریک با10 تکرار و به صورت فاکتوریل با قالب طرح کاملاً تصادفی اجرا شدند. نتایج آزمایش اول نشان داد که اثرات اصلی تنش خشکی و قارچ میکوریز بر تمام صفات اندازه گیری شده و اثرات متقابل آنها بر شاخص های تعداد برگ، سطح برگ، وزن خشک اندام هوائی، حجم ریشه، درصد کلنیزاسیون ریشه و میزان کلروفیلb گیاهان پسته در سطح 5 درصد معنی دار شد. نتایج آزمایش دوم نشان داد اثرات اصلی تنش خشکی و پلی-آمین بر تمام صفات اندازه گیری شده و اثرات متقابل آنها بر شاخص های وزن تر اندام هوائی، وزن تر ریشه، وزن خشک ریشه و حجم ریشه و مقادیر کلروفیلa، b و کل در سطح 5 درصد معنی دار شد. همه غلظت های پلی آمین باعث افزایش معنی دار(سطح5درصد) صفات اندازه گیری شده نسبت به شاهد شدند. تیمارپلی آمیناسپرمیدین با غلظت 0/5 میلی مولار تأثیر معنی داری بر طول ریشه نداشت.
مینا ناصری مهدی سرچشمه پور
امروزه به¬علت فعالیت¬های گسترده صنعتی و کشاورزی، مقادیر زیادی از آلاینده¬های شیمیایی، به¬ویژه فلزات سنگین وارد محیط¬زیست می¬شود. این مواد به¬علت سمی بودن، داشتن خاصیت سرطان¬زایی و قابلیت تجمع در بدن موجودات زنده، نگرانی¬های زیادی ایجاد کرده¬اند. قارچ آرباسکولار میکوریز، یکی از مهمترین میکروفلورهای خاکزی است که رابطه همزیستی مفیدی با ریشه گیاهان تشکیل می¬دهد. این تحقیق با توجه به ضرورت حذف فلز سنگین مس از محیط¬زیست و جلوگیری از اثرات تخریبی آن و نیز به¬¬منظور بررسی تأثیر قارچ آرباسکولار میکوریز بر میزان جذب و تجمع مس در بافت¬های گیاهی و همچنین اثرات مفید آن بر ویژگی¬های رشدی دو گیاه زینتی آهار (zinnia elegans) وگل همیشه¬بهار (calendula officinalis l.) تحت سطوح مختلف مس در خاک انجام شد. قارچ میکوریز مورد نظر ابتدا با استفاده از گیاهان سورگوم و شبدر و سپس با خود گیاهان مورد مطالعه، کشت و تکثیر شدند. آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی بود که با 6 غلظت مس (صفر، 50، 100، 200، 400 و 800 میلی¬گرم مس بر کیلوگرم خاک)، دو سطح قارچ میکوریز (m1= وجود و m0= عدم وجود قارچ) و 5 تکرار در گلخانه دانشگاه شهید باهنر کرمان انجام شد. در نهایت صفاتی مانند طول ساقه و ریشه، وزن تر و خشک ساقه و ریشه، سطح و تعداد برگ، حجم ریشه و درصد کلنیزاسیون میکوریزی ریشه و غلظت مس اندام هوایی و ریشه در هر گیاه به¬طور جداگانه اندازه¬گیری شد. نتایج نشان داد که تأثیر مایه¬زنی گل همیشه¬بهار با قارچ میکوریز بر تمامی صفات در سطح 1 درصد معنی¬دار شد و سطوح مس موجب کاهش معنی¬دار تمامی صفات به¬جز تعداد برگ گردید. همچنین اثرات متقابل مس و قارچ بر تمامی صفات به¬جز طول ساقه و ریشه، تعداد برگ و وزن تر ساقه اثر معنی¬داری داشت. در گل آهار تأثیر قارچ میکوریز موجب افزایش معنی¬دار تمامی صفات در سطح 1 درصد شد و تأثیر سطوح مس نیز بر تمامی صفات معنی¬دار شد.
ابراهیم رفیعی سربیژن نسب مهدی سرچشمه پور
نخل پاکوتاه ایرانی از گونه¬های بومی جنوب غربی آسیا است که به طور طبیعی در بخش-های جنوب شرق ایران نیز رویش دارد و دارای دو واریته است. در این تحقیق ابتدا از چهار منطقه از رویشگاه¬های طبیعی دو واریته این گیاه، نمونه¬برداری از ریشه به عمل آمد و درصد کلنیزاسیون میکوریزی تعیین شد. در مرحله بعد پتانسیل کلنیزاسیون نمونه¬های صحرایی با درصد کلنیزاسیون بیش از 50 درصد، در یک کشت مقدماتی روی دو واریته مورد مطالعه و غربالگری اولیه قرار گرفت. درآزمایش اول فاکتور¬ها شامل دو گونه نخل (داز و پُرک) و چهار تیمار کودی شامل بستر خاکی به عنوان شاهد (t1)، مخلوط خاک با چهار درصدکود حیوانی (t2)، مخلوط خاک با دو درصد اسید هیومیک (t3) و در نهایت مخلوط خاک با یک درصد اسید هیومیک و دو درصدکود حیوانی (t4) بودند. و آزمایش دوم شامل سه سطح تنش خشکی (f.c d0=%80،d1=%50 f.c ،d2=%30 f.c ) و سه سطح میکوریز (شاهد m0=، قارچ میکوریز جدایه اول m1=.، قارچ میکوریز جدایه دومm2=) و در. هر دو آزمایش با چهار تکرار به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملا تصادفی اجرا شدند. نتایج کشت مقدماتی غربالگری نیز نشان داد که بیشترین فراوانی درصد کلنیزاسیون مربوط به واریته داز بود و به طور متوسط درصد کلنیزاسیون 3/58% نمونه¬ها در بازه 75-50 درصدی قرار داشت. نتایج آزمایش گلخانه¬ای بستر کاشت نیز نشان داد که بیشترین میانگین درصد کلنیزاسیون برابر 41/97 درصد و مربوط به t4بود که نسبت به شاهد حدود 2/32% افزایش داشت. نتایج آزمایش دوم نشان داد که مایه¬زنی دو واریته نخل پاکوتاه ایرانی با قارچ میکوریز بر تمامی صفات به جز تعداد برگ در سطح 1 درصد معنی¬دار شد، سطوح تنش خشکی موجب کاهش معنی¬دار تمامی صفات رویشی از جمله سطح برگ، ارتفاع ساقه و ریشه، وزن تر و خشک ریشه و ساقه،حجم ریشه و درصد کلنیزاسیون میکوریزی ریشه گردید.
راحله موسی پور وحیدرضا صفاری
فلزات سنگین به تازگی عنوان یک آلوده کننده جدید که خطرناک تر از سایر آلوده کننده های محیطی است، شناخته شده است. با توسعه آلودگی به مناطق شهری باید توجه بیشتری به نقش گیاهان زینتی در پالایش این آلودگی ها شود. یکی از کارآمدترین روش ها برای حذف، جذب، تجزیه و تبدیل آلودگی ها از محیط زیست گیاه پالایی می باشد. مزیت های این روش نسبت به سایر روش ها شامل سادگی و ارزان بودن می باشد. در این روش انتخاب گیاه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف از این پژوهش امکان بررسی استفاده از همیشه بهار و گل میمون جهت گیاه پالایی خاک های آلوده به عنصر مس بود. این آزمایش بصورت طرح کاملا تصادفی و در پنج تکرار در سال1391 در گلخانه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه شهید باهنر کرمان اجرا شد. تیمارهای آزمایشی شامل 6 سطح مس 0، 50، 100، 200، 400 و 800 میلی گرم بر کیلو گرم خاک بودند. بدین منظور یک ماه پس از آلوده سازی خاک گلدان ها به این عنصر، نشاء های همیشه بهار و میمون به گلدان ها منتقل و پس از رشد کافی گیاه میزان جذب مس در ریشه، اندام هوایی و برخی شاخص های فیزیولوژیکی و مورفولوژیکی از جمله میزان پرولین، نشت یونی، میزان رنگیزه های فتوسنتزی، مالون د آلدئید، پارامترهای رشد و صفات روزنه اندازه گیری شد. نتایج نشان داد، افزایش سطوح مس به شکل معنی داری باعث کاهش طول ساقه و ریشه، وزن تر ساقه و ریشه، وزن خشک ساقه و ریشه، رنگیزه های فتوسنتزی، افزایش نشت یونی، قند احیاء، پرولین و مالون د آلدئید گردید. بیشترین تجمع مس درتیمار800 میلی گرم بر کیلو گرم خاک ریشه همیشه بهار و میمون بود. بالاترین طول ریشه و ساقه، بیشترین وزن تر و خشک ساقه و ریشه در تیمار شاهد دیده شد. در نتیجه به نظر می رسد که گیاه همیشه بهار و میمون جهت پالایش فلز سنگین مس در مناطق آلوده به این عنصر مناسب می باشد.
بهاره معین وزیری مهدی سرچشمه پور
قارچ های میکو ریز می توانند در افزایش قابلیت دسترسی عناصر غذایی و مقاومت گیاه به تنش خشکی نقش قابل توجهی داشته باشند. در این تحقیق ابتدا وضعیت میکوریزایی ریشه گیاهان زیره سیاه، زیره سبز و گشنیز از خانواده چتریان مورد بررسی اجمالی قرار گرفت و سپس مخلوط بقایای ریشه و خاک ریزوسفری نمونه ها پس از آماده سازی گلدان های حاوی خاک استریل، بر روی سه گیاه سورگوم، شبدر و زیره سبز کشت شدند. گیاهان بعد از 60 روز برداشت شدند و مجددا درصدکلنیزاسیون میکوریزایی ریشه ها تعیین شد. نتایج نشان داد که اولا گیاه زیره سبز دارای همزیستی نسبتا خوبی با قارچ میکوریز آرباسکولار می باشد و ثانیا قارچ میکوریز همزیست با گیاه گشنیز نیز از پتانسیل همزیستی بالایی با گیاه زیره برخوردار می باشد. در این تحقیق میزان همزیستی جدایه های مربوط به زیره سبز با گیاهان سورگوم و شبدر کمتر از جدایه های مربوط به گشنیز و زیره سیاه بود. درصد همزیستی جدایه های مورد آزمایش روی زیره سبز از 6/34 تا 7/68 درصد متغیر بود و جدایه برتر انتخابی از ریزوسفر گشنیز جداسازی گردید و درصد همزیستی آن روی زیره سبز به 7/68 درصد رسید. پس از آماده سازی مایه تلقیح گیاه ارزیابی هم زیستی در مرحله کشت انجام گرفت. آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح آماری کاملا تصادفی با 5 و 4 تکرار به ترتیب در کشت اول و دوم اجرا شد. تیمارهای آزمایشی با 6 تیمار کودی شامل -mic، -n، شاهد، تمام کودها، -k، -p و دو سطح مایه زنی با میکوریزا شامل شاهد بدون تلقیح (m0) و تلقیح با میکوریزا(m1) اعمال شد. در تمام صفت های مورد مطالعه(ارتفاع گیاه، قطر ساقه، تعداد شاخه فرعی، وزن تر و خشک بوته، تعداد گل در بوته، طول، حجم و درصد کلنیزاسیون قارچ در ریشه) در بین تکرارها تفاوت معنی دار مشاهده نشد، اما تفاوت معنی داری در سطح 1% بین تیمارها مشاهده گردید. بر اساس نتایج جداول مقایسه میانگین ها می توان اینگونه تفسیر کرد که گیاه زیره سبز دارای نیاز کودی پایینی بوده و مخصوصا در مرحله ارزیابی دوم در بین تیمارهای مختلف کودی و تیمار شاهد تفاوت معنی داری مشاهده نشد، اما با حضور قارچ میکوریزا تفاوت در بین صفات مورد مطالعه معنی دار بود و تیمار m1-mic در تمام صفات برترین تیمار بود.
زهرا شکری مهدی سرچشمه پور
گیاه پالایی یک بیوتکنولوژی است که برای از بین بردن آلودگی محیطی ناشی از تجمع عناصر سمی مانند کادمیم، مس، سرب، کروم و غیره در خاک مورد استفاده قرار می گیرد. همزیستی قارچ های میکوریزی به افزایش جذب و انتقال عناصر با تحرک کم و همچنین عناصر میکرو کمک می کند، زیرا باعث افزایش حلالیت این عناصر می شود. در این تحقیق مایه تلقیح میکوریز آربسکولار از طریق جداسازی قارچ از ریشه گل جعفری و تکثیر آن با گیاهان شبدر و سورگوم در شرایط گلخانه ای در طی 45 روز تهیه شد و تأثیر آن بر جذب و انتقال کادمیم و مس در گل جعفری در شرایط گلخانه ای بررسی گردید. آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی با پنج سطح کادمیم (0، 100، 200، 400، 800 میلی گرم کادمیم برکیلوگرم خاک) با استفاده از نمک کلرید کادمیم (cdcl2.h2o)، پنج سطح مس (0، 75، 150، 300، 600) با استفاده از نمک سولفات مس (cuso4.5 h2o) و دو سطح میکوریز (با و بدون میکوریز) با چهار تکرار به طور جداگانه انجام شد و گیاهان پس از یک دوره کشت 100 روزه برداشت شدند. نتایج آزمایش نشان داد با افزایش غلظت کادمیم و مس در خاک میزان تجمع کادمیم و مس در اندام های هوایی، ریشه ها و همچنین قابلیت دسترسی آن ها در خاک افزایش یافت. در مجموع یافته های این پژوهش نشان می دهد که استفاده از مایه تلقیح میکوریز برای گل جعفری سبب انتقال بیشتر عناصری مانند فسفر به اندام هوایی و تثبیت بیشتر عناصر کادمیم و مس در بخش ریشه ای گیاه گردید. در ادامه کاربرد جاذب بنتونیت مگنتیتی اصلاح شده بوسیله 2- (3، 4- دی هیدروکسی فنیل)-1، 3- دی تیولان برای حذف دو فلز کادمیم و مس از نمونه های آبی و خاکی نیز مورد مطالعه قرار گرفت. ترکیب جاذب مگنتیتی بوسیله ft-ir ، sem، و xrd مشخص شد و خصوصیات خود مگنتیت به روشvsm تعیین گردید. میزان مغناطیس پذیری این جاذب emu g-1 3/19 نشان داده شد. تأثیر چهار پارامتر ph، دما، زمان و مقدار جاذب در فرآیند جذب بررسی شد. شرایط بهینه 6، c? 25، 30دقیقه و mg5 برای ph، دما ، زمان و مقدار جاذب به ترتیب نیاز بودند. بالاترین درصد جذب هم برای هر دو فلز 98 درصد بدست آمد. هم دماهای جذب لانگمیر و فروندلیچ هم به خوبی با اطلاعات جذب کادمیم و مس تطابق داشتند. ظرفیت جذب 43/175 و 57/178 میلی گرم بر گرم به ترتیب برای کادمیم و مس از هم دماهای جذب بدست آمد که ظرفیت جذب بالای بنتونیت مگنتیتی اصلاح شده آلی نسبت به بنتونیت طبیعی را نشان داد.
مهدیه نادوکی وحیدرضا صفاری
استفاده از گیاهان زینتی برای خارج ساختن فلزات سنگین از خاک به عنوان گزینه نوید بخشی در پاکسازی خاک و آب مطرح شده است. برای مطالعه تأثیر سطوح مختلف سرب و مس بر رشد و نمو و تجمع زیستی این عناصر در گیاهان آفتابگردان زینتی و لاله عباسی، آزمایش های گلدانی بصورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملاً تصادفی در دانشکده کشاورزی دانشگاه شهیدباهنرکرمان انجام شد. بدین منظور پس از آلودگی خاک ها، کاشت بذور و رشد کافی گیاهان، میزان جذب سرب و مس در ریشه و اندام هوایی و تأثیر این عناصر بر برخی شاخص های مرفولوژیک و صفات روزنه ای و نیز پرولین، نشت یونی، قنداحیا، رنگیزه های فتوسنتزی و آنزیم های آنتی اکسیدان (سوپراکسیددیسموتاز، کاتالاز، آسکوربات پراکسیداز، گایاکول پراکسیداز و پراکسیداز) اندازه گیری شد. در نتیجه با توجه به مقادیر سرب و مس جذب شده و تجمع آن ها در ریشه ها، به نظر می رسد که گیاهان مورد مطالعه، گیاهانی با تحمل نسبی در مقابل تنش ناشی از افزایش این عناصر باشند.