نام پژوهشگر: محمد تقی پیربابایی
بهاره صحاف نیا مجتبی رفیعیان
چکیده : « مسیرهای پیاده » یا « پیاده راهها »جزئی از فضاهای عمومی شهری است که امروزه بدلیل تأکید بیش از حد بر حرکت سواره و حل مسائل مختلف آن وغفلت از ساماندهی وبرنامه ریزی برای حرکت پیاده ونیز به لحاظ برقراری ارتباط فضایی بین عملکردهای شهری و تقویت روابط اجتماعی ،در بین برنامه ریزان ، طراحان شهری و نیز شهروندان حائزاهمیت می باشد وایجاد گرایشی نوین درشهرسازی معاصر،تحت عنوان « جنبش پیاده گستری » ، «گسترش فضاهای پیاده » یا « برنامه ریزی پیاده » را به همراه داشته است. به هر حال واقعیت این است که تاکنون معابر پیاده نه به عنوان بخشی مستقل از فضای شهری بلکه به منزله تابعی از حرکت سواره به شمار رفته و برنامه ریزی برای ماشین همواره بر برنامه ریزی برای انسان مقدم بوده است. در نتیجه ، هجوم انبوه خودرو به مرور زمان، پیاده ها را وادار به عقب نشینی کرده و آنان را به خانه ها یا فضاهای بسته تبعید نموده است. اگر قبول کنیم که بهبود کیفیت فضاهای عمومی شهری بر فعالیت روز مره اجتماعی شهروندان تأثیر می گذارد ، این تأثیر را بیش از هر جای دیگری میتوان در معابر ویژه یا مکانهای بسته بر ترافیک موتوری مشاهده کرد. احداث مسیر ویژه پیاده علاوه بر اینکه در تجدید حیات مراکز شهری نقشی انکار ناپذیر را ایفاء می کند، با فراهم آوردن تعاملات اجتماعی به شهروندان اجازه می دهد در محیطی آرام ، بدون اینکه هر لحظه خطر برخورد یا تصادف با خودرو را احساس کند،حواس خود را کاملاً معطوف انتخاب جنس، حظ بصر و یا پیاده روی بی دغدغه نمایند. در نظام شهری ایران نیز با توجه به اینکه قسمتی از سفرهای درون شهری به صورت پیاده انجام میگیرد و اکثر شهرها در بطن شبکه های شهری امکانات قوی بسیاری برای اصلاح الگو های ناصواب ترافیکی دارند ، ولی نیازهای اساسی عابرین پیاده در اکثر مواقع نادیده گرفته می شود و به طراحی صحیح و نگهداری درست مسیرهای پیاده و ایجاد راهها بسیار کم توجه می شود . همین عامل باعث گردیده که برنامه ارزشها و جاذبه های اجتماعی و فرهنگی فضاهای شهری کاسته شود . مطالعه حاضر به منظور بررسی ایده ای مبنی بر ایجاد شرایطی به منظور ارتقاء کمی وکیفی محیط شهری ، افزایش ارتباطات و تعاملات اجتماعی افراد با یکدیگر در محیطی امن و سالم ، رفع آلودگیهای زیست محیطی و مهمتر از همه احترام به هویت عابر پیاده به عنوان جزئی مهم از سیستم حمل ونقل شهری در قالب بستر کالبدی مناسب می باشد .« فضای پیاده » ، پیشنهاد ایجاد مسیرهای خاص حرکت پیاده و فضای مکث در شبکه معابر شهرهای بزرگ است که با توجه به پیامدهای رشد و توسعه شهرها و افزایش تراکم وسایل نقلیه موتوری از طریق جداسازی ترافیک سواره و پیاده ، در جهت بهبود کیفیت فضاهای شهری مطرح می گردد .
زینب جهانتاب مازیار آصفی
امروزه تغییر در هنجارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بویژه نحوه تولید ومصرف جامعه، موجب شده که بسیاری از فضاهای با ارزش تاریخی علارغم کیفیت مناسب کالبدی وعملکردی خود وداشتن قابلیت های بالقوه فروان یک فضای شهری فعال ازگذشته تابحال، به تدریج فراموش شده ودر رقابت با دیگرفضاهای شهری، کمترمورد استقبال قرارگیرند. از طرفی امروزه باتوجه به فن آوری های نوین ساخت وشکل گیری معیارهای جدید فکری وپیامدهای آن،تغییروتنوع نیازهاوسلیقه ها، ناگزیربه ساخت بناهای جدید در کنارفضاهای تاریخی،الحاق به آنهاوازهمه مهمتر استفاده هرچه بیشتر از خود فضاهای تاریخی خواهیم بود. رساله حاضر با یادآوری ارزش های فضای تاریخی وجایگاه بازارهای ایرانی درساختارشهری به طورعام و بازار تاریخی تبریزبه طور خاص، باتوجه به کیفیات موثربرفضای شهری سرزنده، برلزوم احساس مسئولیت جامعه وتکنولوژی معاصردر قبال ادامه حیات وسرزندگی هرچه بیشتر بازارتبریز تاکید کرده است دراین تحقیق پس ازبررسی نمونه هایی از الگوهای مداخله در بناهای تاریخی وکیفیات حاصل از آنها، درارائه طرح ساماندهی بخش جنوبی بازارتبریز، الگوی مداخله "سازگاری وهمزمانی دوره های تاریخی دربازتعریف یک فضای تاریخی وخلق هویتی واحد که اجزاوعناصر ساختارهای معماری دوره های مختلف درعین همجواری،استقلال شخصیتی ومعماری خود راحفظ کرده وبه دیگری احترام بگذارند" تعریف گردید.و طرح ساماندهی بخش جنوبی بازار تبریز،براساس این رویکرد پیشنهاد شد.
آزاده صدری سوادجانی عیسی حجت
اصفهان در طول تاریخ چند هزارساله ی خود، پس از ورود آریاییان به ایران تا به امروز، تاریخ پرفراز و نشیبی را از سر گذرانده است. تاریخی که به گواهی مدنیت انسجام یافته ی آن در عرصه های تاریخ، اقتصاد، مذهب، فلسفه، هنر، ادبیات، معماری و شهرسازی دارای غنای شگرف است. بی شک صدها سال تجربه، تحقیق و دانش مکتوب و شفاهی مردمان این دیار، در زمینه های اجتماعی، فرهنگی، هنری و فنی، نیازمند فضایی است که در قالب فعالیت های جمعی و با استفاده از فن آوری های روز و حضور متخصصان و استادان هر رشته، جمع آوری، دسته بندی و نتیجه گیری شود و در فضای مناسب بایگانی شده و به انتشار و نمایش درآید، فضایی که در یک کلام حافظ مکتوب و شفاهی شهر اصفهان باشد.رسالت مرکز اصفهان شناسی تنها در زمینه ی گردآوری مستندات و فعالیت پژوهشگران این عرصه نبوده و در بعد دیگر، بستری است جهت معرفی ابعاد مختلف شهرموزه اصفهان برای ساکنان و گردشگران، که از طریق ارتباط مردم و محققین بر پایه ی نشست های فرهنگی و جلسات آموزشی و بازدید از اماکن تاریخی صورت می گیرد و میزان آگاهی از نیازها و چالش ها در زمینه ی شهرموزه ی اصفهان فزونی می یابد. تحقق این امر منجر به پرورش نسلی خودآگاه شده که با مشارکت و شناخت اصفهان، در تعیین سرنوشت این شهر، از بار مسئولیتی دستگاه های دولتی کاسته و از این رهگذر، تداوم حیات کلان شهر اصفهان محقق می شود. در این رساله رویکرد اصلی، باززنده سازی بنا و باغ تاریخی در بستر پژوهشی کیفی مطرح شده است و در نهایت با ارایه الگویی برای طرح مرکز اصفهان شناسی در سایت تاریخی باغ دریاچه بر پایه ی ضوابط و اصول مرمتی پرداخته است. برای این منظور در ابتدا با شناخت و بررسی ضرورت طراحی مرکز اصفهان شناسی و ضوابط مکان یابی مجموعه فرهنگی، سایت مورد نظر در محل کنونی کارخانه دخانیات و بنیاد جانبازان(در جوار پل جویی صفوی و محور طبیعی زاینده رود) انتخاب شد. با توجه به عناصر تاریخی موجود در سایت از جمله پل جویی، باغ دریاچه، کارخانه نخ تاب و مادی نیاصرم، محور اصلی مبانی نظری بر اساس مستندسازی بستر طراحی و ضوابط و نحوه ی اعطای کاربری به ابنیه و باغ های تاریخی تبیین شد. در گام آتی عملکردهای مورد نیاز مرکز اصفهان شناسی و ظرفیت باغ تاریخی در تدوین برنامه فضایی این مرکز به کار برده شده است و در پایان مرکز اصفهان شناسی در قالب 4 فعالیت عمده طراحی شکل گرفت که عبارتند از:شکل گیری بخش های پژوهشی در قالب کوشک امروزین در محدوده ی باغ صفوی، اعطا عملکرد کتابخانه و مرکز اسناد در کارخانه نخ تاب، حذف عناصر فاقد ارزش تاریخی و بازیافت زمین آن به منظور تامین سایر فضاهای مورد نیاز، توجه به فضای فعال روز و شب و توسعه پایدار اقتصادی در طراحی فضاهای جانبی مرکز اصفهان شناسی.
اشکان جوکار محمد تقی پیربابایی
چکیده: سبک زندگی (life style) نظام واره و سیستم خاص زندگی است که به یک فرد، خانواده یا جامعه با هویت خاص اختصاص دارد. این نظام واره هندسه کلی رفتار بیرونی و جوارحی است و افراد، خانواده ها و جوامع را از هم متمایز می سازد. سبک زندگی را می توان مجموعه ای کم و بیش جامع و منسجم از عملکردهای روزمره یک فرد دانست که نه فقط نیازهای جاری او را برآورده می سازد، بلکه روایت خاصی را که وی برای هویت شخصی خویش بر می گزیند، در برابر دیگران مجسّم می سازد. یکی از مهمترین مسائلی که در حال حاضر گریبانگیر جامعه خصوصاً نسل جوان این مرز و بوم شده است احساس بی هویتی، بی انگیزگی و عدم طراوت لازم این قشر آرمانی و سر نوشت ساز در راستای سبک زندگی ایرانی- اسلامی می باشد و در این میان فقدان مراکز و اماکنی که بتواند تا حدودی به بخشی از نیازهای فرهنگی، فراغتی این سرمایه های مملکت در این راستا پاسخگو باشد به شدت احساس می شود. مهمترین هدف شناسایی الگوهای رفتاری ایرانی- اسلامی و تدوین اصول و مبانی طراحی این فضاها در معماری ایرانی – اسلامی و پیاده سازی آن در طراحی یک مجموعه فرهنگی در جهت گذران اوقات فراغت به عنوان مهمترین بخش سبک زندگی می باشد. مطالعات حاضر نشان می دهد که گذران اوقات فراغت در جامعه ایرانی با چالشهای نظری و رویکردی روبرو می باشد و وضعیت فراغتی جوانان ایرانی که تحت تأثیرغرب قرار گرفته و نیز عدم برنامه ریزی و مدیریت ساختار یافته و ناهماهنگی در تصمیم سازی برنامه های فراغتی از سوی سازمان های دولتی و خصوصی از دیگر مشکلاتی است که در حال حاضر گریبانگیر جامعه خصوصاٌ جوانان می باشد. این مطالعه با شناسایی الگوهای رفتاری ایرانی- اسلامی و استفاده از الگو باغ های ایرانی- اسلامی اصول و مبانی معماری اوقات فراغت را تدوین نموده و بر این اساس در پارک جنگلی چیتگر واقع در شمال غرب تهران و مجاورت با دریاچه چیتگر که دارای پتانسیل فضای فراغتی بالایی در جذب و گذران اوقات فراغت مردم خصوصاً جوانان است، طراحی مجموعه فراغتی و فرهنگی نمونه انجام یافته است. کلید واژه ها: سبک زندگی ایرانی-اسلامی، معماری اوقات فراغت، باغ ایرانی- اسلامی، فرهنگسرا
مریم پیردهقان فاطمه اکبری
باور به عناصر اربعه به مثابه ی بنیانِ جهان مادی، روشی سنتی برای تبیین و تشریح جهان در بسیاری از نگرش های باستانی است. تدوینِ اصولیِ این مقوله جهتِ نظریه پردازی توسط امپدوکلس در قرن پنجم پ. م با تکیه بر اندیشه های کیهان پیدایی و کیهان شناسیِ متفکران پیشین صورت می گیرد و بعدها، این تئوری به واسطه ی افلاطون برای تبیینِ آفرینش در رساله ی تیمائوسش و ارسطو در فلسفه ی طبیعی اش بسط می یابد و دیگر فرهنگ ها، مکاتب فکری، علمی و حتی عرفانی نیز جهت توضیح بسیاری از موارد از آن سود می جویند که یکی از نمونه های اصلیِ آن، فرهنگِ فلسفیِ دورانِ اسلامی، و تبع آن هنر اسلامی است. با این حال، کنکاش نظام فکریِ دخیل در بازنمایی چهار عنصر در هنر اسلامی به عنوان بنیانِ گیتی، موجد پیچیدگی هاییست زیرا با مد نظر قرار دادن جهان بینی های گوناگون در مورد تفکرِ عناصر اربعه که سیری از یونان تا عالم اسلامی داشته اند، باید توجه داشت به رغم کارکرد صوریِ واحد عناصر در جهانبینی های مختلف، نگرش های شکل گرفته شده بر این اِلمانِ مشترک در هر نظام فکری یکسان نیست. از این رو این رساله مطرح کننده ی پرسشی است مبنی بر اینکه تفکر غالب بر عناصر اربعه در هنر اسلامی دقیقا ملهم از کدام جهان بینی، و بازنماییِ باور به آن دارای چه نوع ماهیتی است. در این راستا پژوهش با بهره گیری از روش تطبیقی- تحلیلی و با هدفِ تاکید بر شناختِ چگونگیِ ورود اندیشه ها به هنر اسلامی با توجه به بستر تاریخی و جغرافیایی و جلوگیری از برداشتی صرفا فراتاریخی، به منظور ارتقای سطح کیفی و اتخاذ نگرش واقع گرایانه تر در پژوهش های اسلامی، به این نتیجه می رسد که تفکر حاکم بر عناصر در هنر اسلامی، نمایش حکمت یونانیِ راه یافته به عالم اسلامی در کنار امتزاجی با عناصر بومی- اسلامی است و ماهیت بازنمایی آن هم با اتخاذ دیدگاهی پدیدارشناسانه در روندی که افکار حکمی/عرفانی آن را ساخته اند دیگر نه به مانند عناصر امپدوکلسی، اسطوره ای، و یا به مانند ارسطو، رازی و دیدگاه مشاییِ ابن سینا صرفا عناصرِ مادی رها از هر مفهوم، بلکه به مانند دیدگاه،های افلاطونی، نو،افلاطونی، هرمسی و عرفانی- اسلامی، در روایت،هایی تمثیلی و نمادین از پیش موجود تعریف می شوند.
سارا پیامی محمد تقی پیربابایی
تصویرگری به معنی مجسم کردن و شکل بخشیدن به یک داستان، رویداد و یا یک مفهوم است و هنرمند به وسیله ی آن سعی در انتقال پیام متن به شیوه ای تصویری دارد. هنرمندان ایرانی نیز همواره کتاب های شناخته شده و آثار نفیس ادبی را الهام بخش نگاره های خود قرار داده اند. در این پایان نامه در میان رویکردهای مطالعاتی، بینامتنیت انتخاب شد که در حوزه ی مطالعات تطبیقی قرار می گیرد و از آنجا که به روابط میان متون می پردازد، در جهت خلق اثرهم تاثیرگذار است و به هنرمند در شناخت رابطه ی اثرش با متون دیگر کمک می کند. در مطالعات بینامتنی هر اثری از جمله تصویر، نوشته و ... یک متن محسوب می شود و نیز هیچ متنی بدون پیش متن خلق نمی شود. در واقع تصویرگری یک متن ادبی، خود عملی بینامتنی است. باب هشتم گلستان سعدی شیرازی که « در آداب صحبت » نام دارد، موضوع پروژه قرار گرفت. تصویرگری گلستان موجب می شود تا این کتاب گرانبها بار دیگر مخاطب معاصر پیدا کند. از طرف دیگر نگاره های مکتب شیراز (دوره ی آل اینجو) برای تصویرگری باب هشتم گلستان مورد الگوبرداری قرار گرفتند. آثار این مکتب از نظر بصری جذاب، دارای رنگ های درخشان و گرم، پیکره های ساده، تزیینات فراوان و نیز وام دار سنت های تصویری ایرانی هستند. کوشش بر آن بوده است تا با شناخت شیوه های مطالعاتی (بینامتنیت) و کمک گرفتن از آن و با مطالعه ی ویژگی های بصری مکتب شیراز و الهام گرفتن از آنها، گزیده ای از چند پند و اندرز گلستان سعدی، که دارای هویت ایرانی-اسلامی می باشد، تصویرگری شود. مطالعات صورت گرفته در این پروژه نیز پیرو همین بینش صورت گرفته اند.
فهیمه شهیری مهراباد محمد تقی پیربابایی
مقدمه شهر مشهد به عنوان یکی از پر اهمیت ترین شهرهای زیارتی دنیا، به ویژه در جهان اسلام، و اولین شهر زیارتی ایران، شناخته میشود. پذیرش حجم بالای گردشگر در سال، سبب میشود تا ایجاد نگاهی ویژه در طراحی های شهری و طراحی معماری در این شهر ضروری به نظر برسد. تاثیر گذاری نحوه ی زندگی، آداب زیارت خاصی که در حرم امام رضا بیشتر به چشم میخورد، الگوهای عرفی و سنت های جاری در زندگی مردم شهر مشهد بر زائران و کسانی که به این شهر سفر میکند- به واسطه ی رفت و آمد زائران از نقاط مختلف دنیا و ایران به آن و تکرار و تناوب این سفرها در بازه زمانی چند ساله و تاثیر زیاد این سفرها به دلیل اهمیت و خاص بودن این سفر در ذهن زائران- همچنین تاثیر پذیری فرهنگ و زندگی مردم شهر مشهد از این مسافر پذیری همیشگی، نوع نگاه این شهر به پدیده ی ورود زائران که به صورت عمده در فصولی خاص و مناسبت های خاص رخ میدهد در این پژوهش مورد توجه قرار میگیرد. وقوف به این مطلب که غالب گردشگران و مسافران این شهر را زائران حرم امام رضا(ع) تشکیل می دهند، توجه به طراحی فضاهای مناسب با نیاز زائران با توجه و نگاه به این تاثیر پذیری و تاثیر گذاری ها ضروری است. آنچه در طراحی غالب این فضاها به چشم میخورد استفاده از الگوهایی مشخص است که در دیگر فضاهای اقامتی (مسافرخانه ها، مهمانپذیرها، متل ها، خانه معلم ها،...) نیز به کارگرفته میشود. اما در مکان های اسکان موجود زائران ، توجه به نیازهای ویژه ی زائر،(نیازهای رفاهی و عبادی خاص زائران)و همچنین بار معنایی و خاطره ی شکل گرفته در ذهن استفاده کنندگان از فضای اقامتی و تجربه ی این فضا، به عنوان بخشی از منظر فرهنگی-مذهبی شهر زیارتی و انتقال این الگوی فضایی توسط زائران به دیگر شهرها، کمتر مورد توجه طراحان و برنامه ریزان قرار گرفته است و بیشترین تلاش در جهت ایجاد فضایی برای اسکان توام با آسایش می باشد، نگارنده اعتقاد دارد می توان با طراحی مکان های مبتنی بر منظر فرهنگی، علاوه بر تامین آسایش و در نظر گرفتن ملاحظات اقتصادی، از ظرفیت های مکان اسکان زائران، برای تاثیر گذاری فرهنگی بهره جست. بنابراین در پژوهش کنونی توجه به منظر فرهنگی و مذهبی شهر مشهد و رابطه ی دو طرفه ی زائرسرا با آن مورد توجه است. با شناخت تعاریف موجود درباره ی منظر فرهنگی و ارائه ی تعریفی از منظر فرهنگی-مذهبی شهر مشهد، عوامل تاثیرگذار بر آن باز شمرده شده و زائرسراها به عنوان یکی از موارد تاثیرگذار بر منظر فرهنگی مذهبی شهر مشهد، مورد مطالعه قرار میگیرد. در این پژوهش طراحی فضایی خاص اقامت "زائر" با در نظر گرفتن نیازهای ویژه ی زائر و اقتضائات زیارت، مد نظر است، لذا عنوان "خانه ی زائر" برای این فضای خاص انتخاب شده است که تفاوت این شکل الگوهای فضایی، با دیگر فضاهای موجود اقامت زائر مورد تاکید قرار گیرد. به نظر می رسد مابین شهر و معماری رابطه ای دو سویه و تاثیر گذار می باشد و می توان در کنار ظرفیت های فرهنگی-مذهبی شهری مانند مشهد مقدس، معماری را طراحی نمود که بتواند در ذهن و روان زائران تاثیر گذار باشند.