نام پژوهشگر: کاظم خاوازی
مهدی حاجیلو محمد رضا عامریان
باکتری های محرک رشد از جمله میکروارگانیسم های اطراف محیط ریشه گیاهان هستند که سبب بهبود رشد گیاه می شوند. این باکتری ها قادرند از طریق مکانیزم های مختلفی نظیر تثبیت نیتروژن، تولید و ترشح هورمون های محرک رشد و یا فراهم نمودن عناصر غذایی مورد نیاز گیاه اثرات مثبتی را بر رشد گیاهان اعمال نمایند. در این راستا پژوهشی به منظور بررسی اثرات تلقیح باکتری-های آزوسپیریلیوم و ازتوباکتر و نیز استفاده از مقادیر مختلف کود دامی روی خصوصیات رشد، عملکرد و اجزای عملکرد گیاه ذرت، در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه صنعتی شاهرود در سال 1388 به صورت آزمایش فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در 4 تکرار اجرا گردید. تیمارهای مورد آزمایش شامل کود گاوی در سه سطح: a1، a2 و a3 به ترتیب 0 ، 5 و 10 تن در هکتار، ازتوباکتر شامل دو سطح: بدون تلقیحb1 و با تلقیح b2و آزوسپیریلیوم شامل دو سطح: بدون تلقیح c1 و با تلقیح c2 بودند. نتایج این بررسی نشان داد، تلقیح با این باکتری ها در طی فصل رشد سبب بهبود رشد گیاه شد و همچنین در برداشت نهایی موجب افزایش عملکرد و اجزای عملکرد در مقایسه با شاهد شدند. کاربرد باکتری ازتوباکتر بر تمام صفات مورد مطالعـه (به استثنای تعداد ردیف دانـه در بلال) اثر معنی داری داشت. باکتـری آزوسپیریلیوم نیز به طور معنی داری تمام صفات مورد مطالعه (به استثنای وزن هزار دانه و شاخص برداشت) را تحت تأثیر قرار داد. همچنین نتایج نشان داد که تیمار کود دامی به طور معنی داری عملکرد و اجزای عملکرد را تحت تأثیر قرار داد، به طوری که بیشترین عملکرد در سطح 10 تن کود دامی در هکتار حاصل گردید. کاربرد توأم این دو باکتری سبب تشدید اثرات مثبت آنها بر رشد گیاه گردید. در برداشت نهایی کاربرد توأم این دو باکتری افزایش معنی داری بر عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، ارتفاع گیاه، تعداد دانه در ردیف بلال، وزن و طول بلال و قطر چوب بلال نشان داد. اثر متقابل کود دامی و ازتوباکتر بر صفات عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، وزن هزار دانه، وزن و طول بلال معنی دار گردید. اثر متقابل کود دامی و آزوسپیریلیوم تنها بر عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و وزن بلال معنی دار شد. همچنین عملکرد دانـه، عملکرد بیولوژیک و ارتفاع گیـاه به طور معنی داری تحت تأثیر اثرات متقابل سه گانه تیمارها قرار گرفت. به طور کلی نتایج این تحقیق حاکی از این است که کاربرد کود دامی و این باکتری ها، به تنهایی و یا استفاده توأم از آنها در بهبود ویژگی های رشدی و عملکرد گیاه ذرت تأثیر مثبتی داشت. کلمات کلیدی: ذرت، آزوسپیریلیوم، ازتوباکتر، کود دامی، عملکرد
زهرا امین دلدار محمد رضا احتشامی
به منظور مطالعه اثر باکتریهای محرک رشد گیاه بر عملکرد کمی و کیفی دو رقم برنج، آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در 4 تکرار در سال زراعی 1388 در مزرعه تحقیقاتی موسسه ی تحقیقات برنج کشور در استان گیلان به اجرا در آمد. در این تحقیق، عامل رقم در 2 سطح (هاشمی و خزر) و تلقیح بذر با باکتری محرک رشد در 8 سطح (p. fluorescents strain 93 , p. fluorescents strain 103, p.fluorescents strain 136, p. fluorescents strain 168, p. fluorescents strain 169, p. fluorescents strain 177 p.fluorescents strain 4, به همراه یک تیمار شاهد (بدون باکتری)) در نظر گرفته شدند. صفات مورد مطالعه عبارت بودند از: قطر ساقه، طول و عرض برگ پرچم، تعداد پنجه بارور، ارتفاع بوته، تعداد روز تا رسیدگی، شاخص سطح برگ، وزن خشک، عناصر معدنی در بافت گیاهی و خاک، عملکرد بیولوژیک، طول خوشه، عملکرد دانه، تعداد دانه در خوشه، تعداد دانه در بوته، وزن هزار دانه و شاخص برداشت. در این آزمایش، اثر رقم و اثر باکتری بر اکثر صفات مورد مطالعه معنی دار بود، اما اثر رقم در باکتری به جز در اجزای عملکرد، معنی دار یافت نشد. نتایج آزمایش نشان دهنده تاثیر باکتریها بر روی ارقام بود. در این آزمایش در اکثر ویژگی های مورد مطالعه، رقم خزر نسبت به رقم هاشمی واکنش بهتری نشان داد. نتایج نشان داد که باکتری های محرک رشد باعث بهبود خواص کمی و کیفی برنج نسبت به شاهد شده بودند. استفاده از این ریزجانداران باعث افزایش نیتروژن، فسفر، پتاسیم، کلسیم و آهن در گیاه شد، اما بر روی جذب منیزیم تأثیری نداشت. در بین سطوح مختلف باکتری، تیمار تلقیح بذر با سویه های 168، 177 و 93 نسبت به بقیه سویه ها اثر معنی داری بر صفات مورد ارزیابی داشت. تلقیح بذر با باکتریها باعث بهبود ویژگی های مورد مطالعه در خاک نیز شد و جمعیت ریزجانداران موجود در خاک در تیمارهای تلقیح با باکتری افزایش نشان داد. استفاده از باکتری های محرک رشد باعث کاهش نیتروژن و فسفر قابل جذب خاک، اما باعث افزایش میزان پتاسیم خاک گردید. یافته های این تحقیق نشان داد که باکتری های محرک رشد به دلیل تأثیر بر افزایش رشد و جذب عناصر غذائی بویژه فسفر و نیز افزایش سطح تماس ریشه با خاک می توانند منجر به افزایش عملکرد گیاه گردند.
پویا استوار کاظم خاوازی
به رغم اثرات بسیار نامطلوبی که آلودگی خاک بر کیفیت تولیدات مواد غذایی و درنهایت بر زنجیره غذایی انسان و همینطور دیگر اجزا محیط زیست دارد، قدرت خاک برای زیست پالایی این آلاینده ها از جمله کادمیم (cd) در گذشته کمتر مورد توجه قرار گرفته است. کادمیم از جمله آلاینده هایی است که به شدت سمی و برای گیاه و انسان خطر آفرین می باشد. پالایش سبز یکی از ابزارهای مفید برای کاهش غلظت آلاینده ها از جمله cd در خاک می باشد. از طرف دیگر افزایش جمعیت باکتری های محرک رشد گیاه pgpr)) احتمالا بتواند این قدرت پالایش سبز را افزایش دهد. با این فرض و به منظور بررسی تاثیر pgpr بر کارایی زیست پالایی cd توسط کلم زینتی (brassica oleraceae var. viridis)، آزمایش گلدانی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک کامل تصادفی در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس در سال 1388 اجرا شد. در این آزمایش فاکتورهای تلقیح شامل، (1) تیمارشاهد (بدون تلقیح)، تیمار (2) حاوی pseudomonas fluorescens strain 169؛ تیمار (3) حاویp. putida strain 108 ؛ تیمار (4) حاوی p. putida strain 11 ؛ تیمار (5) حاویp. putida strain 159 ؛ تیمار (6) حاوی p. putida strain 4 و فاکتور غلظت cd شامل سطوح صفر، 5، 10، 15، 30، 50 و 100 میلی گرم در کیلوگرم بود. یک نمونه خاک زراعی تهیه و پس از تجزیه کامل، توصیه کودی بر مبنای آزمون خاک انجام گرفت. پس از تلقیح باکتری ها با بذر و کشت آنها در خاک، مدیریت داشت در گلخانه انجام گرفت. پس از هفت ماه، برداشت اندام هوایی و ریشه کلم زینتی بطور مجزا انجام و در تمامی نمونه ها میزان cdبا استفاده از دستگاه جذب اتمی اندازه گیری و نتایج با استفاده از نرم افزار sas تجزیه وتحلیل آماری شد و با کمک excel نمودارها ترسیم گردید. نتایج این تحقیق نشان داد که فاکتورهای تلقیح و غلظت cd تاثیر معنی داری (%1=?( بر رشد و تجمع غلظت cd دراندام هوایی، ریشه و همچنین فاکتور جذب داشتند. با افزایش غلظت cd، رشد اندام هوایی و ریشه کاهش پیدا نمود. تلقیح با باکتری ها به خصوص تیمار 5 توانست تا حدی این اثر را تعدیل کند. حداکثر غلظت cd در ریشه 136 و در اندام هوایی 58 میلی گرم در کیلوگرم بر مبنای وزن خشک در بالاترین غلظت cd (100 میلی گرم در کیلوگرم) با تیمار 6 بدست آمد. در حالی که حداکثر وزن خشک ریشه 96/1 گرم و وزن خشک اندام هوایی 53/12 گرم به ترتیب مربوط به تیمارهای 3 و 4 باکتریایی و سطوح 15 و 30 میلی گرم در کیلوگرم cd خاک بود. در مجموع با توجه به تاثیر مایه های تلقیح در افزایش جذب cd توسط کلم زینتی، استفاده از مایه تلقیح می تواند به عنوان گزینه ای برای پالایش خاک های آلوده به cd در غلظت های کم تا متوسط (کمتر از 50 میلی گرم در کیلوگرم خاک) استفاده نمود. در خاک های با غلظت بالای آلاینده، به علت افت زیاد قدرت انتقال cd به شاخساره حتی در حضورباکتری، کاشت کلم زینتی توصیه نمی شود. انجام تحقیقات میدانی بیشتر پیشنهاد می گردد.
آسیه سادات غیلثی آیدین حمیدی
بیواسموپرایمینگ روشی جهت بهبود تأثیرات بیولوژیکی به واسطه وارد کردن اصلاحات فیزیولوژیکی است که ضمن افزایش جوانه زنی بذر به جلوگیری از بیماری گیاهچه کمک می کند. هدف این پژوهش انتخاب باکتری های مناسب در جهت افزایش کارایی بذر و رشد گیاه، با بکارگیری یک روش مناسب پرایمینگ برای استقرار این عوامل بر روی بذر بود که بتواند بر شاخص های جوانه زنی بذر و بنیه گیاهچه و حفظ جمعیت باکتری روی بذرها موثر باشد. مرحله اول آزمایش ها شامل بیوپرایمینگ بذرهای گندم رقم چمران با 46 سویه باکتری از انواع باکتری های محرک رشد گیاه بود،که براساس نتایج و بر اساس شاخص های بنیه گیاهچه ( شاخص طولی و وزنی بنیه گیاهچه، میانگین طول ساقه چه )، 10 سویه باکتری برتر از نظر صفات ذکر شده شناسایی و برای ادامه آزمایش ها در مرحله بیو-اسمو پرایمینگ انتخاب گردیدند. این سویه های باکتریایی شامل سویه های 99، 120، 73، 169، 12 (5 سویه از سودوموناس فلورسنس ) و سویه های 9، 108، 103، 177، 141 ( 5 سویه از سودوموناس پوتیدا ) بودند. مرحله دوم آزمایش ها شامل اسموپرایمینگ بذرها با 6 سطح پتانسیل اسمزی در تیمار با پلی اتیلن گلیکول 6000، بود که بر اساس نتایج، درصد جوانه زنی بذر و بنیه گیاهچه در تیمارهای هیدروپرایم و اسموپرایم ( در سطوح مختلف پتانسیل اسمزی )، در مقایسه با شاهد تفاوت معنی دار و اثر افزاینده نشان ندادند، ولی باعث افزایش سرعت جوانه زنی شدند که این افزایش سرعت جوانه زنی نسبت به شاهد در سطح پتانسیل اسمزی (-0/6 mpa) معنی دار شد. در مرحله سوم این پژوهش بیو-اسموپرایمینگ بذرها با10 سویه باکتری مورد بررسی مطلوب و سطح پتانسیل اسمزی(-0/6 mpa) پلی اتیلن گلیکول به طور همزمان برای تیمار بذرها استفاده شد تا بر اساس میزان تأثیر آنها بر قابلیت جوانه زنی بذر، بنیه گیاهچه و بررسی جمعیت باکتری روی بذرها پس از تیمار و در طی انبارداری بتوان در مورد موثر بودن این روش بحث نمود. بر اساس نتایج حاصل از مقایسات گروهی میانگین ها بین اثر تیمارهای مختلف بیوپرایم ( b )، بیو-اسموپرایم ( bo ) و اسمو-بیوپرایم ( ob ) بر روی صفات مختلف مرتبط با رشد اولیه گیاهچه، مشخص شد که در همه موارد تیمار بیوپرایم برتر بود و بنابراین تلفیق دو روش بیوپرایم و اوسموپرایم که با عنوان تیمار "بیو-اسموپرایمینگ" معرفی شد نسبت به " بیوپرایمینگ" بر صفات مورد بررسی برتری نشان نداد. از سوی دیگر نتایج نشان داد که هر سه تیمار ذکر شده نسبت به شاهد(عدم تلقیح بذرها)، در تمامی صفات مورد بررسی اختلاف معنی دار و برتری نشان دادند که بیانگر تأثیر مثبت و افزایشی این تیمارها در مقایسه با بذرهای تیمارنشده بود. نتایج اثرات متقابل تیمارهای مختلف بیوپرایم، بیو-اسموپرایم و اسمو-بیوپرایم و زمان نگهداری بذرها پس از تیمار بر روی جمعیت باکتری روی بذر(cfu) نشان داد که تیمار "بیو-اسموپرایمینگ" نسبت به" بیوپرایمینگ" در حفظ جمعیت باکتری روی بذر در 30 روز پس از تیمار برتری داشته است. همچنین مشخص شد که از بین دو روش تلفیق، تیمار اسمو-بیوپرایمینگ در حفظ جمعیت باکتری روی بذرها موثرتر بود.
مرضیه میراحمدی کاظم خاوازی
در خاک های آهکی فسفر معمولا به صورت ترکیباتی نامحلول با کلسیم همراه بوده و گیاه غالبا از نظر جذب فسفر در این خاک ها دچار مشکل می باشد. به نظر می رسد برخی از ریز جانداران خاک نظیر باکتری های حل کننده فسفات (psb) و قارچ های میکوریزی آربوسکولار (am) قادر باشند با استفاده از مکانیزم های مختلف، فسفر را از شکل غیر قابل استفاده به شکل محلول و قابل استفاده تبدیل کنند. به منظور بررسی نقش باکتری های حل کننده فسفاات (psb) و قارچ میکوریز آربوسکولار(am) در تامین فسفر مورد نیاز ذرت (zea mays l. )، طرح تحقیقاتی در سال 89-1388 در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس به صورت فاکتوریل در قالب کاملا تصادفی با دوازده تیمار و چهار تکرار انجام گردید. فاکتورهای آزمایشی شامل: 1) سه سطح کود شیمیایی سوپر فسفات تریپل (tsp): شاهد، 125 کیلوگرم در هکتار( براساس %50 آزمون خاک) و 250 کیلوگرم در هکتار( بر اساس آزمون خاک) و 2) چهار سطح مایه تلقیح محتوی ریز جانداران: بدون تلقیح، تلقیح با باکتری های peseudomonas fluorescens strain 187 وazotobacter chroococcum strain 5، تلقیح با مخلوط قارچ های g.intraradices و glomus mosseae و تلقیح با مخلوط مایه تلقیح محتوی باکتری و قارچ بود. نتایج نشان داد در حالی که میزان جذب فسفر توسط بوته های ذرت در تیمار شاهد برابر 4 میلی گرم در گلدان بود? این مقادیر برای تیمار psb 72/9 و برای تیمار am 09/10 میلی گرم در گلدان افزایش پیدا کرد که اختلاف معنی داری از نظر جذب فسفر و عملکرد بین تیمارهای تلقیح شده با شاهد در سطح 5 درصد مشاهده گردید. بیشترین میزان جذب فسفر از تیمار tsp+psb+vam و به مقدار 24/34 میلی گرم در گلدان به دست آمد. همچنین نتایج نشان داد کاهش مصرف کودهای شیمیایی فسفاتی به میزان 50 درصد و افزودن ریزجانداران حل کننده ی فسفات به آن در مقایسه با کاربرد کود شیمیایی فسفاتی به تنهایی، میزان جذب فسفر توسط گیاه ذرت را 2/2 برابر فزایش داده است که این اثر در سطح 1 درصد معنی دار گردید. نتایج حاصل از این آزمایش بیان کننده این مسئله است که استفاده از این ریزجانداران می تواند اثر مثبتی بر جذب فسفر در خاک های آهکی بگذارد همچنین کاربرد این ریزجانداران به عنوان مکمل به همراه کود های شیمیایی می تواند به افزایش جذب فسفر و عملکرد گیاه کمک کند. انجام تحقیقات میدانی در این خصوص مورد پیشنهاد است.
عظیمه باقری خسرو عزیزی
به منظور بررسی اثر کودهای زیستی مایکوریزایی و باکتریایی و همچنین کاربرد پلیمر سوپر جاذب بر عملکرد، اجزای عملکرد و خصوصیات مورفوفیزیولوژیکی دو رقم عدس، آزمایشی در سال زراعی 89-1388 در زمینی به مساحت 700 متر مربع، واقع در مزرعه تحقیقاتی دانشکده کشاورزی دانشگاه لرستان در شهرستان خرمآباد با ارتفاع 1125 متر، متوسط بلند مدت بارندگی 440 میلیمتر، دمای سالیانه 19/17 درجه سانتیگراد و دارای اقلیم نیمه خشک، انجام شد. آزمایش در قالب فاکتوریل با طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی در 3 تکرار به اجرا درآمد. عوامل مورد آزمون شامل رقم (گچساران c1: و فیلیپ c2:) و 8 سطح ترکیب کود زیستی به همراه پلیمر سوپرجاذب (b1 : شاهد ، b2 : کود زیستی مایکوریزا ، b3 : کود زیستی ازتوباکتر ، b4 : پلیمر سوپر جاذب ، b5 : کود زیستی مایکوریزا + پلیمر سوپر جاذب ، b6 : کود زیستی ازتوباکتر + پلیمر سوپر جاذب ،b7 : کود زیستی مایکوریزا + کود زیستی ازتوباکتر + پلیمر سوپر جاذب ، b8 : کود زیستی مایکوریزا + کود زیستی ازتوباکتر) بودند. بررسی نتایج حاصل از تجزیه واریانس دادهها نشان داد که اثرات ساده رقم و کودهای بیولوژیکی به همراه پلیمر سوپرجاذب و همچنین اثر متقابل آنها بر عملکرد دانه در سطح احتمال یک درصد معنیدار بود. بیشترین عملکرد دانه مربوط به تیمار c1b4 (رقم گچساران + سوپرجاذب) با میانگین 6/857 کیلوگرم در هکتار بود. همچنین اثرات متقابل رقم و تیمارهای کود بیولوژیک به همراه پلیمر سوپر جاذب بر درصد پروتئین و درصد فسفر دانه در سطح احتمال یک درصد معنی دار شد. بالاترین درصد پروتئین و فسفر دانه مربوط به تیمار c2b8 (رقم فیلیپ + مایکوریزا + ازتوباکتر) به ترتیب با میانگین های 77/29 درصد و 46/0 درصد بود که کمترین عملکرد دانه نیز از این تیمار به دست آمد. سایر صفات از جمله تعداد شاخه فرعی در بوته، تعداد غلاف در بوته، تعداد دانه در بوته، وزن هزار دانه، عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت، میزان انتقال مجدد ماده خشک و نسبت انتقال مجدد به عملکرد دانه نیز به طور معنیداری تحت تأثیر رقم و تیمارهای مختلف کود بیولوژیکی به همراه پلیمر سوپرجاذب قرار گرفتند.
فرهاد آذرمی آتاجان کاظم خاوازی
فسفر (p) یکی از مهمترین عناصر مورد نیاز در تولید محصول به شمار می آید. بر خلاف سایر عناصر غذایی پرمصرف، فسفر تحرک کمی در خاک دارد. لذا بخش اعظم کودهای فسفاتی که برای تامین فسفر گیاه به خاک افزوده می شوند در مدت زمان کوتاهی تثبیت شده واز دسترس گیاه خارج و در خاک های زراعی آهکی عمدتا به صورت فسفات های کلسیم ترسیب می شوند. شدت این ترسیب در ایران به دلایل متعددی از جمله ارزانی، تصور اشتباه و مصرف بیش از نیاز کودهای فسفاتی بسیار بالا می باشد. به منظور استفاده اقتصادی از رسوبات فسفاتی انباشته شده در خاک های زراعی آهکی ایران و افزایش کارایی کودهای فسفاتی، مطالعه ای در سال 90-1389در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه تربیت مدرس به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی با 12 تیمار و 4 تکرار انجام گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل: t1= شاهد (c)، t2= میکروارگانیسم های حل کننده فسفات (psm)، t3= سوپرفسفات تریپل (tsp)، t4= tsp+psm، t5= سوپرفسفات ساده (ssp)، t6= ssp+psm، t7= فسفات آمونیوم (ap)، t8= ap+tsp، t9= بیوفسفات طلایی (gbp)، t10= gbp+psm، t11= خاک فسفات (rp) و t12= rp+psm بود. نتایج نشان داد در حالی که میانگین جذب فسفر توسط کلزا در تیمار شاهد برابر 79/26 میلی گرم در گلدان بود، این مقدار در تیمار t2برابر 34/48 میلی گرم در گلدان بود که 44/80 درصد نسبت به تیمار شاهد افزایش داشت. این افزایش در سطح 5 درصد معنی دار بود. بیشترین مقدار جذب فسفر مربوط به تیمار t8 بود که برابر 56/91 میلی گرم در گلدان بود و اختلاف معنی داری در سطح 5 درصد با سایر تیمارها داشت. تلقیح با میکروارگانیسم های حل کننده فسفات باعث افزایش وزن خشک، تعداد غلاف، غلظت فسفر، جذب فسفر، بازده نسبی زراعی و درصد بازیافت کود در تمام تیمارها نسبت به تیمار شاهد و تیمارهای بدون تلقیح شد. با عنایت به نتایج حاصله، گرانی کودهای فسفاتی در جهان، زیادی کادمیم در کودهای فسفاتی، رعایت مسایل زیست محیطی و مشکلات ارزی برای واردات کودهای شیمیایی، انجام تحقیقات میدانی (مزرعه ای) در این رابطه مورد پیشنهاد است.
توحید روحی کلارلو کاظم خاوازی
فسفر (p) به عنوان یکی از عناصر غذایی مهم برای گیاهان و در عین حال یکی از مهمترین عوامل محدود کننده تولیدات گیاهی به شمار می رود. از این رو در سیستم های کشاورزی برای تولید محصولات و حفظ حاصلخیزی خاک، مصرف کودهای فسفاتی امری ضروری است. متاسفانه مصرف مداوم و غیر علمی این کودها علاوه بر ارزبری فراوان، باعث تجمع مقدار زیادی فسفر در خاک های کشاورزی شده است. از طرفی درصد بازیافت کودهای فسفاتی توسط گیاهان به خاطر جذب سطحی، تثبیت و تبدیل به فرم ها معدنی و آلی، بسیار پایین است. بهره برداری موثر از فسفر غیرقابل استفاده خاک و چرخه مواد آلی توسط فرآیندهای زیستی خاک، یک راهکار پایدار در تغذیه فسفر گیاهان به شمار می رود. کودهای زیستی حاوی میکروارگانیسم های حل کننده فسفات (psm) از جمله نهاده های طبیعی بوده که می تواند به عنوان مکمل یا جایگزین بخشی از کودهای فسفاتی در کشاورزی پایدار در نظر گرفته شوند. کودهای زیستی از نظر هزینه مقرون به صرفه، سازگار با محیط زیست (بدون آسیب-های زیست محیطی) و تجدیدپذیر هستند. در این راستا به منظور افزایش قابلیت دسترسی گیاهان به فسفر غیرقابل استفاده خاک و کاهش مصرف کودهای فسفاتی (صرفه جویی) در مزارع ذرت دانه ای (.zea mays l) (سینگل کراس 704)، آزمایشی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با دو فاکتور با سطوح متفاوت در چهار تکرار در مزرعه تحقیقاتی موسسه تحقیقات خاک و آب در سال 1391 پیاده شد. فاکتور اول شامل کودزیستی در دو سطح (تلقیح و عدم تلقیح) و فاکتور دوم شامل کود سوپرفسفات تریپل در پنج سطح )بدون کود، 30، 60، 90 و 120 کیلوگرم در هکتار کود سوپرفسفات تریپل) بود. مایه تلقیح مورد استفاده مخلوطی از قارچ های مایکوریزا (glomus mosseae و glomus intraradices) وazotobacter chroococcum strain 5 بود. آرایش تیمارها به ترتیب 1t: بدون کود سوپرفسفات تریپل و کود زیستی (b0p0) یا شاهد؛ 2t: 25% کود سوپرفسفات تریپل و بدون کود زیستی (b0p25)؛ 3t:50% کود سوپرفسفات تریپل و بدون کود زیستی (b0p50)؛ 4t: 75% کود سوپرفسفات تریپل و بدون کود زیستی (b0p75)؛ 5t: 100% کود سوپرفسفات تریپل و بدون کود زیستی (b0p100)؛ 6t: بدون کود سوپرفسفات تریپل و تلقیح کود زیستی (b1p0)؛ 7t: 25% کود سوپرفسفات تریپل و تلقیح کود زیستی (b1p25)؛ 8t:50% کود سوپرفسفات تریپل و تلقیح کود زیستی (b1p50)؛ 9t: 75% کود سوپرفسفات تریپل و تلقیح کود زیستی (b1p75)؛ و10t: 100% کود سوپرفسفات تریپل و تلقیح کود زیستی (b1p100) بود. میزان کود سوپرفسفات تریپل براساس آزمون خاک برای این مزرعه 120 کیلوگرم در هکتار استفاده شد. نتایج نشان داد، اکثر شاخص های مورد اندازه گیری تحت تاثیر تیمارهای کودی قرار گرفتند. استفاده از کودزیستی به تنهایی تاثیر معنی داری بر ارتفاع بوته (7/3%)، وزن تر (14%)، خشک بوته (13%) و تعداد دانه در ردیف (6%) داشت. بیشترین و کمترین عملکرد دانه به ترتیب 7577 و 5500 کیلوگرم در هکتار در تیمار نهم (b1p75) و اول (p0b0) بدست آمد که 27% افزایش تولید را نشان می داد. بهترین تیمار در این آزمایش، تلقیح با کودزیستی و مصرف 75% سوپرفسفات تریپل قابل توصیه بوده که با تیمار 100% سوپرفسفات تریپل تفاوت معنی داری نشان نداد. استفاده از کود زیستی علاوه بر افزایش کارایی کود سوپرفسفات تریپل (39%)، باعث بهبود جذب عناصر غذایی (فسفر، روی، آهن) و افزایش غلظت آنها در ذرت گردید. با توجه به نتایج بدست آمده، چنین استنباط می گردد که به کمک کود زیستی حاوی میکروارگانیسم های حل کننده فسفات (psm) می توان 25% در مصرف کودهای فسفاتی وارداتی صرفه جویی به عمل آورد.
عزیزه فرجی مهمانی فاطمه سفیدکن
به منظور بررسی اثر باکتری¬های محرک رشد، سالیسیلیک اسید و پوترسین بر روی عملکرد اندام هوایی، اسانس و اجزای اسانس مرزه، آزمایشی در قالب بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار در مزرعه موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، مجتمع تحقیقاتی البرز اجرا شد. در این آزمایش از 8 سطح باکتری (بدون تلقیح، تلقیح با ازتوباکتر، آزوسپریلیوم، سودوموناس، ازتوباکتر-آزوسپریلیوم، ازتوباکتر- سودوموناس، آزوسپریلیوم- سودوموناس و ازتوباکتر+آزوسپیریلوم+ سودوموناس) بصورت تلقیح با ریشه در مرحله شروع ساقه دهی بکار برده شد. سالیسیلیک اسید در 4 سطح (0، 1، 2 و 3 میلی مولار بر لیتر) و پوترسین نیز در 5 سطح (0، 50، 100، 150، 200 میلی گرم بر لیتر) بصورت محلول پاشی در سه مرحله (مرحله شروع ساقه دهی، ابتدای مرحله غنچه دهی، شروع مرحله گلدهی) بکار برده شد. نتایج نشان داد که شاخص های رشد رویشی، عملکرد اسانس و اجزای آن به طور معنی داری تحت تاثیر تیمار¬های آزمایشی قرار گرفتند. بیشترین ارتفاع بوته (67/45 سانتی متر) و قطر کانوپی (53/40 سانتی متر) به ترتیب با محلول پاشی100 میلی گرم پوترسین و تلقیح توام هر سه باکتری حاصل شد. بیشترین تعداد ساقه جانبی، وزن خشک اندام هوایی، عملکرد اندام هوایی، وزن خشک سرشاخه گلدار، عملکرد سرشاخه گلدار، تعداد، وزن خشک، عملکرد و سطح برگ، وزن خشک و عملکرد گل آذین، کلروفیل کل و b مربوط محلول پاشی 3 میلی مولار سالیسیلیک اسید و کمترین میزان بدست آمده برای این صفات مربوط به تیمار شاهد می¬باشد. بیشترین تعداد گل¬آذین مربوط به محلول پاشی 200 میلی گرم پوترسین و کمترین میزان آن نیز مربوط به تیمار شاهد می¬باشد. بیشترین عملکرد اسانس (8/76) و درصد وزنی اسانس (درصد 230/2) به ترتیب در تلقیح با سودوموناس و تلقیح توام با هر سه باکتری و کمترین میزان برای این صفات در تیمار شاهد حاصل شد. بیشترین میزان گاما ترپینین (میلی گرم بر لیتر 53) و تیمول (میلی گرم بر لیتر 5/48) به ترتیب مربوط به تلقیح با باکتری ازتوباکتر-¬سودوموناس و باکتری ازتوباکتر می¬باشد. نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر آن است که سالیسیلیک اسید بیشترین تاثیر را بر صفات رویشی و کمی داشت و شاخص¬های مربوط به اسانس و اجزای اسانس با بکار-گیری باکتری¬های محرک رشد و پوترسین تحت تاثیر قرار گرفته اند.
محمود محمدی اشکفتکی محمد جعفر ملکوتی
به منظور بررسی نقش کودهای زیستی و شیمیایی در افزایش عملکرد (کمی و کیفی)، کاهش مصرف کودهای شیمیایی فسفاتی و کاهش ویژگی های نامطلوب تغذیه ای در دو رقم لوبیا (.phaseolus vulgaris l)، این مطالعه در قالب آزمایش های گلخانه ای و مزرعه ای طراحی و اجرا گردید.1- آزمایش گلخانه ای: به منظور بررسی تأثیر کودهای زیستی محتوی فسفر (p)، نیتروژن (n) و روی (zn) بر اشکال معدنی فسفر در خاک ریزوسفری، خصوصیات ظاهری رشد، خصوصیات زیستی و غلظت عناصر غذایی لوبیا، این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح آماری کاملاً تصادفی با سه تکرار اجرا شد. تیمارهای این آزمایش شامل دو رقم لوبیا چیتی (تلاش و صدری)، چهار سطح فسفر (p0: شاهد، p1: مصرف سوپر فسفات تریپل بر اساس آزمون خاک، p2: مصرف کود زیستی فسفاتی و سوپر فسفات تریپل به میزان 50 درصد توصیه بر اساس آزمون خاک و p3: کود زیستی فسفاتی)، سه سطح نیتروژن (n0: شاهد، :n1 مصرف کود اوره و :n2 مصرف مایه تلقیح ریزوبیومی) و سه سطح روی (zn0: شاهد، zn1: مصرف 50 کیلوگرم در هکتار سولفات روی وzn2 : کود زیستی روی) بود. تیمار زیستی فسفاتی شامل تلقیح قارچ های میکوریزی و باکتری ازتوباکتر، تیمار زیستی نیتروژنه تلقیح با باکتری های ریزوبیومی و تیمار زیستی روی تلقیح با باکتری های سودوموناس بود. نتایج نشان داد بین دو رقم در اکثر صفات مورد مطالعه تفاوت وجود داشت. بیشترین تفاوت بجز ph خاک ریزوسفری، از رقم صدری حاصل شد. تیمار فسفری منجر به اختلاف معنی دار در اکثر صفات مورد بررسی شد. حداکثر صفات مورد مطالعه از تیمار زیستی p2 به دست آمد. ph خاک توده و ریزوسفر در تیمارهای p2 و p3 پایین تر از دیگر تیمارها بود. در تیمار p1، اشکال معدنی فسفر در خاک ریزوسفری افزایش یافتند. لیکن، در تیمار های زیستی p2 و p3، روند کاهشی در اشکال معدنی فسفر مشاهده گردید. تیمار نیتروژنی تفاوت معنی دار در خصوصیات ظاهری رشد، گره زایی، تثبیت زیستی نیتروژن، کلونیزاسیون ریشه و غلظت عناصر غذایی در اندام هوایی داشت. بیشترین مقادیر از تیمار n2 به دست آمد. کمترین مقادیر اشکال معدنی فسفر ( ca8-pو ca10-p) از تیمار n2 حاصل شد. تیمار روی بر خصوصیات ظاهری رشد، گره زایی، تثبیت زیستی نیتروژن، غلظت برخی از عناصر غذایی در اندام هوایی، غلظت فسفر و روی در خاک توده و ریزوسفری تفاوت معنی دار ایجاد نمود. حداکثر این صفات از تیمار zn2 حاصل شد. این تیمار بر اشکال معدنی فسفر در خاک ریزوسفری تفاوت معنی دار ایجاد نمود. کمترین مقدار این اشکال از تیمار zn2 به دست آمد. برهمکنش تیمارهای فسفری، نیتروژنی و روی بر وزن تر گیاه، تعداد گره و غلظت روی در خاک ریزوسفری مثبت بود. بیشترین مقدار وزن تر (45 گرم) از تیمار ترکیبی p2n2zn1، تعداد گره (28 عدد) از تیمار p3n2zn2 و غلظت روی (9/0 میلی گرم در کیلوگرم) از تیمار p1n1zn2 حاصل شد. با عنایت به نتایج فوق چنین استنباط گردید که مصرف کودهای زیستی در لوبیا باعث افزایش رشد و جذب عناصر غذایی شدند. در ضمن فراهمی عناصر غذایی به خصوص روی را در خاک ریزوسفر افزایش دادند به گونه ای که بیشترین جذب عناصر غذایی از تیمارهای زیستی حاصل شد. همچنین در تیمارهای مصرف بهینه کود بر مبنای آزمون خاک خصوصیات ظاهری رشد، غلظت عناصر غذایی و دیگر صفات مورد مطالعه در مقایسه با تیمار شاهد افزایش پیدا کردند.2-آزمایش مزرعه ای: به منظور بررسی تأثیر کودهای زیستی محتوی فسفر و روی بر عملکرد، اجزاء عملکرد، غلظت عناصر غذایی در اندام هوایی، دانه، جذب عناصر غذایی در دانه و کاهش ویژگی های نامطلوب تغذیه ای در دو رقم لوبیا، این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح آماری بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار در شهرستان کیار استان چهارمحال و بختیاری در سال 1391 اجرا شد. فاکتور های این تحقیق شامل دو رقم لوبیا چیتی (تلاش و صدری)، چهار سطح فسفر (p0: شاهد، p1: مصرف سوپر فسفات تریپل بر اساس آزمون خاک، p2: مصرف کود زیستی فسفری و سوپر فسفات تریپل به میزان 50 درصد توصیه بر اساس آزمون خاک و p3: کود زیستی فسفری)، و سه سطح روی (zn0: شاهد، zn1: مصرف 50 کیلوگرم در هکتار سولفات روی وzn2 : کود زیستی روی) بود. تیمار زیستی فسفاتی شامل تلقیح قارچ های میکوریزی و باکتری ازتوباکتر و تیمار زیستی روی تلقیح با باکتری های سودوموناس بود. نتایج نشان داد بین دو رقم مورد آزمایش، تفاوت معنی دار در صفات مورد مطالعه وجود داشت. حداکثر عملکرد، اجزاء عملکرد، غلظت عناصر غذایی و جذب عناصر غذایی از رقم صدری حاصل شد. میزان خصوصیات نامطلوب تغذیه ای در رقم صدری از رقم تلاش کمتر بود. تیمار فسفری تفاوت معنی داری در اکثر صفات مورد بررسی ایجاد نمود، به طوری که از تیمار زیستی فسفاتی (تیمار p2) افزایش عملکرد (18 درصد)، عملکرد بیولوژیکی (34 درصد)، غلاف در بوته (32 درصد)، وزن 100 دانه (8 درصد)، پروتئین دانه (14 درصد) به دست آمد. حداکثر غلظت عناصر غذایی در اندام هوایی، دانه و جذب عناصر غذایی در دانه از تیمار p2 حاصل شد. این تیمار همچنین باعث کاهش نسبت مولی اسید فیتیک به روی (pa/zn) (11 درصد)، ترکیبات فنلیکی (35 درصد)، تانن (37 درصد) و بازدارنده تریپسین (25 درصد) شد. مصرف روی بر عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، تعداد غلاف در بوته، وزن 100 دانه، درصد پروتئین دانه، غلظت عناصر غذایی و میزان کلروفیل اندام هوایی، غلظت و جذب عناصر غذایی در دانه، ترکیبات فنلی، تانن و بازدارنده های تریپسین تفاوت معنی دار ایجاد نمود. بیشترین صفات مورد بررسی و کمترین خصوصیات نامطلوب تغذیه ای به ترتیب از تیمارهایzn1 و zn2 به دست آمد. افزایش غلظت روی در دانه منجر به کاهش نسبت مولی pa/zn شد. اثر متقابل تیمارهای فسفری و روی باعث افزایش تعداد غلاف در بوته، وزن 100 دانه، غلظت پتاسیم دانه و کاهش میزان تانن و ترکیبات فنلیکی شد. بیشترین صفات مورد مطالعه و کمترین ویژگی های نامطلوب تغذیه ای از تیمار ترکیبی p2zn1 به دست آمد. مجموع نتایج گلخانه ای و مزرعه ای نشان داد، مصرف کود های زیستی باعث افزایش جذب عناصر غذایی، بهبود شرایط رشد و کاهش ویژگی های نامطلوب تغذیه ای در لوبیا شد. بنابراین، تلفیق کودهای زیستی و شیمیایی، علاوه بر کاهش 50 درصدی کودهای فسفاتی منجر به افزایش درآمد اقتصادی زارعین، کاهش آلودگی محیط زیست و ارتقاء سطح سلامت جامعه خواهد شد. با توجه به نتایج به دست آمده، رقم صدری برای استفاده در مناطق مختلف تحت کشت لوبیا در استان چهار محال و بختیاری و مناطق با اقلیم مشابه توصیه می شود. انجام تحقیقات میدانی بیشتر در این خصوص پیشنهاد می شود.
محمدرضا احتشامی کاظم خاوازی
چکیده ندارد.
رحمت جوادی آذر حسنعلی بهرامی
استفاده بیش از حد ماشین آلات کشاورزی و شرایط خاکی موجب افزایش تراکم خاک شده است. تراکم خاک با تاثیر بر تعادل هیدرولوژیکی، تهویه و توسعه ی ریشه، بر رشد گیاهان اثر گذاشته و باعث کاهش رشد ریشه، کاهش جذب عناصر غذایی و در نتیجه کاهش عملکرد گیاهان می شود. در این پژوهش تأثیر به کارگیری گونه های سودوموناس (p. fluorescence, p. putida) و میکوریزا آربوسکولار (arbuscular mycorrhizae) در کاهش اثرات سوء تراکم خاک در گیاه کلزا مورد بررسی قرار گرفت.تراکم در چهار سطح با جرم های مخصوص ظاهری 338/1، 405/1، 472/1 و 539/1 گرم بر سانتیمتر مکعب در گلدان ها ایجاد شد.نتایج نشان داد تاثیر گونه های سودوموناس بر پارامترهای وزن خشک ریشه، وزن خشک اندام هوایی، ارتفاع، طول ریشه، و تعداد دانه در غلاف، بر پارامترها.....
مجتبی هادیزاده کاوه سعیدی
چکیده ندارد.
شیرعلی کوهکن داریوش اعلایی
چکیده ندارد.