نام پژوهشگر: اسماعیل زنگانی
شیوا صدیق فرد بهمن پاسبان اسلان
فراورده های فتوسنتزی اندام های سبز مجاور مخازن دانه، بیشترین نقش را در پر شدن دانه ها دارند. به منظور ارزیابی نقش فتوسنتزی اشکوب های مختلف برگی و گل آذین در 2 ژنوتیپ گلرنگ، آزمایشی طی سال، 1387 بصورت فاکتوریل بر پایه بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی آذربایجان شرقی اجرا گردید. فاکتور ژنوتیپ شامل گلدشت و محلی اصفهان و فاکتور حذف سطح فتوسنتزی شامل حذف برگهای یک سوم تحتانی، یک سوم میانی، یک سوم فوقانی، پوشاندن گل آذین با ورق ها آلومینیومی و تیمار شاهد بود. با توجه به نتایج، حذف برگ تاثیری روی ارتفاع گیاه، تعداد شاخه های فرعی و تعداد طبق در بوته نداشت. بین ژنوتیپ ها از نظر مراحل رشدی، ارتفاع، تعداد شاخه های فرعی و تعداد طبق در بوته تفاوت معنی داری مشاهده شد. محلی اصفهان نسبت به گلدشت از لحاظ کلیه مراحل فنولوژیک دیررس تر بوده و ارتفاع، تعداد شاخه-فرعی و تعداد طبق بیشتری داشت. در هر دو ژنوتیپ، بیشترین میزان کاهش عملکرد دانه نسبت به شاهد در حذف یک سوم برگ های فوقانی و کمترین کاهش در حذف برگ های یک سوم تحتانی مشاهده گردید. عملکرد دانه در ژنوتیپ محلی اصفهان نسبت به گلدشت با شیب بیشتری کاهش یافت. بیشترین تغییرات عملکرد دانه گلرنگ ناشی از تغییرات تعداد دانه در بوته و تعداد دانه در طبق بود. از آنجاییکه سطح برگ اشکوب و فتوسنتز خالص محلی اصفهان در تمامی اشکوب ها نسبت به گلدشت بیشتر بود؛ اعمال تیمارها باعث افت بیشتر عملکرد دانه در محلی اصفهان نسبت به گلدشت گردید. همچنین فتوسنتز خالص، سطح برگ اشکوب و سهم فتوسنتزی اشکوب فوقانی نسبت به سایر اشکوب ها بیشتر بوده و حذف آن بیشترین تاثیر را از طریق کاهش فتوسنتز کل بوته، بر عملکرد دانه داشت. تیمار پوشاندن گل آذین نیز باعث کاهش معنی داری در عملکرد دانه گردید. بنابراین در گلرنگ فتوسنتز طبق در عملکرد دانه سهم عمده ای دارد.
ساقی میار صادقی فرید شکاری
کمبود آب از تنش هایی است که بر رشد و تولید محصولات اثر محدود کننده ای دارد. یکی از راه های مقابله با خشکی، استفاده از پرایمینگ بذر با غلظت های بهینه هورمون های رشد گیاهی است. سالیسیلیک اسید یک سیگنال مولکولی مهم در گیاهان در پاسخ به تنش های محیطی است و موجب تحمل گیاهان در شرایط تنش زا نظیر خشکی می شود. به منظور بررسی اثر پرایمینگ سالیسیلیک اسید (sa) بر برخی خصوصیات مورفولوژیک و فیزیولوژیک کلزا (brassica napus) رقم rgs300، آزمایشی فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تکرار در سال زراعی 1389- 1388 در گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل نگهداری آب خاک در حد ظرفیت زراعی و70 % و 50 % ظرفیت زراعی گلدان ها و پرایمینگ با sa در سطوح صفر، 750، 1500 و2250 میکرو مولار بودند. نتایج آزمایش نشان داد که کاربرد سالیسیلیک اسید جوانه زنی، سرعت سبز، درصد سبز، ارتفاع گیاه، روز تا گلدهی، سطح برگ، محتوای نسبی آب، سرعت فتوسنتز، شدت تعرق، هدایت روزنه ای ، محتوای کلروفیل، شاخص کلروفیل، محتوای پرولین برگ، تراکم روزنه، حجم و وزن خشک ریشه ، عملکرد و اجزای عملکرد را در مقایسه با بذور پرایم نشده افزایش داد و موجب کاهش نشت الکترولیت، محتوای قند محلول برگ، میزان co2درون روزنه ای، دمای برگ و دمای کانوپی شد. همچنین sa بر روی چگالی ریشه، طول ریشه، تعداد برگ و ارتفاع ساقه فرعی اثر معنی داری نداشت. با توجه به نتایج بدست آمده می توان گفت که پرایمینگ با sa تاثیر مثبتی بر گیاه داشته و موجب کاهش اثرات منفی ناشی از تنش خشکی شده است که بیشترین افزایش در بذور پرایم شده با دز 1500 میکرومولار بدست آمد.
فاطمه سلیمی فرید شکاری
کارایی استفاده از تنظیم کننده های رشد گیاهی روی بخش هوایی گیاهان اثبات شده است. متیل-جاسمونات یک سیگنال مولکولی مهم در گیاهان در پاسخ به تنش های محیطی است و موجب تحمل گیاهان در شرایط تنش زا نظیر شوری می گردد. به منظور بررسی تاثیر محلول پاشی متیل-جاسمونات روی برخی صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک بابونه، در شرایط تنش شوری، آزمایشی در محل گلخانه تحقیقاتی دانشگاه زنجان، به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار اجرا شد. تیمارهای آزمایشی شامل محلول پاشی با متیل جاسمونات در 4 سطح 75، 150، 225، 300 میکرومولار و یک تیمار بدون محلول پاشی به عنوان شاهد، در مجموع 5 تیمار و فاکتور دوم سطوح شوری بکار برده شده در4 سطح 1/2 (شاهد)، 6، 10 و 14 دسی زیمنس بر متر بود که با اضافه کردن nacl به خاک گلدان ها این مقادیر بدست آمد. عمل افشانه کردن متیل جاسمونات بر روی گیاهان بابونه درسه مرحله 1) سه الی چهاربرگی 2) درمرحله ساقه روی 3) در مرحله ظهورگل آذین انجام شد. نتایج نشان داد که تاثیر تنش شوری و متیل جاسمونات روی اغلب صفات مورفولوژیک (سطح برگ، نسبت های رشدی، طول ریشه، نسبت طولی و وزنی s/r)، پارامترهای فیزیولوژیک فتوسنتزی (مقدار فتوسنتز و پارامترهای وابسته، کارایی کربوکسیلاسیون، کارایی مصرف آب لحظه ای، کلروفیلa , b و کل، محتوای نسبی آب)، خصوصیات فیزیولوژیک غیر فتوسنتزی (درصد آسیب به غشا، پرولین، قند محلول، آنزیم های آنتی اکسیدانت و عناصر یونی) خصوصیات کمی گل (وزن تر و خشک گل، درصد رطوبت، تعدادگل و وزن خشک کل گل ها) و اثر اصلی این تیمارها روی کیفیت گل یا میزان فلاونول-o-گلیکوزیدها معنی دار بود. سطوح مختلف شوری اثر معنی داری را روی اکثر صفات اندازه گیری شده داشت و با افزایش شوری فراتر از سطح 6 دسی زیمنس بر متر کلیه صفات مذکور کاهش معنی داری یافتند. بالاترین میزان هر یک از صفات متعلق به تیمار 6 و کمترین آن متعلق به تیمار 14 دسی زیمنس بر متر بود. با کاربرد متیل جاسمونات کلیه صفات اندازه گیری شده به جز کارایی تعرق تحت تاثیر معنی دار این تنظیم-کننده قرار گرفتند. نتایج نشان داد تحمل گیاه نسبت به شوری با کاربرد متیل جاسمونات افزایش یافت. بیشترین افزایش عملکرد و تخفیف اثرات تنش در گیاهان تیمار شده با غلظت 75 میکرومولار متیل جاسمونات مشاهده گردید. اما با افزایش غلظت متیل جاسمونات فراتر از 75 میکرومولار، اثرات ممانعت کننده تظاهر یافت.
الهام رنجبر مهدی راستگو
به منظور مطالعه اثر تنش شوری و سالسیلیک اسید روی برخی صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک رقم کلزا (هایولا401) آزمایشی در سال 1387 درآزمایشگاه و گلخانه دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار انجام گرفت . ترکیبات تیماری شامل 4 سطح سالسیلیک اسید (0 ،150 ،300 ،450میکرو مولار ) و چهار سطح شوری با کلرید سدیم (0،.0.5،1،1.5 گرم بر کیلوگرم خاک) در شرایط گلخانه و 5 سطح کلرید سدیم (0،50،100،150،200 میلی مول) در شرایط آزمایشگاه بودند. نتایج حاصل از تجزیه واریانس داده ها نشان داد که سطوح مختلف شوری اثر معنی داری را روی اکثر صفات اندازه گیری شده دارد و با افزایش شوری کلیه صفات مذکور کاهش معنی داری یافتند، به گونه ای که بالاترین میزان هر یک از صفات متعلق به تیمار شاهد و کمترین آن متعلق به تیمار 1.5 گرم بر کیلوگرم خاک بود. از بین کلیه صفات فنولوژیک و فیزیولوژیک مشاهده گردید که شوری در غلظت یون پتاسیم، میزان پرولین ، تعداد دانه و تعداد خورجین در شاخه فرعی، طول خورجین شاخه اصلی اثر معنی داری نداشت . با کاربرد سالسیلیک اسید کلیه صفات اندازه گیری شده به جز تعداد خورجین شاخه اصلی ومحتوای کاروفیلb تحت تاثیر معنی دار این تنظیم کننده قرار گرفتند. بررسی مقایسه میانگین تیمار ها نشان داد که اثر متقابل سالسیلیک اسید و شوری روی کلیه صفات نسبت به شاهد معنی دار شد و اثر بهبود کنندگی سالسیلیک اسید بیشتر نشان داده شد. و به عبارتی تحمل گیاه نسبت به شوری با کاربرد سالسیلیک اسید افزایش یافت. به گونه ای که بذور پرایم شده با دز 300 و 450 میکرو مولار سالسیلیک اسید بیشترین تاثیر را در افزایش عملکرد و تخفیف اثرات تنش داشتند ولی در سطوح بالای شوری حتی سطح 450 میکرو مولارسالسلیک اسید در برخی صفات نتوانست با شوری مقابله کند.
حمید باقری بابک عندلیبی
خشکی موجب کاهش درصد روغن و همچنین عملکرد دانه در مراحل حساس به تنش خشکی در گلرنگ می گردد که برای مقابله با آن، مواد ضد تعرق (آترازین) پتانسیل کاهش اثر تنش خشکی را از خود نشان داده اند. به منظور، امکان افزایش میزان روغن گیاه گلرنگ توسط محلول پاشی ماده ضد تعرق آترازین در شرایط دیم مورد بررسی قرار گرفت. در این آزمایش محلول پاشی آترازین در سه مرحله فنولوژیکی (ساقه روی، گلدهی و دانه بندی) و مقدار آترازین (صفر یا شاهد، 80، 120 و 160 گرم ماده موثره در هکتار) استفاده شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار اجرا شد. نتایج حاصل نشان داد که محلول پاشی آترازین از طرفی با افزایش محتوای نسبی آب، هدایت مزوفیلی و سرعت فتوسنتز و از طرف دیگر با کاهش دمای کانوپی نسبت به شاهد موجب تقلیل اثر تنش خشکی شد و محافظت علیه تنش خشکی را بهبود بخشید. با توجه به نتایج، استفاده از ماده ی ضد تعرق آترازین در تمامی مراحل زمانی محلول پاشی تأثیر معنی داری بر صفات فیزیولوژیکی، زارعی و عملکرد و اجزای عملکرد گلرنگ رقم سینا نشان داد. با توجه به مقایسات میانگین و روابط بین صفات مشخص شد که انتخاب مقدار محلول پاشی مناسب، تأثیر زیادی در افزایش هر یک از صفات فیزیولوژیکی و زراعی دارد. به طوری که محلول پاشی 120 گرم ماده موثره در هکتار آترازین با ایجاد شرایط مناسب، باعث افزایش عملکرد نسبت به شرایط تنش در کاشت دیم، شد. محلول پاشی آترازین در مرحله گلدهی گلرنگ رقم سینا موجب بهبود فاکتورهای کنترل کننده فتوسنتز، عملکرد روغن، عملکرد دانه و اجزای عملکرد شد. محلول پاشی با مقدار 160 گرم ماده موثره در هکتار نه تنها موجب بهبود رشد نشد بلکه به عنوان یک عامل جلوگیری کننده رشد عمل نمود. با توجه به نتایج بدست آمده در این آزمایش، مناسب ترین زمان جهت محلول پاشی آترازین برای حصول عملکرد و تولید روغن بالا در رقم سینا، در مرحله گلدهی با مقدار 120 گرم ماده موثره در هکتار به دست آمد. واژه های کلیدی: گلرنگ، آترازین، فتوسنتز، تنش خشکی، تبادلات گازی، محلول پاشی، عملکرد روغن.
بهاره جمشیدی جم فرید شکاری
استفاده از گوگرد به منظور کاهش ph خاک (حتی بطور موضعی) یکی از روش های حلالیت عناصر تثبیت شده در خاک های آهکی محسوب می شود. به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف کود بیوگوگرد و پرایمینگ با سالیسیلیک اسید بر تعدادی از صفات فیزیولوژیک و زراعی گلرنگ، رقم گلدشت، و نقش آن در بهبود اثرات به وجود آمده از ph بالای خاک های آهکی آزمایشی مزرعه ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار در سال زراعی 1390 به اجرا درآمد. در این آزمایش اثرات 6 سطح پرایمینگ بذر با سالیسیلیک اسید (شامل بذر تیمار نشده یا شاهد، صفر یا هیدروپرایم، 500، 1000، 1500 و 2000 میکرومولار)، در 4 سطح کود بیوگوگرد (شامل عدم استفاده از کود یا شاهد، 350، 700 و 1050 کیلوگرم در هکتار) بررسی گردید. نتایج نشان داد که کاربرد کود بیوگوگرد و پیش تیمار با سالیسیلیک اسید موجب بهبود صفات گیاهچه ای (از جمله درصد، سرعت و شاخص سبز کردن، وزن تر و خشک اندام های مختلف گیاهچه ای و پارامترهای رشد گیاهچه)، پارامترهای تبادلات گازی (شامل فتوسنتز و پارامترهای وابسته به آن) در دو مرحله گلدهی و 18 روز پس از گلدهی (پر شدن دانه)، شاخص کلروفیل در مراحل مختلف رشد (شامل روزت، تکمه-دهی، گلدهی، پر شدن دانه و رسیدگی)، محتوای کلروفیل a، b و مجموع، محتوای نسبی آب، پارامترهای رشدی در مراحل مختلف نموی، میزان عناصر معدنی (n, p, k, fe, zn, cu, mn) در دانه ی طبق های اصلی و فرعی، عملکرد و اجزای آن، درصد و عملکرد روغن و سبب کاهش میانگین روزهای سبز کردن، میزان co2 زیر روزنه ای، دمای برگ و دمای کانوپی گردید. با توجه به مقایسات میانگین و روابط بین صفات مشخص شد که انتخاب غلظت و مقدار مناسب sa و کود بیوگوگرد در خاک های آهکی موجب کاهش اثرات منفی ناشی از ph بالای خاک گردیده و تأثیر بسیاری در افزایش هر یک از صفات زراعی و فیزیولوژیک گلرنگ، رقم گلدشت، داشته ولی بیشترین افزایش در اکثر صفات در گیاهان حاصل از بذرهای پرایم شده با غلظت های 1000 و 2000 میکرومولار sa به ترتیب در شرایط استفاده و عدم استفاده از کود بیوگوگرد بدست آمد. همچنین در اکثر سطوح پرایمینگ کاربرد 700 کیلوگرم کود بیوگوگرد در هکتار نتیجه بهتری را در اکثر صفات اندازه گیری شده نشان داد. با توجه به این که سطح وسیعی از اراضی کشاورزی ایران را خاک های آهکی و قلیایی تشکیل می دهد، کاربرد کود بیوگوگرد (به عنوان ماده ای فراوان و ارزان قیمت در کشور) و پرایمینگ با سالیسیلیک اسید می تواند به عنوان راهکار هایی مناسب جهت بهبود رشد و افزایش کمیت و کیفیت محصول گلرنگ در خاک های مذکور، مورد استفاده قرار گیرد.
ساناز رجبی خمسه فرید شکاری
خشکی در مناطقی که در آنها کشت های دیم انجام می گیرد، اثرات مخربی بر رشد و تولید محصولات زراعی دارد. گزارشاتی وجود دارد مبنی براینکه کاربرد سالیسیلیک اسید می تواند موجب بهبود و افزایش مقاومت به تنش گردد. به منظور بررسی اثرات غلظت های مختلف سالیسیلیک اسید بر برخی صفات فیزیولوژیک، مرفولوژیک و کیفی سه رقم گندم دیم تحت شرایط کشت دیم، آزمایشی مزرعه ای به صورت فاکتوریل بر پایه طرح بلوک های کامل تصادفی در سال زراعی (90-1389) در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه زنجان اجرا گردید. در این بررسی اثرات شش سطح سالیسیلیک اسید (شامل بذر تیمار نشده یا شاهد، صفر یا هیدروپرایم، 500، 1000، 1500 و 2000 میکرومولار) و سه رقم گندم (سرداری، آذر2 و سون64) مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد پرایمینگ بذرها با سالیسیلیک اسید موجب بهبود صفات گیاهچه ای ، پارامترهای تبادلات گازی (شامل فتوسنتز و پارامترهای وابسته به آن)، شاخص کلروفیل، میزان کربوهیدرات محلول ساقه، محتوای نسبی آب، درصد دانه گرده بارور، پارامترهای رشدی در مراحل مختلف نموی، میزان عناصر معدنی (n, p, k, fe, mn, cu, zn) در طبقات مختلف سنبله، خصوصیات مرتبط با کیفیت نان (شامل درصد پروتئین، حجم رسوب زلنی، حجم نان، درصد رطوبت دانه، سختی دانه، درصد جذب آب دانه، میزان فالینگ نامبر، درصد گلوتن مرطوب، الاستیسیته گلوتن و شاخص گلوتن)، عملکرد و اجزای آن تحت شرایط دیم گردید. در میان غلظت های سالیسیلیک اسید سطوح 1000 و 1500 میکرومولار سالیسیلیک اسید نسبت به سایر سطوح عملکرد بهتری در صفات اندازه گیری شده نشان دادند. بنابراین پرایمینگ بذرها با سالیسیلیک اسید می-تواند به عنوان راهکاری مناسب جهت بهبود رشد و افزایش عملکرد تحت شرایط دیم مورد استفاده قرار گیرد
فرزانه نوذری افشین توکلی
چکیده به منظور بررسی خصوصیات فیزیولوژیک مرتبط با مقاومت به خشکی و عملکرد ارقام بهاره گلرنگ آزمایشی در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه زنجان در فروردین ماه سال 1390 به صورت طرح اسپیلت پلات در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در 4 تکرار اجرا شد. فاکتور اصلی آبیاری در دو سطح کنترل و تنش خشکی (قطع آبیاری تا رسیدن پتانسیل آب خاک به 8/1- مگاپاسکال و سپس آبیاری مجدد) و فاکتور فرعی 5 رقم گلرنگ بهاره شامل: گلدشت، زنده رود، سینا، mec191 و mec85بود. نتایج تجزیه واریانس نشان داد که اعمال تنش خشکی تأثیر معنی داری بر تعداد دانه در طبق و تعداد طبق در بوته عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک، عملکرد روغن و شاخص برداشت داشت ولی بر وزن هزار دانه تاثیر معنی داری نداشت. ارقام از نظر تمام صفات مذکور تفاوت معنی داری نشان دادند. نتایج تجزیه واریانس تاثیر معنی دار اثر تنش خشکی را بر سرعت فتوسنتز، محتوی نسبی آب، نشت الکترولیت، محتوی مالون-دی آلدهید و آنزیم پراکسیداز نشان داد. همچنین اثر رقم بر محتوی نسبی آب و آنزیم پراکسیداز نیز معنی دار بود. نتایج مقایسات میانگین نشان داد که با اعمال تنش خشکی عملکرد دانه 65/32 درصد و عملکرد روغن 33/33 درصد به طور معنی داری کاهش یافتند و باعث افزایش معنی دار محتوی مالون دی-آلدهید و آنزیم پراکسیداز شد. در بین ارقام بالاترین میزان عملکرد دانه و عملکرد روغن مربوط به رقم زنده رود و mec191 و پایین ترین میزان مربوط به رقم سینا بود. همچنین بالاترین میزان فعالیت آنزیم پراکسیداز را رقم mec85 و گلدشت و پایین ترین میزان را رقم mec191 دارا بود. ضرایب همبستگی نیز نشان داد که عملکرد دانه با صفاتی مثل سرعت فتوسنتز و rwc همبستگی مثبت و معنی دار و با نشت الکترولیت همبستگی منفی و معنی داری دارد. نتایج نشان داد که از بین پنج رقم مورد مطالعه، رقم سینا بدلیل افت عملکرد پایین (9/19 درصد) متحمل ترین رقم به تنش خشکی محسوب می شود همچنین رقم زنده رود بدلیل داشتن عملکرد بالا در شرایط تنش و کنترل مناسبترین رقم شناخته شد.
معصومه سیفی سنقرآباد محمد اسماعیل امیری
به منظور بررسی اثرات چهار پای? مختلف m9، mm106، mm111 و seedling بر روی برخی خصوصیات کمی و کیفی سیب رقم ‘golden delicious’، خصوصاً جذب املاح، فتوسنتز و میزان رشد، تحقیقی در باغ کلکسیون پایه های تحقیقاتی سیب در دانشگاه زنجان و در فاصل? سالهای 1389 و 1390 انجام شد. نتایج این بررسی ها حاکی از این امر بود که پایه ها توانستند بر روی صفات رویشی و زایشی از جمله تعداد گلها، تراکم اسپور، تعداد میوه در هر اسپور، رشد سرشاخه های سال جاری، ارتفاع درخت، سطح مقطع عرضی تنه و تعداد روز تا برداشت، تأثیر معنی داری داشته باشند. همچنین صفات کمی میوه شامل وزن تر میوه، وزن خشک میوه، حجم میوه، وزن مخصوص میوه، عملکرد، راندمان عملکرد، تعداد میوه و راندمان عملکرد بر اساس تعداد میوه نیز بوسیل? پایه های مورد بررسی به طور معنی دار متأثر شدند. از بین صفات کیفی مورد ارزیابی، اسیدیت? قابل تیتراسیون، غلظت مواد جامد محلول، قند و سفتی بافت میوه به طور معنی دار تحت تأثیر پایه ها قرار گرفتند. برخی از خصوصیات برگ نیز از جمله وزن تر برگ، وزن خشک برگ، تعداد و ابعاد روزنه ها و سطح برگ به طور معنی دار توسط پایه ها تحت تأثیر قرار گرفتند. نتایج این پژوهش، حاکی از آن است که پایه ها قادر به متأثر ساختن معنی دار غلظت عناصر برگ به استثنای فسفر و مس نیز بودند. خصوصیات فیزیولوژیکی نیز شامل فتوسنتز، تعرق، غلظت co2 در فضای درون روزنه ای، دمای برگی، هدایت مزوفیلی، هدایت روزنه ای و راندمان مصرف آب، به استثنای برخی مراحل اندازه گیری، توانستند توسط پایه ها متأثر شوند.
مریم وظایفی فرید شکاری
دانه های روغنی از مهمترین محصولات کشاورزی در سطح جهان می باشند. از سال 1998 تا 2002 میانگین تولید جهانی دانه های روغنی در جهان 312 میلیون تن در سال بوده است (ماتسون و همکاران، 2004). بر اساس گزارش شرکت توسعه کشت دانه های روغنی کشور در سال زراعی 82-1383 میزان دانه کلزای خریداری شده از کشاورزان حدود 95287 تن بوده (صنیعی، 1384). کلزا در قلمرو گیاهان آوندی ، در گروه گیاهان گلدار ، در رده گیاهان دو لپه ای ، در راسته کاپارالس ، خانواده براسیکاسه ، جنس براسیکا و گونه ناپوس قرار دارد (آلیاری و همکاران 1379؛ یو اس دی ای، 2004). تجارت جهانی عمدتا روی دو گونه b. napus و b. rapa متمرکز شده است. دانه های این گیاه بطور معمول حاوی 40% یا بیشتر روغن و کنجاله ای حدود 35-40% پروتئین می باشد (آلیاری و همکاران 1379). تلاش های گسترده در کانادا در سال 1974 منجر به تولید ارقام کلزا با اسید اروسیک پایین در روغن و گلوکوزینولات اندک در کنجاله گردید. این ارقام را برای تشخیص از سایر ارقام کلزا، رقم های دو صفر یا کانولا نام نهادند (آلیاری و همکاران 1379 ). brassica napu بر اساس گزارش ایکاردا (2002)، سطح زیر کشت کلزا در ایران 48 هزار هکتار با میانگین عملکرد 43/1 تن در هکتار بود که نسبت به میانگین تولید جهانی در وضعیت بالاتری قرار داشت. سطح زیر کشت کلزا بر اساس گزارش شرکت تهیه و تولید دانه های روغنی در سال 82-83، 79198 هکتار بوده است و در سال زراعی 83-84 این روند 139721 هکتار پیش بینی شده بود (خبرنامه طرح تولید دانه های روغنی کشور، 1383).