نام پژوهشگر: بیژن باباخانی
بیژن باباخانی شمس الملوک مصطفوی
مقوله ایمان و اعتقاد و تصدیق و باور به این اعتقاد، چه در حوزه عرفان نظری چه در حوزه عرفان عملی، همیشه از اعم و امهات مسائل طریقت عرفانی است. حال ایمان چیست و چگونه تبیینی از آن می شود ارائه داد، منوط به این پیشفرض است که ایمان را از دو دیدگاه عرفانی، از زاویه دید و نظرگاه دو عارف پیگیری نمائیم. در این پژوهش، شناخت ایمان از دیدگاه محی الدین عربی (پدر عرفان نظری) و کی یر کگور پدر اگزیستانسیالیسم» و مقایسه آندو با تحلیلی استنباطی، و توصیفی پدیدار شناسانه انجام گرفته است. ایمان از دیدگاه ابن عربی، معرفت و شناختی است که هم جنبه باطنی طی طریق را شامل می شود، هم جنبه حصولی دریافت آن را. این فضیلت، عمل به مقتضای باور است. در این طریقه، ایمان معبر و شاهراهی است که قلب از طریق آن عقل و شرع را گرد هم فرا می آورد. پس تصدیق و باور شرط ورود به حوزه عرفان نظری، سپس طی طریقت عملی و سلوکی، کسب معرفت حقیقی است. شریعت، الزامی است که بدون آن، طریقت و حقیقتی بدست نمی آید. ایمان از دیدگاه کی یرکگور، شورمندی و عمل است به امر فراکیش و پارادوکسیکال و متناقض نما. در این طریقه، ایمان، از نوع سلوک عاشقانه و احساسی و عاطفی است و سالک راه فراتر از باور، جهش دارد. باور به بی باوری و بی یقینی. پس ایمان کی یرکگوری، شریعت و اخلاقیات شرعی وحیانی را، پیشفرض قرار نمی دهد، فراتر از آنها به حوزه فراعقلی، و فرا اخلاقی، جست می زند. ایمان یکی از ساحتهای اگزیستانس آدمی است که باید که عاشق باشی که بتوانی فراتر از عقل بروی، نکته مهم اینست که ایمان از نوع کی یرکگوری بیشتر مواهب و بخشش خداوندی است و عطیه ای است از جانب او تا عمل به فرامین شرعی و سپس کسب طریقت و رسیدن به حقیقت. هرچند اخلاقیات و شرعیات هم مدنظر است ولی در قالب سپهرهای زندگی افراد در درون جمع و اجتماع و بیشتر قراردادی است اجتماعی که افراد را ملزم به پذیرش قوانین و الزامات جمعی می کند.