نام پژوهشگر: یزدان مظاهری
زهرا عباسی یزدان مظاهری
دیابت ملیتوس اختلال در متابولیسم کربوهیدرات، لیپید و پروتئین است، که به اختلال در توانایی تولید مثلی نر منجر می شود. فیتواستروژن های دانه و برگ کنجد دارای اثرات آنتی اکسیدان بوده و تاثیر مثبت آنها بر تولید مثل موش های صحرایی نر سالم گزارش شده است. لذا در این مطالعه اثر روغن کنجد بر برخی پارامترهای تولید مثلی موش های صحرایی نر سالم و دیابتی نژاد ویستار مورد مطالعه قرار گرفت. به این منظور 42 سر موش صحرایی نر بالغ به صورت تصادفی به گروه های کنترل سالم و سالم دریافت کننده 5% روغن کنجد در جیره، کنترل دیابتی، دیابتی دریافت کننده 5% روغن کنجد در جیره و دیابتی دریافت کننده 10% روغن کنجد در جیره تقسیم شدند. دیابت با تزریق داخل وریدیmg/kg 50 استرپتوزوتوسین در گروه های دیابتی القا گردید. بعد از 8 هفته پرورش حیوانات، نمونه گیری انجام شد. القای دیابت باعث کاهش وزن اپیدیدیم، تحرک، زنده مانی اسپرم ها و افزایش ناهنجاری های شکلی و مالون دی آلدئید در اسپرم اپیدیدیمی و کاهش تعداد اسپرماتوگونی ها، اسپرماتوسیت ها و سلول های لایدیگ در بیضه گردید (05/0>p). استفاده از 5% روغن کنجد در حیوانات سالم تقریبا تمامی پارامترهای مورد مطالعه را بهبود بخشید. استفاده از 5 و10% روغن کنجد باعث بهبود برخی از اختلالات ناشی از دیابت شد ولی آثار مثبت استفاده از 5% روغن کنجد بیشتر از 10% بود. همچنین روغن کنجد به صورت وابسته به دوز در گروه های دیابتی باعث افزایش تستسترون و تعداد سلول های لایدیگ شد. بر اساس نتایج، افزودن 5% روغن کنجد به جیره موش های صحرایی سالم و دیابتی باعث بهبود روند اسپرماتوژنز شد که ممکن است ناشی از اثر آنتی اکسیدان های فیتواستروژن و اسیدهای چرب غیر اشباع موجود در روغن کنجد محور هیپوتالاموس- هیپوفیز- بیضه باشد.
کاوه خزاییل محمود هاشمی تبار
استفاده از فلوروکینولون ها به مدت بیش از دو هفته و خصوصاً با دوزهای بالا سبب ایجاد تغییراتی در غضروف مفصلی می گردد. با توجه به استفاده نسبتاً زیاد از انروفلوکساسین در گله های گوسفندی، مطالعه حاضر با هدف بررسی تأثیر انروفلوکساسین برتغییرات سلولی و مولکولی غضروف مفصلی بره های در حال رشد انجام گردید تا برخی مکانیسم های احتمالی موثر در ایجاد این تغییرات ارزیابی شود. در این تحقیق 12 رأس بره نر نژاد عربی به سن حدود 2 ماه به سه گروه تقسیم شدند که شامل گـروه کـنـترل کـه فـقط تـزریق سـرم فـیزیـولـوژی داشت، گروه درمانی که انروفلوکساسین را روزانه kg/ mg5 به مدت15 روز به صورت تزریق زیر پوستی دریافت کرد و گروه توکسیک انروفلوکساسین را مشابه با گروه درمانی ولی با دوز kg/mg35 دریافت نمود. 24 ساعت پس از آخرین تزریق، دام ها آسان کشی شدند و مفصل استایفل تشریح گردید. غضروف های مفصلی انتهای پایینی ران و انتهای بالایی درشت نی ارزیابی ماکروسکوپی شده و از آن ها جهت مطالعات میکروسکوپی و مولکولی نمونه برداری شد. مقاطع بافتی غضروف مفصلی از نظر بافت شناسی و میکرومتری بررسی گردید و میزان کلاژن-? در گروه های مختلف با استفاده از روش ایمنوهیستوشیمی آویدین بیوتین مقایسه شد. تغییرات بیان ژن های sox9 وcaspase-3 در غضروف مفصلی نیز به کمک روشreal-time pcr ارزیابی گردید. تغییرات ماکروسکوپی از جمله ایجاد فلاپ های غضروفی روی غضروف های مفصلی انتهای پایینی ران و انتهای بالایی درشت نی در گروه توکسیک مشاهده شد. تغییرات بافت شناسی، میکرومتری و ایمنوهستیوشیمی شامل حضور سلول های دوکی شکل، شکاف و حفره در ماده زمینه ای غضروف مفصلی، کاهش ضخامت کلی غضروف، کم شدن تعداد کندروسیت ها و افزایش تعداد لاکوناهای خالی به ویژه در لایه میانی، کاهش پروتئوگلیکان ها و قندهای ماده زمینه ای و کم شدن کلاژن-? در گروه توکسیک قابل مشاهده بود. در گروه درمانی برخی از این تغییرات با شدت کمتری نسبت به گروه توکسیک مشاهده گردید. مصرف انروفلوکساسین همچنین به صورت معنی داری بیان ژن sox9 را در گروه های درمانی و توکسیک نسبت به گروه کنترل کاهش داده بود (05/0p?). تغییرات بیان ژنcaspase-3، در گروه توکسیک نسبت به دو گروه دیگر افزایش معنی دار داشت (0001/0 p<) ولی بین گروه های درمانی و کنترل اختلاف معنی داری مشاهده نشد. بنابراین انروفلوکساسین سبب افزایش آپوپتوز کندروسیت ها و کاهش تعداد آن ها گردید. همچنین مصرف انروفلوکساسین در بره های در حال رشد حتی با دوز درمانی توصیه شده، از نظر ایجاد تغییرات در غضروف مفصلی کاملاً هم بی خطر نیست و به هر حال دوزهای بالاتر دارو، تغییرات شدیدتری ایجاد می نماید.
پرنیان منجزی بختیاری جمال نوری نژاد
چکیده: آگاهی از ویژگی های رادیوگرافی و آناتومی استخوان های قلم و بندهای انگشتان اندام-های سینه ای و لگنی شتر یک کوهانه در تشخیص جراحات، بیماری ها و ناهنجاری های آن ها مهم وضروری است، زیرا از این طریق تشخیص و اقدامات درمانی لازم و رضایت بخش به خوبی میسر می شود. در این مطالعه از انتهای پایینی اندام های حرکتی (بلافاصله پایین تر از مچ دست و مچ پا) 5 نفر شتر یک کوهانه با سن تقریبی کمتر از 6 سال استفاده شد. هدف از انجام این مطالعه، دستیابی به جزئیات رادیوگرافی و آناتومی ساختارهای استخوانی ناحیه قلم و انگشتان بود. نتایج رادیوگرافی مطالعه حاضر نشان داد که استخوان قلم اصلی اندام لگنی بواسطه وجود زائده کف پایی در قسمت انتهای بالایی که در نماهای جانبی و پشتی کف پایی دیده می شود از اندام سینه ای می توان تشخیص داد. در مطالعه حاضر، در مفصل قلمی بند-انگشتی، فضای مفصلی در نماهای پشتی کف دستی و پشتی کف پایی به خوبی قابل بررسی بود. هم-چنین در این نماها فضاهای مفصلی بین بندهای انگشتی به خوبی دیده شدند. سطح کورتکس استخوان های بندهای انگشتان کاملاً صاف و یکنواخت بودند. در ضمن هیچگونه تفاوت قابل ثبتی بین بندهای انگشتان در اندام سینه ای و اندام لگنی، دیده نشد. سایه استخوان های کنجدی بالایی به تعداد 4 عدد در نماهای پشتی- کف دستی و پشتی- کف پایی روی قسمت پایینی استخوان اصلی قلم دیده شد. رادیوگرافی قسمت پایینی اندام سینه ای و لگنی در شتر مانند اسب و گاو علاوه بر نماهای جانبی و پشتی-کف دستی (کف پایی) به نماهای مایل هم نیازمند است. در این مطالعه بهترین حالت گماری جهت بررسی قلم اندام اندام سینه ای و لگنی شتر یک کوهانه برخلاف اسب نمای جانبی و پشتی-کف دستی (کف پایی) می باشد. نتایج آناتومیکی به شرح زیر مشخص شد: 1- زائده کف پایی مثلثی بزرگ در انتهای بالایی قلم پا شتر یک کوهانه، 2- شیار بین قرقره ای شتر یک کوهانه عمیق تر توسعه یافته بود، 3- ستیغ سهمی ناقص که تنها از سطح کف دستی (کف پایی) کندیل ها رشد کرده بود، 4- سطح مقطع بدنه استخوان قلم دست تقریباً مستطیلی شکل درحالی که این بخش در استخوان قلم پا تقریباً نیم بیضی بود و 5- استخوان کنجدی پایینی وجود نداشت. اگرچه آناتومی استخوان های قلم و بندهای انگشتان تفاوت های جزئی و شباهت های بسیاری بین اندام های سینه ای و لگنی را نشان داد، صرف نظر از وجود یک زائده مثلثی بزرگ سطح کف پایی انتهای بالایی قلم پا، این استخوان ها در شتر یک کوهانه دارای شباهت های اندک و تفاوت های روشن و آشکاری را با سایر نشخوارکنندگان اهلی می باشد با در نظر گرفتن این نکته که شتر متعلق به گروه نشخوارکنندگان است.
آزاده عباسیان عبدالواحد معربی
هرچند شتر به عنوان یک حیوان نشخوارکننده است، لیکن آناتومی جمجمه شتر یک کوهانه شباهت های بسیاری با جمجمه اسب دارد. در حال حاضر به دلیل نداشتن مرجع در خصوص رادیوگرافی طبیعی سر شتر، تفسیر رادیوگراف های تهیه شده از این حیوان بسیار مشکل می باشد. هدف از انجام مطالعه ی حاضر، تهیه تصاویر رادیوگرافی طبیعی از ناحیه سر شتر و مشخص نمودن موقعیت ساختارهای استخوانی و بافت نرم سر حیوان در تصاویر رادیوگرافی تهیه شده، می باشد. این مطالعه بر روی سر 6 نفر شتر سالم تهیه شده از کشتارگاه انجام گرفت. از نمونه های تهیه شده رادیوگراف با نما های پشتی شکمی، شکمی پشتی، جانبی و مایل فراهم گردید. لازم به ذکر است که اسکلت جمجمه سه عدد از نمونه ها به روش های معمول در آناتومی برای مقایسه با رادیوگراف ها تهیه گردید و در خاتمه رادیوگراف ها کد گذاری و نام گذاری شدند. در یافته های رادیوگرافی از نماهای جانبی صورت، حفره ی بینی و بوقک های پیج در پیچ و منحنی شکل آن، به خوبی قابل بررسی بودند. در نماهای جانبی از جمجمه، استخوان های پس سری و کندیل بزرگ آن دیده می شدند. در نماهای پشتی شکمی و شکمی پشتی از قسمت صورت، تیغه بینی مشخص بود. در نماهای مایل فک بالا، پایین و دندان ها به خوبی واضح بودند. از نتایج این مطالعه می توان به عنوان مرجع رادیوگرافی در تشخیص عوارض ناحیه سر در شترهای یک کوهانه استفاده کرد.
الناز نجفی عبدالواحد معربی
تا همین سالیان اخیر خارپشتان را پستاندارانی از رده حشره¬خواران می شناختند ولی اکنون این جانوران را که از لحاظ مورفولوژیکی و رشد تکاملی، ابتدایی باقی¬ مانده¬اند، با عنوان رده¬ی مستقل خارپشت سانان می¬شناسند¬. از جمله تفاوت¬های مهم آناتومیکی با حشره¬ خواران علاوه بر وجود خارها، وجود کمان گونه¬ای در خارپشت سانان و عدم وجود این کمان در اغلب حشره¬خواران است. در این تحقیق از 10 عدد خارپشت بالغ ماده با وزن¬های بین ???-??? گرم استفاده شد که از ? نمونه به صورت زنده بعد از بیهوشی، عکس های رادیولوژی از نماهای مختلف جمجمه تهیه و مطالعه گردیدند. بعد از آسان کشی از سرهای جدا شده، با روش¬های معمول اقدام به تهیه و جداسازی جمجمه نمونه¬ها شده و مطالعات آناتومیک شامل مورفولوژی در 4 نمای جانبی، پشتی، شکمی و خلفی، و مورفومتری با استفاده از 10 شاخص جمجمه¬ای، انجام پذیرفت. در نمای پشتی از قدام به خلف استخوان¬های بینی، پیش فکی، فک بالا، اشکی، پیشانی، گونه¬ای، آهیانه، زائده گونه¬ای گیجگاهی، استخوان بین آهیانه¬ای و بخش¬ فوقانی پس¬سری مشاهده ¬شد. از نکات قابل توجه در این نما ، گسترش یافتن زائده بینی¬ای از استخوان پیش فکی به صورت خلفی به سوی زائده قدامی پیشانی بود. در نمای شکمی جمجمه از قدام به خلف استخوان¬های پیش¬فکی، فک بالا، کامی، گونه¬ای، رجلی، پروانه، بخش¬های صماخی و صدفی استخوان گیجگاه و بخش قاعده¬ای پس¬سری قرار گرفته بودند. از جمله نکات مهم در این نما، وجود سوراخ بزرگی در سخت کام بود که به نظر می رسد جانشین سوراخ کامی خلفی باشد. نکته مهم در نمای جانبی ساختارهای تشکیل دهنده کمان گونه¬ای بودند که بر خلاف معمول دام¬های اهلی از 3 استخوان از جمله زائده¬ی گونه¬ای استخوان ماکسیلا درست شده بود. در نمای پشتی مانند بیشتر پستانداران، از استخوان پس¬سری درست شده بود. سوراخ مگنوم به نظر بسیار بزرگ می¬آمد. جمجمه¬ی خارپشت گوش دراز از نظر مورفولوژیک، تفاوت چندانی با سایر خارپشتان ندارد. از لحاظ مورفومتریک اندازه¬های به دست آمده ابعاد کوچک¬تری را نسبت به خارپشت¬های اروپایی نشان می¬دهند؛ که می تواند در مطالعات استئوآرکولوژیک به کار گرفته شود. از لحاظ رادیولوژیک چنین می توان نتیجه¬گیری کرد که: از نماهای مختف جمجمه، به کمک فیلم¬های با حساسیت بالا از قبیل فیلم ماموگرافی و تحت شرایط بیهوشی عمومی، می¬توان تصاویر رادیوگرافی مناسبی از ناحیه جمجمه¬ی خارپشت تهیه کرد.
حوریه السادات آل محمد صالح اسماعیل زاده
به منظور ارزیابی تغییرات هیستوپاتولوژیک میزنای و کلیه متعاقب عمل جراحی تجربی آناستوموزمیزنای، پنج قلاده سگ سالم دورگ با وزنی بین 30-15 کیلوگرم مورد استفاده قرار گرفتند. بیهوشی با تیوپنتال سدیم (mg/kg 10) القاء شده و با مخلوط هالوتان و اکسیژن (5/1-1 درصد) در یک سیستم بسته ادامه یافت. پس از ورود به محوطه شکمی از خط وسط، میزنای چپ در نزدیک ناحیه مثلث مثانه بریده شد و بلافاصله آناستوموز به روش انتها به انتها با الگوی بخیه ساده تکی توسط نخ شماره 0/6 پلی دیاکسانون صورت پذیرفت. تمامی حیوانات در روز نودم پس از جراحی آسان کشی شده و میزنای ها و کلیه های مربوط به آنها از نظر ماکروسکوپی و میکروسکوپی مورد ارزیابی قرار گرفتند. مشاهدات ظاهری در میزنای ها انسداد (یک مورد) و هیدرویوریتر (سه مورد) را نشان دادند. از نظر میکروسکوپی در میزنای ها، هیپرپلازی (در لایه های بافت پوششی و ماهیچه ای)، فیبروز (در لایه های بافت پارین-زیرمخاط و سروزی) و مراحل مختلف آماس و التیام (در لایه های پارین- زیر مخاط، ماهیچه ای و سروزی) مشاهده گردید. مقاطع بافت شناسی در کلیه های مربوطه هیدرونفروز و نفریت بینابینی مزمن را به ترتیب در یک و دو مورد نشان دادند. اگرچه انجام آناستوموز میزنای در دام کوچک از نظر تکنیکی مشکل بوده و احتمال انسداد پس از عمل در آن بالاست، ولی در صورت پارگی و آسیب میزنای، برقراری مجدد مسیر میزنای یکی از مهمترین انتخاب ها برای جراحان دامپزشک می باشد. در مطالعه حاضر علی رغم پاره ای عوارض، آناستوموز در 80 درصد از حیوانات با موفقیت انجام شده است و مشخصاً انجام جراحی ظریف و دقیق برای احتراز از انسداد میزنای الزامی است.