نام پژوهشگر: ناصر محسنی نیا
صدیقه مرادی رحیم آبادی رضا سمیع زاده
روابط متقابل ادبی وفرهنگی میان ملل عالم،به خصوص ملل همجوار،ازدیربازمرسوم ومتداول بوده است.دراین میان، رابطه ی فرهنگی،زبانی وادبی ملت ایران وعراق درطول تاریخ بیش ازهرملت دیگری بوده است. ملک الشعرای بهار،شاعرمعاصر ایرانی(متوفای1330 ش )وجمیل صدقی الزهاوی،شاعرمعاصرعراق (متوفای1932 م )هریک درادبیات کشورخویش ازجایگاه ویژه ای برخوردارند که دراین پایان نامه سعی شده است تا با بررسی ادبیات واوضاع سیاسی و اجتماعی درایران و عراق، زندگی دوشاعر،آثارآنهاو مبحث اصلی یعنی بررسی تطبیقی جایگاه انسان درشعراین دوشاعر؛ به اندیشه های بهار و زهاوی درباب انسان پرداخت چراکه کمال انسانی اساسی ترین دغدغه ی اندیشمندان درهرزمانی است. همچنین بتوانیم از پس این پژوهش به مهم ترین نتیجه که تأثیرپذیری بهار و زهاوی ، مشابهات و مفترقات نگاه ایشان در به تصویر کشیدن چهره ی انسان برسیم . طرح موضاعاتی این گونه،کمک شایانی به درک بهترتعامل ادبی و فرهنگی ادبیات فارسی با ادبیات و فرهنگ دیگرکشورها،ازجمله کشورهای عربی ومسلمان خواهد کرد.
رقیه ذینلی ناصر محسنی نیا
در این پایان نامه به بررسی تطبیقی غزلیّات حافظ و شریف رضی با توجّه به مشترکات و شباهت هایی که در شعر و اندیشه و غزل و شخصیت این دو شاعر وجود دارد پرداختیم که در ابتدا به تاریخ عصر و زندگی شریف رضی و حافظ نگاهی انداخته و به بخش نقدی بر ادب عربی در عصر شریف رضی، توجه ویژه کردیم. همچنین به تأثیرپذیری حافظ از شعر وادب عربی و توانمندی او درسرایش شعر صوفیانه به زبان عربی نیز نظر کرده، سپس غزل او و شریف رضی را مرکز بحث و بررسی تطبیقی قرار دادیم. آنچه که در این بررسی تطبیقی بدست می آید این است که شاعری چون رضی که از سرآمدان سرایش غزل در شعر عرب است، در یاد و نظر حافظ بوده است؛ زیرا که این شاعر فارسی زبان، عصار? ادبیات گذشت? فارسی و عربی است و توان او در تکامل بخشیدن و به ایجاز درآوردن هم? مفاهیم و مضامین ادبی پیش از خود و به اوج رساندن آن، غیرقابل انکار است. حافظ به عنوان شاعری که در اوج غزل قرار دارد به طور یقین از شریف رضی به عنوان مبدع غزل عرفانی ومقدّس تأثیر پذیرفته و راههای پرپیچ وخم این نوع غزل را در بهترین شیوه پیموده است. همچنان که رضی نیز با نوآوری خود در سرایش غزلی (عاشقانه-عارفانه) زیباترین شیوه را به دست حافظ سپرده است.چنانچه در غزل «لیله السفح» رضی، شاعری عاشق را می بینیم که در شب عرفه در مناسک حج و بر کوههای عرفات ایستاده است و پرده ای از مقابل چشمانش برداشته شده است و معشوق خود را در قالب رمز آهویی که مظهر جمال معشوق است می یابد و پس از آن فقط حسرت آن لحظه و آن شب است که در شعر این شاعر می یابیم و افرادی در جمعیت حج حضور دارند که باید حال دل او را بفهمند و این مای? تأسّف است که آنها به ضمیر او آگاهی ندارند. در اشعار حافظ همواره در اوج مضمونی عرفانی حضور معشوقی زمینی و در سخن از معشوقی زیبارو به معشوق ازلی و عرفانی می رسیم و گویی در این تعلیق زیبا می خواهد ما را به آنچه بر او کشف شده و قابل بیان نیست متوجّه کند و آن حضور معشوقی است محجوب که گاه گاهی پرده از نقاب برداشته و تجلّی می کند اما این تجلّی وصالی است بی دوام زیرا شاعر در قفس تن اسیر است و اینگونه است که زبان هر دوشاعر را در سخن گفتن از عشق و معشوق به هم نزدیک می یابیم. هر دو شاعر، معشوق را در هاله ای از تقدّس قرارداده اند و از این که او را به ما بنمایانند ابا دارند و این فضا با ذکر یک «شب» در مطلع غزل آنها آغاز می شود. ما در این پایان نامه به شرح ویژگیهای ممزوج عشق عرفانی و زمینی که به غزل هر دو شاعر وجهی متمایز داده است و به موضوع عشق و نظربازی و جمال پرستی و رموز عرفانی شعر دو شاعر پرداختیم که در بحث از رموز شعری با بررسی تطبیقی رمز زن و شراب و آهو و برق و آتش و سفر و مکان، وجوه تشابه و افتراق در شعر دو شاعر بررسی شد که در این موضوع جایگاهی ارزنده را در نزد شریف رضی و جایگاهی برتر و بالاتر را در شعر حافظ یافتیم. در پایان به نگاه هر دو شاعر به جایگاه زن و نوآوری های شریف رضی در این موضوع و به اوج رسیدن این معنی در شعر حافظ پرداخته و همچنین در بررسی تطبیقی ترکیبات پارادوکسیکال در شعر دو شاعر به نمونه هایی از شعر آنها اشاره شد. از دیگر ویژگیهای شعر این دو شاعر که می تواند محلّ بحث و بررسی در مجالی دیگر قرار بگیرد، تناسب شگفت میان لفظ و معنا و انتخاب بسیار دقیق کلمات و موسیقی زیبا و سحرانگیز هر دو شاعر است، زبان شعر آنها در انتخاب الفاظ و صید معانی و دوری جستن از حشو و اطناب و تکلف و تصنع و همین طور صمیمیت و عاطفه در لحن و زبان و رقّت و نرمی در به کار بردن کلمات و موسیقی در شعر و لحن و نوعی صمیمیت در گفتار به شیوه ای تأثیرگذار و همچنین استفاده از استعاره های عمیق که در شعرشان مشهود است، در دو ادبیات فارسی و عربی به هم شبیه است. حافظ که از مهمترین خصیصه های شعری اش علاوه بر تناسب لفظی و معنوی و ایجاد ظرفیت نامحدود، ابهام و ایهام است توانسته از شعر منشوری بسازد که هر کس در آن نقشی از خود بیابد و گواه او نیز اشعار اوست.