نام پژوهشگر: ابراهیم محمدی
اعظم نظری علی اکبر سامخانیانی
ادبیات تطبیقی دانش نو پا و جدیدی است که به بررسی تطبیقی ادبیات ملل و اقوام مختلف جهان می پردازد. بررسی تاثیر و تاثرات آثار ممتاز ادبی یکی از رویکردهای مهم ادبیات تطبیقی است که بر آن تاکید شده است. مثنوی خسرو و شیرین نظامی نیز از آثار برجست? ادبیات غنایی کلاسیک ایران به شمار می آید که مورد توجه بسیاری از شاعران و ادبای فارسی زبان ایرانی و غیر ایرانی قرار گرفته است. در کشور هند نیز آثار برجسته ای به تقلید از خسرو وشیرین تالیف شده است. پدماوت اثر ملک محمد جائسی از آثار مشهور قرن 9 هجری است که با وجود برخی تفاوت ها، تقلیدی از مثنوی مشهور نظامی محسوب می شود. این اثر پس از جائسی توسط شاعر بزرگ دیگری به نام عبدالشکور بزمی در قالب مثنوی به زبان فارسی برگردانده شد که در ایران و هند مورد استقبال و تقلید قرار گرفت. در این پژوهش برای نخستین بار به بررسی رابطه تاثیر-تاثری پدماوت و خسرو وشیرین نظامی گنجوی پرداخته شده است آنچه از این پژوهش بر می آید اینست که ادبیات فارسی هند و آثاری که در این سرزمین تالیف شده است مانند پدماوت از حیث ساختار داستانی و محتوا، تحت تاثیر آثار نظامی بوده است. مثنوی خسرو وشیرین و پدماوت هر دو آثاری هستند که درون مای? آنها را مطالب و حوادث متعدد و متنوع واقعی یا تخیلی در ارتباط با زندگی انسان در عالم مادی با بن بست های سیاسی ، تاریخی و عاطفی تشکیل می دهند. جائسی نیز همچون نظامی اصل داستان را از تاریخ هند برگرفته و از داستانهای روایی و شفاهی که بر سر زبانها جاری بوده، بهره جسته و بن مایه ، اصل و زیر بنای داستان بزمی مانند نظامی عشق و وفاداری و پایداری در عشق است و اینکه این عشق زمینی وسیله ای برای نائل شدن و رسیدن به عشق والاتر است.
موسی الرضا ربانی خواه اکبر شامیان ساروکلایی
چکیده هدف این پژوهش نمایاندن چهره ی کیخسرو در دین، اسطوره و حماسه با تکیه بر اوستا، متون پهلوی و شاهنامه و مقایسه ی سیمای «دینی و ملی» این فرمانروای جاودان در این آثار است. با توجه به این که در روایت شاهنامه ، همه با دیدن کیخسرو، سیاوش را فرایاد می آورند؛ بررسی این که آیا کیخسرو صورت رستاخیز و حیات مجدد سیاوش است و می تواند یادآور اسطوره ی خدای شهید شونده و بازگردنده ی آسیای غربی باشد، دیگر موضوع مورد بحث است. همچنین، این که کیخسرو می تواند همان درخت روییده از خون «سیاوش شهید» باشد، از لابه لای مطالب این پژوهش دریافت می شود. این پژوهش شامل پنج بخش است: بخش نخست، کلیاتی است درمورد مسئله و ضرورت تحقیق، روش کار و تعاریف (اسطوره، حماسه، تاریخ). بخش دوم، به سیمای کیخسرو در روایات دینی و بیان ویژگی های او در این روایات می پردازد. بخش سوم، شخصیت و ویژگی های کیخسرو را در روایات ملی می کاود. بخش چهارم به مقایسه و تحلیل روایات دینی و ملی درمورد کیخسرو می پردازد و بخش نهایی نیز، نتیجه ی این پژوهش را بیان می کند. واژه های کلیدی: اوستا، متون پهلوی، شاهنامه، اسطوره، حماسه، کیخسرو.
محمود خلیلی محمد بهنام فر
عرفان ایرانی، افزون بر آن که سرمایه ی فرهنگی و مایه ی شکفتگی و نو به نویی اندیشه و معنویّت ایرانیان است، یکی از عناصر مهمِ ملیّت ماست که هم راهبر به ژرفای حقایق معنوی اسلام بوده است و هم پاسدارِ هویّت فرهنگی ایرانیان در گشت روزگاران؛ نظری نه گذرا، به آثار عارفان برجسته ی ایرانی و سنجش آن با متون کهن چون سروده های زرتشت و دیگر متون اوستایی که هر دو دسته، میراث مکتوب ایرانیان هستند، ما را با این حقیقت آشنا می کند که بینش معنوی و عارفانه در ایران به روزگاران کهن باز می گردد؛ هر چند در تصوّف اسلامی و آموزه های عارفان مسلمان ایرانی، سیراب اندیشه هایی می شویم که سرچشمه قرآنی دارند و میوه چین باغسار محمدی(ص) هستیم ولی زمینه های متناسب با این اندیشه ها در ایران موجود بوده است که اسلام به آن حیات تازه و عمق بخشیده است.
ندا سهرابی علی اکبر سام خانیانی
با تحولات فرهنگی و سیاسی عصر مشروطه ادبیات نیز به عنوان یک پدیده ی اجتماعی در ساختار و محتوا دچار تحول و دگرگونی گردید. شاعران مبارز مشروطه خواه نظرات و دیدگاه های فلسفی، سیاسی و اجتماعی خود را در قالب های متنوع شعری ریخته و با زبانی ساده و همه فهم، مفاهیم متناسب با دیدگاه هایشان را به شعر و ادب وارد کردند. یکی از این شاعران مبارز و متعهد، ابوالقاسم لاهوتی کرمانشاهی است که با عقاید حزبی خاص به دگرگونی های اجتماعی و انقلاب فرهنگی می اندیشید. توجه و تعهد لاهوتی نسبت به جامعه و اقشار مختلف اجتماعی سبب شده است تا شعر او قابلیت ویژه ای در بررسی و تحلیل جامعه شناختی داشته باشد. او به وضعیت زنان، کارگران و زارعان به عنوان اقشار ستمدیده ی جامعه توجه کرده، و متناسب با گرایش حزبی خود راهکارهایی در جهت حل مشکلات آنان ارائه داده است. لاهوتی مفاهیمی چون صلح و اتحاد، وطن، آزادی و عدالت، استعمار و تعلیم و تربیت را علاوه بر عرصه ی اجتماعی، در سطوح جهانی نیز مورد توجه قرار داده که این امر مبتنی بر گرایش انترناسیونالیستی وی و هماهنگ با گرایش حزبی اوست. عدالت و آزادی در شعر لاهوتی در مفهومی نوین و در ارتباط با کارگران، زارعان و زنان مطرح می شود. آزادی زنان به معنی رهایی از قید و بند عقاید خرافی، و حضور فعال در عرصه ی اجتماع و در رابطه با رنجبران به معنی رهایی از قید ستم سرمایه داران است. اتحاد و صلح در شعر لاهوتی در سه عرصه ی جهان، اجتماع و حزب مطرح شده که البته گرایش انترناسیونالیستی این شاعر منجر به تأکید او بر اتحاد و دوستی جهانی بیش از هرچیز دیگر شده است. در این پژوهش جنبه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه ای که در مجموعه لاهوتی انعکاس یافته، بررسی و تحلیل شده است. گفتنی است که به علت فعالیت گسترده ی لاهوتی در عرصه ی سیاست شعر او بیشتر از لحاظ جامعه شناختی سیاسی بررسی شده است.
زهرا فتحی شهری مرادعلی واعظی
رئالیسم مکتبی است که در اوایل قرن نوزدهم در واکنش به مکاتبی چون رمانتیسم و ایده آلیسم که در گریز از دنیای واقعی به وجود آمده بودند، ظهور کرد. طرفداران این مکتب، زندگی و واقعیات موجود در جامعه را الگوی آفرینش آثار خود قرار دادند. یکی از مهم ترین حوزه هایی که این مکتب در آن نفوذ کرد حوزه ی ادبیات و مخصوصاً ادبیات داستانی بود. این جریان ادبی با دارا بودن ویژگی هایی چون حقیقت مانندی و توجه به واقعیات زندگی مردم عادی جامعه، به کارگیری زبانی ساده و بی پیرایه و البته صریح، توصیف جزء به جزء و دقیق واقعیات و... در اواخر قرن سیزدهم هجری شمسی در نتیجه ی عواملی چون ترجمه ی متون غربی و ارتباط با دنیای غرب و نوعی بیداری و تحول در روشنفکران ایرانی، وارد ادبیات داستانی ایران شد. پیش از ورود ادبیات واقع گرا و توجه روشنفکران به این جریان ادبی دگرگونی هایی چون تحولات اجتماعی و فرهنگی (با ظهور انقلاب مشروطه) و ادبی (به واسطه ی تلاش هایی در راستای ساده کردن زبان)، زمینه را برای پذیرش این مکتب ادبی فراهم کرده بود. نویسندگانی چون طالبوف، مراغه ای و جمالزاده با آفرینش آثاری داستانی، به دلیل به کارگیری زبانی ساده، پیشگام این جریان ادبی در ایران شدند. این پژوهش بنا دارد با برشمردن ویژگی ها و مولفه های برجسته ی داستان های رئالیستی و انطباق آن با آثاری چون کتاب احمد طالبوف، سیاحت نامه ی ابراهیم بیگ مراغه ای و یکی بود یکی نبود جمالزاده پیشگامی این نویسندگان در این مکتب ادبی در ایران را اثبات کند. در ادامه می کوشد تأثیر این پیشگامان بر نویسندگان نسل بعد از خود، که این نوع داستان نویسی را به تکامل رساندند را با بیان شواهدی نشان دهد. این تحقیق نشان می دهد که گرچه مولفه ها و ویژگی های رئالیسم در آثار داستانی نویسندگان پیشگام به طور کامل و دقیق مورد استفاده قرار نگرفته است اما از بسیاری جهات به اهداف اصلی رئالیسم، یعنی همان بیان صریح حقایق و معضلات جامعه و توصیف زندگی واقعی با زبانی ساده، نزدیک شده اند.
مرضیه ماهوکی ابراهیم محمدی
میان شعر معاصر فارسی و عربی به دلیل برخورداری از پیوند های دور و دراز تاریخی، بسترهای سیاسی و اجتماعی مشابه، نیز زمینه های فرهنگی نزدیک به هم و تأثیرپذیری از فرهنگ و ادب اروپا، شباهت های انکار ناپذیری وجود دارد. یکی از رویکردهای مشترکِ شاعران معاصر فارسی و عربی پس از انقلاب ادبی و تأثیرپذیری از فرهنگ و ادبیات اروپا، کاربرد سنت های کهن به ویژه اسطوره ها است. شاعرانِ نوپرداز در هر دو قلمرو ادبی فارسی و عربی، با بازسازی اسطوره ها و استفاده نمادین از آن ها متناسب با نیازهای بشر امروزی، به بیان مسائل جامعه ی خویش می پردازند. در شعر معاصر فارسی، اخوان ثالث به بهترین وجه از اسطوره بهره برده است. در شعر معاصر عربی، بدرشاکر السیاب نخستین شاعری است که بهره گیری از نمادهای اسطوره ای را در شعر مدرن عربی آغاز کرد. اخوان و سیاب به دلیل موقعیت متفاوت فرهنگی، فکری، جغرافیایی، در شیوه ی کاربرد اسطوره ها با یکدیگر تفاوت دارند، اما از این حیث که به طور گسترده از اسطوره در شعرشان بهره برده اند، به هم نزدیک اند. در این پژوهش، چگونگی به کار بردن نمادها و مضامین اسطوره ای در اشعار این دو شاعر، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. این پژوهش نشان می دهد که اخوان به خاطر آشنایی با اسطوره های کهن ایرانی و علاقه بسیاری که به فرهنگ گذشته ایران دارد، بیشتر از اسطوره های ایرانی(در قالبی نمادین) بهره برده است. او به اسطوره های بیگانه کمتر توجه کرده است. این در حالی است که بدرشاکر السیاب علاوه بر اساطیر قومی- ملی خود، در بخش قابل توجهی از اشعار اسطوره مبنایش از اساطیر و شخصیت های اساطیر یونان، بابل و چین استفاده کرده است. واژگان کلیدی: ادبیات تطبیقی، اسطوره پژوهی تطبیقی، شعر معاصر فارسی، شعر معاصر عربی، مهدی اخوان ثالث، بدرشاکر السیاب
پریسا طلاپور ابراهیم محمدی
چکیده شخصیت و شخصیتپردازی، یکی از عناصر اصلیِ داستان است. در اکثر رمان ها و داستان ها – بهویژه آثار رئالیستی – عنصر شخصیت، نسبت به بقیهی عناصر، اهمیت و کارکرد قابل توجهتری دارد. به عبارت دقیقتر مثلاً اگر آثار حادثهای، رویداد محورند، آثار رئالیستی، معمولاً شخصیت محورند. با توجه به همین امر، در این رساله شخصیت و شخصیتپردازی را در دو رمان رئالیستی از دو نویسندهی معاصر بررسی و مقایسه کردهایم. با اتّکا به تعاریف متعدد شخصیت و البته شناخت تکنیک های شخصیتپردازی و با مطالعه دقیق و جزئی نگرانهی دو رمان، ابتدا به تفکیکِ حوضه های کنش کرداری شخصیت ها پرداخته ایم و در پایان مشخصات دقیقِ کرداری، گفتاری و اندیشگی هر شخصیت را به کمک اصطلاحات و تعابیر تخصصی فن داستان نشان داده ایم. سووشون، اثری است در حوزهی رئالیسم اجتماعی – سیاسی و چراغ ها را من خاموش می کنم از رمانهای حوزهی رئالیسم خانوادگی به شمار میآید و هر دو برای پردازش شخصیت، بیشتر از شخصیتپردازی نمایشی استفاده کرده اند. در هر دو رمان از بین تکنیک های شخصیتپردازی نمایشی، از گفتگو بیش از بقیهی تکنیک ها استفاده شده است. یکی از مهمترین یافتههای این رساله میتواند این باشد که اگر چه شخصیتپردازی نمایشیِ سووشون و چراغها را من خاموش میکنم، بیشتر با تکیه بر عنصر گفتگو انجام شده است و در بیشتر موارد مخاطب از طریق گفتگوهای متعدد به عالم درون شخصیتها راه مییابد، اما گفتگوهای بیرونی در سووشون و گفتگوهای درونی یا تکگوییهای فردی(گفتگوی شخصیت با خود) در چراغها را من خاموش میکنم، کاربرد بیشتری دارند. به عبارت روشنتر شخصیتهای سووشون برونگرا و شخصیتهای چراغها را من خاموش میکنم درونگراترند. واژههای کلیدی: تکنیکهای شخصیتپردازی، رمان رئالیستی، سیمین دانشور، زویا پیرزاد، سووشون، چراغها را من خاموش میکنم.
سمیه صادقی ابراهیم محمدی
بررسی بازتاب محتوایی و ساختاری روایات اسطوره ای در داستان مدرن و پست مدرن فارسی و نشان-دادن همانندی های این دو در "زمان"، "مکان"، "علیت"، "زبان"، الگوی ساختاری روایی و همچنین اشارات، عناصر و تلمیحات اسطوره ای در داستان کوتاه شهریار مندنی پور و ابوتراب خسروی از موضوعات مورد بررسی در این رساله است. اسطوره ها در نشان دادن بی انسجامی دنیای آشفته ی امروز که "قطعیت معنا" در آن افسانه ای بیش نیست و سرشار از تناقض ها، بی انسجامی ها، بی قاعدگی ها و.... است، کارکرد بسیار مطلوبی دارند. در میان نویسندگان ایرانی نیز صادق هدایت، بهرام صادقی، سیمین دانشور، عباس معروفی، هوشنگ گلشیری، شهریار مندنی پور، محمد محمدعلی، ابوتراب خسروی و.... از جمله کسانی هستند که می توان تأثیر اسطوره را در آثارشان دید. نگارنده در این پایان نامه، در پی درک و تحلیل این مسأله، البته با تکیه بر رمان های ابوتراب خسروی و داستان های کوتاه شهریار مندنی پور است. پرسش محوری مطرح شده در این رساله این است که: این نویسندگان، چگونه، به چه میزان و از چه اسطوره هایی استفاده کرده اند؟
آمنه شیبانی ابراهیم محمدی
چکیده اسطوره و حماسه با یکدیگر سنخیت و رابطه ی تنگاتنگی دارند و به همین علت در شاهنامه که مهمترین حماسه ی ملی ما است بخش اعظم اساطیر ایرانی جای دارد. یکی از نقاط اشتراک مهم در اسطوره و حماسه ساختار روایی و اسلوب روایتگری آن است. یکی از اساطیر مهم شاهنامه، اسطوره ی کودک رها شده است که نمونه ی بارز و شاخص آن، اسطوره ی زال است. ساختار روایی اسطوره ی کودک رها شده در شاهنامه مبنی بر طرد و رانده شدن قهرمان، پرورش او در طبیعت و منطقه ی دوردست و سپس بازگشت یا بازگرداندن قهرمان به جامعه است. بعد از بازگشت قهرمان، منجی جامعه می شود. در این رساله با مطالعه ی نظریه های چند تن از ساختارگرایان، نظریه ی ولادیمیر پراپ برای روایت شناسی اسطوره ی کودک رها شده در شاهنامه انتخاب شد زیرا نظریه ی پراپ، سنخیت و هماهنگی با داستان های حماسی دارد و ما را به سمت روایت شناسی منسجم و ساختارمند می برد. آثار غنی ادبیات فارسی را می توان با نظریه های ساختاری مختلف که از جانب پژوهشگران غربی مطرح شده است مورد بررسی قرار داد، فقط باید دقت شود نوع اثر با نظریه ی مطرح شده هماهنگی داشته باشد؛ مثلا آثار حماسی و اسطوره ای به خاطر ساختار روایی شان با نظر پژوهشگرانی چون ولادیمیر پراپ، رولان بارت و لوی استروس هماهنگی دارند. رسیدن به الگوی روایت شناسی اسطوره ی کودک رها شده مستلزم خوانش دقیق متن و استخراج کارکردهای محوری از درون آن است. در الگوی کلی روایت اسطوره ی کودک رها شده سه کارکرد اصلی وجود دارد که بدین قرار است: 1- طرد قهرمان 2- پرورش قهرمان در غربت 3- بازگشت قهرمان به عنوان فردی مهم و تأثیرگذار. از آن جا که روش پراپ در معرفی الگوی اسطوره ی کودک رها شده همه جانبه نیست ما به ناگزیر برای پوشاندن ضعف روش پراپ، این اسطوره را بر اساس شیوه ی جوزف کمبل نیز تحلیل کردیم. الگوی کمبل یک الگوی جهانی است و در هر زمان و مکان به شکل خاصی تجدید می شود. داستان زال بر اساس الگوی کمبل شامل سه مرحله ی اصلی است: 1- جدایی 2- تشرف 3- بازگشت. واژه های کلیدی: روایت شناسی، ولادیمیر پراپ، اسطوره ی کودک رها شده، شاهنامه، زال.
زهرا فلامرزی عسگرانی محمد بهنام فر
چکیده ویژگی بارز، روایت چندآوا، آن است که در آن قضاوت-ها و برداشت های فردی متفاوت هریک آزادانه و به دور از فشار ناشی از تحمیل نظرات راوی، فرصت بروز و تجلی می-یابند و صداهایی که در ظاهر در دو جبهه و در دو موضع کاملاً متفاوت قرار دارند، در شرایطی یکسان، به نمایش گذاشته می شوند و این امکان برایشان فراهم می شود که فارغ از جو حاکم بر داستان و حتی فارغ از هرگونه محدودیت های فکری و عقیدتی نویسنده، به مجادله و بحث با یکدیگر بپردازند. در این پژوهش با تکیه بر تعاریف متعدد چندآوایی و شناخت روایت چندآوا، ابتدا جایـــگاه چندآوایی در پنج حکایت از مثنوی و برادران کارامازوف اثر داستایفسکی به صورت جداگانه و به روش تحلیل متن بررسی گردیده و سپس مقایسه و تحلیل شده است. سپس شیوه ی به کارگیری تکنیک چندآوا ، در دو اثر مقایسه و تحلیل شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که هر چند مثنوی، اثری است منظوم که سرشار از مضامین عرفانی و معنوی است و برادران کارامازوف اثری است منثور و در بردارنده ی مسائل اخلاقی و اعتقادی، امادر هر دو اثر از شیوه ی روایت چندآوا به خوبی استفاده شده است. اما به کارگیری این شیوه در مثنوی دقیق تر و گسترده تر است. یکی از مهم ترین یافته های این رساله آن است که اهمیت شناخت روایت چندآوا در فهم مثنوی به حدی است که اگر خواننده با آن آشنا نباشد در فهم مثنوی دچار اشتباه خواهد شد. مانند آخوندزاده در داستان قوم سبا. نکته ی قابل توجه دیگر این که یکی از دلایل تفوق مولانا بر داستایفسکی در شیوه ی به کارگیری روایت چندآوا است. مولانا چنان استادانه از این تکنیک استفاده کرده که حتی برخی از دانشمندان را در فهم ابیات مثنوی دچار اشتباه کرده است. واژه های کلیدی: مولوی، مثنوی، داستایفسکی، برادران کارامازوف، روایت چندآوا، ادبیات تطبیقی، نقد ادبی
محمد عامری تبار عبدالرحیم حقدادی
قرن بیستم شرایط زندگی پیچیده ای را برای انسان معاصر به وجود آورد و شاعر معاصر را با تجربه های شخصی و جمعی متفاوتی رو به رو کرد. هماهنگی شاعر با مقتضیات زمان و نیازهای روز تأثیرات بنیادیی بر شعر معاصر به جای نهاد. بسیاری از نمادها در طی زمان، کارکرد تصویری و معنی آفرینی خود را از دست می دهند و به دلیل کاربرد فراوان در فرهنگ و ادبیات یک ملت یا در ادبیات جهان به یک مفهوم قراردادی تبدیل می شوند. شاعر خلاق و توانا قادر است خود را از دایره ی معانی مرسوم نمادها خارج کند و برای آن ها، مطابق تجربه ی شعری خود، کارکردهای جدیدی بیافریند و نمادها را دچار دگردیسی معنایی کند. شفیعی کدکنی و أدونیس هنرمندانی هستند که شعرشان سرشار از نماد است. این دو شاعر با احاطه ی کاملی که به میراث ملی و جهانی دارند، از این آبشخور لایتناهی نمادهای بسیاری را برگرفته اند. این پژوهش در حوزه ی نمادشناسی است و در آن شیوه ی کارکردی نمادهای سنتی در سروده های شفیعی کدکنی و أدونیس مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل اول دو شاعر مدنظر معرفی شده اند سپس به بررسی نماد و خاستگاه آن در ادبیات غرب و چگونگی پیدایش آن در ادبیات فارسی و عربی، به معرفی شگرد بلاغی نقاب به عنوان یک شگرد نوین در نمادپردازی پرداخته شده است. در ادامه نمادهای مرسومِ مشترک میان شفیعی کدکنی و أدونیس در حوزه ی نمادهای طبیعی و نمادهای شخصیتی و اسطوره ای مشخص و مورد بررسی قرارا گرفته اند. در فصل نقاب نیز چند نمونه از هر شاعر مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته اند. این پژوهش نشان می دهد که شفیعی کدکنی و أدونیس مطابق تجربه های شخصی و جمعی خود، گاه نمادهایی را در معنا و مفهوم مرسوم به کار برده اند و گاه در آن ها دگردیسی معنایی ایجاد کرده اند. اما بسامد این دگردیسی به گونه ای نیست که بتوان آن را از مشخصه های اصلی شعر این دو شاعر دانست.
یونس تیموریان ابراهیم محمدی
چکیده با وجود این که شاهنامه تاکنون از مناظر گوناگون مورد بررسی قرار گرفته، در کمتر پژوهشی تلاش شده تا به طور مستقل سیر اسطوره ای این اثر سترگ پی گرفته شود و قوانین روایی حاکم بر آن تبیین گردد. شاهنامه به عنوان حماسه ای که بیش از هر چیز بر باورهای اسطوره ای استوار است، زمینه ی مناسبی برای پی جویی اسطوره های پنهان ایرانی است. پرسش اصلی نگارنده در این پژوهش این بود که آیا سیر حماسی رویدادهای شاهنامه با سیر روایت اسطوره ای ایرانِ باستان قابل انطباق است یا نه. اساس نظری این رساله بر نظریه ی روایت شناسی رولان بارت استوار است. شیوه ی تحقیق نیز این گونه است که با بررسی روایت اسطوره ای شاهنامه در سطح کنش ها و با تقطیع داستان های بخش اسطوره ای شاهنامه به پی رفت های تشکیل دهنده، با رویکردی ساختارگرایانه، در نهایت یک پیرنگ روایی مشخص درون هر یک از داستا ن ها و هم چنین در سیر کلی آن ها به دست آمد که از جهات گوناگون با طرح روایت اسطوره-ای ایرانی همخوانی داشت. نتیجه ی غایی تحقیق نشان می دهد روایت اسطوره ای ایرانی بازتاب همه جانبه و تعیین کننده ای در سیر حماسیِ شاهنامه دارد و روش ساختارگرایانه به بهترین وجه می تواند این بازتاب را نشان دهد. کلیدواژه: فردوسی، شاهنامه، روایت شناسی اسطوره ای، ساختارگرایی، بارت.
ابراهیم محمدی علی اصغر حاتمی
با توجه این که امروزه آمار طلاق، خصوصا طلاق های مسبوق به درخواست زوجه بیش از پیش روبه افزایش است و سیستم قضایی کنونی در تعیین ماهیت این گونه طلاق ها رویه ای را در پیش گرفته که نه تنها با عدالت و انصاف مغایرت دارد بلکه مخالف قوانین فقهی نیز می باشد، اهمیت بحث پیرامون تعیین ماهیت این گونه طلاق ها را دو چندان می نماید. ما به دنبال یافتن پاسخی برای این سوال هستیم که طلاقی که به درخواست زوجه و به حکم دادگاه صورت می گیرد دارای چه ماهیتی است و آیا می توان بر اساس احکام اولیه به گونه ای به تعیین ماهیت این گونه طلاق ها پرداخت که هم زوجه به حقوق خود برسد و هم حقوق زوج پایمال نگردد؟یا این که باید از طریق دیگری به جز احکام اولیه به تعیین ماهیت طلاق حاکم پرداخت؟ آن چه که در این تحقیق به عنوان راه حل نهایی ارائه شده، تعیین ماهیت طلاق حاکم بوسیله حکم حکومتی می باشد که البته نمی توان برای تمامی انواع این نوع طلاق ها ماهیتی واحد در نظر گرفت بلکه باید در موارد مختلف ماهیتی متناسب با آن تعیین نموده به گونه ای که حقوق زوجین محفوظ بماند و همچنین تا حد امکان، مصلحت حفظ خانواده رعایت گردد.
راضیه دوروشی حسن امامی
در ترجمه های ادبی، یکی از بدیهی ترین ملزومات مترجمان جهت ارائه یک ترجمه ی روان و قابل قبول، فراگیری اصول و راهکارهای صحیح برگردان صور خیال و دیگر عناصر ادبی است. پژوهش حاضر می تواند مترجمان را در آشنایی با چنین راهکارهایی، بویژه راهکارهای پیشنهادی پیتر نیومارک (1988) برای برگردان عبارات و ایماژهای مجازی یاری رساند. در این پژوهش، کتاب غزلیات شکسپیر و دو ترجمه ی فارسی آن (به قلم تقی تفضلی و بهنام مقدم) تحت عنوان مطالعه ی موردی بررسی گردیده اند تا مشخص شود هر یک از مترجمان برای برگردان صور خیال موجود در غزلیات، از کدام راهکار بیشتر بهره گرفته، کدام راهکار موفقیت آمیز تر بوده، و فراوانی سایر راهکارها به چه میزان بوده است. همان گونه که ذکر گردید، مبنای نظری این پژوهش، نظریه ی نیومارک برای ترجمه ی استعارات بوده است. نیومارک در واقع هفت راهکار در این زمینه ارائه می کند، که عبارتند از: 1. انتقال مستقیم همان ایماژ به زبان مقصد 2. جایگزینی ایماژ زبان مبدا با یک ایماژ استاندارد معادل در زبان مقصد 3. برگردانی استعارات با استفاده از تشبیه 4. برگردانی استعارات با اسفاده از تشبیه بعلاوه ی معنا 5. تبدیل استعاره به معنا 6. حذف 7. بازسازی همان ایماژ بعلاوه ی معنا در فصل چهارم این تحقیق (تحلیل داده ها)، هر یک از چهار نوع بارز صورخیال (استعاره، مجاز، تشبیه و کنایه)، در یک بخش جداگانه مورد بررسی قرار گرفته اند. در هر بخش، قسمتی از غزلیات شکسپیر که حاوی صور خیال است، به همراه دو ترجمه ی فارسی آن ذکر گردیده است که در آن، صور خیال به شکل پررنگ تایپ شده است. سپس توضیح آن ایماژ، برگردانی آن توسط هر یک از مترجمان، و راهکار مورد استفاده ی هر مترجم مورد ارزیابی قرار گرفته است. در پایان هر قسمت نیز یک نمودار و جدول مختص آن بخش، نشان داده شده است. نتایج نهایی این تحقیق و واکاوی 106 مورد صور خیال حاکی از آنست که از میان هفت راهکار پیشنهادی نیومارک، راهکار نخستین (بازسازی همان ایماژ) دارای بیشترین درصد فراوانی بوده است (51%). مزیت بکارگیری این راهکار آنست که به مترجمان اجازه می دهد تا ارزش های زیبایی شناختی متن زبان مبدا، و همچنین سلیقه ی شخصی نویسنده ی اصلی در بکارگیری ایماژها را حفظ نمایند. بعلاوه، استفاده از این راهکار می تواند منجر به غنی سازی هرچه بیشتر زبان مقصد، با استفاده از معرفی ایماژهای جدید گردد. از دیگر یافته های این تحقیق آنست که آقای تفضلی گرایش بیشتری به استفاده از نخستین راهکار نیومارک داشته، که منجر به ترجمه ی تحت اللفظی ایماژها به دست وی گردیده است. حال آن که آقای مقدم علاوه بر راهکار نخست، از دیگر راهکارها نیز بخوبی بهره گرفته است (بجز راهکار چهارم)، که این امر منجر به واضح سازی، ساده سازی و تولید یک ترجمه ی خواننده-محور از سوی وی گردیده است. در نهایت می توان گفت، در ترجمه ی متون ادبی، مدل پیشنهادی نیومارک می تواند برای مترجمان، چارچوبی ارزشمند برای برگردانی عبارات استعاری باشد. در حقیقت مترجمان باید پس از بررسی بافت فرهنگی-اجتماعی متن زبان مبدا و منابع ادبی موجود در زبان مقصد، در زمینه ی انتخاب راهکار درست تصمیم گیری نمایند تا ترجمه ای روان، صحیح و قابل قبول از سوی آنها ارائه گردد.
الهام فلاح یساولی مهدی رحیمی
بررسی و تحلیل آثار ادبی کودکان با توجه به تعداد زیاد مخاطبان آن و اوقات فراغت فراوان آنان بسیار اهمیت و ضرورت دارد. آثار ادبی با روش های مختلفی از جمله آفرینش، بازآفرینی، بازنویسی، گردآوری، ترجمه و... تولید می شوند. در این میان آفرینش و بازنویسی به عنوان دو گونه ی ادبی همواره مورد توجه شاعران و نویسندگان کودک و نوجوان بوده است.مهدی آذریزدی را می توان یکی از موفق ترین نویسندگانی دانست که در بازنویسی داستان های کهن و آفرینش داستان برای کودکان و نوجوانان فعالیت می کرد.مساله ی اصلی پژوهش این است که آثار ابداعی آذریزدی چه تفاوت ها و شباهت های ساختاری با یکدیگر دارند؟ ساختار داستان ها با محوریت عناصر داستانی مورد بررسی قرار گرفتند.فصل اول این رساله به تعاریف و کلیات اختصاص یافته است. در فصل دوم بررسی و تحلیل عناصر داستانی در داستان های ابداعی صورت گرفته است.فصل سوم بررسی و تحلیل عناصر داستانی در داستان های بازنویسی شده انجام گرفته است و فصل چهارم به مقایسه عناصر داستانی در داستان های بازنویسی شده و ابداعی می پردازد.نتیجه گیری در فصل پنجم پایان نامه بیان شده است. نگارنده به ارائه ی جدول، آمار و ارقام درباره ی مطالب پرداخته است تا مخاطب بتواند نتیجه را به خوبی ارزیابی کند.نتایج به دست آمده نشان می دهد که ساختار داستان های بازنویسی شده و ابداعی متفاوت هستند و محتوای آنها نزدیکی بیشتری با هم دارند. حجم داستان های بازنویسی شده ای که در این پژوهش آمده بیش از 7 برابر داستان های ابداعی است.پیوستگی اجزای پیرنگ در داستان های بازنویسی شده بیشتر رعایت شده است. تنوع شخصیت در داستان های بازنویسی شده بیشتر است. درون مایه داستان های بازنویسی شده و ابداعی به یکدیگر نزدیک است،با این تفاوت که در داستان های ابداعی مضامین دینی به چشم نمی خورد.درون مایه ی بیش از نیمی از داستان های ابداعی و بازنویسی شده ی آذریزدی به صورت مستقیم و صریح ارائه شده است. زاویه ی دید و کانون روایت در داستان های ابداعی متنوع تر است. %96 داستان های ابداعی دارای مکان مشخص و بیش از نیمی از آنها دارای زمانی مشخص می باشند اما بیشتر داستان ها ی بازنویسی شده دارای مکان مشخص و زمان مبهم می باشند.میزان گفت وگوها نزدیک به هم است. تشخص در گفت وگو ها در داستان های ابداعیو تک گویی درونی در داستان های بازنویسی شده بیشتر است.
نعیمه غفارپور صدیقی ابراهیم محمدی
در این رساله، انجمن دانشکده و جماعت دیوان، به عنوان دو تشکل ادبی، در دوران مشروطه-ی ایران و نهضت مصر، برای مطالعه و پژوهش برگزیده شده و فعالیت های نظری آن ها در جهت شکل دادن به جریان نقد و نظریه ی ادبی در دو حوزه ی ادبیات فارسی و عربی بررسی شده است. هدف اصلی نگارنده، بررسی چگونگی رویکرد و عملکرد دو گروه یاد شده، درجهت دستیابی به تجدد ادبی، آن هم در دورانی که نقطه ی عطف دو ملت محسوب می شود، است. به منظور دستیابی به این هدف، از سویی، مجله ی دانشکده و برخی آثار نظری بهار به عنوان موسس و سردبیر مجله انتخاب، بررسی و طبقه بندی شد و از سوی دیگر، فعالیت های جماعت دیوان از کتاب های نظری و نقدی سه عضو اصلی جماعت دیوان انتخاب و بررسی شد. در نهایت نتایج حاصل از پژوهش و بررسی علمی و تحقیقی آراء دو گروه، به صورت تطبیقی مقایسه و در پایان دو بخش اصلی "نقد" و "شعر" گنجانده شد. این پژوهش نشان داد که دانشکده، بر خلاف دیوان در حوزه ی نظریه، خوب و عمیق و منظم فعالیت نکرده است و در بسیاری از موارد، ذهنیت سنتی بر عملکردش سیطره داشته است، حال آنکه جماعت دیوان در حوزه ی تعریف و نقد شعر، قاعده مندتر نظریه پردازی کرده اند. گذشته از این، گرچه هر دو گروه از رمانتیسم اروپایی تأثیر پذیرفته اند، اما میزان تأثر دیوان بیشتر بوده است. نکته ی نهایی اینکه، جنبش تجددطلبی دیوان، انقلابی تر از دانشکده بوده و ماندگارتر از آن نیز شده است و توانسته است به پایگاه یک مکتب نظری ارتقاء یابد.
غلام رضا طیبی نژاد ابراهیم محمدی
چکیده اسطوره از دیرباز پیوندی ناگسستنی با ادبیات داشته است و در همه ی دوران ها، در گونه های ادبی بازتاب یافته است. بازتاب اسطوره در شعر فارسی نیز چنین رویه ای داشته است. زمانه ای که حافظ در آن می زید، سال هاست که از شیفتگی سرایندگان فارسی به اسطوره ها – به ویژه اسطوره های ایرانی- کاسته شده است. در این میان حافظ یکی از سرایندگان سترگ شعر فارسی است که به بازتاب اسطوره های گوناگون در دیوان خویش، روی خوش نشان داده است. احمد شاملو نیز از سرایندگان بنام معاصر است که همانند دیگر سرایندگان شعر نو، می کوشد که از توان اسطوره برای بازگویی اندیشه ها و دغدغه های خویش، بهره جوید. بنابر این چگونگی بازتاب اسطوره و کارکرد آن در سروده های این سرایندگان بزرگ در خور پژوهشی جداگانه است. رویکرد نگارنده در این پژوهش، مقایسه ی میان چگونگی بازتاب اسطوره در سروده های دو تن از قله های شعر کهن و نوی فارسی است، با این هدف که گونه های رویکرد اسطوره در دوره ی شعر کهن و شعر نوی فارسی سنجیده شود. فصل نخست این پژوهش درباره ی برخی از تعریف ها و نظریه ها در زمینه ی اسطوره و جایگاه آن در دوره-های گوناگون اندیشه ی بشر و نیز در شعر کهن و نوی فارسی گفت و گو می کند. فصل دوم به بازتاب اسطوره در شعر حافظ و شاملو در بستر روایت اسطوره ای می پردازد. در فصل سوم و چهارم نیز جداگانه درباره ی جایگاه اسطوره و گونه های بازتاب اسطوره در شعر حافظ و شاملو سخن رفته است. فصل پنجم نیز به گونه ای گذرا، آن چه که درباره ی بازتاب اسطوره در سروده های این شاعران گفته شده است را در برابر هم می نهد و با هم سنجیده می شوند. این پژوهش نشان می دهد که بازتاب اسطوره در سروده های حافظ و شاملو این گونه است که اسطوره، نخست بدون دگرگونی در ساختار اسطوره بازتاب یافته است. گاهی نیز دگرگونی در روایت اسطوره رخ داده است و در پایان، این سرایندگان گاهی به اسطوره سازی دست یازیده اند. کلیدواژه ها: شعر کهن فارسی، شعر نوی فارسی، بازتاب اسطوره، حافظ، شاملو
عفت فارغ ابراهیم محمدی
چکیده گونه های مختلفی در تقسیم بندی انواع رمان وجود دارد که محققان برای نام گذاری آن ها ملاک های مختلفی چون محتوا، ساختار، مکان و غیره را در نظر داشته اند. در این میان گاه رمان هایی نوشته شده اند که موضوع محوری آن ها نفت و مسائل مربوط به آن است، از همین رو دارای استقلال خاصی هستند و نمی توان آن ها را به طور قطع ذیل انواع رمان شناخته شده قرار داد، بلکه باید عنوان جدیدی برای این نوع رمان ها برگزید که به نظر می رسد در تقسیم بندی انواع رمان از یاد رفته است. نگارنده در این تحقیق می کوشدکه با تکیه بر نظریه ی رمان و قواعد تعریف انواع آن، پس از تحلیل و بررسی دو رمان گردابی چنین هایل از اسماعیل فصیح و الحب فی زمن النفط نوال السعداوی، گونه ای از رمان، به عنوان «رمان نفت» را در زبان فارسی و عربی به خوانندگان بشناساند و براساس نظریه های رمان، از آن تعریفی ارائه دهد. از این پژوهش چنین برمی آید که رمان هایی که دربرگیرنده ی مولفه هایی چون نفت و مسائل و پیامدهای مربوط به آن است، باید ذیل عنوان «رمان نفت» قرار گیرند. واژه های کلیدی: نوع شناسی تطبیقی رمان، رمان نفت، اسماعیل فصیح، گردابی چنین هایل، نوال السعداوی، الحب فی زمن النفط.
ابراهیم محمدی همایون حبیبی
با الکترونیکی شدن ارتباطات و فراگیری جهانی اطلاعات و فروپاشی مرزهای مصنوعی و گسترش فرهنگهای ملی و مذهبی در سرتاسر گیتی بخصوص در نیمه دوم قرن بیستم که اوج جهانی شدن به حساب می آید و شکی نمی رفت که حقوق و آزادیهای بشری علی الخصوص حق بر توسعه، بیشتر در معرض نقض قرار گیرد و کشورهای قدرتمند و پیشرفته به بهانه توسعه خویش، زیر ساختهای کشورهای فقیر و کمتر توسعه یافته را از بین ببرند، نیاز به گفتمان برای حمایت از توسعه پایدار امری ضروری می نمود. تا تضمینی برای جهانیان محسوب شده و هر فرد انسانی در هر جای دنیا فارغ از جنس، رنگ پوست، مذهب، نژاد و ... در آرامش و امنیت زندگی نماید. بر این اساس سازمان ملل، ارگانهای بین المللی و سازمانهای غیر دولتی حامی حقوق بشر با تلاشهای فراوان و ایجاد گفتمان همه جانبه سعی نمودند تا نسبت به تضمین این حقوق، نقشی فعال ایفاء نمایند و هر چند با برگزاری اجلاسیه ها و کنفرانسهایی موفق به تدوین و تصویب اصولی همچون کنوانسیونها، اعلامیه ها و بیانیه هایی در خصوص حقوق بشر و حق بر توسعه شدند و درخصوص حق بر توسعه، اعلامیه حق بر توسعه را تصویب نمودند و اکثر کشورها با امضاء و تصویب آن، خود را منقاد آن نمودند ولی قدرتهای بزرگ که منافع اقتصادی خویش را در خطر می دیدند، نمی خواستند خود را مجاب به همکاری نمایند لذا با تظاهر به پایبندی، در واقع با آن به مبارزه برخاستند و با عدم رعایت اصول توسعه ای و زیست محیطی مانعی برای توسعه و ترقی کشورهای فقیر و در حال توسعه شدند و تنها به منافع خویش اندیشیده و فقط خود را ذیحق دانسته و کشورهای فقیر و جهان سومی را مستحق عقب ماندگی و فقر دانستند. لذا شایسته است در خصوص به فعلیت رساندن تئوری ها و عملی و موثر نمودن کنوانسیونها و اعلامیه ها، ضمانت اجرائی قوی در این خصوص در نظر گرفته شود مثلاٌ سازمانی بین المللی با اختیارات تام و بدون حق وتو و یا تبعیض ایجاد شود و با مشارکت جامعه جهانی و حمایت نهادهای حقوق بشری با حداکثر قدرت و قوت به حیات خویش ادامه داده تا با این گفتمان، تضمین رعایت مقررات در تحکیم اصول حقوق همبستگی و حق بر توسعه، راهگشای توسعه برای همه کشورها باشد و تمام آحاد بشر چه نسل حاضر و چه نسل آینده از مواهب آن بهره مند شوند.
علی ظاهرحقیقی ابراهیم محمدی
سوررئالیسم (فراواقعیت گرایی) مکتبی ادبی و هنری می-باشد که در قرن بیستم (1924) در فرانسه به وجود آمد.سوررئالیسم شیوه ابراز احساس و پنداری ناب می باشد که به هیچ وجه زمینه فکری قبلی، ملاحظه ی اخلاقی و قواعد هنری، ادبی و زیباشناسی در آن نباشد. هدف اصلی سوررئالیسم رهایی و آزادی کامل ذهن است. برای درک بهتر و روشن تر تحولات ادبیات داستانی، توجه به اتفاقات مهم فرهنگی-اجتماعی دوره های گوناگون ضروری است. ادبیات داستانی معاصر ایران نیز مثل ادبیات هر دوره ای تحت تاثیر مستقیم و غیر مستقیم مکتب های هنری، فلسفی، سیاسی و اجتماعی می باشد. شناخت این مکتب ها ما را به درک بهتر درون مایه های داستان ها و رمان ها رهنمون می-کند. یکی از مکاتبی که تاثیر زیادی بر نویسندگان ایران گذاشت، مکتب سوررئالیسم است. صادق هدایت و هوشنگ گلشیری نویسندگانی هستند که بیشتر از دیگر نویسندگان معاصر ایرانی از دستاوردهای سوررئالیسم در آثار خود بهره برده اند. بوف کور نخستین اثر سوررئالیستی با بن مایه و ویژگی های بسیار قوی این مکتب در ایران با رویکردی متفاوت با غرب ظاهر شد و شازده احتجاب نیز از نوشته های جریان سیال ذهن با مفاهیم ذهنی و روانی سوررئال به خوبی توانسته اند نوع ایرانی داستان های سوررئال را به نمایش بگذارند. نگارش خودکار، تداعی معانی و تک گویی هایی درونی و عشق و زن از مهمترین اصول سورئالیسم هستند که در بوف کور و شازده احتجاب به کار رفته اند.
حامد خیرآبادی اکبر شامیان ساروکلایی
کاربرد اسطوره یکی از مولفه های مهم رمان مدرن و پست مدرن به شمار می رود. نویسندگان این داستان ها می کوشند تا از قدرت اسطوره که غالباً در تقابل با تاریخ گرایی محض عصر روشن گری است، برای تلطیف و تعادل افق اندیشه های انسان گرفتار جزمیت سود جویند. اما چنین نویسندگانی در رمان هایشان صرفاً به تقلید و باز روایی اساطیر گذشته نمی پردازند، بلکه از آن ها الهام می گیرند، دگرگونشان می کنند، با اساطیر دیگر درمی-آمیزند و حتی اسطوره های نو می آفرینند. این دگردیسی ها، در رمان فارسی و در آثار برخی رمان نویسان ایرانی رخ داده است. نگارنده در این پژوهش علل کاربرد اسطوره ها و دگردیسی آن ها را در رمان های سهراب کشان، سمفونی مردگان، سووشون و آینه های دردار از دیدگاه دگردیسی اسطوره بررسی می کند. سیمین دانشور در رمان سووشون با تلفیق دو شخصیت اسطوره ا ی یوسف و سیاوش، به برررسی اوضاع آشفته ی روشن فکران وطن دوست می پردازد. هوشنگ گلشیری در رمان آینه های دردار با واژگون کردن و دگرگونی کهن الگوی های قربانی و بت شکنی در روایت اسطوره ا ی ابراهیم، بخشی از زندگی آشفته و خفّت بار روشن فکران وازده ی هم وطنش را به تصویر می کشد. عطاالله مهاجرانی در داستان سهراب کشان، نبرد رستم و سهراب را با مغلوب شدن رستم، به سود سهراب به پایان می رساند تا در تقابل نمادین سنت و تجدد، پیروزی را از آنِ تجدد کند. عباس معروفی نیز، رمان سمفونی مردگان را با اشاره به داستان اساطیری هابیل و قابیل آغاز می کند، اما در انتها، این خود قابیل است که در راهِ به قتل رساندن هابیل که نماد روشن فکر جامعه است، از سرما هلاک می شود. نقد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه، از جمله مضامینی است که نویسندگان رمان فارسی، با روش دگردیسی اساطیر به آن ها اشاره کرده اند.
ابراهیم محمدی عباس چرچی
تاقدیس و گسل معکوس اهواز که تونل و ایستگاه های خط 1 شبکه ی متروی شهری در محدوده ی آن در حال احداث می باشد در محدوده ی جبهه ی دگرشکلی (deformation front) کمربند فعال زاگرس قرار دارد. روند محور این تاقدیس، شمال غرب– جنوب شرق می باشد. محور تونل مذکور تقریبا عمود بر روند محور این تاقدیس قرار دارد. عناصر ساختاری تاقدیس اهواز نقش اساسی را در ایجاد مخاطرات احتمالی زمین شناسی محدوده ی شبکه ی مترو دارند. گسل معکوس اهواز پتانسیل ایجاد این نوع مخاطرات را دارد. در این تحقیق، شواهد صحرایی و شواهد ژئوتکنیکی گردآوری شده و همچنین مقاطع زمین شناسی به منظور تعیین موقعیت دقیق این گسل و نقاط تقاطع آن با خط 1 مترو و 3 خط دیگر ترسیم گردیده است. فاصله ی بخش مرکزی تونل خط 1 تا گسل مذکور نیز مشخص نموده که در محدوده 100 تا 150 متری این گسل قرار می گیرد. در این تحقیق، تغییرات مشخصات هندسی لایه های گل سنگ و ماسه سنگ و صفحات دسته ی درزه ها نسبت به تغییرات روند صفحه ی مقطع تونل تعیین گردیده است. نقش این تغییرات در ایجاد مخاطراتی از قبیل: افزایش و یا کاهش مساحت چسبیدن (adherence) پوسته ی (shield) دستگاه حفر تونل (tbm) با گل سنگ و ایجاد ریسک کندشدگی (clogging risk) در سرمته این دستگاه، ایجاد سطح ناهمگن از طریق افزایش و یا کاهش مساحت رخنمون ماسه سنگ به عنوان سنگ ترد و سخت ( brittile )و گل سنگ به عنوان سنگ نرم و انعطاف پذیر (ductile) در مقطع تونل و ایجاد گسیختگی صفحه ای (planar failure) و گسیختگی گوه ای (wedge failure) در سقف و دیواره های تونل تعیین گردیده است. در این تحقیق از نرم افزارهای ( (unwedge3.0 و (dips) استفاده شده است. واژگان کلیدی: گسل اهواز، تاقدیس اهواز، گسیختگی گوه ای، گسیختگی صفحه ای.
مریم افشار ابراهیم محمدی
اسطوره با آدمی زاده شده، تغییر و تحول پیدا کرده و در پیکره ی داستان ها و حکایات و همراه با آثار هنری و ادبی تداوم یافته است. نمی توان حضور اساطیر را در فرهنگ، ادبیات و هنر، از جمله هنرهای نمایشی که از روزگار آیسخولوس، اوریپید و آریستوفانس تا سینمای روزگار ما با اسطوره پیوند استواری دارند، نادیده گرفت. نگاه ویژه به اسطوره و قدرت تخیل آن در قرن بیستم یکی از مولفه های اصلی ادبیات و هنر مدرن و پست مدرن به شمار می آید. نگارنده با توجه به تحلیل ساختارگرایان بزرگی چون لوی استروس، رولان بارت، کلود برمون در زمینه اسطوره، روایت، پی رفت به تحلیل ساختاری و محتوایی اسطوره و آیین در سینمای بیضایی می پردازد. دسته بندی پی رفت ها با توجه به الگوی کلود برمون به سه مرحله گذر از پی رفت اول به دوم با امکان دگرگونی نشان داده می شود. زمان مقدس و زمان اسطوره ای به ابدیت و تکرار اساطیر و آیین ها جانی تازه می بخشند. این نویسنده و سینماگر با داستان غریبه و مه به دنیای شگفت هستی، راز و رمز زندگی و مرگ در آن می نگرد. بیضایی با مرگ یزدگرد به تقابل با تاریخ می رود. روایت های تاریخی را خدشه دار می کند و با روایت های چندگونه اش واقعیت و تاریخ را از هم جدا می کند. در چریکه تارا باروری، زندگی و پویایی را با شخصیت قهرمان داستانش تارا به خوبی نشان می دهد. مسافران ایستادگی باور خانم بزرگ در برابر مرگ و نیستی است، بیضایی پیام جاودانگی را با آمدن مسافران می دهد. همچنین با شاید وقتی دیگر دغدغه ی همیشگی اش را برای هویت فراموش شده انسان معاصر به تصویر می کشد. قهرمانان در این سینما جنسیت زن دارند و براساس الگوی جوزف کمپبل سفر اسطوره ای خود را با پیروزی به پایان می برند. آیین در پنج فیلم مورد نظر(غریبه و مه، چریکه تارا، مرگ یزدگرد، شاید وقتی دیگر و مسافران) با تعلیقات زمان، شخصیت و مکان تقسیم می-شود که این دسته بندی آیین در سینما به نیکی پیوند ادبیات و سینما را مشخص می کند.
ابراهیم محمدی حسین افراسیابی
چکیده پژوهش حاضر به بررسی دیگرخواهی معلمین شهرهای یزد و نورآباد و عوامل موثر بر آن پرداخته و تلاش کرده است، میزان دیگرخواهی را در بین این قشر تعیین و سپس ارتباط آن را با متغیرهای امنیت اجتماعی، سرمایه اجتماعی، پایبندی دینی، جهت گیری ارزشی، جهان گرایی، هویت طبقاتی، رسانه ها، قومیت، و متغیرهای جمعیتی(سن، جنس، وضعیت تاهل، میزان تحصیلات) بررسی نماید. روش این پژوهش، پیمایش و ابزارتحقیق پرسشنامه است. جامعه آماری شامل معلمان شهرهای یزد و نورآباد است که 350 نفر نمونه تعیین و با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. یافته ها حاکی از آن است که میزان تمایل به دیگرخواهی معلمان نورآباد بیشتراز یزد می باشد. بررسی فرضیه ها نشان داد متغیرهای سن، سرمایه اجتماعی، جهان گرایی، امنیت اجتماعی، پایبندی دینی و قومیت رابطه معناداری با دیگرخواهی دارند. نتایج آزمون رگرسیون نیز نشان داد که متغیرهای سرمایه اجتماعی، محل خدمت، سن و دینداری، مهم ترین پیش بینی کننده های میزان دیگرخواهی هستند که در مجموع 21 درصد از تغییرات این متغیر را تبیین می کنند.
سکینه وحدانی اکبر شامیان ساروکلایی
ادبیات و فلسفه از دیرباز پیوندی عمیق داشته اند، اما امروزه به تأثیر از آراء و اندیشه های فلاسفه ی غرب همچون نیچه، سارتر و دیگران و توجه اینان به ادبیات نقش اندیشه های فلسفی در ادبیات معاصر جهان پررنگ تر شده است. اگزیستانسیالیسم یا به تعبیری فلسفه ی وجود، از بارزترین مکاتب و اندیشه-های فلسفی معاصر است که نگارنده می کوشد بازتاب آن را در شعر معاصرفارسی و عربی، ضمن تحلیل سروده های شفیعی و أدونیس نشان دهد. اصول و مولفه های اگزیستانسیالیسم متعدد است اما اهّم اصولی که در ادبیات مورد توجه می باشد عبارت است از: وجودگرایی، انسان باوری، آزادی، زمان وجودی، اخلاق و همچنین فرعیاتی که ذیل این اصول بررسی می شود شامل: تعهد، نیست انگاری، مرگ خدا و اضطراب. همان طور که لازمه ی تطبیق است هردو شاعر در اصول مشترک اند هرچند أدونیس در شعرش افراط دارد. اما این فرعیات بحث است که شفیعی را از أدونیس متمایز می کند. شاعران مذکور با وجود متعهد بودن، گرایشات متفاوتی دارند. آن چه از تحلیل ها برمی آید این است که شفیعی تحت تأثیر اندیشه-های کی یر کگور به نوعی اگزیستانسیالیسم دین مدارانه توجه دارد، حال آن که أدونیس به دلیل سرکشی و توجه به اندیشه های نیچه و سارتر به بُعد الحادی اگزیستانسیالیسم علاقه نشان می دهد.
پرویز درویشی محمد بهنام فر
مولانا شاعر گران قدر و بی نظیری در عالم عرفان است که با به وجود آوردن اثر گران سنگش مثنوی فرهنگ و تمدن ایران اسلامی را زنده نگه داشته است، این مهم حاصل افکار و تأمّلاتی است که وی در مثنوی با جهت دادن به اندیشه هایش به آن دست یافت و افکارش را جهانی نمود. همین اندیشه های ناب وی چنان تأثیری در اقبال ایجاد کرد کهتوانست سازنده ی اندیشه ی پویای زمان خود شود و این تحرک و پویایی را در میان جوامع شرق؛ یعنی جوامع اسلامی با تأثیرپذیری از اندیشه های مولانا پدید آورد که اشارات مکرر به ابیات مولانا در آثارش دلیل تأثیرپذیری وی از مولاناست.شرایط نامساعد اجتماعی در حیات دو شاعر، حضور مغول در زمان مولوی و استعمار غرب در زمان اقبال به اشعار آن دو لحن حماسی داده است. از سوی دیگر کرامت و عظمت انسانی در اشعار هر دو با نگاه به موارد عمده ای چون: انسان کامل، عقلانیّت، عشق، جبر و اختیار و صوفی گری و نقد آن مورد توجه قرار میگیرد که نگارنده برای بهتر نشان دادن این تأثیرپذیری هر یک از موارد فوق را در فصلی جداگانه مورد بررسی قرار داده و تشابهات فکری مولانا و اقبال را در زمینه های مورد بررسی بیان داشته است. به طوری که می توان چنین استنباط کرد که تأثیر عمیق مولانا در ذهن و زبان اقبال کاملاً نمایان است.
عفت غفوری حسن آباد ابراهیم محمدی
عنوان داستان، آستانه ی ورود به دنیای متن محسوب می شود و نقش دوگانه ای دارد، که چون رمزگان هرمنوتیکی عمل می نماید، گاه نوری بر دنیای متن می تاباند و گوشه ای از محتوای کلی آن را به نمایش می گذارد و با پوشاندن دیگر حقایق متن همچون حجابی بر جهان داستان قرار می گیرد و در ذهن مخاطب تنشی ایجاد می نماید که مخاطب را به منظور کشف آن به سوی متن می کشاند تا او خود، بتواند به زوایای پنهان جهان ذهنی نویسنده و نیز دنیای پر رمز و راز متن راه یابد و ایدئولوژی حاکم بر آن را کشف نماید. از آن جا که رویکرد هرمنوتیکی مبتنی بر تبیین نگاه نویسنده به عوامل مختلف و تحلیل تأثیر این نگاه بر گزینش نام داستان، در تحلیل چرایی نام گزینی داستان از جامعیتی نسبی برخوردار است، در این پژوهش از طریق خوانش هرمنوتیکی عناوین داستان، به تبیین نقش نگرش نویسنده در انتخاب عنوان پرداخته شده است و مهم ترین مولفه هایی که بر گزینش عنوان در داستان های دو نویسنده ی صاحب سبک فارسی و عربی، صادق هدایت و زکریا تامر موثر بوده ، با نگاه تطبیقی، در پنج فصل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است که فصل نخست آن، شامل کلیات نظری است. فصل دوم شامل نگاهی اجمالی به زندگی و آثار دو نویسنده است. فصل سوم ارتباط عنوان با متن داستان، فصل چهارم ارتباط عنوان با مولف و فصل پنجم ارتباط عنوان با مخاطب بررسی شده است و در پایان همین فصل مهم ترین نتایج به دست آمده ذکر شده است. در مجموع می توان گفت، این عناوین از سویی نشان دهنده ی آشنایی دو نویسنده با انواع شگردهای بلاغی اند و از دیگرسو، می توانند انعکاس دهنده ی مشکلات و شرایط دشوار زندگی مردم و فرهنگ رایج در عصر دو نویسنده باشند که ارتباط تنگاتنگی با نگرش نویسنده نسبت به مسائل متعدد متنی و برون متنی دارند. البته عناصر متنی و ادبی که به منظور پوشیدگی معنای متن و یا فشرده کردن آن در عنوان، به کار گرفته شده است با عوامل متعددی از جمله کوشش برای جذب مخاطب و گاه اقتضای شرایط بسته ی سیاسی، در پیوند است.
علی سجادی منش ابراهیم محمدی
ویژگی های رمان پست مدرن را می توان: شک گرایی، نسبی گرایی، روی آوری به تکثرگرایی، آمیزش فرهنگ ها و سبک های متعلق به ادوار مختلف، حضور راوی غیر قابل اعتماد، در هم شکسته شدن مرزهای زمانی و مکانی، شالوده شکنی و ساختارزدایی، قطعه قطعه شدگی، عدم انسجام، تناقض گویی، جابه جایی، طنز تلخ، چند صدایی، بازی های زبانی، توجه به ایده های هستی شناسی در برابر ایده معرفت شناسی مدرن،فرجام های نامعین و چندگانه در داستان می توان نام برد.
رضا موصلی ابراهیم محمدی
استفاده از شیوه های جدید روایت در داستان مدرن باعث می شود زبان این داستان ها به سمت ابهام افکنی و رمزوارشدن پیش برود. نویسنده در این داستان ها چیزی می گوید و شیئی ماورای آن را مدّ نظر قرار می-دهد. از راه های ابهام افکنی در داستان مدرن، متمایل شدن زبان به قطب استعاری بنابر نظریه ی یاکوبسن است. زبان در این سبک داستان نویسی به تعبیر یاکوبسن شاعرانه می شود. نگارنده نیز بر آن بوده است تا نشان دهد زبانِ داستان های کوتاه مندنی پور به قطب استعاری گرایش پیدا کرده و در نتیجه شاعرانه شده است. این رساله به یک پیشگفتار و دو فصل تقسیم می شود: پیشگفتار رساله به شرح مساله، سوالات، فرضیه-ها، پیشینه، ضرورت و روش تحقیق می پردازد. فصل اول که کلیات رساله را شکل می دهد، به بررسی سیر استعاره از آغاز تا امروز، پیوند آن با زبان شناسی و آن گاه شعر، شاعرانگی و زبان شاعرانه از دید فرمالیست ها، و در نهایت نظریه ی یاکوبسن در خصوص قطب های استعاری و مجازی زبان به طور مفصل پرداخته می شود. در فصل دوّم مجموعه داستان های مندنی پور در چهار سطح بررسی می شود. در سطح اول، به جایگزینی توصیف و خلق شخصیت پرداخته شده است. در این بخش گاه ممکن است یک شخصیت جایگزین شخصیت دیگری شود و این تداخل شخصیت منجر به شخصیتی واحد شود که در طول داستان جایگزین هم شده اند. در سطح توصیف و پرداخت زمان نیز چنین اتفاقی می افتد. زمان در این داستان ها در زمان کیفی اتفاق می افتد و نشان می دهد که زمان در گفت وگوی درونی شخصیت با خودش دائما از حال به گذشته و سپس به آینده می رود؛ و نویسنده زمان های داستان را جایگزین هم می کند. در سطح توصیف و خلق تصویر نیز، تصویر به صورت رمزگونه توصیف می شود. تصویر در این داستان ها نیز گاه دچار شک و ابهام است و دقیق مشخص نیست که تصویربه کار رفته در داستان چه تصویری است. در بخش توصیف و پرداخت مکان نیز موارد فوق قابل تایید است. راوی گاه در مکانی خارج از فضای داستان حضور دارد که مخاطب به طور ناگهانی متوجه می شود که مکانی که اکنون داستان روایت می شود، مکان دیگری است. در واقع این مکان هر لحظه در جایی و زمانی بروز می کند. در نهایت یادکرد این نکته ضروری به نظر می رسد که بیشترین جایگزینی در سطح توصیف و خلق شخصیت اتفاق می افتد و کم ترین جایگزینی در سطح توصیف و پرداخت مکان روی می دهد.
ابراهیم محمدی فرهاد خرمالی
چکیده ندارد.
ابراهیم محمدی محمدجواد ناطق
وجود مواد آلیاژی، کامپوزیت ها و سوپرآلیاژها که ماشینکاری آنها به روش سنتی مشکل و پرهزینه است، نیاز به ابداع فرآیندهای جدید را افزایش داده است. ماشینکاری به کمک ارتعاشات آلتراسونیک فرآیند جدیدی است که به منظور رفع محدودیت ها و یا بهبود توانایی ماشینکاری توسعه داده شد. تراشکاری به کمک ارتعاشات آلتراسونیک بیضوی یکی از این فناوری ها می باشد که به سر ابزار برشی حرکت ارتعاشی آلتراسونیک بیضوی را می افزاید. این فرآیند مزایای تراشکاری ارتعاشی خطی نظیر کاهش نیروی ماشینکاری، افزایش عمر ابزار، بهبود صافی سطح را ارتقاء می بخشد. طراحی درست دستگاه ارتعاش بیضوی اولین گام مهم و تاثیرگذار برای شناخت دقیق تاثیرات این فرآیند می باشد. برای نیل به این مقصود ابتدا به معرفی تراشکاری به کمک ارتعاشات و انواع دستگاه های ارتعاشی ساخته شده و بررسی آنها پرداخته می شود. دستگاه ارتعاش بیضوی مطلوب برای این فرآیند معرفی و ساخته شد که مشخصاتی نظیر ارتعاش بیضوی با فرکانس 20کیلوهرتز و منطبق با ژنراتور آلتراسونیک موجود، دامنه ارتعاشی در دو راستای سرعت برشی و پیشروی با قابلیت تنظیم آن بترتیب تا 36 و 16 میکرون دارد. مشاهده گردید که تراشکاری به کمک ارتعاشات آلتراسونیک بیضوی موجب کاهش نیروهای ماشینکاری (در بهترین حالت) 82.9% نسبت به تراشکاری ارتعاشی خطی و 92.7% نسبت به تراشکاری سنتی را در شرایط ماشینکاری یکسان دارد.
سعیده رحمانی محمد بهنام فر
هدف این پژوهش تحلیل و بررسی رمان سووشون با تاکید بر تعامل متن و نویسنده با پیش متن-ها و آثار ملی، دینی، ادبی، تاریخی و آثار ترجمه شده ی دانشور بر اساس نظریه ی بینامتنیت، سه تن از نظریه پردازان این حوزه یعنی، ژولیا کریستوا و میخاییل باختین و رولان بارت می باشد، همچنین چگونگی اخذ و تألیف متون مختلف برای خلق یک شاهکار ادبی تحلیل و بررسی گردیده است. شیوه ی گردآوری مطالب در این پژوهش، کتابخانه ای است. روش تحقیق نیز توصیفی ـ تحلیلی می باشد. بررسی بینامتنیت در سووشون نشان می دهد که حماسه، اساطیر دینی و ملی و آثار ادبی و ادبیات اروپایی (آثار ترجمه شده ی دانشور) کاربرد بسیار گسترده ای در این اثر دارد، اما ارتباط آن با شاهنامه و بن مایه های حماسی و اسطوره ای از مرحله ی انتخاب نام اثر و اسامی اشخاص تا شکل دادن بسیاری از رویداد ها و حوادث بر اساس رویداد های شاهنامه بارز تر می باشد و تمام این متون در یک شبکه ی ارتباطی با یکدیگر دارای ساحتی بینامتنی می-شوند.
ابراهیم محمدی محمد رضا وزیری
به منظور مطالعه سیستماتیک و پالئواکولوژی استراکدها و فرامینیفرهای نهشته های دریایی الیگو-میوسن (سازند قم) در حوضه های قم و اصفهان-سیرجان، چهار برش چینه شناسی بوجان (شرق سیرجان)، ورکان (جنوب غرب کاشان)، نطنز و خورآباد (جنوب شرق قم) انتخاب و مورد نمونه برداری و بررسی قرار گرفتند. بر اساس فرامینیفرها، سن سازند قم در نواحی مورد مطالعه روپلین-بوردیگالین می باشد. در مجموع 17 جنس و 61 گونه از استراکدها مورد شناسایی قرار گرفت. گونه های مختلف جنس های hermanites، paracypris، cytherella، aurila، neonesidea، bairdia و pontocypris از روپلین تا بوردیگالین و در اکثر برش ها گسترش داشته اند. در حوضه پیش کمان همواره استراکدهای پودوکوپید غالب بوده ولی در حوضه پس کمان معمولا پلاتی کوپیدها غالب می باشند. بر اساس نسبت پلاتی کوپید/پودوکوپید، در زمان رسوبگذاری نهشته های مارنی حوضه های پیش کمان (برش های بوجان و ورکان) و پس کمان (برش های نطنز و خورآباد)، به ترتیب شرایط اکولوژیکی مساعد و نامساعد حاکم بوده است. تنوع و فراوانی زیاد فرامینیفرهای بنتیک بزرگ همراه با حضور جلبک قرمز و مرجان بیانگر حاکمیت آب های گرم نواحی گرمسیری تا نیمه گرمسیری می باشد. رسوبگذاری سازند قم در هر دو حوضه رسوبی در روپلین شروع شده است. همه برش ها در محیط رمپ/شلف های داخلی و میانی نهشته شده اند. تنوع رخساره ها و ریزرخساره ها در حوضه پس کمان بیشتر از حوضه پیش کمان می باشد. ریزرخساره های شناسایی شده بیانگر یک روند عمیق شدگی رو به بالا در برش های بوجان و نطنز و روند کم عمق شدگی در برش خورآباد می باشد. برش های بوجان و نطنز در محیط های لاگونی، سد ریفی و دریای باز نهشته شده، با این حال، به سمت شمال غرب (برش های ورکان و نطنز)، مرجان ها قادر به تشکیل سد ریفی نبوده اند. کاهش نهشته های لاگونی و افزایش نهشته های دریای باز از جنوب شرق به سمت شمال غرب، بیانگر افزایش نسبی عمق حوضه ها به سمت بخش میانی ایران می باشد. در حوضه پیش کمان در نتیجه ارتباط دائمی با آبهای آزاد، همواره شرایط دریایی حاکم بوده، ولی در حوضه پس کمان (در میوسن پیشین) ارتباط با آبهای آزاد قطع شده و مانع مبادله بین آبهای محصور در خشکی و دریاهای باز شده است.
صدیقه اخباری ابراهیم محمدی
رمان نو با ویژگی هایی چون عدم قطعیت، غیبت نویسنده و حضور خواننده در رمان، عنصر و جایگاه زمان، مکان و اشیاء، تکرار و گمراهی خواننده و همچنین گرایش های ادبیات پوچی و پست مدرن، رئالیسم جادویی و جریان سیال ذهن یکی از گونه های برجسته ادبی است که در سال های 1950-1960 به خصوص در فرانسه پدیدار شد. این گونه ی ادبی با مولفه های خود در مقابل رمان کلاسیک قرار گرفت و گونه ای متفاوت از رمان را به خواننده نشان داد. این گونه ی برجسته در ادبیات فارسی و عربی نیز (بافاصله زمانی) ظهور کرد و برخی از نویسندگان به خلق آثاری با شاخصه هایی در حد یا نزدیک به گونه های برجسته اروپایی رمان نو پرداختند.بنابراین لازم است برای درک بهتر این گونه آثار و قرار دادن آن ها در شاخه ی رمان نو، با مولفه های آن آشنا شد. پژوهش حاضر نوع شناسی تطبیقی رمان نو در فارسی و عربی با توصیف مولفه ها و تحلیل آن با تکیه بر دو رمان هیس اثر محمدرضا کاتب و رمان حارس المدینه الضائعه اثر ابراهیم نصرالله بوده. این دو نویسنده در آثار بررسی شده از بیشتر ویژگی های رمان نو بهره برده اند و می توان گرایش به جریان سیال ذهن را در کتاب هیس و رئالیسم جادویی را در رمان حارس المدینه الضائعه مشاهده کرد.
منصوره عسکری دشت بیاض ابراهیم محمدی
مولفه هایِ روایت زنانه چون سکوت به معنای مرگ، بیان نمادین و تلویحی،ایجاز و سرعت بیان و چند-صدایی با برخی مولفه های روایت شرقی پیوند دارد.شهرزاد راویی است که برای حفظ جانش در هزار و یک شب داستان می گوید و از طرف شهریار تهدید به مرگی می شود که در روایت زنانه به معنایِ امر به سکوت تلقی می شود. شهرزاد به خاطر همین تهدید داستانهایش را با ایجاز و سرعت، و از زبان شخصیت هایِ داستان و با بیانی تلویحی و نمادین، بیان می کند تا به روایت داستان های خود چند صدایی و تنوع ببخشد تا شهریار را وادار به شنیدنِ صدای خویش نماید. در نمایشنامه هایِ شب هزار و یکم بیضایی،و شهرزاد توفیق الحکیم که هر دو از داستان اصلی هزار و یک شب،شهرزاد و شهریار مایه گرفته اند، مولفه هایی چون مرگ، بیان نمادینِ اسطوره ای،ایجاز و چند صدایی دیده می شود. مرگ در نمایشنام? "هشتمین سفر سندباد" بیضایی که از داستان سندباد بحری مایه گرفته، به معنای سکوت در برابر راز هستی است. سلیمان در نمایشنام? "سلیمان-الحکیم"(مایه گرفته از داستان دیو و ماهیگیر)مثل شخصیت ضحاک در شب هزار و یکم بیضایی در مقابلِ روایت زنان? شهرزاد و بالقیس قرار می گیرند و از این رهگذر روایت توفیق الحکیم و بیضایی به روایت تو در تو و چرخشیِ شرقی شبیه می شود. زن در نمایشنامه های توفیق الحیکم نماد هستی است و فقط جنسیت فرهنگی دارد اما در نمایشنامه های بیضایی نیم نگاهی نیز به جنسیت فیزیولوژیکی و وضعیت او در تاریخِ تدوینِ هزار ویک شب شده است.
معصومه زمانی ابراهیم محمدی
همزیستی اکتومیکوریزایی، نقش کلیدی را در استقرار و عملکرد درختان در اکوسیستم های جنگلی ایفا می کند. در بخش اول این تحقیق شناسایی برخی قارچ های اکتومیکوریز همراه با درختان بلوط (quercus) -که مهمترین و فراوانترین گونه های درختی موجود در جنگل های کشور را تشکیل می دهند- در شش رویشگاه از جنگل های شمال کشور صورت گرفت. در بازدید از این جنگل ها، نوک ریشه های اکتومیکوریزایی درختان بلوط جمع آوری شد. برای شناسایی مولکولی قارچ ها ناحیه its1-5.8s-its2 با آغازگرهای گونه های قارچی، تکثیر و تعیین توالی شد. سپس تجزیه و تحلیل فیلوژنتیکی آنها با توالی های موجود در پایگاه داده ها با روش بیزی (bayesian method) صورت گرفت. در مجموع 207 سیستم ریشه ای از رویشگاه های مورد مطالعه جمع آوری و 49 تاکسون از قارچ های اکتومیکوریز در میان آنها شناسایی شد که متعلق به 13 جنس، شامل amanita، boletus،cortinarius، hebeloma، hydnum، hygrophorus، inocybe، laccaria، lactarius، lycoperdon، russula، scleroderma و tricholoma بودند. گونه هایی از lactarius، russula و inocybe غالب ترین و متنوع ترین گروه های یافت شده در این تحقیق بودند که این گروه ها از مشخص ترین قارچ های گزارش شده از ریشه بلوط در اکوسیستم های معتدله مختلف می باشند. در بخش دوم این تحقیق برای شناسایی سازوکار های مولکولی احتمالی دخیل در سیگنالدهی، برقراری ارتباط و تعاملات در همزیستی اکتومیکوریزایی و به دست آوردن تصویری شفافتر از عملکرد این همزیستی، تلفیقی از راهکارهای بیوشیمیایی و مولکولی بکار گرفته شد. بدین منظور پس از برقرار نمودن همزیستی در شرایط درون شیشه ای میان قارچ اکتومیکوریز hebeloma sinapizans و گیاهچه های کشت بافتی q. castaneifolia، ارزیابی خصوصیات مرفولوژیکی و فیزیولوژیکی گیاهچه های مایه زنی شده در مقایسه با گیاچه های شاهد و سپس بررسی های بیوشیمیایی و ژنتیکی بمنظور شناسایی ژن ها و متابولیت های دخیل در تشکیل و عملکرد این همزیستی صورت گرفت. در این تحقیق پروتکلی برای ریزازدیادی آزمایشگاهی q. castaneifolia با استفاده از بخش های گره دار و جوانه دار سرشاخه های این گیاه برای نخستین بار معرفی شد. همچنین برای اولین بار در کشور، همزیستی اکتومیکوریزایی در شرایط درون شیشه ای روی گیاهچه های درختی برقرار شد. براساس این نتایج، ایجاد همزیستی اکتومیکوریزایی روی گیاهچه های q. castaneifolia موجب افزایش معنی دار بیومس ساقه، بیومس، سطح و کلروفیل برگ و نیز بهبود محتوای آبی گیاهچه ها شد. بررسی های بیوشیمیایی روی نیمرخ آمینواسیدها (توسط hplc)، قندها (توسط hplc) و اسیدهای چرب (توسط gc-fid) در ریشه های درگیر در همزیستی اکتومیکوریزایی صورت گرفت. مطالعه محتوای اسیدهای آمینه نشان دهنده تجمع آرژینین، سیترولین و آسپارتیک اسید در ریشه های مستقل q. castaneifolia در مقایسه با ریشه های همزیست شده بود. در سیستم ریشه ای میکوریزایی سطح این آمینواسیدها کاهش و به موازات آن غلظت اسیدهای آمینه گلوتامیک اسید، آسپاراژین، گلوتامین و آلانین افزایش یافت. ارتباط این تغییرات و عملکرد همزیستی اکتومیکوریزایی تفسیر شده است. در مجموع غلظت اغلب اسیدهای آمینه در سیستم ریشه ای میکوریزایی افزایش نشان داد. بررسی محتوای قندها نشان دهنده حضور مقادیر بالایی از کربوهیدرات ها در ریشه های اکتومیکوریزایی q. castaneifolia بود که با افزایش ارسال کربن به سیستم ریشه ای میکوریزایی، در پاسخ به درخواست بالای کربن از جانب شریک قارچی همزیستی در ریشه های کلونیزه شده، در تطابق می باشد. اگرچه در ترکیب اسید چرب های غالب موجود در ریشه های اکتومیکوریزایی در مقایسه با ریشه های شاهد تغییری ایجاد نشد و اسید چرب های غالب در هر دو نوع ریشه شامل پالمیتیک اسید و لینولئیک اسید بود، اما تلقیح با قارچ موجب تغییراتی در محتوای اسیدچرب های مختلف ریشه q. castaneifolia شد که دلایل این تغییرات در اثر همزیستی اکتومیکوریزایی تفسیر شده است. بمنظور بررسی نحوه ی تغییر در بیان ژن های گیاهچه های q. castaneifolia طی برقراری همزیستی اکتومیکوریزایی و شناسایی ژن های اختصاصی این همزیستی، از تجزیه cdna-aflp استفاده شد. در مجموع با استفاده از 9 ترکیب آغازگری 153 قطعه مشتق از رونوشت با بیان افزایش یافته در ریشه اکتومیکوریزایی نسبت به ریشه شاهد مشاهده شد که از میان آنها 116 قطعه با موفقیت تعیین تـوالی گـردید. هجـده قطعه شباهتی با توالی های نوکلئوتیدی ثبت شده در پایگاه اطلاعاتی ncbi نشان نداده و بعنوان ژن های جدید بافت همزیست q. castaneifolia/h. sinapizans معرفی می شوند. توالی 63 قطعه دارای همولوژی بالا (>1e-5) با توالی ژن های کد کننده پروتئین های شناخته شده از گروه های مختلفی که در فرآیندهای تغییر مدل دیواره سلـولی، تردد وزیکلی، فعـال سازی تولـید و ترشح متابـولیت های ثانویه، تغـییر در بیوسنتز فلاوونوئیدها، فعال سازی مسیرهای سیگنال دهی و شناسایی افکتورها، تنظیم بیان ژن ها و ترجمه پروتئین ها و نیز ژن هایی که در فرآیندهای همزیستی نظیر تبادلات غذایی، تشکیل ریشه های جانبی و زوال ریشه های مویین نقش دارند، نشان دادند. این نخستین مطالعه ای است که ژن های القاء شونده در اثر همزیستی اکتومیکوریزایی در ریشه های بلوط q. castaneifolia را گزارش می نماید. شناسـایی این ژن ها در ریشـه های همزیست شده میزبان، نتایجی سودمند در جهت روشن سـاختن مکانیسم-های مولکولی کنترل کننده همزیستی اکتومیکوریزایی محسوب می گردد.
ابراهیم محمدی هدایت اله حدادی
عملکرد دی استر دی (2- اتیل هگزیل) آدیپات در روغن موتور خودروی بنزینی سبک مورد بررسی قرار گرفته است. چهار نمونه روغن موتور با سطح کیفیsl و درصد های وزنی متفاوت از دی استر آدیپات (از صفرتا پانزده درصد) فرموله شده و به یک دستگاه پژو 405 مدل1388 منتقل شده است که پس از طی مسافت 5000 کیلومتر برای هر نمونه روغن، از روغن های کارکرده نمونه برداری و مورد تجزیه فیزیکی و شیمیائی قرار گرفته و نتایج حاصل با روغن های کارنکرده مقایسه شده است.
ابراهیم محمدی مسعود ترکزاده ماهانی
سرطان معده چهارمین سرطان رایج و دومین علت مرگ ومیر مرتبط با سرطان در جهان شناخته شده است. آنتی اکسیدان ها از تخریب سلول ها و dna جلوگیری می کنند. بنابراین برای جلوگیری از امراض زیادی از قبیل سرطان، بیماری های قلبی، آلزایمر، پیری، پارکینسون و غیره مورد استفاده قرار می گیرند. تحقیقات فیتوشیمیایی نشان می دهد که گیاه دارویی کلپوره دارای طیف گسترده ای از اثرات دارویی ازجمله خواص آنتی اکسیدانی و ضد سرطانی هستد. در این مطالعه اثر غلظت های مختلف عصاره ها و اسانس کلپوره، روی سلول های سرطانی معده (ags) مورد بررسی قرار گرفت. غیر از این، خاصیت آنتی اکسیدانی اسانس و عصاره های الکلی گیاه کلپوره با روش dpph و frap مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت، ترکیبات موجود در اسانس کلپوره با استفاده از تجزیه و تحلیل gc-ms مشخص شد.
ابراهیم محمدی محمد حسن حسن زاده نیری
چکیده ندارد.
ابراهیم محمدی امرالله صفری
چکیده ندارد.
ابراهیم محمدی رحیم فرخ نیا
چکیده ندارد.
ابراهیم محمدی احمد میرباقری
استخراج آبهای زیرزمینی جهت مصارف مختلف سبب بهم خوردن تعادل آبهای زیرزمینی میشود. لذا می باد اب را به طور مصنوعی به زیرزمین تزریق نمود تا بین آب ورودی و خروجی از آبخوان تعادل برقرار گردد. با انجام عملیات آبخیزداری هم می توان منابع آب ، خاک ، جنگل و مراتع را حفظ نمود و هم از بروز خسارات ناشی از سیل جلوگیری کرد. یکی از موارد لازم قبل از اجرای هرگونه پروژه آبخیزداری وجود شرایط مناسب طرح می باشد که این عمل با بررسی و مطالعات اولیه انجام می پذیرد و چنانچه در مطالعات دقت لازم بعمل نیاید، علاوه بر اینکه سرمایه ای عظیم به هدر رفته، به محیط زیست صدماتی وارد آورده و نیز خطراتی برای ساکنین محدوده طرح ایجاد خواهد شد. مدل ریاضی leachm با توجه به مشخصات حوزه آبخیز (شامل خصوصیات خاک ، میزان تبخیر محلی، جزئیات پوشش گیاهی، وضعیت توپوگرافی، سطح آب زیرزمینی و وضعیت لایه های زمین) پیش بینی می کند که در طی یک سیل سطح آب زیرزمینی چه مقدار افزایش می یابد و نیز حجم آبخیزداری اضافه شده به منابع زیرزمینی را تخمین می زند. بعلاوه مشخص می کند که طرح آبخیزداری در کدام حوزه آبریز قابل اجرا و مثمر ثمر خواهد بود و با کنترل آب خروجی از چاهها، با توجه به میزان آب تزریقی می توان از عدم تعادل آبهای زیرزمینی جلوگیری نمود. در این تحقیق مدل مربوطه افزایش سطح آب زیرزمینی را 225 سانتیمتر پیش بینی کرده و با توجه به اندازه گیری سطح آب در پیزومترها در طی یک سیل 220 سانتیمتر افزایش یافته که اختلاف موجود قابل قبول می باشد.
عبدالحسین نوروزی نژاد جلیل محمودیان
چکیده ندارد.