نام پژوهشگر: مینا تجلی
مهرزاد جعفری برمک ذبیح اله خاکسار
چکیده بررسی اثر عصاره آبی الکلی گیاه صبرزرد (aloe vera) بر روند تکاملی بیضه و تخمدان جنین و متولدین از موش های صحرایی دیابتی به وسیله : مهرزاد جعفری برمک دیابت یکی از مشکلات جامعه است که بر قسمتهای مختلف بدن تاثیرات سوء می گذارد. در مادران دیابتی باردار به مقدار کافی انسولین ترشح نمی شود و گلوکز در خون مادر و جنین افزایش می یابد و موجب عوارض بسیاری در فرزندان می گردد. هدف از این تحقیق بررسی اثرات عصاره صبرزرد بر روند تکاملی بیضه وتخمدان در جنین ومتولدین از موش های صحرایی دیابتی و سالم در مقایسه با گروه های کنترل دیابتی و سالم می باشد. برای انجام این تحقیق 80 قطعه موش صحرایی ماده سالم تهیه و در شرایط یکسان نگهداری شدند سپس به صورت تصادفی به چهار گروه دیابتی و چهارگروه سالم تقسیم گردیدند. به گروه دیابتی mg/kg 50 استرپتوزوتوسین از طریق داخل صفاقی تزریق شد. همه گروهها به صورت طبیعی باردار شدند. شش گروه از مادران باردار دیابتی و سالم تحت درمان با عصاره ژل و برگ صبرزرد و داروی گلیبن کلامید قرار گرفتند و دو گروه دیگراز مادران باردار دیابتی و سالم آب مقطر دریافت کردند. در روزهای 18 و 20 بارداری دو قطعه موش صحرایی باردار از هر گروه کشته و جنین ها پس از جداسازی به بافر فرمالین 10% منتقل شدند. بقیه موش های صحرایی بطور طبیعی زایمان کردند . از هر گروه پنج جفت موش صحرایی نر و ماده در روزهای 30 ، 60 و 90 بعد از تولد ، کشته و بیضه و تخمدان آنها جدا و به محلول بافرفرمالین 10% منتقل گردید. پس از بکار بردن تکنیک های بافت شناسی ، پارامترهای بافتی مختلف مورد بررسی قرار گرفتند. وزن جنین های مادران دیابتی تحت درمان با عصاره صبرزرد و گلیبن کلامید نسبت به گروه کنترل دیابتی کاهش آماری معنی دار نشان داد (p<0/05 ).تعداد سلول های اسپرماتوگونی ، سرتولی ، لیدیگ در جنین های 18 و20 روزه گروههای دیابتی تحت درمان با عصاره صبرزرد و گلیبن کلامید نسبت به گروه کنترل دیابتی افزایش معنی داری نشان دادند(p<0/05). در نوزادان نر 30 ،60 و 90 روزه گروههای دیابتی تغییرات آماری معنی داری در پارامترهای تعداد سلول اسپرماتوگونی، سرتولی ،لیدیگ و قند خون مشاهده شد (p<0/05 ) . تعداد فولیکول های آغازی درجنین های ماده 18 و 20 روزه گروههای دیابتی تحت درمان با عصاره صبرزرد و گلیبن کلامید نسبت به گروه کنترل دیابتی کاهش معنی دار آماری نشان می دهد (p<0/05 ). نتایج نوزادان ماده 30،60 و 90 روزه درگروههای دیابتی تحت درمان نسبت به گروه دیابتی تغییرات آماری معنی داری در پارامترهای تعداد و قطر فولیکول آغازی ،اولیه و ثانویه ، بالغ ،جسم زرد و نسبت مرکز به قشر تخمدان نشان دادند (p<0/05 ) . هیپر گلیسمی ناشی از دیابت مادر در دوران جنینی سبب آسیب بافت گناد نر و ماده می شود اما با توجه به نتایج مفید بدست آمده از عصاره ژل و برگ صبرزرد بر گناد موش صحرایی دیابتی می توان از تاثیرات مفید این عصاره جهت رفع آسیبهای احتمالی ناشی از دیابت بر ساختار گناد استفاده نمود. کلید واژه: موش صحرایی ، دیابت، گناد، صبرزرد
مصطفی نوربخش عبدالحمید میمندی پاریزی
در این تحقیق 90 عدد سم مبتلا به لامینیت و 10 عدد سم سالم که همگی از اندام خلفی بودند بصورت تازه از کشتارگاه تهیه گردید و تغییرات ایجاد شده در انگشتان بیمار با انگشتان سالم مقایسه گردید همچنین انگشتان داخلی وخارجی این اندامها مقایسه گردید و نتایج آن ثبت و مورد آنالیز آماری قرار گرفت. در برسی های مورفومتریک افزایش رشد طولی و عرضی انگشتان بیمارهمچنین سایش پاشنه در انگشتان بیمار وجود داشت. افزایش عرض خط سفید در انگشتان بیمار مشهود بود.این تغییرات همگی ازنظر آماری معنی دار بود ولی بین انگشتان بیمار داخلی و خارجی تفاوت معنی داری مشاهده نگردید. یافته های رادیولوژی نشان از افتادگی بند سوم در انگشتان بیمارداشت. خصوصا در انگشتان بیمارجانبی بصورت معنی داری افتادن بند سوم مشاهده شد . همچنین افزایش قطر کانالهای انتهایی عروقی وایجاد زوائد استخوانی اضافی در انگشتان بیمار مشاهده گردید . آنالیز آماری بین انگشتان بیمار و سالم و همچنین بین انگشتان میانی و جانبی بیمار در سطح p?0.5 معنی دار بوده و نشان از اثر لامینیت خصوصا فرم مزمن آن داشت ونشان میداد که لامینیت بطور مشهود در انگشتان جانبی از شدت زیادتری برخوردار بوده است. تغییرات بافت شاخی از قبیل دوکفی شدن, پودری شدن کف, ایجاد شیار و ترکهای افقی بر سطح پشتی بافت شاخی , تغییر رنگ و زرد شدن باف شاخی کف وسایش پاشنه بشکل معنی داری در انگشتان جانبی و میانی بیمار ایجاد شده بود . زخم کف و خونریزی کف در انگشتان جانبی بیمار بیشتر مشاهده گردید . واین اختلاف از لحاظ آماری در سطح p?0.05 معنی دار بود. در بررسیهای آنژیوگرافیکی تغییرات عروق ایجاد شده در کمان انتهایی شامل حذف بعضی از شاخه ها , ایجاد شاخه های اضافی ,بر هم خوردن الگوی طبیعی و آشفتگیهای عروقی در عروق انگشتان و بخصوص انگشتان خارجی بشکل معنی داری نسبت به انگشتان سالم افزایش یافته یافته بود . به دنبال ایجاد آسیبهای عروقی و آسیب وارده به غشاء پایه , الگوی رشد بافت شاخی دچار دگرگونی و نقصان میگردد و باعث رشد ناموزون بافت شاخی میشود . از طرفی نقص در ایجاد یک بافت شاخی سالم باعث تضعیف بافت شاخی و عوارض دیگری مثل آهکی شدن کف یا ترک افقی سم میگردد .اتصالات درم-اپیدرم جدا شده و بند سوم داخل جعبه شاخی افتادگی پیدا میکند . برآیند همه این عوارض بشکل تغییر الگوی وزن گیری و تاثیر بر روی بافت استخوانی ,التهاب این بافت و ایجاد عوارضی مثل عریض شدن کانال انتهایی عروقی بروز میکند . با توجه به سیستمیک بودن بیماری لامینیت تاثیر آن بر روی کلیه اندامهای خلفی وجلویی باید یکسان باشد . ولی با توجه به بیومکانیک اندامها وازطرفی وجود بافتهای تولید کننده شیر ,فشار بر روی اندامهای خلفی بیشتر بوده و عوارض لامینیت در انگشتان اندام خلفی بروز شدیدتری دارد
محبوبه که کلویی زاده سیف ا.. دهقانی ناژوانی
دویست اندام شتر از کشتارگاه شیراز و سه شهر یزد تهیه شد. بوسیله برس و آب اندامها تمیز شد. پوست اندام، کف اندام یا بالشتک سم، لبه پوست و بالشتک و ناخنها بدقت بررسی شد. تاثیر نژاد، جنس، سن، تاریخچه، علت و نوع لنگش مورد توجه قرار گرفت از اندامهای مشکوک رادیوگرافی در دو حالت گماری جانبی و قدامی خلفی تهیه گردید. با شناسائی سرخرگ قدامی انگشتی و تزریق ماده حاجب آنژیوگرافی انگشتی نیز انجام گرفت. و آنالیز آماری با استفاده از نرم افزار spss انجام گرفت. بیشترین ضایعات سم در ناحیه 2 و 4 دردستهای چپ در شتر های نر دیده شد در صورتی که در دستهای راست بیشترین ضایعات در ناحیه 1و 2 گزارش گردید. پای راست بیشترین ضایعات را در ناحیه 2و 4 نشان داد. ترکهای کف پا 80% و درماتیت در24% و سایش بافت شاخی سم در5/10% زخمهای عمیق در 13% و ضایعات ناخن در.0/8% و ادم بافتی در 5/7% و تورم انگشتی در 0/4% گزارش گردید. ترکهای کف سم و سایش بافت شاخی بطور معنی داری در دستها بیشتر از پاها ثبت گردید. مطالعه آنژیوگرافی نشان داد سینوس وریدی در38 % و افزایش قطر عروق در48% و آشفتگی عروقی در پاشنه در 34% و آشفتگی عروقی در ساق پا در 32% وجود دارد. در مطالعه رادیو گرافی معلوم شد که اپی فیزیت صفحه رشد بصورت فعال در 30% و اپی فیزیت ترمیم یافته(خط اسکار) در 26% وجود دارد. تمام ضایعات درما تیت ، ترکهای کف سم ، زخمهای عمیق ، بافتهای جوانه ای، و تومور های سم با هماتوکسیلین و ائوزین رنگ آمیزی و با میکروسکوپ مورد مطالعه و تائید قرار گرفت. چون هر نوع لنگش تاثیر مستقیم روی تولیدات دامی مانند گوشت و پشم وباروری دارد بنابر این تشخیص سریع درمان یا پیش گیری می تواند سبب افزایش تولیدات شود و از حذف زود هنگام دام جلو گیری نماید.
معصومه مرادی مهناز طاهریانفرد
بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن به عنوان یک آنتیاکسیدان در ترکیب محصولات آرایشی استفاده میشود. بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن به طور کلی به عنوان افزودنی غذایی سالم به رسمیت شناخته شده است، از طرفی اثرات مضری را بر سیستم عصبی مرکزی پستانداران اعمال میکند. بنابراین هدف از مطالعه ی حاضر 1-بررسی اثر بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن بر حافظه و یادگیری در مدل احترازی غیر فعال؛ 2- بررسی اثر بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن بر توزیع گیرنده ی5ht2a سروتونین در هیپوکامپ، آمیگدال و مخچه 3- بررسی اثر بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن و یادگیری احترازی غیر فعال بر توزیع گیرنده ی 5ht2a سروتونین در هیپوکامپ، آمیگدال و مخچه موش صحرایی نر است. در این مطالعه از 30 موش صحرایی نر با وزن 220-350 گرم در 6 گروه استفاده شد: 1- گروه شاهد (روغن کنجد با حجمی مشابه گروه آزمایش بدون یادگیری و با یادگیری) 2- آزمایش 1 و2 (دریافت کننده ی بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن در دو دوز 25 و 100 mg/kg/day بدون یادگیری) 3- آزمایش 3و 4 (دریافت کننده ی بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن در دو دوز 25 و 100 mg/kg/day با یادگیری). بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن به مدت 15 روز به صورت خوراکی گاواژ شد. یادگیری و حافظه توسط شاتل باکس انجام شد. بررسی توزیع گیرنده ی5ht2a سروتونین توسط تکنیک ایمنوهیستوشیمی انجام شد. جهت مقایسه ی رنگ در نمونه ها از نرم افزار image analyzer استفاده شد. یافته ها از طریق آنالیز واریانس یک طرفه و تست تشخیصی توکی آنالیز شد. سطح معنی داری 05/0>p در نظر گرفته شده است .داده های این پژوهش نشان داد که بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن به طور معنی داری باعث کاهش یادگیری و حافظه می شود. تصاویر حاصله از تست ایمنوهیستوشیمی توسط برنامه نرم افزاری image analyzer بررسی گردید. داده ها نشان داد که بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن در دو دوز باعث کاهش معنی داری در توزیع ؛ گیرنده ی 5ht2a سروتونین در هیپوکامپ، آمیگدال و مخچه شد. بر اساس نتایج این تحقیق بوتیلیتدهیدروکسیتولوئن موجب اختلال در یادگیری، تثبیت و بقای حافظه در روش یادگیری احترازی غیر فعال و باعث اختلال در توزیع ؛ گیرنده ی5ht2a سروتونین در هیپوکامپ، آمیگدال و مخچه یادگیری و بدون یادگیری شد
نجمه سادات جاودان مینا تجلی
بوتیلیتد هیدروکسی تولوئن (bht) یکی از آنتی اکسیدانهای سنتزی بکار رفته بعنوان ماده افزودنی خوراکی و همچنین ماده افزودنی در لوازم آرایشی می باشد. این ماده اثرات زیان آوری را بر سیستم عصبی مرکزی اعمال می کند. لذا هدف مطالعه حاضر بررسی موارد زیر می باشد:1- اثر بوتیلیتد هیدروکسی تولوئن بر یادگیری و حافظه 2- اثر بوتیلیتد هیدروکسی تولوئن بر توزیع گیرنده d1 دوپامین در هیپوکامپ، آمیگدال و مخچه موش صحرایی نر.3- اثر بوتیلیتد هیدروکسی تولوئن و یادگیری بر توزیع گیرنده d1 دوپامین در هیپوکامپ، آمیگدال و مخچه موش صحرایی نر. در مطالعه حاضر از 30 موش صحرایی نر با وزن 220-300 گرم در سه جفت گروه استفاده شد: 1- گروه شاهد (روغن کنجد با حجمی مشابه گروه آزمایش بدون یادگیری و با یادگیری) 2- گروه آزمایشی 1 (دریافت کننده ی bht در دوز 25 بدون یادگیری و با یادگیری) 3- گروه آزمایشی 2 (دریافت کننده ی bht در دوز 100 mg/kg/day بدون یادگیری و با یادگیری). bht به مدت 15 روز به صورت خوراکی گاواژ شد. یادگیری و حافظه توسط شاتل باکس انجام شد. بررسی توزیع گیرنده d1 دوپامین توسط تکنیک ایمنوهیستوشیمی انجام شد. جهت مقایسه توزیع گیرنده d1 دوپامین در نمونه ها از نرم افزارimage analyzer استفاده شد. یافته ها از طریق آنالیز واریانس یک طرفه و تست تشخیصی توکی آنالیز شد. سطح معنی داری 05/0>p در نظر گرفته شد. داده های این پژوهش نشان داد که bht درهر دو دوز mg/kg/day 100 و 25 به طور معنی داری باعث کاهش در مدت زمان ماندن در روشنایی در آزمون بقای حافظه می شود. داده های ایمنوهیستوشیمی بر اساس برنامه نرم افزاری image analyzer نشان داد که bht در دو دوز 25 و 100 میلی گرم به ازای یک کیلوگرم وزن بدن در روز باعث کاهش معنی داری در توزیع گیرنده d1دوپامین در مقایسه با گروه شاهد در هیپوکامپ، آمیگدال ومخچه موش صحرایی شد. هم چنین نتایج نشان داد که یادگیری در تمامی گروه های شاهد و دریافت کننده bht با دوزهای مورد استفاده در این تحقیق باعث افزایش معنی دار در توزیع گیرنده d1 دوپامین نسبت به گروه بدون یادگیری شد. بر طبق نتایج حاضر، قرار گرفتن در معرض bht موجب اختلال در یادگیری، تثبیت و بقای حافظه در روش یادگیری احترازی غیر فعال و کاهش توزیع گیرنده d1 دوپامین در مخچه، آمیگدال و هیپوکامپ شد، در حالیکه یادگیری و در معرض bht قرارگرفتن منجر به افزایش گیرنده d1 دوپامین در مخچه، آمیگدال و هیپوکامپ می شود.
محمد ابراهیم آستانه مهناز طاهریانفرد
چکیده مطالعه اثرشیرسویا برتغییرات هیستومورفومتریک مخچه وپیازبویایی ناشی از برداشت تخمدان در موشهای صحرایی نوزاد به وسیله : محمد ابراهیم آستانه سویا محتوی مقدار زیادی ایزوفلاون می باشد که از خانواده فیتواستروژن ها است. فیتواستروژن ها مولکول های مشتق شده ازگیاه بوده ودارای فعالیت شبه استروژنی می باشند. آنها دارای شباهتهای ساختاری با استروژن پستانداران هستند. این تحقیق با هدف اثرشیرسویا برتغییرات هیستومورفومتریک مخچه و پیازبویایی ناشی از برداشت تخمدان در موشهای صحرایی نوزاد صورت گرفت. بدین منظور برای انجام این تحقیق تعداد30 قطعه موش صحرایی ماده یک روزه در شرایط استاندارد آزمایشگاهی نگهداری شدند و تا پایان روز 21 با شیر مادر و سپس با پلت های تجاری تغذیه گردیدند. در سن یک هفتگی بطور تصادفی تعداد 20 قطعه موش انتخاب و تحت عمل جراحی برداشت تخمدان (ovx) قرار گرفتند . همچنین 5 قطعه موش نیز بعنوان گروه شاهد (sham) جراحی شدند و5 موش باقیمانده بعنوان کنترل در نظر گرفته شدند . سپس درمان سه گروه از موشهای ovx در14 روزگی توسط شیر سویا به میزان ml/kgb.w 75/0، ml/kgb.w 5/1 و ml/kgb.w 3 دو بار در روز انجام گرفت. در پایان دو ماهگی تمامی موش ها تحت بیهوشی عمیق قرار گرفتند و متعاقب خونگیری و مرگ بدون درد، پیاز بویایی و مخچه جدا و در فرمالین 10? قرار داده شد. پس از پروسه بافتی و قالب گیری از هر نمونه برش به صورت سریال تهیه و علاوه بر رنگ آمیزی متداول هماتوکسیلین - ائوزین ، رنگ آمیزی اختصاصی ماسون تری کروم سبز نیز انجام گرفت . سپس با مطالعه در زیر میکروسکوپ نوری هیستومورفومتریک مخچه شامل اندازه گیری ضخامت لایه های گرانولار، مولکولار و اندازه سلولهای پورکینژ در ماده خاکستری مخچه، شمارش سلول ها در لایه ها ی فوق الذکر، ضخامت ماده سفید و مقایسه ی نسبت ماده خاکستری به ماده سفید مخچه و نیز ضخامت لایه ها و تعداد سلولها در لایه های مختلف پیاز بویایی، انجام گرفت. در این پژوهش شیر سویا با دوزهای ml/kgb.w 75 /0و 5/1 ، هیچ تاثیری بر روی غلظت سرمی 17- ? استرادیول در موش های تخمدان حذف شده نداشت و میزان آن کمتر از گروه کنترل و شاهد بود؛ اما غلظت سرمی 17- ? استرادیول در گروه تخمدان حذف شده که شیر سویا را با دوزml/kgb.w3 دریافت می کردند نسبت به دوگروهی که شیر سویا با دوز کمتر دریافت می کردند و یا گروهی که شیر سویا دریافت نمی نمودند، افزایش معنی داری نشان داد(p<0/05 ). ضخامت لایه ی مولکولار، اندازه سلول های پورکینژ و همچنین تعداد سلول های لایه های مولکولار و گرانولار و ضخامت ماده سفید مخچه در موش های صحرایی که تخمدان آنان حذف شده که شیر سویا دریافت نمی کردندکاهش یافته، ولی ضخامت لایه ی مولکولار و تعداد سلول ها در لایه های مولکولار و گرانولار و نسبت ضخامت ماده ی خاکستری به ماده ی سفید در موش های صحرایی تخمدان حذف شده با دریافت شیر سویا در دوز 3 میلی لیتر، افزایش معنی داری نشان دادند (p<0/05 ). از طرفی حذف تخمدان و مصرف شیر سویا در تعداد سلول های پورکینژ بی تأثیر بود. ضخامت لایه های رشته عصبی، گلومرولار، شبکه ی خارجی و گرانولار داخلی در پیاز بویایی نسبت به گروه کنترل کمتر شده بود که معنی دار نبود، در حالیکه کاهش در ضخامت لایه ی گرانولار خارجی، لایه ی سلول میترال و لایه ی شبکه ی داخلی معنی دار گردید (p<0/05 ). از طرفی ضخامت این سه لایه در گروهی که شیر سویا با دوز بالا دریافت کردند افزایش معنی داری نشان داده شد (p<0/05 ). همچنین درتعداد سلول ها در لایه های مختلف پیاز بویایی موش های صحرایی تخمدان حذف شده بدون دریافت شیر سویا در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری مشاهده گردید (p<0/05 ) . با توجه به پژوهش حاضر، شیر سویا در دوز ml/kgb.w 3 اثر مطلوبی در تعداد سلول های لایه ی گلومرولی، لایه ی گرانولار خارجی و داخلی داشته و باعث افزایش سلول ها گردیده است. ولی شیر سویا در دوز بالا نه تنها نتوانسته افزایشی در تعداد سلول های میترال نسبت به گروه کنترل داشته باشد، بلکه میزان هورمون استروژن نیز تأثیری در تعداد سلول های میترال نداشته است. با استناد به تحقیق حاضر می توان گفت که کم شدن استروژن ناشی از برداشت تخمدان در موشهای صحرایی نوزاد موجب کاهش ضخامت و تعداد سلولها در بیشتر لایه های مخچه و پیاز بویایی اصلی می گردد و با استفاده از شیر سویا (به میزان بالا) باعث افزایش غلظت سرمی17- ? استرادیول در خون شده که متعاقباً سبب افزایش ضخامت لایه و تعداد سلول ها می شود. بنابراین شیر سویا می تواند به عنوان منبع فیتواستروژن جانشین هورمون های مصنوعی شود.
بهرخ مرزبان عباس آبادی مینا تجلی
چکیده اثرشیرسویابرتغییراتهیستومورفومتریک قشرمخ وهیپوکامپ ناشیاز برداشت تخمدان درموشهای صحرایی نوزاد به کوشش بهرخ مرزبان عباس آبادی سویا محتوی مقدار زیادی ایزوفلاون می باشد که از خانواده فیتواستروژن ها است. فیتواستروژن ها مولکول های مشتق شدهازگیاه بوده ودارای فعالیت شبه استروژنی می باشند. دراین تحقیق با هدف بررسی اثرشیرسویابرتغییراتهیستومورفومتریک قشرمخو هیپوکامپ ناشیاز برداشت تخمدان،تعداد30 قطعه موش صحرایی ماده یک روزه در شرایط استاندارد آزمایشگاهینگهداری و تا پایان روز 21 با شیر مادر و سپس با پلت های تجاری تغذیه گردیدند. در سن یک هفتگی بطور تصادفی تعداد 20 قطعه موش انتخاب و تحت عمل جراحی برداشت تخمدان (ovx) قرار گرفتند و 5 قطعه موش بعنوان گروه شاهد (sham) جراحی شدند و5 موش باقیمانده نیز بعنوان کنترل در نظر گرفته شدند . درمان سه گروه از موشهای ovx در14 روزگی توسط شیر سویا به میزانml/kgb.w 3 و 5/1و 75/0دو بار در روز انجام گرفت. در روز 60، تمامی موش ها تحت بیهوشی عمیق قرار گرفتند و متعاقب خونگیری و مرگ بدون درد، نمونه ها تهیه گردید. پس از پروسه بافتی و قالب گیری از هر نمونه برش به صورت سریال تهیه و علاوه بر رنگ آمیزی متداول هماتوکسیلین - ائوزین ، رنگ آمیزی اختصاصی ماسون تری کروم سبز نیز انجام گرفت . سپس اندازه گیری ضخامت لایه هاو شمارش سلولها در قشرمخ و هیپوکامپ انجام گرفت. در این پژوهش مشخص گردید کهمصرف شیر سویا با دوزهای ml/kgb.w 5/1و 75/0هیچ تاثیری بر روی غلظت سرمی 17-? استرادیول در موش های صحرایی تخمدان حذف شده نداشت درحالیکه غلظت 17-? استرادیول در گروهی که شیر سویا را با دوز ml/kgb.w 3 دریافت کرده بودند افزایش معنی داری را نسبت به سایر گروه ها نشان داد (p<0/05 ). ضخامت قشر مخ در بین گروه های مورد مطالعه اختلاف آماری معنی داری را نشان نداد، ولیتعداد سلول های عصبی در قشر مخ در گروه موش های صحرایی تخمدان حذف شده با دریافت شیر سویا با دوز ml/kg b.w 3 ، افزایش معنی داری را نسبت به سایر گروه ها نشان دادند (p<0/05 ). با توجه به پژوهش حاضر حذف تخمدان و مصرف شیر سویا اثر معنی داری در ضخامت لایه های مولکولار و پلی مورفیک ناحیه ca1 و همچنین لایه های مولکولار و هرمی ناحیه ca2هیپوکامپ در موش های صحرایی مورد مطالعه ندارد. از طرفی مشخص گردید که حذف تخمدان با مصرف شیر سویا با دوز بالا (ml/kgb.w3) افزایش معنی داری در ضخامت لایه هرمی ca1، لایه پلی مورفیک ناحیه ca2، و لایه های هرمی، پلی مورفیک و مولکولار ناحیه ca3 هیپوکامپ نسبت به گروه های موش های تخمدان حذف شده بدون مصرف شیر سویا ایجاد شد که این افزایش در مورد ضخامت لایه های پلی مورفیک ناحیه ca2 و لایه های هرمی و پلی مورفیک ناحیه ca3 نسبت به گروه موش های تخمدان برداشته شده با مصرف شیر سویا با دوز کم (ml/kgb.w 75/0 ) نیز معنی دار بود همچنین حذف تخمدان با مصرف شیر سویا با دوز بالا ml/kgb.w)3) افزایش معنی داری در تعداد سلولهای عصبی در نواحی ca1 و ca2 هیپوکامپ نسبت به گروه های موش های تخمدان حذف شده بدون مصرف شیر سویا و یا با مصرف شیر سویا با دوز کم (ml/kgb.w 75/0 ) ایجاد نمود. اما حذف تخمدان و مصرف شیر سویا تاثیری در تعداد سلولهای عصبی ناحیه ca3 هیپوکامپ در گروه های مختلف آزمایشی نداشت. در این پژوهش ضخامت لایه های پلی مورفیک، هرمی و مولکولار ناحیه برجستگی دندانه ای در گروه موش های تخمدان حذف شده بدون مصرف شیر سویا ودر گروه موش های تخمدان حذف شده با مصرف شیر سویا با دوز ml/kgb.w 75/0 کاهش معنی داری را نسبت به گروه های کنترل و شاهد و گروه موش های تخمدان حذف شده با مصرف شیر سویا با دوز ml/kgb.w3 را نشان دادند. تعداد سلولها در ناحیه برجستگی دندانه ای هیپوکامپ در گروه موش های تخمدان حذف شده بدون مصرف شیر سویا کاهش معنی داری و در گروه موش های تخمدان حذف شده با مصرف شیر سویا با دوز ml/kgb.w 3 افزایش آماری معنی داری را نسبت به سایر گروه ها نشان دادند (p<0/05 ). نتایج پژوهش حاضر نشان داد حذف تخمدان و مصرف شیر سویا تاثیر معنی داری بر نسبت ضخامت قشر مخ بر نواحی ca1، ca2و ناحیه برجستگی دندانه ای هیپوکامپ نداشت. از طرفی در مورد این نسبت در ناحیه ca3 در گروه موش های تخمدان حذف شده با مصرف شیر سویا با دوز ml/kgb.w 3 کاهش معنی داری در مقایسه با گروه موش های تخمدان حذف شده بدون مصرف شیر سویا و یا با مصرف شیر سویا با دوز کم (ml/kgb.w 75/0) مشاهده شد(p<0/05 ). همچنین حذف تخمدان و مصرف شیر سویا تاثیر معنی داری بر نسبت تعداد سلولهای قشر مخ بر هیپوکامپ نشان نداد (p<0/05 ). در نهایت می توان گفت که با استناد به تحقیق حاضر، کم شدن استروژن ناشی از برداشت تخمدان در موشهای صحرایی نوزاد موجب کاهش ضخامت قشرمخ نشد اما تعداد سلولها در قشر مخ کاهش یافتند. همچنین در برخی از نواحیهیپوکامپ،موجب کاهش ضخامت و تعداد سلولها گردید. از سویی استفاده از شیر سویا (به میزان بالا) باعث افزایش غلظت سرمی17-?استرادیول در خون شد که متعاقباً سبب افزایش ضخامت لایه و تعداد سلول ها گردید. بنابراینشیر سویا می تواند به عنوان منبع فیتواستروژن، جانشین هورمون های مصنوعی شود. کلید واژه: شیر سویا، هیپوکامپ، قشرمخ
الهام حسینی مینا تجلی
چکیده ندارد.
پریا پرتو مینا تجلی
به منظور بررسی ساختار ماکروسکوپیک و میکروسکوپیک قلب در شترمرغ، 14 عدد قلب شترمرغ 5/1 ساله نر تهیه و مورد مطالعه قرار گرفت. در مطالعه میکروسکوپیک از مقاطع 6 میکرونی جهت میکروسکوپ نوری، مقاطع نازک جهت میکروسکوپ الکترونی ترانسمیشن و ایمونوسیتوشیمی و مقاطع انجمادی جهت هیستوشیمی استفاده گردید. نتایج حاصله نشان داد که قلب شترمرغ و سیستم هدایتی آن دارای ویژگی های مورفولوژیک به شرح زیر است: قلب مخروطی شکل شترمرغ در قفسه سینه در کیسه پریکارد قرار می گیرد و پریکارد فیبروزی به عنوان رباط جناغی- پریکاردی ادامه می یابد و به جناغ سینه متصل می شود. بندهای ارتباطی شامل سلولهای پورکینژی بین عضلات شانه ای در دهلیز راست وجود دارد. تعدادی از عضلات شانه ای توسط یک ورقه سفید فیبروزی، حاوی ستونهایی از سلولهای پورکینژ، به کف دهلیز راست اتصال می یابند. اتصالات دریچه ماهیچه ای دهلیزی- بطنی راست بوسیله پایه عضلانی ضخیم و اتصال تیغه ای چپ به ترتیب به دیواره جداری بطن راست و دیواره بین بطنی وجود دارد. دو سیاهرگ ششی راست و چپ بطور جداگانه در سقف دهلیز چپ باز می شوند. مودریتور باندهای متعدد در جایگاههای مختلف بطن راست و بطن چپ وجود دارند. دریچه دهلیزی- بطنی چپ سه لتی است. دیواره قلب از ساختار بافتی متشکل از سه لایه اندوکارد، میوکارد و اپیکارد تبعیت می کند و تعداد زیادی از سلولهای پورکینژی در لایه زیر اندوکارد در تمامی نواحی قلب باستثنای ناحیه محدودی از سینوس سیاهرگی در مجاور دیواره بین دهلیزی، سطح دهلیزی دریچه سینوسی- دهلیزی و ناحیه ابتدایی دیواره بین بطنی وجود دارد. سلولهای پورکینژ بصورت تکی، تجمعی و یا زنجیره ای در یک یا چند ردیف سازماندهی شده اند و سلولهای پورکینژ بوسیله بافت پیوندی دارای غلاف می شوند. سلولهای پورکینژ بداخل لایه میوکارد پیشروی نموده و سرخرگهای کرونر را در بیشتر نواحی همراهی می کنند. صفحات پلکانی، اتصال دهنده سلولهای عضلانی در لایه میوکارد قلب، دارای ساختار پیچیده ای می باشند. چین خوردگی غشای سیتوپلاسمی به داخل سلول وجود دارد، ولی پیشروی زیادی نمی کند که بتواند با شبکه سارکوپلاسمی همراه گردد. در سلولهای پورکینژی نیز تیوبولهای t وجود ندارد. در سارکوپلاسم بعضی از سلولهای عضلانی لایه میوکارد، قطعاتی از میوفیبریل در فرم غیر واقعی بنام لپتومر وجود دارد که در امتداد میوفیبریلها و یا در نزدیک سارکولما مشاهده می گردند. در سلولهای پورکینژ نیز ساختار لپتومر مشاهده می شود. در سلولهای عضلانی لایه میوکارد، پلاکهای اتصالی میوفیبریلی مشاهده نشد، ولی در سلولهای پورکینژی، تعداد کمی از این پلاکها وجود دارند. بافت پیوندی هسته مرکزی طنابهای وتری در ناحیه پروکسیمال از نوع سست، در ناحیه میانی از نوع متراکم منظم و در ناحیه دیستال از نوع متراکم نامنظم است. گره سینوسی- دهلیزی در زیر لایه اندوکارد در سطح دهلیزی، قسمت انتهایی دریچه سینوسی- دهلیزی چپ و تمامی دریچه سینوسی- دهلیزی راست سینوس سیاهرگی در دهلیز راست می باشد که سه نوع سلول عضلانی تخصص یافته بنام سلولهای پی، ترانزیشنال و بینابینی پارانشیم آنرا تشکیل داده اند. گره دهلیزی- بطنی در لایه اندوکارد یک سوم سمت چپ سطح دهلیزی دریچه دهلیزی- بطنی راست مجاور حلقه لیفی قرار دارد. گره مذکور از سلولهای عضلانی تخصص یافته کوچک تشکیل شده است که بطور پراکنده در شبکه ای از بافت پیوندی سست قرار می گیرند. دسته ی دهلیزی- بطنی یا هیس در لایه اندوکارد سطح دهلیزی دریچه دهلیزی- بطنی راست در محل اتصال دریچه به دیواره بین بطنی ادامه می یابد. این دسته شامل ردیفهایی از سلولهای پورکینژی می باشد. دسته ی دهلیزی- بطنی در قسمت عمقی سمت راست ابتدای دیواره بین بطنی به سه شاخه راست، چپ و ضمیمه یا راجعه تقسیم می شود که شاخه راست ادامه دسته هیس بوده و ضخیمتر می باشد. پراکندگی پایانه های عصب واگ در دریچه دهلیزی- بطنی راست بیشتر از میوکارد دهلیزها و بطنها می باشد. گره سینوسی- دهلیزی میزان بیشتری از کولین استراز نسبت به گره دهلیزی- بطنی دارد.