نام پژوهشگر: حسن آقا نظری
سید رضا حسینی حسن آقا نظری
تامین اجتماعی یکی از مقاصد والای شرعی و اساسی ترین پایه های عدالت اجتماعی در اسلام است. آموزه های اسلامی در این زمینه حاوی عناصر حقوقی، اخلاقی، ارزشی و بینشی ویژه ای است که در جامعه صدر اسلام با اتکاء بر آن ها الگویی موفق از تامین اجتماعی برقرارگردیده بود. در سده های اخیر در بستر بنیادهای فکری و فرهنگی و تحولات صنعتی جوامع غربی الگوی جدیدی از تامین اجتماعی پدیدار گردید و به تدریج در کشورهای اسلامی نیز استقرار یافت. از آنجا که الگوی جدید از جهات متعددی، به ویژه در راهبردهای بیمه ای آن، با مبانی اسلامی متمایز بود، ارائه نظریه روزآمد اسلامی در این زمینه را ضرورت بخشید. با این حال، صرف نظر از معدود کسانی مانند شهید صدر که به طور مبنایی به تبیین موضع اسلام در این زمینه پرداخته اند، اندیشمندان مسلمان به خصوص فقیهان شیعه، این مسئله را در حد و اندازه یک نظریه سیستمی در چارچوب عدالت اجتماعی اسلام مورد توجه قرار نداده اند. الگوهای متعارف تامین اجتماعی هم اکنون با چالش های فراوانی از جمله بحرانهای عمیق مالی مواجه اند. از این رو طراحی الگوی روزآمدی که در ضمن برخورداری از مزایای الگوهای موجود، موجب بروز مشکلات جدیدی نشود، در صدر اولویت های پژوهشی سیاست اجتماعی کشور ها قرار گرفته است. هدف این تحقیق آن است که با مطالعه تجربه تاریخی صدر اسلام و نقد و بررسی تجارب جوامع سرمایه داری و جمهوری اسلامی ایران و شناخت واقعیت های عینی موضوع، این مسئله را بر منابع معرفت دینی (اعم از نقلی، عقلی و تجربی) عرضه نموده و به روش اجتهادی، خطوط کلی چگونگی سامان دهی مشکلات تامین اجتماعی معاصر را در چارچوب دانش اقتصاد اسلامی تبیین نماید. یافته های تحقیق نشان می دهد نطام های تامین اجتماعی متعارف علیرغم اینکه نسبت به وضعیت عدم وجود آن ها موجب بهبود چشمگیر در سطح معیشت مردم گردیده اند، به لحاظ سازگاری درونیِ عناصر (مبانی، اهداف و راهبردها)، نتایج عملکردی، و سازگاری با مبانی اسلامی با اشکالات نظری و چالش های عملی زیادی موجه اند؛ بررسی این مسئله در چارچوب منابع معرفتی اقتصاد اسلامی منتهی به کشف الگوی متمایزی از تامین اجتماعی (در محورهای مبانی، اهداف، جایگاه، موارد تحت پوشش، سطح پوشش، راهکارها، منابع مالی و شیوه های مدیریت تامین اجتماعی) گردید. راهکارهای سه گانه تامین اجتماعی در این الگوی متمایز عبارتند از: تدارک خصوصی، تکافل عمومی و تضامن دولتی و اهم ویژگی های آن در مقایسه با الگوهای متعارف عبارتند از: نگاه توأمان به علت و معلول به جای معلول نگری؛ بهره مندی از عوامل معنوی به جای اتّکای صرف بر ابزارهای مادی و قانونی؛ جامعه محوری به جای دولت محوری؛استحقاق گرایی به جای عام گرایی؛ ترجیح منابع مالیاتی و روش پرداخت جاری به جای منابع بیمه ای و روش اندوخته گذاری؛ فراگیری، جامعیت و کفایت شرعی به جای تمرکز بر مرتبطین به بازار کار و اتکاء بر اقتضای محاسبات بیمه ای؛ منطقه گرایی و مشارکت جویی به جای تمرکزگرایی و شفافیت در جنبه های پس اندازی، پوشش ریسکی و توزیع درآمدی.
سید حسینعلی دانش حسن آقا نظری
عقلانیت یک موضوع میان رشته ای، بلکه فر ارشته ای و مورد علاقه فیلسوفان، دانشمندان و اصحاب ایدئولوژی های مختلف محسوب می شود. در ادیان بویژه در اسلام، عقلانیت در سه حیطه شناخت، ترجیح و فرایند اجرا مطرح است. در علم نوپای اقتصاد و در شرایط غلبـه دین گریزی بر غرب، عقلانیت به عنوان یک صفت برجسته «انسان اقتصادی» هم معرفی شد. ممکن است تصور شود این کاربرد جدید از عقلانیت، دیگر هیچ شباهتی با عقلانیت اسلامی به عنوان یک عقلانیت دینی ندارد. هدف اصلی این پژوهش، مقایسه این دو نوع عقلانیت و یافتن مشابهت های احتمالی آنها بویژه در رفتار مصرف کننده، بوده است. مطالعه معطوف بودن این دو نوع عقلانیت به حیات فردی یا جمعی و تطبیق عقلانیت در اقتصاد اسلامی بر مصرف با بررسی بعضی موضوعات خاص، اهداف دیگر این پژوهش را تشکیل می دهد. روش انجام کار بر اساس مستندات کتابخانه ای، تحلیلی- تطبیقی و تحلیلی- توصیفی است. بنابر این ابتدا مطالعه ای همه جانبه در اطراف عقلانیت در اقتصاد سنتی که بعضی آن را اقتصاد متعارف می نامند، صورت گرفت، که گام اوّل این مطالعه به پیش فرضهای این عقلانیت، اختصاص یافت. مطالعه انواع رویکردها، الگوهای رفتاری و نظریه های کنش اقتصادی، اجتماعی گام های بعدی را به خود اختصاص داد. پس از شناخت عقلانیت در اقتصاد متعارف (سنتی)، از مولفه های اصلی آن برای مطالعه عقلانیت در اقتصاد اسلامی استفاده شد. یافته های تحقیق نشان می دهد که اولاً سه رویکرد مهم بر عقلانیت در اقتصاد حاکم است: الف) رویکرد مبتنی بر فرض سازگاری، ب) رویکرد مبتنی بر فرض نفع (خود) طلبی و ج) رویکرد مبتنی بر فرض اطلاعات کامل و اقتصاددانان با کمک این رویکردها و استفاده از نظریه های بین رشته ای به تدوین الگوهای رفتاری عقلانی برای عاملان اقتصادی پرداخته اند. ثانیاً، بین این دو نوع عقلانیت، حد اقل بیست و پنج مورد وجه تشابه در اصول، زیربناها و مولفه های اصلی وجود دارد. ثالثاً، هر دو نوع عقلانیت، معطوف به حیات فردی و جمعی است؛ و علاوه بر اقتصاددانان اسلامی، برای علمای اقتصاد متعارف نیز به حدّاکثر رساندن رفاه جامعه خود، یک هدف مطلوب است، صرف نظر از روشی که می توان به آن دست یافت و رابعاً در هر دو نوع عقلانیت، عقل به عنوان ابزاری برای بیشینه سازی نفع خود، پذیرفته شده است؛ با این تفاوت که در آقتصاد متعارف، هدف، از قبل تعیین شده فرض می شود و به همین دلیل آن نوع عقلانیت، عقلانیت ابزاری نامیده شده ولی در اقتصاد اسلامی هدف نیز باید به روشی عقلانی انتخاب شود؛ بنابر این عقلانیت ذاتی نام دارد. نهایتاً آنکه بهره مندی از اندیشه های فلسفی از جمله انواع طرز تلقی در مورد «خود» نظیر «خود طبیعی» و «خود انسانی» و یاری گرفتن از آن در مقایسه رویکرد نفع (خود) طلبی در دو نوع عقلانیت مورد نظر، از نوآوریهای این پژوهش بوده است.