نام پژوهشگر: علیمحمد فضیلت فر
نجمه دهقانی علی اکبر جباری
در دهه ی اخیرمطالعات زیادی در حیطه ی فراگیری زبان سوم انجام شده است. زبان اول و زبان دوم نقش مهمی در انتقال ساختارها به زبان سوم ایفا می کنند( فلین 2004و لیونگ 2005). این تحقیق بر اساس سه نظریه برجسته انتقال در حیطه ی زبان سوم ?ساختارهای متفاوت گزاره ی ربطی را در سه زبان فارسی(زبان اول)? انگلیسی (زبان دوم) و فرانسه(زبان سوم) مورد بررسی قرار میدهد. اولین ساختار بدین صورت است که کلمه ی’que’ به عنوان ضمیر مفعولی مستقیم در فرانسوی و نیز " که" در فارسی نمی توانند حذف شوند. در صورتیکه در انگلیسی ‘that’به عنوان ضمیر ربطی می تواند در بسیاری از شرایط حذف شود. این نشان دهنده ی فرضیه ی فاکتورزبان اول است. دومین ساختار مورد بررسی بدین صورت است که در زبان فرانسوی و انگلیسی ضمایر ربطی بیشتر از یکی هستند اما در فارسی کنونی تنها ضمیر ربطی "که" است. این ادعا گواهی بر تایید نظریه ی فاکتور مشخصه ی زبان دوم است. سومین ساختار مورد بررسی این تحقیق بیانگر این اصل است که در فارسی و انگلیسی هسته ی اسم در نقش مفعول غیر مستقیم مشخص کننده ی ضمیر ربطی مناسب می باشند اما در زبان فرانسه این نقش به عهده ی فعل بند ربطی است. این ساختار تایید کننده ی نظریه ی مدل انتقال انباشتگی چند زبانی می باشد.هدف از این تحقیق بررسی تفاوت این ساختارها و تاثیر زبان های اول و دوم بریادگیری ساختار بند ربطی درزبان سوم می باشد. بر این اساس داده های مورد نیاز در این تحقیق توسط 40 دانشجوی زبان فرانسه که انگلیسی زبان دوم و فارسی زبان مادریشان بود به دست امد. بدین صورت که آنها به دو گروه با سطح بسندگی فرانسه ی پایین–متوسط و بالا-متوسط تقسیم شدند. دو تست انجام شد که یکی آزمون قضاوت دستوری و دیگری آزمون ترجمه بود. نتایج به دست آمده از این آزمونها نشان داد در فراگیری زبان سوم هر دو زبان اول و دوم نقش بسزایی در انتقال ساختارها به زبان سوم ایفا می کنند.و همچنین سطح بسندگی زبان سوم در انتقال ساختارها از زبان دوم به زبان سوم نقش موثری دارد.