نام پژوهشگر: ناصر باقرانی
وحید یوسفوند محمد رضا کاوسی
چکیده گونه های موخور (l. europaeus ) و چشم بلبلی(l. grewinkii) یکی از مهم ترین ماکرو اپی فیت های پارازیت می باشند که قادرند به درختان بلوط صدمات جبران ناپذیری وارد کرده و شرایط را برای سایر عوامل خسارت زا مانند آفات، بیماری ها، جوندگان وتنش های محیطی مساعد کنند. این تحقیق باهدف بررسی تاثیر کنترل شیمیایی و مکانیکی برروی گونه های نیمه انگل لورانتوس در منطقه گچان استان ایلام انجام گرفت، کنترل شیمیایی با استفاده از سه علف کش شامل: مصرف 81/0 و 35/1 میلی لیتر ماده موثره گلیفوسیت 41درصد محلول در آب روی هر بوته، مصرف 48/0 و 77/0 میلی لیتر ماده موثره بنتازون 48درصد محلول در آب روی هر بوته، مصرف 26/0 و 44/0 میلی لیتر ماده موثره پاراکوات 20درصد محلول در آب روی هر بوته و کنترل مکانیکی شامل قطع در فواصل محل استقرار، 5، 10 ، 15، 20 و 25 سانتی متری متصل به میزبان در چهار فصل (بهار، تابستان، پاییز و زمستان) و آزمایش به صورت فاکتوریل و در قالب طرح کاملا تصادفی انجام گرفت. نتایج تجزیه واریانس نشان دادند که گونه های موخور و چشم بلبلی نسبت به علف کش ها تفاوتی با هم ندارند. علف کش پاراکوات با غلظت یک و دو در مرحله اول (سم پاشی بهاره) به همراه قطع مکانیکی (تمامی تیمارها) توانسته بطور صد در صد گیاهان نیمه انگل را کنترل نموده و میزان جوانه زنی مجدد (بازرویی) آن ها را در سال رویشی بعد کاملا متوقف کنند. و روی میزبان تاثیری نداشتند ولی گلیفوسیت و بنتازون تاثیر کمتری روی گونه های نیمه انگل داشته، در ضمن تمامی علف کش ها در مرحله دوم (سم پاشی تابستانه) روی میزبان (بلوط) موجب گیاه سوزی و خسارت شده اند. بطوری که برگ های میزبان در سال رویشی بعد کاملا زرد رنگ، باریک، پژمرده و حالت چروکیدگی داشتند. و همچنین در قطع مکانیکی و در فصول مختلف با تیمارهای متفاوت نتایج بدست آمده نشان داد که میزان بازرویی گونه نیمه انگل در سال رویشی بعد کاملا متوقف گردید.
معصومه عبداللهی پور جاوید قرخلو
چکیده استفاده مستمر از علف کش?ها به نحوه عمل مشابه باعث بروز پدیده مقاومت در علف های هرز می شود. آگاهی از خصوصیات بیولوژیکی بیوتیپ های مقاوم در مدیریت آن ها مفید خواهد بود. در پژوهش حاضر شایستگی نسبی سه بیوتیپ خردل وحشی (ag-sr ، al-sr و g-sr) و نیز دو بیوتیپ شلمی (ag-rr وg-rr) جمع آوری شده از مزارع گندم استان گلستان که به علف کش تری بتورون متیل مقاوم شده اند، مورد مطالعه قرار گرفت. بدین منظور آزمایش های جوانه زنی، سبزشدن، ارزیابی قدرت رقابت و تولید بذر در آزمایشگاه و گلخانه انجام شد و خصوصیات فیزیولوژیکی جوانه زنی بذور آنها تحت شرایط تنش خشکی، شوری وph مطالعه گردید. نتایج نشان داد که دما اثر معنی داری بر درصد و سرعت جوانه زنی بیوتیپ های حساس و مقاوم دارد. در کلیه بیوتیپ های هر دو گونه، حداقل میزان جوانه زنی در دمای 3 درجه سانتی گراد اتفاق افتاد. بیشترین درصد جوانه زنی در بیوتیپ های ag-sr، ag-ss و g-ss در دامنه دمایی 20 تا 25 درجه سانتی گراد رخ داد. در حالی که سایر بیوتیپ ها در دامنه دمایی 15 تا 25 درجه سانتی گراد دارای بیشترین درصد جوانه زنی بودند. در بیوتیپ های حساس شلمی بیشترین درصد جوانه زنی در دامنه درجه حرارت های 20 تا 25 درجه سانتی گراد رخ داد در حالی که در بیوتیپ های مقاوم، این دامنه محدودتر شده و بیشترین درصد جوانه زنی در درجه حرارت 25 درجه سانتی گراد اتفاق افتاد. از نظر خصوصیات فیزیولوژیکی مرتبط با تنش خشکی، شوری و ph تفاوت معنی داری بین بیوتیپ های حساس و مقاوم خردل وحشی و شلمی وجود داشت. با افزایش تنش خشکی از پتانسیل 4/0- تا 1- مگاپاسکال، جوانه زنی در کلیه بیوتیپ ها کاهش پیدا کرد. بیوتیپ های حساس خردل وحشی به ph اسیدی واکنش بیشتری نشان داده و جوانه زنی کمتری داشتند. بیوتیپ های حساس و مقاوم شلمی به ph اسیدی و قلیایی حساسیت زیادی نشان دادند. اثر عمق دفن بذر بر درصد سبزشدن بیوتیپ های حساس و مقاوم هر دو علف هرز نیز معنی دار بود. در آزمایش های گلخانه ای، بین بیوتیپ های حساس و مقاوم خردل وحشی و شلمی از نظر خصوصیات رویشی و تولید بذر، اختلاف معنی داری مشاهده شد. با توجه به شایستگی نسبی بیوتیپ های مقاوم خردل وحشی و شلمی منطقه آق قلا از نظر جوانه زنی و سبزشدن، به نظر می?رسد در صورتی که عملیات مدیریتی خاصی به منظور کاهش جوانه زنی و سبزشدن این بیوتیپ ها انجام نشود، در آینده جمعیت این بیوتیپ ها گسترش یافته و در این صورت، احتمال بروز مشکلات روزافزون توسط این بیوتیپ ها وجود دارد. واژه های کلیدی: استولاکتات سینتاز، جوانه زنی، تنش شوری، تنش خشکی، مدیریت
ابوالفضل درخشان جاوید قرخلو
علفهای هرز محدودیت اصلی در برابر تولید موفق کشت مستقیم برنج و به ویژه خشک کشت مستقیم برنج میباشند. مطالعه حاضر در سال 1390 با هدف ارزیابی کارایی برخی علفکشهای پسرویشی و فواصل بین ردیفهای کاشت بر کنترل علفهای هرز در کشت مستقیم برنج، در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان انجام شد. تیمارها شامل فاصله بین ردیفهای کاشت برنج در 3 سطح (15، 25 و 35 سانتیمتر) و کنترل شیمیایی علفهای هرز در 6 سطح (پندیمتالین به مقدار 660 گرم ماده موثره در هکتار، بنتازون به مقدار 1200 گرم ماده موثره در هکتار، پروپانیل + سینوسولفورون به مقدار 2160 + 20 گرم ماده موثره در هکتار، اکسادیارژیل به مقدار 900 گرم ماده موثره در هکتار، کلودینافوپ پروپارژیل + "بروماکسینیل + ام. سی. پی. آ" + بنتازون به مقدار 40 + 200 + 1200 گرم ماده موثره در هکتار، ستوکسیدیم سدیم + "بروماکسینیل + ام. سی. پی. آ" + بنتازون به مقدار 250 + 200 + 1200 گرم ماده موثره در هکتار) بود. تیمار عاری از علفهرز نیز در آزمایش گنجانده شد. هر کرت از طول به دو بخش تقسیم شد، یک بخش مورد تیمار قرار گرفت و بخش دیگر به عنوان شاهد بخش تیمار شده در نظر گرفته شد. علفکش پندیمتالین 7 روز پس از کاشت و بقیه تیمارهای علفکشی 35 روز پس از کاشت اعمال شدند. علفهای هرز خسارتزا عبارت بودند از توق (xanthium strumarium l.)، قیاق [sorghum halepense (l.) pers.]، گاوپنبه (abutilon theophrasti medik.)، تاجخروس ریشهقرمز (amaranthus retroflexus l.) و درنهسرخه [echinochloa colona (l.) link.]. فاصله ردیف بین 15 تا 35 سانتیمتر تاثیر اندکی بر عملکرد برنج در شرایط عاری از علفهرز داشت، اما در رقابت با علفهای هرز کمترین رشد و عملکرد برنج در فواصل ردیف عریضتر مشاهده شد. وزن خشک علفهای هرز در تمام مراحل نمونهبرداری با کاربرد همه تیمارهای شیمیایی کنترل علفهرز کمتر از کرتهای آلوده به علفهرز بود. با این حال، کارایی هیچ یک از تیمارهای کنترل علفهرز بر کاهش وزن خشک علفهای هرز مشابه با تیمار وجین نبود. کمترین میزان کاهش وزن خشک علفهای هرز مربوط به تیمار کاربرد علفکش اکسادیارژیل بود. در میان علفکشهای ارزیابی شده، اختلاطهای علفکشی ستوکسیدیم سدیم + "بروماکسینیل + ام. سی. پی. آ" + بنتازون، پروپانیل + سینوسولفورون و کلودینافوپ پروپارژیل + "بروماکسینیل + ام. سی. پی. آ" + بنتازون بهطور موثری علفهای هرز را کنترل کردند و منجر به رشد و عملکرد دانه بهتر برنج در مقایسه با تیمارهای آلوده به علفهرز شدند.
حسین سارانی بهنام کامکار
شناخت دقیق فلور و مطلعه تنوع گونه ای و ساختار جوامع علف های هرز نقش ویژه ای در مدیریت منطقه ای علف های هرز و ایجاد تعادل در جمعیت علف های هرز سویا دارد و می تواند نقشی اساسی در افزایش عملکرد و صرفه اقتصادی داشته باشد. این پژوهش به منظور بررسی جامعه علف های هرز مزارع تحت کشت سویا در بخشی از حوزه گرگانرود استان گلستان، در 56 مزرعه از هشت جهت جغرافیایی هفت منطقه روستایی منتخب واقع در شهرستانهای آزادشهر، رامیان و علی آباد کتول در تابستان سال 1391 صورت گرفت. داده های اقلیمی از طریق اطلاعات بلندمدت هفت ایستگاه هواشناسی سینوپتیک استان گلستان تهیه شدند. شاخص-های آماری و تنوع زیستی مورد محاسبه قرار گرفتند. طبق نتایج، دراین محدوده 33 گونه علف هرز از 25 جنس و 14 خانواده شناسایی شدند. حدود 3/33درصد گونه ها تک لپه و حدود 7/66درصد گونه ها دولپه بودند. 8/72درصد از گونه ها یکساله و 2/27 درصد گونه ها چندساله بودند. نقشه های اقلیم، تنوع زیستی و آشیان بوم شناختی علفهای هرز با استفاده از مدل های زمین آماری، رگرسیونی و میان یابی در محیط سامانه اطلاعات جغرافیایی(gis) ترسیم شدند. دامنه تغییرات شاخص های تنوع سیمپسون و شانن واینر به ترتیب بین 08/0 تا 1 و 2/0 تا 5/4 براورد شد. با استفاده از gis و براساس شاخص سیمپسون پارامترهای اقلیمی و توپوگرافی( دمای حداقل، دمای حداکثر، دمای میانگین، بارش، درصد شیب، ارتفاع و جهت شیب) مناطقی که میتواند برای هجوم علف های هرز مستعد بوده و باعث طغیان علف های هرز شود مشخص گردید. اثر عوامل مدیریتی با استفاده از روش داده کاوی cart بر روی شاخص های تنوع و عملکرد بررسی شد. افزایش تعداد روزهای عدم کنترل علفهای هرز در فصل برداشت و تناوب گوجه فرنگی باعث افزایش تنوع علف های هرز و کاهش عملکرد سویا گردید. کاهش میزان بارش از غرب به شرق باعث کاهش فراوانی علف هرز سوروف گردید. افزایش دمای میانگین از غرب به شرق باعث تغییر غالبیت فلور علف های هرز از قوزک به اویارسلام شد. کاهش ارتفاع از سطح دریا باعث افزایش فراوانی اکثر علف های هرز در مزارع گردید.
سعید محمودان بهنام کامکار
مدیریت یک عامل مهم در تولید محصول است. جهت بهبود عملکرد گیاهان زراعی می¬توان عملیات مختلف زراعی از جمله آماده سازی زمین، مقدار بذر، تراکم بوته، زمان کاشت، به¬کارگیری کودها و سموم شیمیایی، مبارزه با علف های هرز، نوع رقم مورد استفاده و غیره را بهینه نمود. این پژوهش به منظور بررسی عملکرد گندم در سامانه های زراعی رایج و پیشرفته با استفاده از gis در بخشی از اراضی زراعی استان گلستان، در 68 مزرعه در ده منطقه روستایی واقع در چهار جهت جغرافیایی شهر گرگان (مزارع رایج) و 10 مزرعه در مزارع نمونه ارتش استان گلستان (مزارع پیشرفته) در سال زراعی 92-1391 انجام شد. به¬منظور بررسی شرایط اقلیمی و توپوگرافی محدوده مورد مطالعه از اطلاعات بلندمدت 51 ایستگاه¬ هواشناسی هم دیدی و باران¬سنجی استان گلستان و 32 ایستگاه هم دیدی استان¬های گلستان، مازندران، سمنان و خراسان شمالی و مدل رقومی ارتفاعی زمین (dem) استان با دقت 20 متر استفاده شد. اطلاعات مربوط به¬ مدیریت مزارع و وضعیت اجتماعی زارعین، از طریق مصاحبه شخصی و تکمیل پرسش نامه، جمع¬آوری شد. به¬منظور تهیه¬ی نقشه های عوامل موثر بر تولید گندم در محدوده مورد مطالعه، در محیط gis، این عوامل با استفاده از تکنیک تجزیه و تحلیل سلسله مراتبی (ahp) توسط خبرگان علم زراعت، اولویت¬بندی شدند و وزن نهایی این عوامل با استفاده از افزونه ahp در محیط gis محاسبه شد. طبق نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل نظرات کارشناسان زراعت، عوامل مدیریتی، توپوگرافی- اقلیمی، خاکی، اقتصادی و اجتماعی، به¬ترتیب بیش-ترین اولویت را در تولید عملکرد گندم کسب کردند. نتایج تجزیه واریانس اطلاعات مزارع نشان¬داد که رابطه آبیاری، دفعات استفاده از کود نیتروژن سرک، استفاده از ریزمغذّی ها، ماشین¬آلات کاشت، رقم زراعی، مدیریت بقایا، استفاده از قارچ¬کش، تناوب تابستانه و پاییزه سال قبل، تحصیلات تخصصی کشاورزی و تاریخ کاشت با عملکرد معنی¬دار بود. همچنین، نتایج تجزیه رگرسیون نشان¬داد که از بین پارامتر¬های کمّی مورد بررسی مقدار کود نیتروژن در سرک دوم و سطح زیر کشت مهم¬ترین فاکتورها در تولید عملکرد گندم بودند. نتایج کلی بررسی شاخص های محیطی مورد مطالعه نشان داد که کیفیت این عوامل در مزارع رایج بیش تر از مزارع پیشرفته بود، درحالی که عملکرد در مزارع پیشرفته بیش تر از مزارع رایج بود. بر اساس نتایج به دست مدیریت مزرعه مهم ترین عامل در تولید گندم بوده و در مزارع رایج می توان با مدیریت بهتر به عملکرد بالاتری دست یافت.
آمنه رضوی جاوید قرخلو
کاربرد مداوم علف کش ها، نگرانی های زیست محیطی و هم چنین گسترش علف های هرز مقاوم به علف کش ها را افزایش داده است. از مهم ترین روش های جایگزین کاربرد علف کش ها، استفاده از گیاهان پوششی و مالچ بقایای گیاهی برای مدیریت علف های هرز می باشد. به منظور بررسی تأثیر گیاه پوششی یونجه و مالچ بقایای گندم بر کنترل علف های هرز و خصوصیات رشدی ذرت شامل ارتفاع، سطح برگ، اجزای عملکرد و عملکرد، ذرت و هم چنین تنفس میکروبی و ماده آلی خاک، مطالعه ای در قالب طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در فصل زراعی سال 1392 در مرکز آموزش کشاورزی شهید روحانی فرد شهرستان کردکوی اجرا شد. تیمارهای آزمایش شامل کشت بذر گیاه پوششی یونجه در سه سطح 20، 40 و 60 کیلوگرم در هکتار، پوشش مالچ بقایای گندم در سه سطح 2، 4 و 6 تن درهکتار، استفاده از علف کش اولتیما (نیکو سولفورون + ریم سولفورون) به صورت پس رویشی در دز توصیه شده (25/131 گرم ماده موثره در هکتار) بود. ابعاد هر کرت 8 × 5/4 متر بود و هر کرت 6 ردیف ذرت دانه ای (سینگل کراس 704 ) کشت شد. هر کرت از بخش طولی به دو قسمت مساوی تقسیم شد؛ نیمی از آن به اعمال تیمار اختصاص یافته و نیم دیگر آن به عنوان شاهد در نظر گرفته شد. در طی فصل رشد نمونه برداری ها هر 15 روز و در 5 مرحله انجام شد که نمونه برداری از علف های هرز و ذرت با استفاده از کادر نیم متر مربعی انجام و در هر مرحله وزن خشک آنها اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که تراکم کم گیاه پوششی یونجه در هیچ یک از مراحل نمونه برداری تاثیری بر وزن خشک علف های هرز نسبت به شاهد نداشت ولی تراکم متوسط و زیاد گیاه پوششی یونجه باعث کاهش معنی دار وزن خشک علف های هرز نسبت به شاهد شد. کاربرد کاه و کلش نیز در مقادیر 2، 4 و 6 تن در هکتار توانست وزن خشک علف های هرز را نسبت به شاهد کاهش دهد. تاثیر کاه و کلش 6 تن در هکتار بر وزن خشک علف های هرز، مشابه با کارایی علف کش اولتیما بود. تیمارها باعث افزایش میزان تعداد دانه، وزن هزار دانه و عملکرد گیاه ذرت شد که این میزان افزایش در تیمار کاه با سطوح بالا بیشتر بود. مالچ بقایای گندم و گیاه پوششی یونجه باعث افزایش ماده آلی و تنفس میکروبی خاک شدند که در این میان تاثیر گیاه پوششی یونجه نسبت به کاه و کلش بیشتر بود. واژه های کلیدی: گیاه پوششی، کاه و کلش گندم، علف هرز، وزن خشک علف هرز
حسین رضوانی ناصر باقرانی
چکیده ندارد.