نام پژوهشگر: محمدعلی بشارت
سیده فاطمه کاظمی یوسف کریمی
هدف پژوهش حاضر بررسی و مقایسه ابعاد کمال گرایی(کمال گرایی خود مدار,دیگرمدار و جامعه مدار)و مکان کنترل در میان دانشجویان با اضطراب امتحان بالا و دانشجویان عادی می باشد.این پژوهش از نوع علی- مقایسه ای است.جامعه این پژوهش عبارت بود از کلیه دانشجویان دخترو پسر دانشگاه علامه طباطبایی که در سال تحصیلی 90-89 مشغول به تحصیل بودند.به منظور انتخاب نمونه آماری ازبین 7 دانشکده دانشگاه علامه طباطبایی,3 دانشکده به تصادف انتخاب شدند.سپس از هر دانشکده,4 کلاس به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شد.بدین ترتیب مجموع نمونه این پژوهش را 280 نفر از دانشجویان سه دانشکده تشکیل داد.اطلاعات مربوط به متغیرهای مورد نظر از طریق مقیاس کمال گرایی چند بعدی تهران(tmps),سیاهه اضطراب امتحان(tai) و پرسشنامه مکان کنترل راتر جمع آوری گردید.به منظور تجزیه و تحلیل فرضیه ها از روش آماری خی دو استفاده شد. با تفاوت معناداری در سطح 001/0 p< نتایج زیر حاصل شد. 1-در هر سه بعد کمال گرایی(خود مدار,دیگر مدار و جامعه مدار) بین دانشجویان با اضطراب امتحان بالا و دانشجویان عادی تفاوت معناداری وجود دارد و دانشجویان دارای اضطراب امتحان بالا در هر سه بعد کمال گرایی بالاتری دارند. 2-بین مکان کنترل دانشجویان دارای اضطراب امتحان بالا و دانشجویان عادی تفاوت معناداری وجود دارد و مکان کنترل دانشجویان دارای اضطراب امتحان بیشتر به سمت بیرونی بودن گرایش دارد.
سمیرا رنج بردار عباسعلی اللهیاری
مقدمه: در پژوهش حاضر هدف بررسی نقش شیوه های فرزندپروری و تحول یافتگی من بر مکانیسم های دفاعی است. روش: جامعه مورد مطالعه را سه دانشگاه جامع تهران، شهید بهشتی و شاهد شامل می شوند. با توجه به جدول مورگان، 386 نفر با روش در دسترس انتخاب شدند. با استفاده از سه پرسشنامه پیوند والدینی، سبک های دفاعی و تست 16 عاملی شخصیت کتل داده ها جمع آوری شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که 1. از روی توجه والدین، نیرومندی من و خلق استوار می توان مکانیسم های رشد یافته و از نیرومندی من به طور معکوس و سلطه و استیلا می توان مکانیسم های دفاعی رشدنایافته را پیش بینی کرد. 2. نیرومندی من (c) و خلق استوار (g) از شاخص های تحول یافتگی من، با سبک دفاعی رشد یافته ارتباط مثبت معنادار و با سبک دفاعی رشدنایافته ارتباط منفی معنادار دارند. سلطه و استیلا (e) با سبک دفاعی رشدنایافته ارتباط مثبت دارد. سلطه و استیلا (e) و حساسیت هیجانی (i) با سبک رشدیافته رابطه معناداری نداشتند. همچنین حساسیت هیجانی (i) با سبک رشدنایافته رابطه معناداری نداشت. 3. از زیر مقیاس های پیوند والدینی، توجه والدین با سبک های دفاعی رشدیافته ارتباط مثبت و با سبک دفاعی رشدنایافته ارتباط منفی دارد؛ همچنین حمایت افراطی والدین با سبک دفاعی رشدیافته رابطه منفی و با سبک رشدنایافته رابطه مثبت دارد. 4. نیرومندی من (c) و خلق استوار (g) با توجه والدینی رابطه مثبت و با حمایت افراطی والدین رابطه منفی دارند. سلطه و استیلا (e) و حساسیت هیجانی (i) با توجه والدین و حمایت افراطی والدین رابطه معناداری نداشتند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که پیوند والدینی در کارکرد من تأثیر می گذارد که توسط مکانیسم های دفاعی نمود پیدا می کند. واژگان کلیدی: مکانیسم های دفاعی، من، توجه والدینی، حمایت افراطی
حسن شاهی ماریا ای. آگیلار- وفایی
در پژوهش حاضر رابطه بین ویژگی های شخصیتی (پدیدآورندگی- راکدماندگی)، فرآیندهای خودنظم-جوئی (انتخاب، بهینه سازی، و جبران- soc)، و سبک زندگی سالم بررسی شد. نمونه پژوهش شامل 300 نفر (154 زن و 146 مرد) بود که از بین کارکنان اداره های آموزش و پرورش شهر تهران انتخاب شدند. برای سنجش ویژگی های شخصیتی، از مقیاس پدیدآورندگی لویولا (lgs)، و مقیاس راکدماندگی برادلی (bbs)؛ برای سنجش فرآیندهای خود نظم جوئی، از پرسشنامه soc؛ و برای سنجش سبک زندگی سالم از نیمرخ سبک زندگی ارتقاءدهنده سلامت (hplp-ii) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از همبستگی گشتاوری پیرسون و تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی به انجام رسید. نتایج نشان داد که ویژگی های شخصیتی با سبک زندگی سالم ارتباط داشت (مطابق انتظارهای پژوهش پدیدآورندگی به صورت مثبت و راکدماندگی به صورت منفی با سبک زندگی سالم ارتباط داشت). تمام زیرگروه های سبک زندگی سالم توسط پدیدآورندگی (به صورت مثبت) و راکدماندگی (به صورت منفی) پیش بینی شدند. اما فرآیندهای خودنظم جوئی soc تنها پیش بینی کننده زیرگروه خود مسئولیت پذیری سبک زندگی سالم بود. هم چنین ویژگی های شخصیتی با فرآیندهای خودنظم-جوئی soc ارتباط داشت (مطابق انتظارهای پژوهش پدیدآورندگی به صورت مثبت و راکدماندگی به صورت منفی با فرآیندهای خودنظم جوئی soc ارتباط داشت). علاوه بر این، نقش تعدیل کننده فرآیندهای خودنظم جوئی soc در ارتباط میان ویژگی های شخصیتی (پدیدآورندگی- راکدماندگی) و سبک زندگی سالم بررسی و تنها در زیرگروه تغذیه تأئید شد. یافته های پژوهش در قالب الگوهای ارتقاء سلامت و الگوهای شخصیتی تفسیر شد. واژه های کلیدی: پدیدآورندگی؛ راکدماندگی؛ انتخاب، بهینه سازی، و جبران، سبک زندگی سالم
مریم السادات سید خاموشی عباسعلی الهیاری
چکیده: مقدمه: هدف از پژوهش حاضر بررسی ارتباط بین ویژگی شخصیتی نستوهی، تنیدگی و بیماری کرونری قلب است. روش: برای این منظور 50 نفر بیمار مرد کرونری قلب و50 نفر از مردان سالم که از نظر برخی از متغیر های جمعیت شناختی با گروه بیمار همتا شدند؛ به روش نمونه گیری در دسترس از بین بیماران قلبی بستری در بیمارستان انتخاب شدند. شرکت کنندگان به دو پرسشنامه نستوهی و تنیدگی ادراک شده پاسخ دادند. داده ها از طریق ضریب همبستگی پیرسون، تحلیل واریانس و tمستقل تحلیل گردیدند. یافته ها: بررسی نتایج نشان داد تفاوت معناداری بین گروه مبتلا به بیماری کرونری قلب و گروه افراد سالم از نظر میزان نستوهی وجود دارد. نتایج بدست آمده در این زمینه نشان می دهد که گروه سالم از نستوهی بالاتری نسبت به گروه بیمار برخوردارند. این برتری در مولفه های مبارزه جویی، تعهد و کنترل نیز مشاهده شد. با توجه به میانگین های دو گروه در تنیدگی ادراک شده، اختلاف معناداری بین افراد بیمار قلبی نسبت به افراد سالم در نمره تنیدگی وجود دارد. همچنین رابطه معکوس و معناداری بین نستوهی و تنیدگی مشاهده شد. گروه بیمار در مقایسه با گروه سالم از سطح تنیدگی بالاتر و نستوهی پایین تری برخوردار بودند، لذا در بین دو گروه همبستگی معکوس وقوی بین نستوهی و تنیدگی بوجود آمده است. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت تفاوت عمده دو گروه بیمار وسالم از نظر میزان نستوهی و تنیدگی نشان دهنده رابطه هر کدام ار این متغیرها با مفاهیم بیماری و سلامت است.
نصیبه مربوبی مریم وفایی
چکیده مقدمه: هدف کلی این پژوهش تعیین رابطه ویژگی های شخصیتی و هوش هیجانی با جامعه ستیزی است. روش: نمونه تحقیق شامل 384 نفر (140 مرد و 244 زن) می باشد که به روش در دسترس از جامعه انتخاب شدند. جامعه ستیزی اولیه و ثانویه، توسط مقیاس شخصیت جامعه ستیز (ppi)، ویژگی های شخصیتی توسط مقیاس کوتاه پنج عاملی شخصیت (ffm)، و هوش هیجانی با مقیاس رگه فراخلقی (tmms) ارزیابی شد. یافته ها: نتایچ این پژوهش نشان داد که نوروزگرایی با جامعه ستیزی اولیه رابطه منفی و با جامعه ستیزی ثانویه رابطه مثبت دارد. هم چنین همسازی با جامعه ستیزی اولیه رابطه مثبت اما غیرمعنادار و با جامعه ستیزی ثانویه رابطه منفی و معنادار دارد. هم چنین یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که همه عوامل هوش هیجانی با جامعه ستیزی اولیه رابطه مثبت دارند و با جامعه ستیزی ثانویه رابطه منفی دارند. نتیجه گیری: نتایج پژوهش موید آن است که جامعه ستیزی اولیه و ثانویه اساساً دو سازه منحصر به فرد هستند که سبب شناسی مختلفی دارند و ارتباط های متفاوتی با ویژگی های شخصیتی و هوش هیجانی دارند. واژه های کلیدی: جامعه ستیزی اولیه، جامعه ستیزی ثانویه، نوروزگرایی، همسازی، هوش هیجانی
زینب شایقیان محمدعلی بشارت
دیابت بیماری پیچیده و مزمنی است که با سبک زندگی بیمار رابطه دارد و بر کیفیت زندگی او اثر می گذارد. گرچه مطالعات پیشین اثر سبک های مقابله و حمایت اجتماعی بر شاخص¬های سلامت دیابت را نشان داده اند اما به نقش آن ها در درمان های روانشناختی اشاره نشده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش اثربخشی درمان گروهی پذیرش و تعهد بر هموگلوبین گلیکوزیله، خودمراقبتی و کیفیت زندگی مبتلایان به دیابت نوع دو و بررسی نقش تعدیل کننده سبک های مقابله و حمایت اجتماعی در تأثیر درمان گروهی پذیرش و تعهد بر رابطه اثر درمان گروهی پذیرش و تعهد و هموگلوبین گلیکوزیله، خودمراقبتی و کیفیت زندگی مبتلایان به دیابت نوع دو بود. نمونه پژوهش شامل 100 بیمار (60 زن) مبتلا به دیابت نوع دو بودند که از تیر ماه 1391 تا شهریور 1392 به بیمارستان لبافی نژاد مراجعه کرده بودند. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل: پرسشنام? اطلاعات دموگرافیک، آنتروپومتریک و بالینی، پرسشنامه ی مقیاس کوتاه فعالیت های خود مراقبتی دیابت (sdsca)، پرسشنامه کیفیت زندگی وابسته به دیابت (addqol)، مقیاس سبک های مقابله (brief cope) و پرسشنامه حمایت اجتماعی (mspss) بود. جهت ارزیابی وضعیت قند خون از شاخص های آزمایشگاهی مرتبط همچون هموگلوبین گلیکوزیله و چربی های خون استفاده شد. برای تحلیل داده¬ها از تحلیل کوواریانس چند متغیری و تحلیل واریانس اندازه های مکرر استفاده شد. نتایج نشان داد که درمان پذیرش و تعهد سبب کاهش هموگلوبین گلیکوزیله، افزایش فعالیت های خودمراقبتی و بهبود کیفیت زندگی مبتلایان می شود و اثر درمان سه ماه پس از مداخله نیز پایدار باقی ماند. همچنین سبک های مقابله و حمایت اجتماعی نقش تعدیل کننده را در رابط? بین درمان پذیرش و تعهد و بهبود شاخص های سلامت دیابت نوع دو داشتند. نتایج این پژوهش راهنمایی در جهت توجه به عوامل روانشناختی موثر در درمان دیابت است که می تواند راهگشای مفهوم سازی، برنامه ریزی و طراحی سیاست گزاری های درمانی در کنترل موثرتر دیابت نوع 2 باشد.
الهام اقدستا محمدعلی بشارت
سبک فرزندپروری یکی از ابعاد سبک زندگی هر فرد است که مجموعه ای از رفتارها و تعاملات والد ـ فرزند را در طول دامنه گسترده ای از موقعیت ها توصیف می کند. شیوه فرزندپروری عاملی اثرگذار است که نقش مهمی در آسیب شناسی روانی و رشد فرزندان ایفا می کند. هدف پژوهش حاضر، شناخت رابطه سبک های ادراک شده فرزندپروری والدین با بهزیستی روانشناختی، درماندگی روانشناختی و موفقیت تحصیلی فرزندان بود. بر اساس پیش بینی احتمال ریزش نمونه و با توجه به جمعیت آماری و جدول گرجسی و مورگان، تعداد 600 نفر به عنوان نمونه به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و تصادفی ساده از میان 10 مدرسه دخترانه از مناطق مختلف شهر کاشان انتخاب شدند. پس از جمع آوری پرسشنامه ها، تعداد 484 نفر به صورت کامل و دقیق به پرسشنامه ها پاسخ داده بودند که به عنوان نمونه اصلی انتخاب و نتایج آنها تحلیل شد. از دانش آموزان خواسته شد تا مقیاس سلامت روانی (mhi-28) و پرسشنامه اقتدار والدین (paq) را تکمیل کنند و موفقیت تحصیلی با معدل امتحانات نهایی دانش آموزان ارزیابی گردید. برای تحلیل داده های پژوهش از شاخص ها و روش های آماری شامل فراوانی، درصد، میانگین، انحراف استاندارد، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که سبک فرزندپروری ادراک شده والدین با بهزیستی روانشناختی فرزندان رابطه معنادار دارد. سبک های فرزندپروری ادراک شده والدین توانستند درماندگی روانشناختی فرزندان را پیش بینی کنند. همچنین سبک های فرزندپروری ادراک شده والدین با موفقیت تحصیلی فرزندان رابطه معنادار داشت. همچنین نتایج پژوهش نشان داد که هماهنگی و ناهماهنگی ترکیب های سبک های فرزندپروری والدین با بهزیستی و درماندگی روانشناختی و موفقیت تحصیلی فرزندان رابطه معنادار دارد.
محمدجواد آبید فرشاد تجاری
امروزه بدون آگاهی و شناخت از خصوصیات روانی افراد، امکان دسترسی به موفقیت غیر ممکن است. مهارت های روانی، اجزای اصلی و اثبات شده اجرای پیوسته در سطوح بالای رقابت به شمار می روند. احساس خودکارآمدی و تاب آوری از مهارت های مهم روانی می باشند. هدف از تحقیق حاضر تعیین نقش پیش بین تاب آوری و خودکارآمدی در موفقیت ورزشی دروازه بان های فوتبال می باشد.روش تحقیق از نوع توصیفی- پیمایشی می باشد. جامعه آماری این تحقیق را دروازه بان های مرد و زن ایرانی شاغل در تمام لیگ های باشگاه های فوتبال در رده بزرگسالان، در محدوده زمانی 1392-1393 تشکیل می- دهند که مشتمل بر 360 نفر می باشد و از بین آن ها 65 نفربصورت تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده هاپرسشنامه های؛ خودکارآمدی ورزشی (بشارت، 1387) با اعتبار 93%، پرسشنامه محقق ساخته خودکارآمدی تخصصی با اعتبار 87%، پرسشنامه موفقیت ورزشی (بشارت و همکاران، 1381) با اعتبار 97% و پرسشنامه تاب آوری (کانر و دیویدسون، 2003) بود. نتایج آزمون کلموگروف اسمیرنوف نشان داد متغیرهای تحقیق داری توزیع نرمال هستند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارspss و به روش تحلیل رگرسیون خطی انجام گرفت. نتایج نشان داد که تاب آوری می تواند 12% از واریانس موفقیت ورزشی دروازه بان ها را بصورت معنادار تبیین نماید (003/0=p و 359/0) اما خودکارآمدی نمی تواند واریانس موفقیت ورزشی دروازه بان ها را بصورت معنادار تبیین نماید. بر اساس یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت که سازه تاب آوری می تواند تغییرات مربوط به موفقیت ورزشی دروازه بان ها را پیش بینی نماید اما سازه خودکارآمدی قادر به پیش بینی تغییرات مربوط به موفقیت ورزشی دروازه بان هانمی باشد.
ریحانه بلیغی رحیم رمضانی نژاد
چکیده ندارد.
ام هانی علیزاده صحرایی زهره خسروی
چکیده ندارد.
نورالله قنبرعباس محمدعلی بشارت
چکیده ندارد.
حیات اسدی ولی الله فرزاده
چکیده ندارد.
شیما پژوهی نیا مهرانگیز پیوسته گر
هدف اصلی پژوهش حاضر، تبیین آسیب پذیری های روانی بر اساس سبک های دلبستگی( ایمن، اجتنابی و دوسوگرا) بود. جامعۀ آماری در این پژوهش شامل کلیۀ دانشجویان دانشگاههای مختلط دولتی شهر تهران بود. از میان جامعۀ آماری مذکور 384 دانشجو(192 دختر، 192 پسر)، به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و با تکمیل مقیاس دلبستگی بزرگسال(aai) و چک لیست علائم((scl-90-r در این تحقیق شرکت کردند. طرح پژوهش حاضر در زمرۀ طرح های توصیفی از نوع همبستگی بود. برای تحلیل داده های پژوهش از شاخص ها و روش های آماری شامل فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد. تحلیل داده ها از طریق روش همبستگی پیرسون نشان داد که: 1- بین سبک دلبستگی ایمن با آسیب پذیری روانی رابطۀ منفی معنی دار وجود داشت. 2- بین سبک دلبستگی اجتنابی با آسیب پذیری روانی رابطۀ مثبت وجود داشت. 3- بین سبک دلبستگی دوسوگرا با آسیب پذیری روانی رابطۀ مثبت معنی دار وجود داشت. علاوه براین، تحلیل داده ها از طریق رگرسیون نشان داد که: 1- سبک دلبستگی می تواند میزان آسیب پذیری روانی در افراد را پیش بینی کند، و سبک دلبستگی دوسوگرا بهترین پیش بینی کننده بود. 2- رابطۀ سبک های دلبستگی و آسیب پذیری های روانی برحسب جنس متفاوت نبود. بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که مدل های درونکاری ایمن و ناایمن، که در چارچوب روابط دلبستگی نوزاد- مادر تشکیل می شوند، می توانند زمینه ظهور و استمرار آسیب پذیری¬های روانی را از طریق اسقرار مدل¬های درونکاری ناایمن و ایجاد راهبردهای ناکارآمد پردازش شناختی-هیجانی، فراهم سازند.