نام پژوهشگر: صغری باوندپور

انسان در شعر محمدرضا شفیعی کدکنی
thesis وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه ایلام - پژوهشکده ادبیات 1391
  صغری باوندپور   رحمان ذبیحی

انسان و شناخت ابعاد وجود او همواره در مرکز معارف بشری قرار داشته است و مکاتب و ادیان به فراخور بینش و غایت تعالیم خویش آرای گوناگونی در باب هستی و فلسف? وجود او عرضه داشته اند. پس از رنسانس نگاه به انسان دچار تغییر اساسی شد به گونه یی که منزلت انسان و شناخت زوایای پیدا و پنهان زندگی او بیش از پیش برجسته شد. یکی از زمینه های تجلی انسان و مفاهیم مرتبط با او ادبیات است و این امر در ادبیات معاصر با توجه به ورود اندیشه های جدید نمود بیشتری دارد. از میان معاصران محمدرضا شفیعی کدکنی (م. سرشک) شاعر و متفکر برجسته، دیدگاهی خاص نسبت به هستی، اجتماع و انسان دارد. در اندیش? او انسان محور هستی است و تمام امور عالم در نسبت با انسان سنجیده می شود. پژوهش حاضر عهده دار بررسی جایگاه و منزلت انسان و جلوه های حیات او در شعر شفیعی-کدکنی است. مباحث پایان نامه در دو بخش و نُه فصل تدوین شده است. بخش اول شامل کلیات تحقیق است و در آن جایگاه انسان در مکاتب و ادیان و دورنمایی از جریان های سیاسی و اجتماعی عصر حاضر و زندگی و اندیش? شفیعی کدکنی بررسی شده است. در بخش دوم که اصل پایان نامه را تشکیل می دهد انسان شعر م. سرشک بررسی شده است. مباحث اصلی این بخش عبارتند از: انسان اجتماعی که برجسته ترین بُعد شخصیتی انسان شعر اوست. انسان و طبیعت که دربرگیرند? حضور نمادین طبیعت در اندیش? انسانی شاعر است، رمزهای پایداری و جاودانگی که وجه نمادین و رمزگرایان? شعر شاعر در ارتباط با مفاهیم انسانی را دربرمی گیرد و در پایان بررسی کیفیت اندیش? انسانی شاعر، تأثیرپذیری شاعر از ادبیات جهانی و به طورکلی سیر اندیش? انسانی شاعر. انسان شعر شفیعی کدکنی انسانی اندیشمند و توانمند است که در تنهایی خویش می اندیشد و در جامع? بزرگ فریاد می زند، ریشه اش در اسطوره است و با حماسه پیوند می یابد چرا که اقتضای روزگار شاعر، وجود انسان حماسی است که علیه ظلم و استبداد بشورد. انسان شعر او در تاریخ جریان دارد. در بطن طبیعت می زید و در لباس برگ و درخت رخ می نماید. طبیعت ابزاری در دست شاعر است تا با بهره گیری از آن آراء و آرمان های بشری را مطرح کند. تمام عناصر شعر او به نوعی در خدمت انسان قرار دارد تا آنجا که می توان گفت بدون حضور انسان چیزی از شعر او برجای نمی ماند.