نام پژوهشگر: ایمن عبدالخالق
صادق جعفر الشطی محمدهادی الیوسفی الغروی
ما قمنا به فی هذا البحث عباره عن تعریب رساله "التذکره فی المبدأ والمعاد" للخواجه نصیر الدین الطوسی، والتی تعتبر من الرسائل القیّمه والنادره التی ألّفها الطوسی علی مبنی أهل الولایه وسالکی طریق الآخره، وما شاهدوه من حقائق المبدأ والمعاد وأحوال یوم القیامه، کما هو مسطور فی القرآن الکریم، وبما جری علی لسان الأنبیاء والأولیاء. لهذا تختلف هذه التذکره کل الاختلاف عن کتاب المبدأ والمعاد للشیخ الرئیس، أو المبدأ والمعاد للملّا صدرا، اللذَینِ کُتِبَا وفقا لمبانی الحکماء، وبالمنهج الاستدلالی البرهانی وحده. إن أکثر فصول هذه التذکره، المکونه من عشرین فصلا، تدور حول مسائل المعاد وتفاصیل ما یجری فی یوم القیامه، کالحشر والجنه والنار والصراط وصحائف الأعمال والثواب والحساب وذکر المیزان ونفخات الصور وأبواب الجنه والنار وخزنتهما وسواقی الجنه والحور العین وغیرها. إلا أن المعاد لما کان هو العود إلی الفطره الأولی، والرجوع حقیقه إلی المبدأ تعالی، کان من الضروری الاشاره إلی المبدأ الحق تعالی فی بضعه فصول، ومن ثم تسمیه هذه التذکره بالمبدأ والمعاد. أهمیه هذه التذکره رغم صغر حجمها تکمن فی بیانها وکشفها کثیرا من حقائق وأسرار المعاد، وتفاصیل ما یجری فی یوم القیامه. فهی دعوه فی الحقیقه للانسان لأن یسلک طریق الآخره، معرّفا إیاه مقتضیات هذا الطریق، والموانع التی تمنعه من سلوکه، لیعرفها ثم یرفعها لیکون من أهل الحقیقه والطریقه. توصل إلی أهمیه هذه التذکره کبار الفلاسفه والعلماء کالملّا صدرا والفیض الکاشانی، وأولوا هـذه التذکره أهمیه خاصه، فقاموا بنقلها وشرحها وترجمه بعض فصولها، فی أمهات کتبهم ومصنفاتهم، کالأسفار وعلم الیقین. کما قمت بتعریب شرح آیه الله حسن زاده آملی وتعلیقاته القیّمه علی هذه التذکره، التی قام فیها بشرح معانیه، وتوضیح مبهماته، ومضیفا علیها الکثیر مما یستحق الشکر والتقدیر والاهتمام. وقد أضفت قبل ذلک کله، مقدمه تحقیقیه تحلیلیه مهمه، تبین لنا مذهب الطوسی حقیقه ومنهجه المعرفی ومنجزاته العلمیه الکبری، من خلال تصنیف مولفاته، وتحلیل ما قام به من أعمال عظیمه علی مستوی الشرح أو النقد أو التأسیس والابداع. ولم أتعرض إلی المسائل التاریخیه والحوادث السیاسیه الحافله التی عاشها الخواجه فی أوساط الاسماعلیین، أو فی ظل الحکم المغولی وما بعده، إلا فیما یتعلق بالاشکالیه المنهجیه عند الطوسی، وتحلیلنا لتلک الاشکالیه. أما المصادر والمراجع التی اعتمدت علیها فی هذه المقدمه، فهی غالبا مولفات الطوسی الأساسیه فی علم الکلام و الفلسفه والعرفان. وبعض الدراسات الحدیثه. وقد أثبتها فی قائمه المصادر والمراجع فی آخر البحث، وفقا للترتیب الألفبائی لشهره المولف. کما حققت وأثبت معظم المصادر والمراجع التی اعتمد علیها سماحه الشیخ الآملی فی حاشیته وتعلیقته، ولکنی لم اعتمد علی الطبعات نفسها التی اعتمدها، وانما علی الطبعات الحدیثه والأکثر انتشارا وتحقیقا. کما أنی فی بعض الأحیان لم أتمکن من الحصول علی المصدر نفسه الذی اعتمد علیه الشیخ الآملی، فتوسلت بمصادر أخری تحتوی علی النصوص نفسها. أخیرا قد یواجه القارئ بعض العلامات کالنجمه (*) فی عبارات الخواجه الطوسی فی متن الرساله، أو النجمتین (**) فی عبارات الشارح الآملی. فالأولی تعنی أنه یوجد حاشیه للشیخ الآملی علی عباره الطوسی، والثانیه تعنی أنه یوجد أشعار بالفارسیه للشیخ الآملی أثبتناها کما هی فی ملحق فی آخر البحث.
محمد تویلبینی محمدباقر سعیدی روشن
این تحقیق، ضمن ارائه مفهوم هرمنوتیک و ارتباط آن با فهم و تفسیر قرآن کریم به ارزیابی دیدگاه های فلسفی برخی فلاسفه غربی و روشنفکران مسلمان درباره امکان هرمنوتیکی بودن کتاب خدا می پردازد و اختلاف مفسّران در تفسیر و حقیقت فهم قرآن را براساس دو دیدگاه مفسّر محور و تفسیر محور (متن محور) شرح می دهد. نگارنده می کوشد شرایط و کیفیت فهم قرآن کریم را با توجّه به الفاظ و محتوای خاصّ قرآن و نیز زبانی که این کتاب آسمانی به روش ویژه خود با آن سخن می گوید، بپردازد و شیوه تفسیر قرآن را از منظر مفسّران و قرآن پژوهان مسلمان تبیین کند. وی معتقد است از آن جا که مفسّران مسلمان به مسأله "هرمنوتیک" اهمّیت زیادی نشان ندادند و ابعاد مختلف آن را بررسی نکردند، مجال برای دگر اندیشانی مانند محمّد آرکون و نصرحامد ابوزید که تفکراتی مایل به اندیشه های فیلسوفان غرب و خاورشناسان دارند، پیدا شد تا دیدگاه های انحرافی خود را در زمینه تفسیر قرآن مطرح سازند. نوشتار حاضر در دو بخش تدوین شده است. نگارنده در باب اوّل ضمن ارائه تعریف هرمنوتیک و قواعد، اصول و مبانی مربوط، دیدگاه های برخی فلاسفه غربی به ویژه مارتین هایدگر، شلایرماخر درباره مبانی هرمنوتیک و تفسیر و تأویل کتاب های مقدّس را منعکس ساخته و تاریخچه پیدایی تفکرات هرمنوتیکی و ارتباط آن با تفسیر و تأویل متون مقدّس و آسمانی را ارائه می کند. وی ضمن بررسی مکتب های مختلف فکری درباره هرمنوتیک در میان فلاسفه غربی، اومانیستی بودن این افکار را تشریح می سازد. نویسنده در باب دوم نیز طی سه فصل به رابطه هرمنوتیک و فهم و تفسیر قرآن می پردازد. فصل اوّل از باب دوم به معنای فهم قرآن، مفهوم تفسیر و اختلاف مفسّران در معنای آن، ضوابط تفسیر، مفهوم تأویل و معانی شش گانه آن، معانی تأویل نزد علمای اصول، تفاوت های تأویل و تفسیر، مفهوم فهم از منظر علمای لغت و فلاسفه اختصاص دارد. نویسنده در فصل دوم از این باب با اشاره به چگونگی فهم قرآن توسّط مسلمانان در طول تاریخ اسلام، از روش های مختلف تفسیر قرآن و اسلوب های ادبی مبتنی بر لغات و واژه های قرآن، جمود بر معنای ظاهری، روش تفسیر اثری و ایرادهای وارد شده بر آن، مانند ضعف سند و ورد اسرائیلیات و همچنین روش عقلی در تفسیر قرآن و ویژگی های هر یک از شیوه های تفسیری سخن می گوید. فصل سوم از باب دوم کتاب به تبیین مبانی فهم قرآن اختصاص دارد و نگارنده در آن به بررسی چگونگی فهم خطاب ها و سخنان خدواند، خصوصیات متن و نصّ الهی، قدرت انسان در فهم این نص، دیدگاه های فلاسفه غرب درباره معرفت و شناخت انسان، حقیقت و مَجاز در قرآن، اقسام مَجاز، نقش قرآن و سنّت در فهم و تفسیر قرآن و مبانی هرمنوتیکی تفسیر قرآن می پردازد.