نام پژوهشگر: حسین قربانپور آرانی
مریم قاسمی حسین قربان پور آرانی
نامه از انواع نثر فارسی به شمار می آید و سابقه ای دیرینه دارد. امروزه انتشار مجموعه نامه ها به منزله آثاری ادبی یا اسنادی پژوهشی با هدف شناخت شخصیّت ها، خصوصیّات روانی افراد، سیر رویدادها و یا تحوّلات فرهنگی و سنّتی صورت می گیرد. نامه های بی شمار محمّدعلی جمال زاده ازین دست است. نامه نگاری، در کنار داستان نویسی، سردبیری مجلّه، ترجمه و نگارش مقاله های پژوهشی و انتقادی، کارنامه ادبی جمال زاده را تشکیل می دهد. تأثیر شیوه داستان نویسی، نامه های این نویسنده را از جایگاه ادبی ممتازی برخوردار می سازد. زبان رسمی و مودّبانه، اطناب، پیروی از ساختار اروپایی با چشمداشتی به اصول نامه نویسی ایرانی از ویژگی نامه های وی به شمار می آید. جمال زاده از طریق نامه نگاری ضمن حفظ پیوند خود با ایران و زبان فارسی، به شناختی از نسل جوان و گرایش های آنان دست می یابد. مضمون نامه ها با توجه به مخاطبان آن که عمدتاً اهل ادب و سیاست هستند، به طور کلی روابط فرهنگی و ادبی، نقد و بررسی کتاب، جریان های فرهنگی و مسائل ادبی و اجتماعی، آراء و اندیشه ها و به ندرت زندگی خصوصی و احوال شخصی است. تحلیل محتوایی نامه های محمدعلی جمال زاده موضوع اصلی این رساله است که پس از ارئه طرح کلّی پژوهش، تاریخچه نامه نگاری و ویژگی نامه ه در هشت بخش صورت گرفته است؛ دو گزارش (قدیمی ترین نامه ها)، شخصی (زندگی خصوصی و احوال شخصی)، نقد و بررسی و معرفی کتاب (آراء انتقادی جمال زاده در بررسی آثار ادبی معاصر)، جمال زاده و نویسندگان (رابطه جمال زاده با نویسندگان معاصر و عقاید وی در باب آثار آنان)، جمال زاده و جایزه نوبل ادبی (ماجرای معرفی نویسنده برای نوبل ادبی)، مباحث و عقاید (ادبی، تاریخی، اجتماعی، سیاسی)، جمال زاده و منتقدان (بررسی آراء انتقادی مخالفان و علل حاشیه نشینی نویسنده) و جمال زاده و ناشران (بررسی رابطه جمال زاده با ناشران آثارش). این بررسی ضمن ارائه تصویری کامل از شخصیت ادبی جمال زاده، گوشه هایی از تاریخ فرهنگ معاصر را ترسیم می کند.
ناهید حیدری رامشه حسین قربان پور آرانی
در اوّلین و قدیمی ترین و معتبرترین منابع تصوّف، بخشی به تعریف و توضیح و ذکر شواهدی از کرامات اولیاء اختصاص داده شده است. کراماتِ منقول در کتب صوفیّه در ادوار مختلف تاریخی، به علل گوناگون با تحوّلات روایی، لفظی و معنایی همراه بوده است؛ چنان که در دوره های اوّلیّه عرفان اسلامی دارای تعبیراتی ساده و محتوایی نسبتاً باورپذیر است، ولیکن با گذر زمان و به موازات تغییر شرایط سیاسی و اجتماعی، این کرامات نیز از سادگی، باورپذیری و حقیقت مانندی و حالت تمثیلی دوره های نخستین، به اغراق، غلوّ، مُحال گویی، استعاره پردازی و حتّی افسانه پردازی در ادوار سپسین می گراید. این گرایش از حدود نیمه دوم قرن پنجم پرنگ تر و برجسته تر می گردد؛ تا این که در قرن ششم به اوج خود می رسد؛ به گونه ای که گاه، جای هیچ توجیهی در آن باقی نمی ماند. در این نوشتار بر آنیم تا با تأکید بر دو متن کلماتُ النّور فی مقامات شیخ أبی طیفور (= دفترِ روشنایی بایزید بسطامی) و اسرارالتّوحید فی مقامات شیخ أبی سعید، به منزله میراث بازمانده از سنّت عرفانی قرن چهارم و پنجم و دو اثرِ طبقات الصّوفیّه انصاری و مقاماتِ ژنده پیل، به مثابه میراث عرفانی قرن ششم و آمیخته به انواع کرامات و «با تکیّه بر وجهِ غالب» ، ضمن ملاحظه تحوّلی که به مرور زمان، در طول چندصدسال، در لفظ و معنی قصّه های کرامت رخ داد، چرایی و چگونگی سیر این تحوّل را ضمن تفصیل علل، اسباب و ریشه های آن بررسیم. بدون تردید تحولات سیاسی و آشفتگی های اجتماعی، حاکمیت چندین ساله ترکان سلجوقی و به تبع آن انحطاط شدید علوم عقلی و رکود خِردگرایی در ایرانِ قرن ششم، با نزول محتوایی و لفظی کرامات منقول در مقامات عرفانی ارتباطی تنگاتنگ و پیوندی ناگسستنی دارد.