نام پژوهشگر: سیدحسن اسلامی
نفیسه سموعی سیدمحمود موسوی
این رساله به معرفی افکار و آراء زیست شناسی انگلیسی به نام ریچارد داوکینز اختصاص دارد . داوکینز به بحث های الاهیاتی توجه نشان داده و به صورت پر شوری از دانش تخصصی خود در جهت انکار وجود خدا و مناقشه در مدعیات دین بهره می برد . وی دانشمندی است که با تاکید بر تقریر الحادی از تکامل گرایی و البته به سبب سایر اصولی که به عنوان مبنای تفکر خود برگزیده است، به شدت بر نفی خدا اصرار دارد . این نوشتار بر آن بوده تا روشن سازد که تصویر مورد مناقشه ی او از خداوند با تلقی ادیان توحیدی از خدا تطابق ندارد و براهین خداشناسی مخدوش شده توسط او نیز با آنچه در تقریر اصلی این براهین مشهود است تفاوت بسیاری دارد. بررسی ورفع مناقشات این ملحد مشهور بیش از هر چیزی به شناخت مبانی فکری وی وابسته است که در این میان تکامل گرایی زیستی یا داروینیسم از اصلی ترین آن ها به شمار می رود . علاوه بر این مبانی دیگری چون خرد گرایی، علم گرایی، طبیعت گرایی وانسان گرایی نیز برای وی برشمرده شده و همگی مورد نقد قرار گرفته اند . این نوشتار به روش بحث و مناقشه ی داوکینز و موارد خاص در آراء و اندیشه های وی از قبیل تلقی او از مقولاتی چون خدا، دین و اخلاق نیز به صورت اختصاصی پرداخته تا روشن شود این نگرش های برخاسته از مبانی پیش گفته به چه آسیب ها و لغزش هایی مبتلاست . نگاه ویژه ی داوکینز به خدا در چند زمینه قابل بررسی قلمداد گردیده است، از جمله آن که تعریف و تلقی او از خدای ادیان لغزش های بسیاری در آرای وی را به بار آورده و نیز گزارش های او از براهین اثبات وجود خدا که وی مدعی ابطال آن هاست و آنچه وی تحت عنوان برهان بر نفی خدا ارائه نموده است و آن ها را بی کم و کاست صحیح می داند، همگی هم از حیث شیوه هم از حیث محتوی باآسیب های بسیار همراه است. مقوله ی دین نیزکه در آثار وی با تعریف وتحلیلی خاص مطرح شده و عموماً وجوه کارکردی آن مورد نقد قرار گرفته واساسا محصول تکامل معرفی شده، تحت دو عنوان مدل تکاملی دین ونظریه ی ممتیک دین به نقد کشیده شده است.داوکینز نگاه ویژه ای به اخلاق نیز داشته که از بحث برانگیز ترین نظریه پردازی های وی به حساب می آید.اخلاق انسانی همواره چالش بزرگی برای تکامل گرایان محسوب می شده که داوکینزبا ارائه ی تحلیلی کاملا مادی از آن سعی در برطرف نمودن این چالش نموده تا مشکل عمده ی تکامل گرایی زیستی در ناتوانی از تبیین اخلاق برمدار انگاره های داروینی را از پیش رو بردارد حال آن که حاصل این تلاش بر ناتوانی تکامل گرایی از غلبه بر این چالش صحه می گذارد. به دلیل شیوه ی مغالطه گرانه ی داوکینز در طرح محتوای مباحث تلاش گردیده تا در این نوشتاربه منظور نقد مناقشات داوکینز هم به مشکلات روشی وهم به مشکلات محتوایی آراء وی پرداخته شود. نهایتا با نگاهی دوباره به پرسش اصلی این پژوهش در خصوص محتوای مناقشات داوکینز فرضیه ای که پژوهشگر در مقام پاسخ به این پرسش مد نظر داشته تقویت شده وتاکید گردیده است که تعهد به روشمندی و محدویت های هر نوع از تلاش علمی علاوه بر رهنمون شدن به کسب نتایج صحیح، مانع بروز لغزش ها وآفات ویژه ی نظریه پردازی های علمی نیز خواهد بودچراکه مسیر علم را از شبه-علم یا فرا علم باید برکنار داشت.
سیدرضا موسوی سیدحسن اسلامی
قاعده زرین از جمله مباحث فلسفه اخلاق است که مبین یکاصلاساسیاستکهدربر دارنده دومطلب به شکل مثبت و منفی است در مورد اول، شخص باید به گونه ای با دیگرانرفتارکندکهدوستدارددیگراندرشرایطمشابهبااوآن گونهرفتارکنند. در مورد دوم شخصنبایدبهگونه ایبادیگرانرفتارکندکهدوستنداردآن گونهبااورفتارشود .قاعده زرین ریشه در فرهنگ و هویت یک جامعه دارد و از دو بعد دینی و غیر دینی قابل ردیابی است. در قرآن مجید،سیره پیامبر،نهج البلاغه و دیگر ادیان به قاعده زرین بطور مستقیم تصریح شده است.این قاعده بنابر جامعیت آن زیر بنای مسایل اجتماعی و ارتباطی بشری جوامع مدرن نیز به شمار می آید. بر این اساس ادبیات و متون ادبی که انعکاس دهنده هویت،فرهنگ، آداب و اخلاق هر کشور است؛ محمل و مظروف جامعی برای بازتاب قاعده زرین است.متون منظوم و منثور ادبیات فارسی شامل سه کارکرد معنایی: تعلیمی،غنایی و حماسی است. در این پایان نامه از متون تعلیمی نظیر:کلیله و دمنه،قابوس نامه،اخلاق ناصری،گلستان و بوستان به منظور تبیین قاعده زرین استفاده شده است که این متون به طور صریح و مستقیم به قاعده زرین تاکید کرده و بازتاب مناسبی از آن ارائه داده است.در حوزه ادبیات غنایی نیز آثاری شامل:دو بیتی های باباطاهر،رباعیات خیام،خسرو شیرین،لیلی و مجنون نظامی، دیوان مسعود سعد و منطق الطیر عطارانتخاب شده که با توجه به جذابیت متون غنایی در ادبیات از این مقوله بعنوان ابزار غیر مستقیم برای القای مبانی اخلاق از جمله قاعده زرین استفاده شده است. در حوزه ادبیات حماسی شاهنامه فردوسی ملاک قرار داده شده که انعکاس این قاعده بر اساس بافت حماسی و پهلوانی بازتاب چندان گسترده ای نسبت به دو مقوله غنایی و تعلیمی نداشته است.